اخیراً علم به حقیقتی معترف شده است که مدتها پیش روح بشر با آن مانوس بود. علم کشف کرد که ماده نوعی انرژی است و انرژی به تشعشع و نور متحول میگردد.
روان بشری از روزگاران گذشته به سادگی و بداهت دریافته بود که انسان انرژی است، و انرژی انسان به تشعشع و پرتوافشانی دگرگون میشود، سرانجام به نور تبدیل میشود، اما هنگامی تمام این حقیقت را دریافت که محمد بن عبدالله( صلی الله علیه و سلم) را دید. یکپارچه انرژی از نور شفاف و درخشان که خدا او را برانگیخته بود تا راه مردم را بر روی زمین روشن کند.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً( احزاب/46-45)
« ای پیغمبر، ما تو را گواه نمونه و بشارتدهنده و هشداردهنده فرستادیم، و فراخوانندهی مردم بهسوی خدا به دستور خود او، تو را چراغی درخشان و روشنگر فرستادیم».
این نور، در دلها و جانها پرتو افکند، راه برای مردم روشن شد، راه یافته و رهبری شده در این راه روشن گام برداشتند و به حقیقت رسیدند.
وجود محمد( صلی الله علیه و سلم) از شگفتیهای عالم وجود بود و از نیروهای جهان هستی و معجزهای از نشانههای قدرت و عظمت خدا بود.
بزرگیهای غیرقابل ارزیابی در وجود او جمع بود.
شخصیتهای بسیاری در این شخص واحد گنجانده شده بود. و هر یک از این شخصیتها آنچنان تکمیل یافته بود که گویی فقط در همان رشته تخصص داشت و از رشتههای دیگر جدا بود. افزون بر این، تمام این شخصیتها به صورت تکامل یافتهی خود، در حدی گسترده و محیطی بیکران، در وجود او تکامل یافته به جریان افتادند و مجموعهی آنها، نفس واحدی در او ایجاد کرده بود که گویا همهی جانها را در خود داشت، و همه با نظم و هماهنگی شگفتی در وجود او ترکیب شده بود! و آن هم محمد (صلی الله علیه و سلم) است!
خلاصه از هر جهت یک نیروی فیاض بود.
آنچنان مرد سیاستمداری بود که از افرادی پراکنده و پریشان، چنان امتی بنا نهاد که هیچ رویداد تاریخی توان از بین بردن آن بنای باشکوه را نیافت، زیرا از وقت و فکر و روح و کوشش و ادراک و احساسات خویش به اندازهای صرف آن کرد که از عهدهی یک زندگی بلکه از عهدهی زندگیها خارج بود.
مردی جنگی بود که روشها و نقشهی دقیق جبهه را ترسیم و سپاه را فرماندهی میکرد، میجنگید و پیروز میشد. گویی فرماندهی جنگی است که فقط تخصص جنگاوری دارد و جز آن هیچ نمیداند.
هم پدر مهربان و هم شوهری دلسوز بود که خانوادهی بزرگی را با هزینهی بسیار سرپرستی میکرد. هم هزینهی مادی و هم هزینههای نفسانی و فکری و ادراک و احساس آنها را تامین میکرد. گویی والاترین و متخصصترین پدری است که چشم روزگار به خود دیده و تنها کار ویژهی او سرپرستی از خانواده است.
دوستی، خویشاوندی و یاوری با مردم ، ذهن و فکر او را بخود مشغول کرده و یاد آنان تمام جان او را پر کرده بود. از آنان عیادت و دیدن میکرد، از محبت و دوستی خود در اختیار آنان میگذاشت و عطوفت و مهربانی خود را مانند شخصی با قلب انسان دوستانه، که زندگی خود را به دیگران میبخشد، وقف شئون و کارهای مردم کرده بود.
عابدی که شبها را به عبادت پروردگار به روز میرساند. گویی کارش فقط عبادت است و مختصص در انجام آن، هیچ رابطهای با دنیا ندارد و هیچ فکر دیگری او را به خود مشغول نمیکند، مثل اینکه هیچ کششی در نفس او بسیج نشده، در موجودیت او هیچ میل و رغبتی به حرکت در نمیآید.
با وجود همهی اینها، بزرگترین دعوتی را که تاکنون جهان شاهد بوده است برپا ساخت. دعوتی که وجود کامل و واقعی انسان را تحقق بخشید و چنان جوششی در شخصیت و سرشت او به وجود آورد که تا بیکرانها کشیده شد.
محمدبن عبدالله( صلی الله علیه و سلم) نور وجودی که جهانیان را درخشان کرده بود. مردم حق داشتند که او را با تمام وجود دوست بدارند، از رفتار و وجود او به شگفت آیند و از او با ایمان کامل پیروی کنند.
از این رو رسول خدا در طول تاریخ بزرگترین الگوی بشریت بود و پیش از ینکه با گفتار خود مربی و راهنمای خلق باشد، با رفتار شخصی خود بهترین تربیت کننده و رهبر بود. و این کار را هم بر پایهی تعلیمات عالیهی قرآن و هم از نظر احادیث خود میکرد.
تا آسمانها و زمین هستند این سرمشق نیز باقی و برقرار است.
شخصیت رسول خدا( صلی الله علیه و سلم) نمونهای برای یک دوره و یا یک نسل، یک ملت، یک مذهب و یا مکان معینی نیست. یک نمونه والای جهانی و همیشگی برای همهی مردم و همهی نسلها است:
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ( الأنبیاء / 107)
« ما تو را نفرستادیم جز رحمت برای جهانیان».
وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً( سبأ / 28)
« ما تو را نفرستادیم جز اینکه برای همهی مردم جهان بشارتدهنده و ترساننده باشی».
او برای همهی جهانیان و همهی مردم است و برای همهی زمانها از روز بعثت تا پس از آن. متعلق به همهی نسلها در تمام زمین. آیتی جاویدان که نه از بین میرود، نه کاستی و نه نابودی میپذیرد.
همانگونه که بیش از یک هزار و چهارصد سال پیش در شبه جزیرهی عربستان زنده بود، امروز نیز بدون هیچ کمبود و تغییری زنده است. وجود او مانند آفتاب و سنت و قوانین عالم وجود و نیروها است که تغییری در آنها داده نمیشود و از گذشت روزگار گرد فنا بر چهرهی آنها نمینشیند.
چراغی را که ایزد برافروزد هر آنکس که پف کند ریشهاش بسوزد.
منبع: کتاب روش تربیتی اسلام تالیف محمدقطب
نظرات
Lبانوی قلم
07 بهمن 1393 - 05:15احسنت و آفرین سمیه جان بسیار زیبا و گیرا به تصور نشاندی شخصیت اولین مرد بزرگ تاریخ را تبارک الله ان شاالله قرین رحمت حق باشی خواهرم