بزرگترین فتنه زمان ما انکار قسمتی از شریعت اسلام است. اسلام را به طور کامل باید اجرایی نمود. گرفتن قسمتی از شریعت و رها نمودن قسمتی دیگر، ضربه زدن به اسلام است و انسان را منحرف ساخته و به وادی کفر نزدیک میسازد.
در موقعیت کنونی ما که متاسفانه مسلمانان در سراسر جهان در وضعیت خوبی نیستند و رنج و عذاب و مشکلات آنها را محاصره نموده است، هر مومن حقیقی آرزو دارد؛ ای کاش میتوانست برای سرکوبی نظام جاهلیت و برگرداندن امت به اسلام راستین کاری انجام دهد.
در این راستا باید ابتدا شخص با قلب پاک و ایمان خالص به قرآن و سنت روی آورد و به دعوت گران مورد اعتماد این راه تمسک جوید. در ابتدای امر از هوا و هوس دوری نماید و قلب و عقل را به فرمان وحی در آورد و بداند در این میان راه میانهای وجود ندارد. زمان فتنهها فرا رسیده پس باید تقوا پیشه کرد و از فتنهها پرهیز نمود. بزرگترین فتنه زمان ما انکار قسمتی از شریعت اسلام است. اسلام را به طور کامل باید اجرایی نمود. گرفتن قسمتی از شریعت و رها نمودن قسمتی دیگر، ضربه زدن به اسلام است و انسان را منحرف ساخته و به وادی کفر نزدیک میسازد. هر مسلمانی اشتباهاتی دارد که نمیتوان آن را به حساب کفر گذاشت بلکه آثاری از جاهلیت است که در وجود مسلمان باقی مانده و یا به صورت عادت درآمده است، پس تکفیر کار بسیار خطرناکی است. انجام و یا ترک بعضی از اعمال را به عنوان کفر قلمداد نکنیم بلکه آن را به حساب اشتباه در فهم متون دینی بدانیم. البته نفس مومن باید حساس باشد و از این اشتباهات هم به آسانی نگذرد چرا که اشتباهات به مرور افکار را فاسد مینماید و افکار فاسد باعث تربیت نسل فاسد میشود و ما به جای اینکه نسلی شجاع و پاک را پرورش دهیم صاحب نسلی میشویم که ترسو و شرمنده و بیهویت هستند. پس به عنوان دعوت گر نیاز به اقدامی سریع داریم حرکتی دوگانه که هم در برابر حکومت جاهلیت که بر علیه اسلام اقدام میکند قاطعانه بایستد و غیر مسلمانان را به اسلامی راستین دعوت کند و هم با دلسوزی به امور مسلمانان بنگرد و امر به معروف و نهی از منکر را به پای دارد و مسلمانان را از غفلت و غرق شدن در مادیات با موعظهی حسنه برهاند، با گناهان کبیره به شدت بر خورد نماید تا نسل پاک و سالم گردد. به یاد داشته باشیم که همواره دعوتگرانی هستند که گاه مانند خورشید سایهای بر آنها قرار گرفته و پنهان میمانند اما هر لحظه امکان بیرون آمدن از زیر سایه وجود دارد چرا که به وعدهی پیامبر( صل الله علیه و سلم) در این امت خورشید وجود دعوتگران هرگز غروب نمیکند. یاریگر دعوتگر در تمام طول مسیر نمازی خالصانه و سجدهای خاشعانه است که او را از بندگی بندگان میرهاند و به او قدرت ایستادگی در برابر ظلم را میدهد. کراهت از ظلم حتی اگر قلبی باشد و توان مبارزه با دست، زبان و قلم را نداشته باشد، نجات بخش است. چه بسا نیکوکاران و صالحانی که به واسطهی سکوت قلبی در برابر ظلم هلاک شدهاند، و قران بارها و بارها داستان هلاک شدن اقوام این چنین را بیان میکند و گویا هشدار میدهد که ای مسلمانان داستانهای قرآنی در باره شما تکرار نشود. این تهدیدی خطرناک است که جانها را به لرزه در میآورد و امر به معروف و نهی از منکر را واجب میسازد و به قولی دعوت به سوی خدا را واجب میسازد.
دعوت به معنای ندا دادن و سخن گفتن و فرا خواندن کسی به طرف خود میباشد و دعوت به سوی خدا یعنی فرا خواندن به سوی خدا و اطاعت از فرامین الهی، دعوت گر کسی است که تمام مشکلات این مسیر را میپذیرد و به فرمان قرآن با موعظه و گفتار نیکو و دلسوزانه به سوی خداوند فرا میخواند. دعوت در اصل کار پیامبران است که به آنچه خداوند امر نموده دعوت و از آنچه نهی فرموده دوری میکند و درغیاب پیامبران وظیفهی پیروان آنها است که در میان امت امر دعوت گری را انجام دهند. امر دعوت واجب کفایی است وعلما وفقها بیشترین وظیفهی دعوت را بر عهده دارند اما اگراین گروه کار دعوت را انجام ندهند وظیفهی دعوت بر دوش تمام مسلمانان است با توجه به وضعیت مسلمانان در حال حاضر دعوت به سوی خدا و خیر خواهی بر هر مسلمانی چه مرد و چه زن به اندازه توانش واجب است. البته وقتی میگوییم دعوت در اصل وظیفهی علما است باید مفهوم عالم را هم بدانیم. عالم کسی است که خدا را به عنوان الله یگانه میشناسد ودستورات و اوامر و نواهی او را اجرا میکند. پس هرکس در هر زمینهای از دستورات الهی علم داشته باشد هر چند کم هم باشد وظیفه دارد به آن دعوت نماید و کسی که نسبت به دستورات الهی جاهل است نمیتواند و نباید دعوتی انجام دهد چرا که باعث ایجاد مشکلات و بدعت در دین میشود. هدایت به دست خدا است و وظیفهی ما به عنوان مسلمان امر به معروف و نهی از منکر به طور مداوم در جامعه است. اگر بخواهیم همچون کبک سر در برف فرو برده و تنها خود را پاک و آراسته سازیم، به عبادت پرداخته و گوشهی عزلت بر گزینیم و کاری به اوضاع واحوال مردمان اطرافمان نداشته باشیم وقت خود را هدر داده ایم. دعوت گری نیاز به ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی دارد نیاز هست که در میان جمع باشیم و بدانیم که اسلام زنده و پویا است و این پویایی وسر زندگی با امر و نهی و جهاد و دعوت باقی میماند. مسیر میانبر رسیدن به بهشت، از راه دعوت و تلاش و جهاد میگذرد و مومنی که در این راه تلاش نمیکند و تنها به اصلاح قلب خود و عبادت در گوشهای پرداخته است، دیرتر به بهشت میرسد. در راه دعوت باید با گروه دعوت گران همراه شد، آینده را به گذشته پیوند داد، یعنی در گذشته دعوت گرانی بودهاند که راه و اصولشان الگوی راه دعوت گران آینده است.
زمانی که به گذشتگان مینگریم میبینیم که یکی از اصول دعوت در نزد آنها کار گروهی وجمعی بوده است. پس هر کس توانایی مبارزه با منکرات و دعوت به سوی خیر و نیکی را دارد، با زبان، قلم و سلاح باید با دیگر دعوتگران این عرصه هماهنگ ومتحد شود تا نیرومند تر گردد. در زمانی که دشمنان اسلام تمام اختلافات ریشهای و خونی خود را کنار گذاشتهاند و بر علیه مسلمانان باهم متحد شدهاند شایستهتر این است که مسلمانان اختلافات جزئی خود را کنار گذاشته و در مبارزه با کفر و جاهلیت همصدا و هماهنگ شوند. در ابتدا خود را به عنوان یک مسلمان بشناسیم، گروههای مسلمانان را شناسایی کنیم، با رهبران مخلص و فداکار گروهها اشنا شویم، آنگاه با قدم نهادن در راه دعوت با آنها همنوا و هماهنگ گردیم. توانایی هر کس در جذب مردم متفاوت است. خود را بشناسیم تواناییهای خود را محک بزنیم و بدانیم که کار دعوت را چگونه میتوانیم یاریگر باشیم. راه دعوت طولانی و سخت است و شتاب وعجله در آن جایی ندارد. راه دعوت تنها شرکت در مجالس و شنیدن سخنرانیها و شور و هیجان نیست، شخص در راه دعوت باید قدرت فدا کردن خوشیها و تحمل بار سنگین مصیبتهای امت اسلامی را داشته باشد، در این راه از فداکردن جان نهراسد و همواره به نتیجه معنوی آن چشم داشته باشد، از سرزنش انسانهای راحت طلب نهراسد و محکم و استوار در مسیر دعوت گام بردارد و بداند ابلاغ و تبلیغ وظیفهی ماست و هدایت به دست الله، پس صبر پیشه سازد و نا امید نشود. در این راه تعادل و توازن باید رعایت شود حرکتهای تند و عکس العملهای سریع و شدید دعوت را در آغاز راه خسته و ناتوان میسازد، دعوتگر فقیه باصبر و نظم و ترتیب کارهایش را انجام میدهد، بیگدار به آب نمیزند، میداند پیشرفت با رنج و سختی و تلاش مداوم به دست میآید. در این راه به پرورش افراد مورد اعتماد و توانا باید همت گماشت تا کار دعوت همواره ادامه یابد. در کنار امور تربیتی و اخلاقی و عبادات معنوی به پرورش نیروی جسمانی و قدرت نظامی هم توجه شود چرا که بزرگان گفتهاند:« هر گاه علم به کتاب و سنت در میان مردم پدید آید و شمشیر تابع آن دو باشد بدون تردید اسلام بر پا میشود». در راه رسیدن به هدف دعوت از عجله و شتاب باید پرهیز نمود و گام به گام پلههای ایمان را طی کرد و به این صورت به یاری خداوند در مسیر دعوت گام مینهیم.
راه دعوت بزرگراهی زیبا و گسترده است که راههای باریک و ناهموار و پیچهای تند و خطرناکی دارد که نیاز هست با کمک علائم راهنمایی و استفاده از نور افکنهایی که تاریکیها و درهها را در مسیر نمودار میکند این راه پیموده شود. درخت دعوت اسلامی با اشک دیده عابدان شب زنده دار و خون شهدای مجاهد آبیاری شده است، پس دل را باید با آنها همراه کرد و برای آبیاری این درخت به پا خاست. موانعی در راه دعوت وجود دارد که تنها کسانی میتوانند این موانع را پشت سر بگذارند که متصف به صفات انبیاء باشند. در ابتدا قلب را خالص برای اطاعت از پروردگار باید ساخت. برای قرار گرفتن در گروه پیشتازان دعوت قلب باید از اطاعت نفس خالی باشد و سمع و طاعه محض از پروردگار، پیامبر( صل الله علیه و سلم) و رهبران مخلص گروه اسلامی انجام گیرد. انسان دعوت گر به صورت مداوم باید در حال یادگیری باشد برای یادگیری نیاز به تواضع دارد و برای به دست آوردن تواضع عبادات بسیار باید انجام دهد. همچنین صبر و تحمل خود را در برابر مشکلات باید افزایش داد، دعوت گران وارثان انبیاء هستند و انبیاء در راه دعوت تحمل و بردباری فراوانی داشتند و در روزگارانی که یاوران اسلام اندک هستند به وجود ایمان داران وفادار به اسلام نیاز فراوان است. پس بانیت خالصانه گام در مسیر دعوت مینهیم راه وروش نیکان و سالکان این راه را الگو و سرمشق خود قرار میدهیم، درون را خالص برای اطاعت الله میگردانیم و با عبادات خود را به او نزدیکتر میسازیم. هر انسان دعوتگری باید مواظب عیوب رفتاری و اخلاقی خود باشد عیبهای خود را بشناسد در جهت اصلاح آنها اقدام کند. عیوب همچون حلقههای یک زنجیر به دنبال هم ردیف میشوند و اگر حلقهی اول درمان نشود، زنجیری محکم از عیوب به پاهای انسان میپیچید و او را بر زمین میزند. پس محاسبهی نفس به طور مداوم ما را یاری میدهد که عیوب خود را شناسایی و درمان کنیم. از تیرهای شیطان غافل نشویم اولین تیر شیطان که انسان را بر زمین میزند و شیطان بر او چیره میشود خود خواهی است، زیاد تصور کردن اعمال و فراموش کردن گناهان و خود برتر بینی همچون بادی شمع عبادات را خاموش میکند و تیر دوم شیطان را به دنبال دارد که همان علاقه به مدح و ستایش دیگران است. یعنی انسان دوست داشته باشد به خاطر انجام کارها و اعمالش مورد ستایش قرار بگیرد و به او جایگاه و منزلتی داده شود. سپس شخص شروع به خود ستایی میکند و در جمع از خویشتن تعریف میکند گاه از این کار پشیمان میشود اما تحت تاثیر تیر چهارم شیطان ناشیانه به نکوهش خود در میان جمع میپردازد و به ریا دچار میشود و بالاخره پنجمین تیر شیطان از همه عجیبتر او را از پای میاندازد. شیطان برای کسی که عاشق مدح و ستایش است شخص همراهی را میگمارد که مدح و ستایش نمیکند، نکوهش هم نمیکند بلکه عیوب دوستان و آشنایان شخص را یادآوری میکند و هر گاه شخص عیب یکی از دوستانش را بشنود و خوشحال شود به یکی از نشانههای منافق بودن دچارشده است. تنها راه مبارزه با این تیرها پناه بردن به خدا و محاکمهی مستمر نفس است. دوری از هوای نفس انسان را با خدا همراه میسازد، همراه در همه حال، همراه در هنگام شدت خطر، در انجمنها و گردهمائیها، همراه در دوست داشتن پرهیز کاران و اعلام بیزاری از معصیت کاران. همراهی خدا یعنی اطاعت کامل از فرامین خدا در همه حال و به این صورت از دچار شدن به هوای نفس و از دست دادن قدرت تشخیص خوب و بد نجات مییابد. دعوتگر در راه دعوت خود را از برادرانش بالاتر نمیپندارد و متکبر نیست، با مومنان مهربان و متواضع است، در مسیر دعوت خود را سربازی مطیع اوامر پروردگار و رهبر و مقتدایش میداند. قبل از به دست آوردن شایستگیهای لازم خود را لایق رهبری نمیداند و برای به دست آوردن مقام و منصب تلاش نمیکند. محاسبه نفس با صبر و تحمل بسیار، سرزنش قلب و خالی نمودن آن از تمام تمایلات و هوسها، حب خداوند را در قلب جای دادن، تجرد و بریدن از همه چیز، تربیتی سخت است که سرباز راه دعوت باید آن را بگذراند. سرزنش زبان از زیاده گویی و مجادله و افزایش عمل و انجام کار، سرزنش گوش از بیهوده شنیدن، سرزنش چشم از بیهوده نگریستن و روی آوردن به دعا و تمنا والتماس به درگاه خداوند و گریستن بسیار بر اشتباهات و بالاخره رویی گشاده و قلبی خالی از کینه، او را به جمع دعوت گران پیوند میدهد.
مسیر دعوت بانورهایی روشن گشته که راهنما و راه گشای دعوتگران است. این نورها در عین روشنایی به دست دعوتگر باید بر افروخته گردد. پناه بردن به خداوند از شر فتنهها و استعاذه شروع مسیر است. در پی آن خالص گرداندن قلب و نیت و اعمال برای رضای خداست. در خواست و پذیرش نصیحت دوستان و آگاهان، استغفار و طلب آمرزش برای خود و دیگر برادران سر لوحهی حرکت میباشد. با کنترل شهوات و داشتن تقوای الهی و خشمگین شدن فقط به خاطر خداوند مسیر را ادامه میدهیم. از قضاوت سریع دوری میکنیم و میزان سنجش را بر پایهی نیکیها و خوبیهای فراوان تنظیم میکنیم. یعنی شخص صالح و نیک را به خاطر اشتباهی کوچک رسوا نمیکنیم. توجه به عیوب نفس خود را هیچ گاه فراموش نمیکنیم و زبان را از عیب جویی دیگران باز میداریم و گوش را از شنیدن عیب جوییها منع میکنیم. در مسیر دعوت از رازداری و کتمان یاری میگیریم، عیوب احتمالی رهبران جماعت را محرمانه و با دلسوزی گوش زد نماییم و بهانه به دست فتنه انگیزان نمیدهیم، کسانی که در پی فرصت هستند تا به دعوت لطمه بزنند و خون دعوت را بریزند، آراسته، زیبا و بموقع سخن گفتن و د ر واقع کم حرفی و سکوت بسیار باعث میشود که مجادله نکنیم. انسان در هنگام مجادله بدون فکر سخن میگوید و در دام فتنه میافتد. گاه دروغ میگوید و مبالغه میکند و کم حرفی انسان را از این خطر دور میسازد. در روزگار فتنه آنچه فریادرس است صداقت و راستگویی فراوان است. فتنهها بقایای جاهلیت هستند که در اجتماعات باقی ماندهاند و نیاز است که با بیداری و هوشیاری کامل به مبارزهی با آنها اقدام نمود. پچ پچ کردن و راه حل پنهانی دادن چاره کار نیست بلکه باید اظهار نظر آشکار شود و به اجتهاد مجال رشد داده شود تا مشکلات و فتنهها با نیروی اجتهاد حل و فصل شود. به یاد داشته باشیم که شهوت پنهانی و ریاست طلبی همواره در کمین رهروان راه دعوت است و تنها راه نجات پناه بردن به خداوند با انجام واجبات و نوافل است. بدیها و اشتباهات را حتی اگر در سایهای از نیت خیر قرار بگیرد، باید آشکارا محکوم کرد. انسان مسلمان هر نوع بیعتی را که میبندد به آن وفادار میماند و از خیانت دوری میکند، هیچگاه به اشتباه گذشتگان استناد نمیکند و خود را توجیه نمیکند. پس از بیعت دادن و وارد جماعت شدن حق گوشه نشینی و عزلت را ندارد، انسان مسلمان از آموزش و تلاش و جهاد دوری نمیکند و از ادای مسئولیت شانه خالی نمینماید. یک دعوتگر در میان جماعت از رهبران سمع و طاعهی کامل دارد و هر کاری را به دستور رهبری انجام میدهد حتی اگر فدا کردن جان در راه رضای خدا باشد چون رهبران خیر و صلاح جماعت را بهتر تشخیص میدهند. متاسفانه اشتباهات یک رهبری که بدون تشخیص صحیح در جایگاه رهبری قرار گرفته است خسارات جبران ناپذیری به جماعت وارد میکند و دراکثر موارد باعث شکست جماعت میشود. پس اگر توانایی مدیریت و رهبری را نداریم اصرار به آن نداشته باشیم. بهتر است سربازی ساده باشم تا رهبری بد که بدی جماعت را باعث شوم. تاکید دوباره بر محاسبهی نفس و ایستادگی در برابر خودخواهی و منیت نفس باید فراموش نشود. دو رکن مهم در امر دعوت را فراموش نکنیم:
1-حس محبت و اخوت وبرادری
2-امر به معروف نهی از منکر.
از تکفیر دیگر مسلمانان و گروهها پرهیز کنیم و یادمان باشد که فتنهها روز به روز زیادتر می شود. از تاریخ درس عبرت بگیریم یادمان باشد یهود در طول تاریخ همواره با نقشههای شوم خود در میان مسلمانان تفرقه انداخته و اتفاق و همبستگی را از میانشان برداشتهاند. با رجوع به آیات قرآنی و سنت نبوی و درسایهی رهبری امین و خالصانهی جماعت مسلمانان میتوان بر یهود و دشمنان شیطانی پیروز شد. از تند روی جاهلان خود را دور سازیم و با آرامش در راه دعوت گام برداریم، از ایجاد اختلاف میان گروهها و یا ترس انداختن به دلها با پراکندن شایعات دوری کنیم. مسلمانی نیکوباشیم و موجبات رسوایی مسلمانان را با رفتار و کردار و اخلاق خود فراهم نسازیم. اراده خود را قوی کنیم تا با بردباری قدم برداریم. انسانهای ضعیف الاراده نباید در نقاط کلیدی دعوت قرار بگیرند چون باعث جدایی اعضای جماعت میشوند و در هنگام سختی زنجیرهی دعوت را پاره میکنند. از هجوم منتقدان نهراسیم و با تمام وجود اثرات شوم پیامدهای تربیت جاهلی را پاک کنیم و تربیت صحیح اسلامی را جایگزین سازیم. بدعت در دین ما جایی ندارد و اگر در میان مصلحتها یکی ترجیح داده میشود این را بر مبنای تصمیم رهبرانی بدانیم که در شرایط اضطراری مجبور به گرفتن تصمیمهایی میشوند که از علم و دانش آنها در آن لحظه سر چشمه گرفته است و از هوا وهوس پیروی نکردهاند و بهترین مصلحت را در نظر گرفتهاند پس با خرده گیری بر آنان منتقدان دعوت را یاری ندهیم در نهایت به یاد داشته باشیم رهبری جزئی از دعوت است و استحکام برنامههای دعوت به میزان اعتماد میان رهبر و سربازان بستگی دارد پس همگی از راه صداقت و گفتار نیک دور نشویم تا بر موانع سر راه غلبه نماییم.
هر جماعتی باید همواره بازبینی درون گروهی داشته باشد و گرنه دچار ضعف و سستی میشود و هردعوتی اگر بخواهد به سوی پروردگار راهش ادامه یابد لازم است استقامت را در افراد خود تقویت کند و این تقویت اراده و استقامت نیازمند پایگاهی معنوی است که همان مسجد است. دعوت اسلامی لازم است مسجد را به عنوان پایگاهی برای پرورش و تربیت روحی و جسمی و معنوی همواره مورد توجه قرار دهد. همانگونه که بزرگترین دعوتگر اسلام پیامبر( صل الله علیه و سلم) در اولین اقدام خود پس از هجرت به مدینه مسجد را بنا نمود. مسجد مرکزیت رهبری اسلامی و جایگاه پرورش و تربیت افراد مخلص و متعهد است. همچنین اهتمام ویژه به انجام عبادات و خصوصاً نماز این پرورش را ارتقاء میبخشد. برای استقامت در راه پر پیچ و خم دعوت نیاز به مشاوره و همدردی ویژهای است. اینجاست که خداوند در اولین آیات پس از ابلاغ رسالت به پیامبر( صل الله علیه و سلم) او را امر به نماز شب( قیام اللیل) مینماید و تاکید میکند که عبادت شبانه برای انجام مسئولیت ثقیل و سنگین دعوت یاریگر و مددکار او خواهد بود. پس بر دعوتگران لازم است که لحظات ارزشمند نیمه شبان و سحرگاهان را از دست ندهند و با یاری جستن از نماز و دعای شبانه اراده و استقامت خود را از خداوند تمنا نمایند. حرکت اسلامی نیازمند تربیتی محکم در آغاز است. یعنی اگر تربیت اسلامی پایه و اساس محکمی نداشته باشد و فرد بدون یک آغاز محکم پای در راه دعوت بگذارد احتمال سست شدن و ضعف و واپسگرایی او بسیار است. به همین دلیل است که پیامبر( صل الله علیه و سلم) در دوران مکی به تربیت روحی و بازبینی عقیدهی اصحاب بسیار اهمیت میدادند و آن تربیت محکم آغازین شخصیتهایی را پرورش داد که تاریخ به یاد ندارد. همینطور نیت اولیه در شروع کار بسیار مهم است اگر نیت خالصانه و بدون غل و غش نباشد، کار دعوت به سر انجام نمیرسد. بسیاری از بزرگان در راستای همین امر تمام کارهای خود را با نیت رضای پروردگار انجام میدادهاند. مانند( عمرابن عبد العزیز) که موفقیتهایی در کارنامهی آنها دیده میشود که گاه باور کردنی نیست. آنچه که نیت را به کرسی عمل مینشاند همت و تلاش است. مسلمانان در پیمان عقبهی دوم با نیت خالصانه با پیامبر( صل الله علیه و سلم) بیعت نمودند اما این نیت در مراحل بعدی با جهاد و ایثار و فداکاری آنها جامهی عمل پوشید. نیت خالصانه و همت والا نیاز به رکن سومی هم دارد که همان هدف متعالی است. هر چقدر هدف بزرگتر باشد همت و تلاش برای رسیدن به آن محکمتر و قویتر میشود. مسلمانان در پیمان عقبهی دوم پس از آنکه بیعت نمودند که الله یگانه را بپرستند و از پیامبرش اطاعت کنند و از او همچون خانواده خود دفاع نمایند، در قبال این بیعت پیامبر( صل الله علیه و سلم) به آنها وعده بهشت داد و رسیدن به بهشت پروردگار هدفی متعالی برای آنها شد که تلاش و جهادشان را صد چندان نمود. زندگی دنیوی را برای رسیدن به پاداش اخروی هزینه کردند و گامهایشان محکم و استوار شد. برای رسیدن به این پاداش اخروی اولویت بندی در کارها و استفاده صحیح ازوقت و زمان ضروری است. در راه دعوت سرگرم شدن به لذتهای مادی و دنیوی، غفلت و بیخبری را باعث میشود و زمان برای انجام کارهای مهم باقی نمیماند. در راه دعوت اخوت و برادری برای حفظ اتحاد و انسجام حرف اول را میزند، اینست که در سیرهی عملی دعوت در زندگی پیامبر( صل الله علیه و سلم) میبینیم که بلافاصله پس از ایجاد پایگاه رهبری( مسجد) به مسئلهی اخوت و برادری میان مهاجرین و انصار پرداخته میشود. برای اتحاد قلبها علاوه بر اخوت به تقوا نیاز هست برادری و اخوتی که در سایه سار ایمان و تقوا رشد مییابد. هم نشین دعوتگر مومن، دعوتگر دیگری است که اشتیاق به بهشت را در قلب هم شعله ور میسازند. مجالستی که در آن یافتن راههای نجات و سفارش به حق و صبر مدنظر است و از خود آرایی و خود ستایی و سخنان زیاده گفتن بدور است. و به این صورت برادروار در کنار یکدیگر درختان ایمان را یکی یکی میکارند و آبیاری میکنند. توحید را در جانها ریشه دار میسازند، طاعت و بندگی را در حد اعلا به جا میآورند. قلبهایشان برای خوش آمدگویی به هم میتپد و وفاداری به شریعت اسلام در جانشان ریشه دوانده است. یکدیگر را به پایداری و استقامت تشویق میکنند و با ذکر و یاد خدا انس میگیرند. فاصله خود را با دشمنان اسلام حفظ میکنند و دست نیاز به سویشان دراز نمیکنند. و مدام از خداوند برای خود و برادرانشان طلب آمرزش مینمایند و نیروی تقوا را در وجود خود پرورش میدهند. با نگاهی بلند به آینده مینگرند و آرزوهای دنیوی را کوتاه ساخته و به آینده اخروی چشم میدوزند. از مرگ غافل نمیشوند، میدانند فرصت کوتاه است و عمر اندک و مرگ در راه، پس خود را برای زندگی پس از مرگ آماده میسازند و این دنیارا با تمام لذتهایش منزلگاهی و مسافرخانهایی میپندارند که برای انجام ماموریتی بزرگ در آن اقامت گزیدهاند. سرگرمیهای زندگی مادی آنها را از اندیشیدن به انجام ماموریت غافل نمیکند. انسان مسلمان دعوتگر حب دنیا را در دستانش قرار میدهد تا به آسانی در راه رسیدن به هدف اخرویش آن را هزینه کند. او بندهای آزاد است که تنها در برابر معبود یکتا سر تسلیم فرود میآورد. در نهایت دعوتگر اسلام خواب و استراحت ندارد در همه حال در حال دعوت است همچون پیامبرش که در راه هجرت و در هنگامهی سفر و سختی از دعوت غافل نشد و یا چون یوسف صدیق که در زندان هم، یاران هم زندان خود را به سوی خدا دعوت میکرد. دعوت او را خسته نمیکند؛ نا امید نمیشود و لذتهای دنیوی مشغولش نمیسازد از مادیات برای پرورش نسلی مخلص و مصلح استفاده میکند و زندگیش را وقف راه دعوت مینماید. سفر و هجرتش برای دعوت و یافتن علم است و بالاخره آنگاه که مردم در خوابند دعوتگر بیدار است و نگران غفلت مردم است و مال و جانش در خدمت هدف اوست و با زبان حال میگوید: من پاداشی در مقابل آنچه که انجام میدهم از شما نمیخواهم و پاداش مرا خدا میدهد.
نظرات