جلیل‌ بهرامی‌نیا آقای دکتر جلیلی از کاندیداهای محترم ریاست جمهوری در پاسخ پرسشی در باب چیستی "معامله" ایشان با مردم بلوچستان، با تأکید بر این که رابطه مردم و حکومت مخصوصاً در نظام اسلامی مبتنی بر "تعامل " است نه معامله، نگاه معامله گرانه به این رابطه را "بزرگ ترین جسارت" و "کاری خیلی زشت" خواندند؛ در این خصوص، از باب علاقه به پخته تر مباحث این چنینی، مایلم نکات زیر را به عرض برسانم: یکم: اسلام غنای ارزشی دارد نه روشی؛راست است که در اسلام ارزش هایی اصیل و کارا مانند عدالت،شورا،مسئولیت پذیری اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، گسستگی حقانیت سیاسی از حقانیت اعتقادی، گستردگی دایره عدالت به ناهمکیشان و حتی دشمنان و ارزش های زیربنایی دیگری هست که قابلیت لازم برای بنای حکمرانی خوب و عادلانه را دارند،اما نهادسازی و ساختارسازی برای تحقق یا اثربخشی این ارزش ها که همان روش عملیاتی کردن آنهاست، کاری است کارستان که متأسفانه در تاریخ تمدن اسلامی تحت تأثیر نگاه واعظانه، مغفول مانده است؛ همان نگاهی که گمان می کرد با در اختیار داشتن دو ساعت رسانه مردم نماز شب خوان خواهند شد! در یک مثال توضیحی، اسلام همچون داروخانه است؛اما اگر تشخیص ارتباط دارو با بیماری،ترکیب داروها و نوع مصرف،مطابق نظر پزشک نباشد و دارو با همان خوشبینی اجمالی و ناشیانه انتخاب و مصرف شود، دارو عین درد و بیماری خواهد شد! دوم: معامله آن جا ضد ارزش و خیلی زشت است که بر سر اموال عمومی و برای منافع شخصی باشد که در این معنا،اصل سیاست هم نکوهیدنی و پرهیختنی است! اما معامله به معنای ضرورت عملی ترکیب هیأت حاکمه یک کشور از مؤلفه های اجتماعی آن و لزوم شراکت گروه ها در قدرت سیاسی به تناسب وزن اجتماعی، همان جمهوریت است که اعتبار نظری و وثاقت قانونی آن، بی نیاز از بحث است. سوم: اهل سنت ایران، گر چه در دیانت، اهل شهادتین و مسلمان و در حضور تاریخی در ایران ریشه دارتر و قدیمی تر و در فرهنگ و تمدن این کشور، سهیم و شریک اند اما از حیث عددی و فرودستی سیاسی، در ادبیات جامعه شناسی و سیاسی یک اقلیت اند؛تجارب تمام دنیا نشان داده است که واگویی مکرر ارزش های برابری ساز و حتی تصویب قوانین عادلانه در اسناد بالادستی کشور نیز، بدون اختصاص سهمی از مناصب سیاسی و مدیریتی به اقلیت ها،هیچ تأثیری در بهبود وضعیت آنان نخواهد داشت؛ یکی از مسئولان قوه قضائیه می گفت در یکی از جلسات حقوق بشری در سازمان ملل،یکی از حقوق دانان گفته است ردیف کردن نصوص دینی درباره عدالت،مهم نیست؛ بازتاب این فرهنگ عادلانه، اسناد حقوقی و ساختار سیاسی جوامع شماست که تناسبی با الزامات عدالت ندارد؛ بنده نیز عرض می کنم اگر هزاران بار دیگر در رسانه ها و اظهارات سیاسی،بحث از وحدت و اخوت و عدالت و برتری نظام اسلامی بشود، تا زمانی که افغانستان در بحث عدالت قومی-مذهبی، نمونه آرمانی ما ایرانیان است، سودی به حال برقراری عدالت و توسعه نخواهد داشت. چهارم: نکته جالب تر این که تعامل اگر وابسته معامله نباشد که هست، در همبستگی آن تردیدی نیست؛ اصلا پشت سر هر تعامل موفقی یک معامله موفق هست؛کجا دیده اید در غیاب یک تقسیم ارث عادلانه، تعامل خانوادگی و تبادل محبت برادری و خواهری برقرار باشد؟! جز در یک نگاه ایدآلیستی و رمانتیک، کجا دیده اید قاعده تعامل سیاسی، معامله نباشد؟! باور بفرمایید اگر معامله و تقسیم ثروت و قدرت در کار نباشد، ادعای فضایلی چون عدالت و وحدت و همکیشی و هموطنی و دیگر همبودگی ها، نه تنها دلنواز و سازنده نیست، بلکه دل آزارتر و ویرانگرتر خواهد بود! بیدارسازی حس همبستگی انسانی یا دینی یا ملی، بدون تن دادن به لوازم عملی آن، همان حسی را ایجاد می کند که در درون شما درباره ادعای حقوق بشری آمریکا و غرب هست! پنجم: ورود پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌و علی آله، به معامله سیاسی با یهودیان در قالب وثیقه مدینه، نشان می دهد که معامله در چارچوب مصالح عمومی،نه تنها بد نیست بلکه کاری پیامبرانه و سازنده است؛هم چنین نشان می دهد که حقانیت سیاسی ربطی به حقانیت اعتقادی ندارد و نباید گمان کرد هم پیمانی سیاسی و اعتراف نظری یا پایبندی به حقوق سیاسی اشخاص یا گروههای غیرمسلمان یا نامستبصر، عدول از عدالت یا تأیید باورهای آنان است. امیدوارم والدین و حاکمان ما بدین دقیقه عتیقه تفطن یابند که تربیت و توسعه، نه وعظ ستایش آمیز درباره فضایل، بلکه تمهید فضا و ساختاری است که در آن صداقت و عدالت، ممکن و کم هزینه و بی هزینه باشد و برخورداری از حقوق، به تعلق یا تظاهر به اعتقاد یا هویت مقبول آنان مشروط نشود.