تضاد اسلام و کردیت ساخته و پرداخته روشنفکران سده بیستم و حاصل اشتباه راهبردی جریان روشنفکری کردی بود. این اشتباه تحت تأثیر گفتمان باستانگرایی ایرانی دورهی رضاشاه و پس از آن ماتریالیسم گفتمان چپ، رخ نمود و هزینههای زیادی را به جامعه و جنبش کُرد وارد کرد و کماکان میکند. این در حالی بود که سرشت باستانگرانهی ملّیگرایی ایرانی، اگر هم از توجیهات منطقی و زمینههای تاریخی مهمّی برخوردار بود، این زمینهی تاریخی و توجیه کارکردگرایانه دربارهی کردها وجه چندانی نداشت. ناسیونالیسم ایرانی به دلیل سابقهی تاریخی فراوان حکومتهای ایرانی قبل از اسلام و این واقعیت که اکثر حکومتهای ایران بعد از اسلام غیر ایرانی، بیشتر ترک و عرب ... بوده اند، سرشتی باستانگرا دارد و هویت خود را بهویژه در دورهی رضاشاه، با نادیده گرفتن اسلام و تقابل با عربها و مفاهیمی از این دست، تعریف کرد.
روشنفکران کُرد به دلایل مختلف تحت تأثیر ادبیات باستانگرایانه روشنفکران ایرانی دورهی پهلوی قرار گرفتند. البته یکی از دلایل این امر تقابل برخی از روشنفکران کرد در کردستان عراق با ناسیونالیسم عربِ آمیخته با اسلام بود که موجب گرایش آنها به باستانگرایی شد و زمینهی لازم برای تأثیرپذیری آنها از ادبیات و گفتمان روشنفکران باستانگرای عصر پهلوی را فراهم ساخت.
روشنفکران کردی که در نیمهی نخست سدهی بیستم به تئوریزه کردن گفتمان تاریخی کردی پرداختند، کسانی مانند رفیق حلمی، توفیق وهبی، امین زکی بیگ، حاجی توفیق بیگ و حسین حُزنی موکریانی، تحت تأثیر گفتمان روشنفکران ایرانی عصر پهلوی، توجه زیادی به تاریخ پیش از اسلام نشان میدادند. نزد آنها تاریخ اسلامی کردها برجستگی نداشت و تاکیدی خاصی بر آن صورت نمیگرفت؛ چنانکه حاجی توفیق بیگ معروف به پیرهمیرد، رسم بزرگداشت نوروز در سلیمانیه را ترویج داد و بدین منظور خود در میدان اصلی شهر، آتش نوروز را برمیفروخت؛ این در حالی بود که گرایشهای باستانگرایانه روشنفکران کرد با واقعیتهای تاریخی کرد و کردستان موافقتی نداشت. کردها هم مانند ترکها با اسلام وارد تاریخ شدند. آنچه به عنوان تاریخ کرد پیش روی ماست، در واقع تاریخ کرد در دورهی اسلامی است. پیش از اینکه امواج گستردهی قبایل ترک به سوی غرب آسیا سرازیر شود، کردها و دولتهای کردی مانند شدادیان و روادیان پرچمدار دفاع از تمدن اسلامی در مقابل امارتهای مسیحی ارمنی و گرجی و دولت روم شرقی بودند که نقطهی اوج آن دولت کرد مروانی در منطقهی دیاربکر است. این نقش حتی پس از ورود ترکها در دورهی جنگهای صلیبی به وسیلهی ایوبیان و حتی در دورهی مملوکان از سوی قبایل کرد بسیاری که در سپاه آنان بودند، استمرار یافت. جز این، دهها و صدها عالم و دانشمند کرد، که برخی از آنان با صفت «الکردی» هم شناخته میشدند، در شهرهای و مناطق مختلف جهان اسلام، نقش بسیاری در پیشبرد و شکوفایی تمدّن بزرگ اسلامی داشتهاند. امّا به رغم این واقعیتهای تاریخی روشنفکران کرد در دورهی تئوریزه کردن گفتمان قومی کردی در نیمهی نخست سدهی بیستم، مرتکب خبط بزرگی شدند و به جای برجسته کردن میراث اسلامی کردها، و نمادسازی از شخصیتهایی مانند صلاح الدین ایوبی و تأکید بر دورههایی مانند مروانی و ایوبی، این میراث بزرگ تاریخی را نادیده گرفته و به تقلید از روشنفکران ایرانی دورهی پهلوی، هویت کردی را تقابل و حتی در تضاد با اسلام و تمدّن اسلامی تعریف کردند تا جایی که در گفتمان روشنفکری کردی، شخصیتهایی مانند سلطان صلاح الدین ایوبی به دستاویز اینکه هزار سال پیش دولت کردی تشکیل نداده، تخطئه میشدند. این در حالی بود که رویکرد باستانگرایانه حتی اگر در مورد روشفکران باستانگرای ایرانی دورهی پهلوی، دلیلی موجّه داشت، در مورد کردها که عصر درخشان تاریخ آنها در دورهی اسلامی است، موجّه نبود و علاوه بر آنکه منجر به نادیده انگاشتن بخش اعظم میراث تاریخی مردم کرد میشد، روشنفکران کرد را در تقابلی غیر ضروری با اکثریت مسلمان و معتقد جامعهی خویش قرار میداد و چه انرژی بسیاری که در این راه صرف شد.
حال نیز حداقل بخشی از مسئولیت بیگانگی اسلامگرایان و روشنفکران کرد و مسؤولیت تنگنای نظری کردها در تبلیغاتی که با نام دین علیه آنها صورت میگیرد، ناشی از این زمینهی تاریخی است.
تضاد خودساختهی بین اسلام و کردیت بزرگترین هزینهها را برای مردم کرد به وجود آورد. در چنین فضایی است که رژیمهای مانند صدام حسین که خود لائیک بودند، مجال مییافتند که به نام دین اسلام دست به کشتار و نسلکشی مردم کرد بزنند و در نمونهی تازهتر رژیم رجب طیب اردوغان از همان حربه، علیه مردم مسلمان کرد و دستاوردهایشان استفاده کند. سخنان جنجالی اخیر هنرمند ناصر رزازی هم از همان گفتمانی سرچشمه گرفته بود که روشنفکری کرد نزدیک به صد سال است در حال تئوریزه کردن آن است. این سخنان نمودی دیگر از اشتباه راهبردی گفتمان روشنفکری کردی در برابر میراث عظیم اسلامی کردها بود. سخنان رزازی بیشک توهینآمیز هم بود، چنانکه او تنها اعتقاد خود را بیان کرده و عدم باورمندی و پایبندی اش به اسلام را تکرار کرده بود، دستکم نویسندهی این سطور آن را حق طبیعی او تلقی میکرد، اما او با صریحترین و زنندهترین عبارات به یک دین توهین کرد و با این کار، تفرقه و دودستگی زیادی را در جامعه دامن زد. او به صراحت از جنگ خود با اسلام در کردستان گفت که اگر این گفتهاش را جدّی بگیریم باید جامعهی کردستان به دو طیف طرفداران او و طرفداران اسلام تقسیم شود و به جان هم بیافتند.
اما بدتر از اینها، آنهایی هستیم که به بهانهی حمایت از آقای رزازی، در حال دامن زدن به دوگانهی اسلام و کردیت هستیم و فضایی را فراهم می آوریم که ملت ما ناچار به انتخاب بین اسلام و کردیت شود. چنانچه سخنان رزازی از سر دلسوزی برای اقلیتهای دینی کردستان هم ناشی شده باشد، قبول داریم که رعایت حقوق اقلیتهای دینی کردستان، وظیفهی انسانی و ملی ماست. اما هدف از این کار اساساً، کمک به همزیستی مسالمتآمیز و همگرایی مردم کرد است. به همین دلیل نباید به بهانهی حمایت از اقلیتهای دینی، به دین اکثر مردم کرد که اسلام است توهین شود. آقای رزازی اشتباهی بزرگ مرتکب شده است؛ و باید شجاعانه و بیلکنت از ملت کرد عذرخواهی کند و با این کار تبعات اشتباه خود را به حداقل برساند. این آقای رزازی است که باید برای ملت کرد هزینه کند نه اینکه از همزیستی و همگرایی ملت کرد، برای پوشش ساختن اشتباهات ایشان هزینه شود.
نظرات
یحیی پرتویی
21 بهمن 1400 - 03:33"تحلیلی بر (یاری) شدن سلبریتی کورد ، ناصر رزازی" در میان هر قوم، ملت و جامعەای؛ قشری سلبریتی وجود دارد، کە بە فراخور و تناسبِ هنر ، رشتە و یا زمینەی کاری و فعالیتی که دارند، مورد توجه، اقبال و علاقهی بخشهایی و گاهی حتی، اکثریت جامعه قرار میگیرند . بنا بر تعریف متداول و معمول و مرسومی که از واژهی "سلبریتی٫چهره" وجود دارد ؛ "ناصر رزازی" در میان ملت کورد و حداقل کورد "روژهەڵات" و تا حدودی "باشور" و بە نسبت کمتر، بخشهای دیگر کوردەواری ، یکی از سلبریتیها جامعه محسوب میشود. کە بواسطهی دو عامل زیر؛ مورد توجه بخشهایی از اقشار و طبقات اجتماعی، و بویژه جوانان و ملی گراهای کورد قرار داشته و دارد : الف. سابقهی پررنگش در هنر آواز و موسیقی کوردی، تا حد نوستالژیک بودن برخی آثارش در گذشته و حال. ب. مواضع ناسیونالیستی و قومگرایانهی پر رنگی که در زندگیاش داشته است. از حشر و نشر تشکیلاتی و شبه تشکیلاتی حزبیاش در گذشته گرفته، تا مواضع مستقل ملی گرایانه و فراحزبی کنونیاش. از این یادآوری معرفی گونه مختصر که بگذریم، چون بحث مطرح شده در مورد ایشان، در محدودهی گرایش دینی و مذهبی وی میباشد؛ لازم است برای تحلیل و تبیین درست و صحیح آن ، موضوع را با دیدگاهی فراخ؛ و از جهات، جوانب و زوایای مختلف دید و مورد بررسی قرار داد تا بتوان واقع بینانه حق مطلب را ادا نمود : ۱. اولین بعد و زوایهی برجسته در این مورد این است که، "رزازی" در طول زندگی هنری، و بالاخص از هنگام نضج انقلاب در ایران، که تقریبا مصادف بود با مطرح شدن ایشان به عنوان یکی از خوانندگان مورد علاقهی نسل جوان آن هنگام؛علاقه و گرایش فکری و عملیاش در کوردستان، با احزاب کمونیستی و چپ همسو بود. بنابراین؛ ناصر از ابتدا هر چند حامل و وارث اسلامی موروثی بود، اما از نظر فکری و عملی در زندگی، از همان ابتدای جوانی، مسیر دینی و فکریش را مشخص نمود که (لادینی) بود. اما شاید به واسطهی بسیاری از محذورات فرهنگی و اجتماعی، آنرا علنا بر زبان نیاورد یا اگر آورد، از محدودهی اطرافیانش فراتر نرفته است. ۲. اساسا مفهوم حقیقی و درست "تدین"، زمانی مصداقیت دارد که فرد مدعی، در قول و عمل، ملتزم باشد به التزامات و الزامات دینی. وگرنه غیر از آن باشد، چیزی جز همان اسلام تقلیدی موروثی عام جامعه نیست که از لحاظ ارزشگذاری بر اساس موازین دینی، فاقد ارزش و اعتبار است. دین و فکر و عقیدهای که منجر به التزام عملی منطبق و مطابق با اصول و مبانیاش نباشد، تنها یک اسم بی مسمای فاقد معنی و ارزش و اعتبار است که کوچکترین تاثیری در جهت دهی زندگی چنان فردی ندارد. ۳. سومین مطلب مهم و قابل توجه که تا حدود زیادی متاثر از مطلب دوم مورد اشاره است این است که: اساسا روح و جوهر خوانندگی متداول در جوامع انسانی، متباین است با روح و جوهر واقعی تدین به معنی "توحیدی" و "مخلصانه"ی آن و به معنای واقعی و صحیح، نه مدعای داعشی و طالبانیش... به این معنی که : در دین؛ دو عنصر اساسی "توحید" و "اخلاص" ؛ برای فرد منتسب به دین نقشی محوری دارد، که نباید هیچ فرد، علاقه و محبتی را "شریک" ایمان و پرستش نمود. در صورتیکه به طور عام و بدون استثنا، هنر آواز و خوانندگی و غنا، در وصف اصنام و محبوبان زیباوشی است که اغلب آنها را تا مرز پرستش و فراتر از آن هم می ستایند... در متن و بطن آوازها و ترانههای عاشقانه، آنچه که موج میزند ترکیبی است از عشق عرفی، همراه با نمودهای پیدا و پنهانی از هوس و شهوتی که در کلمات و عبارت آهنگها به وضوح بیان میشود و در کنار آن، اشارات مکرر و مداوم به محرمات دینی نظیر بوس و کنار و شراب و حتی در ترانه و آواز کوردی تا حد تجسم و روایت همخوابگی با معشوق و محبوب، که همهی این عناصر نهفته در هنر مغنیان، در مغایرت کامل با آن دو مصداق محوری "توحید" و "خلوص" فرد متدین است. (عبارات مشابه صوفیان و عرفا در اشعارشان تفاوت ماهوی دارد با ماصدق های آن در عشقهای صنمی انسانی) بنابراین، فرد غرق شده در مسیر ساز و آواز و خوانندگی، به شکل ذاتی ، روح و روانش، در جهت و مسیری متفاوت با روح و جوهر واقعی و حقیقی تدین و دین داری در حرکت و سیر و سفر است. و اساسا در معنا و در حقیقت امر، جمع بین این دو، یک تضاد و پارادوکس است. گرچه هستند یا بودهاند معدود خوانندگان کوردی که مقید به انجام عبادات بودەاند. اما این استثناها، تغییری در ماهیت مفهوم مورد نظر نخواهد داد. ۴. همانطور که در ابتدای مطلب گفته شد، وجههی دومی که بر شخصیت "رزازی" سایه افکنده است، حس ملی گرایانهی او نسبت به سرنوشت ملت کورد است. و یکی از عرصههای محل تلاش و فعالیت در این زمینه، مناطق کلهر نشین و به قول خودش در آن کلیپ ، کرماشان، و مناطق "یاری" نشین و "لور کوچک و بزرگ" است که به نسبت مناطق دیگر کوردستان ایران، آنچنان فضای ناسیونالیستی غالبی در آن مناطق وجود ندارد. بدون تردید، یکی از انگیزهها و عوامل دخیل در آن اظهارات "رزازی" برای گرایشش به "آیین یاری،" تزریق و تقویت این حس در آن مناطق است. یا به تعبیری دیگر، چربانیدن حس کوردایەتی و ناسیونالیستی در مناطق مذکور، بدون در نظر گرفتن عامل تاریخی افتراق بین کوردهای ایران، که تفاوت مذهبی بوده است. ۵. جنبه و بعد دیگر موثر در این موضع این سلبریتی کورد، میتواند جلوههای، دافعەای فراوان ترسیم شده از اسلام در عصر حاضر توسط مدعیان تطبیق اسلام بوده باشد، که در عمل؛ موجب فلاکت، رنج و نارضایتی عمومی اکثریت جامعه شده است. مانند نمونه های داعش، و طالبان و جندالاسلام ... ۶. ششمین زاویه و بعدی که می توان در تحلیل این موضع "رزازی" مورد توجه قرار داد و تا حدود زیادی متاثر از بعد قبلی مورد اشاره میتواند باشد، مظالم و جنایات صورت گرفته به نام اسلام، در سده اخیر بر علیه ملت کورد بوده است. آنچه که "داعش" بر سر ایزدیها آورد و آنچه که در "ترکیه" بر سر کوردهای آنجا و سوریه و عراق میآید و آن زندگی مشقت باری که برای مدت محدودی جندالاسلام در کوردستان پدید آورد و ... همه و همه ، به نام اسلام بود و غیر از آن؛ در طول تاریخ ، کم نبوده و نیستند مدعیان اسلامی که در میان ملت کورد، با دکانداری و یا ترویج خرافات و سرسپردگی و خیانت، به ملت خود ظلم کردهاند. ۷. زوایه و بعد آخر که میتواند جنبه روانشناختی داشته و متاثر از پس زمینههای فرهنگی٫روحی٫ روانی، در شخصیت "رزازی" بوده باشد، عدم رغبت او در بریدن مطلق و قطعی از مفهوم دین در زندگیاش است که در واقع امر ، این عامل؛ میتواند نشانگر نوعی تعلیق روحی او در میان دینداری و بیدینی باشد. چرا که درست است در این کلیپ صراحتا اذعان می کند [ ... مسلمان نیست و بر ضد اسلام فعالیت میکند ... ] اما بلافاصله پس از ایجاد این خلاء در درون خود ، پیوند، علاقمندی و باورمندیش را، با "آیین یاری" اعلام میکند. ممکن است گفته شود : آیین یاری یک دین کامل نبوده و فرقهای انحرافی از اسلام صوفیانه است اما ، بخواهیم یا نخواهیم ؛ بالاخره در این مرام هم ، مجموعهای باور وجود دارد که اتفاقا اغلب آنها ریشه در نمادهای شخصیتی و جغرافیایی کورد و کوردستان دارد. و این بهانهی خوبی برای "رزازی" است؛ تا ضمنِ اعلام برائت از دین عربی (به قول خودش) و نمادهای برجستهی آن نظیر مکه و مدینه، درون نیازمند به دیناش را، با نسخهی بومی و کوردی آن، هر چند ناکامل ، راضی نگه داشته و بدین ترتیب از ماندن در فضای تعلیق بی باوری رها شود !