الحمدالله الذی جَعلَ العِلمَ سِراجاً لِلمُهتدینَ و نِبراساً لِلحائرین و فَضَّلَ العلماءَ بقوله «الذینَ یُبلّغونَ رسالاتِ اللّهِ و یَخشَونَهُ و لا یَخشَونَ أحَداَ الا اللّه» و الصلاة و السلام علی مبعوث رحمةً للعالمین المحرِّض امته علی التفقه فی الدین و علی آله و اصحابه و من دعا بدعوته الی یوم الدین.
سپاس خدایی را که اساس هستی را بر قانون نهاد و قوانین شریعت را دستورالعمل آدمی قرارداد و به وی عقل و اندیشه بخشید تا با خرد و تدبر در قوانین حاکم بر نظام هستی چگونه بودن و با تفقه و اجتهاد در مقاصد شارع چگونه زیستن را بیاموزد و درود نامحدود بر بزرگ راهبر جهان بشریت حضرت خاتم الأنبیاء- صلیالله علیه و سلم- که مشعل فروزان هدایت را فرا راه بشریت بر افروخت و با خطاب فراگیر «فَسألُوا اهلَ الذِّکرِ إن کُنتُم لا تَعلَمُونَ» پیروان خود را به دانشپژوهی فرمان داد و درود و سلام فراوان به روان پاک آل و یارانش، دانشمندان و فقیهانی که با تلاش و تفقه در دین، احکام الهی را از منبع پاک و زلال آن استخراج کرده و میراث بزرگ فقه و حقوق اسلامی را هماهنگ با مقتضیات زمان و پیشرفت تمدن بر بشریت عرضه نمودند.
عصر کنونی که به حق، عصر انفجار علم و اندیشه نام گرفته و به جهت ظهور عقاید و مکاتب متنوع بشری، تحولات چشمگیر علمی و فرهنگی و نگاه نقادانهای به دین و اسلام راهیافته است موجب شده مسؤولیت دولتمردان و علمای دین دو چندان گردد؛ وظیفهی عالمان و فقیهای اسلامی است که به نیکی چالشهای دنیای معاصر را دریابند و شیوههای استنباط احکام شریعت را مهذب کرده و تقدیم جامعه بشر نمایند، موضوعات و مسائل جدید را در پرتو قرآن و سنت صحیح نبوی پاسخ عالمانه دهند و میراث کهن فقه و فقاهت اسلامی را با زبان روز و متناسب با فهم و انتظارات انسان سرگشته و نقّاد امروز با شیوهای نو و زبان روز بیان کنند تا از این رهگذر«فقه دین» را در عرصه زندگی جامعه بشری، زنده و بالنده نگهدارند و مسئولیت ابلاغ دین را به بهترین وجه ایفا نماید.
اجتهادات مذاهب اسلامی که برجستهترین شاخصههای روح علمی و بینش اعتقادی اسلام است نه تنها باعث میشود که اندیشهی اسلامی در قالبهای ثابت زمان متحجر نگردد و قوانین و احکام دینی به صورت سنتهای راکد و تعبدهای موروثی در نیاید و در مسیر تغییر شرایط و مقتضیات زندگی از حرکت بازنایستد و با زمان و زمین بیگانه نگردد، اضطرار جامعه نیاز مبرم به احیای سیستم اجتهاد و افتای مذاهب دارد تا بدان وسیله تفکر اسلامی و قوانین فقهی پیشاپیش زمان همواره در حرکت و کمال روان گردد و نه تنها از زمان عقب نیفتد که زمان را نیز با خویش به جلو راند . امروزه مسائل نوپیدا و مستحدثهی فراوانی جهت دریافت حکم شرعی در مقابل عالم دینی عرض اندام میکنند که اگر اجتهاد جمعی و دستگاه قوی افتا برای پاسخگویی نباشد قطعاً قوانین و رهیافتهای نظام غربی، لائیک و علمای جانشین آن خواهند شد.
شکوفایی تمدن اسلامی و دورههای طلایی آن، زمانی بود که دانشمندان اسلامی به پیروی از تعالیم دینی، به پیشواز افکار و اندیشههای نو پیدا میرفتند و شجاعانه افکار و فرآوردههای فکری و فرهنگی نو را به هاضمه اصول و منابع اسلامی میبرند، سره را از ناسره بازمیشناختند، آنچه حکمت بود و در راستای مقاصد شارع میبود، آن را برمیگزیدند و آنچه نقمت و در غیر مقاصد شریعت میبود با منطقی برتر به دست فراموشی سپرده میشد، فقه در طول تاریخ فراز و نشیبهایی داشته است. گاهی جلوهدار تاریخ و فرهنگ عصر خویش و گاهی نحیف و افسرده، ریزهخوار مقلّدان خود بوده است. این دو طرز تفکر موجب پیدایش دو نظرگاه متفاوت گردید و در نتیجه دو شیوه را در استنباط احکام، پدید آورد:
1. اجتهاد پویا و متحرک؛ 2. اجتهاد راکد و ایستا
اجتهاد پویا: عبارت از اجتهادی است که بعد از سنجیدن قضایا و درک مقاصد تشریع و با توجه به دو عنصر زمان و مکان که از عوامل یقین کنندهی ملاک و ویژگیهای موضوعات در بستر زمان میباشد از مأخذ آنها گرفته شود. اجتهاد پویا، بلند آشیانهایست که زبونی و سستی به ساحت مقدسش راه ندارد، انسانها را علیه بیعدالتی، تبعیض و فساد بر میانگیزاند، حاکمیت قوانین غیر الهی و تنفس در نظام طاغوتی را نامشروع میداند.
اجتهاد راکد و ایستا: عبارت از اجتهادی است که بدون سنجیدن ابعاد قضایا و اهداف شارع و بدن توجه به شرایط زمانی و مکانی و حالات اشخاص اعمال میگردد. در چنین اجتهادی فقیهان گوشهگیر و فارغ از سرنوشت مسلمانان و یا به عبارتی رسمی و دولتی، مجاهدان علیه ظلم و بیداد و طالبان تطبیق شریعت را به سکون و سکوت فرامیخوانند و دخالت در سیاست را دون شأن مجتهد و فقیه میدانند. پیامد این تفکر نامیمون نه تنها باعث تنهایی و بییار ماندن فریادگران و مصلحان چون ابوحنیفه، ابن حنبل، ابن تیمیه، عزّ بن عبدالسلام، ثوریها و ابن مسیبها شد بلکه در سدهی اخیر موقعی که به فرمان غرب در مصر، حسن البنّا و عوده و سید قطب شهید میشوند و در ایران مدرّس و نوّاب و تبریزی بر سر دار میروند، ملاحظه میشود که در حوزهها و مدارس دینی اکثر طلاب و مدرسان، آسودهخاطر به «إن قُلتَ قُلتُ» مشغولند.
اجتهاد پویا استنباطی است که سرچشمه آن منابع جاویدان اسلام و بسترش پویایی مناسبات و روابط اجتماعی است و آن با پیشرفت حقیقی علوم و مظاهر جدید در جدال نیست، بلکه پیشرفتهای امروزی را پلی برای رسیدن به پیشرفتهای نوتری قرار میدهد.
فقه ناب، هم سنتی است و هم پویا، سنتی است چون جانمایهاش قرآن، سنت و تجارب فقیهان وارسته است و پویاست، زیرا به جای اینکه در افکار و دستاوردهای فقیهان سلف، محبوس شود، از آنان پلی برای مایهوری و کارآمدکردن فقه میسازد. فقه اسلامی در طول تاریخ این دو اجتهاد را به خود دیده است.
پس از دوران عصر طلایی به علت دوری و منزوی شدن بسیاری از فقیهان از صحنه اجتماعی، احکام فقه در دایرهی اعمال فردی و عبادی رشد تک بعدی کرد و همراه با تحول جوامع به ویژه در سالهای اخیر که روابط مناسبات اجتماعی دگرگونی شتابندهای داشته است، باز فقیهان متأخر، غیر از عدهی اندکی، همه بر اساس همان میراث گذشته و از پشت عینک همان سبک استنباط، نصوص و ظواهر شریعت را تفسیر میکردن؛، لذا به جهت روی کار آمدن فقه و اجتهاد پویا و پرهیز از آفات آن، باید از قفس تنگ تقلید پا بیرون نهاد و نظریات گذشتگان با نگرشی انتقادی نگریست و تحولات جدید را فرادید خود داشت.
تواناسازی دستگاه اجتهادی برای حضور در عرصهی زندگی پیچیدهی امروز کار حساس، ظریف و وادی پر مخاطرهای است. در این میدان باید در اوج احتیاط گام برداشت و با بصیرتی برخاسته از احاطه بر تمام جوانب فقه و انگیزههای خالص به پیش رفت و با فهم تشریع و روح دین، طعم شریعت را چشید و با تکیه بر میراث پرمایهی هزارسالهی فقه، به کار بازسازی آن پرداخت. در عرصهی تحول و بازسازی فقه، قبل از هر چیزی لازم است که با بدعتها ستیزه کرد و از تأویلهای بیبرهان پرهیز نمود. لازم به تذکر است که تحول و تطور فقه به معنای افزودن منابع جدید و یا حذف دلیلی از ادلهی چهارگانه نیست، بلکه در چهارچوب همین منابع و بهرهگیری از سیرهی فقیهان سلف و ائمهی مذاهب اسلامی، میتوان عناصر و اصول مورد نیازی را که بتواند زندگی امروزی را الهی کند و به قضایای جدید و مسائل مستحدثه پاسخ گوید، کشف کرد. در این مسیر چه بسا دستگاه اجتهادی بسط پیدا کند و قواعد جدیدی در فقه رخ نماید، باببندی شکل دیگری گیرد و برخی مباحث گذشته کم رنگ گردد.
چنانچه فقیهان اسلامی باب اجتهاد را به روی خود ببندند و به تقلید قناعت ورزند، گناه آن دامن همهی امت را خواهد گرفت.
با کمال تأسف پس از دوران شکوفایی اجتهاد و بعد از نیمه قرن چهارم، فقه جامه رکود و جمود بر قامت خود پوشانید و نور اجتهاد فقیهان رو به خاموشی گرایید و قرآنی را که نور علم و نیروی عمل را به آن بخشیده بود فقط وسیله تبرّک و عبادتش قرار گرفت. قرآن را جلد گرفتند و در محرابها نهادند و سنت پاک نبوی که تمدن جامعه اسلامی را به صورت نظام کاملی از فکر و عمل درآورده بود متروک ماند، و بدعتها و اقوال موهن بعضی از فقیهان و عادات ناروا، جای آن را گرفت و زمانی که بسیاری از فقیهان با دستاویز سدّ باب اجتهاد، وظیفهی تفقّه در مسائل را از دست دادند و به خود و دیگران تلقین کردند که امروزه هیچ کس را یارای فهم قرآن و حدیث نیست و علم و دانش ما به پای دانش پیشینیان نمیرسد و هیچ مسائل و قضایای دینی و دنیایی نیست که گذشتگان آن را بیان نکرده باشند، از آن زمان کاروان فقه و فقاهت از تکامل و پیشرفت باز ماند و علما مقام پیشوایی امت را از دست دادند و در نتیجه قانون وضعی و ارزشهای بیگانگان و تمدن و فرهنگ غربی بر ممالک اسلامی سایه افکند و آنچه برجای ماند روح تقلید و تعصبات مذهبی بود که جای اجتهاد و تحقیق را گرفت و چشمهی جوشان اجتهاد را که در طول چندین سال جریان داشت و جهان بشریت را سیراب میکرد، به گودال آب راکدی تبدیل کرد.
از آنجایی که مشیت الهی بر این قرار است که به منظور بقای اسلام و حفظ شریعت، جهان هیچگاه از مجدّدان و مصلحان خالی نباشد، لذا در هر دورهای از ادوار تاریخی، کسانی بودهاند و خواهند بود که طلایهداران کاروان شریعت پاک محمدی باشند و پرچم اجتهاد را بر بلندای قله فقاهت برافرازند.
اگر اجتهاد بر اثر سیاستهای حاکم و یا بعضی از مصالح مسدود گردید و سالیان درازی غیر از فتوا و رأی ائمه اربعه، کسی حق اجتهاد و کندو کاو در فروع، برخلاف نظر آنان را نداشت، گذشت زمان این وضع را ناممکن گردانید و دانشمندان صاحبنظر را به سوی خود متوجه کرد تا جایی که توقف باب اجتهاد را فاجعه و توطئهای علیه اسلام تلقی کردند و اشخاصی هم چون غزالی، شاطبی، شهرستانی، ابن تیمیه، ابن قیم، نووی، عزّ بن عبدالسلام، شوکانی و ... از منادیان اولیه فتح باب اجتهاد بودند تا آنجا که سیوطی کتابی را به عنوان «أَلرَدُّ عَلی مَن أَخلَدَ إلی الأرض وَ جَهِل أنَّ الإجتهاد فی کلّ عَصرٍ فرض» در این رابطه نوشت. شیخ غزالی فقیه معاصر مصری میگوید: «تعصب مذهبی و مسلکی از جمله بیماریهایی است که بر پیکر سالم اسلام ریشه دوانده است و آنانکه وارد این میدان میگردند اکثراً شکست وحدتِ مسلمین را در نظر دارند و در پی شکستن معارضین فکری خود به روشهای گوناگون هستند.»
نظرات
بدوننام
23 تیر 1393 - 07:14لطفا نویسنده این مقاله به این پرسش ساده پاسخ دهند: « چگونه دستوردهنده ی اعدام مرحوم سید قطب و مرحوم عوده که شخص جمال عبدالناصر، متحد استراتژیک اتحاد جماهیر شوروی و دشمن غرب بود به دستور غرب این دو بزرگوار را اعدام کرد؟!! لازم است آقای نعمتی بیشتر مطالعه کنند