سید مصطفی محمودیان

ویژگی‌های لباس یک قوم اگر چه غالباً منشأ آب و هوایی دارد، اما علتهای دیگر از جمله باورهای دینی را هم نمی‌توان نادیده گرفت. بر این اساس می‌توان گفت بقا، یا پیدایش برخی از ویژگی‌های البسه‌ی کردی را ناشی از باور به دین اسلام و احکام جاودانه‌ی آن دانست که اتفاقاً لباس کردی دارای تمام خصوصیات و شرایطی است که دین اسلام برای لباس در نظر گرفته است و مخصوصاً لباس زنانه اگر به تمام و کمال از آن استفاده شود یک پوشش اسلامی کامل بوده و به تعبیر دیگر تمام جاهایی را که به قول فقها عورت به حساب می‌آید، می‌پوشاند.در این جا و با استفاده از این فرصت، چون رسانه‌های غیر مسئول مدام به فرهنگ اصیل کردی لطمه وارد کرده و عملاً فرهنگ اجانب را جایگزین آن می‌سازند، می‌خواهم با اجازه‌‌ی شما خواننده‌ی محترم حداقل اسامی لباسهای کردی را برای تاریخ هم که باشد درج نمایم:



لباس مردانه:

دستار و کلاه (پێچ و کڵاو)، قبا (که‌وا)، پیراهن (کراس)، جلیقه‌‌ (جلیتقه‌، سوخمه‌)، زیرشلواری (ده‌رپێ)، شلوار (پاتۆڵ، ڕانک)، کمربند (پشتێن)، کفش (که‌وش، پێڵاو)، جوراب (گۆرةه‌وی).

لباس زنانه:

کلاه (کڵاو)، روسری (ده‌سماڵ)، لچک (لێچکه‌)، پیراهن (کراس)، یل آستین‌دار (کوله‌نجه‌)، زیرپیراهن (ژێر کراس)، شلوار (ئاواڵ کرِاس، ده‌رپێ)، کمربند (پشتێن، پشتێند)، کفش (که‌وش، پێڵاو)، جوراب (گۆره‌وی) و رودوشی (چارۆکه‌).[783]

البته لباسهای دیگری هم وجود دارد که مخصوص برخی از مناطق کردنشین می‌باشد. مانند:

1- جامانه‌: دستار یا شال مردانه که در کردستان عراق، شهرهای مرزی ایران، ترکیه و بیشتر در روستا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

2- شه‌ده‌: که در برخی مناطق از جمله در استانهای کردستان و کرمانشاه هم مردان به عنوان دستار و هم زنان به عنوان روسری از آن استفاده می‌کنند.

3- پۆزه‌وانه‌: ساق پیچی است مخصوص مردان که بیشتر هنگام مسافرت یا برف و سرما، آن را می‌پوشند. «دۆڵاخ» هم گفته می‌شود.

4- په‌سته‌ک: نیم‌تنه‌ای است مردانه که از نمد ساخته می‌شود.

5- ئةنطوضک: که «سؤرانی و فةقیانة» هم گفته می‌شود، آستینی است بلند که زنان و مردان روی پیراهن می‌سازند و برای دفع سرما بر مچ دست و ابتدای ساعد می‌پیچند.



3-3-9- آرایش با زیورآلات

در زبان عربی به زیورآلات «حَلْی» یا «حِلیه» گفته می‌شود که هر دو کلمه بر وزن «فُعِل و فِعِل» به ضم و کسر «ف» و کسر «ع» جمع بسته می‌شود. این کلمه و مشتقات آن در قرآن مجید (9) مرتبه به مناسبتهای مختلف ذکر گردیده و در سنّت نبوی به ویژه اگر مصادیق آن را هم به حساب بیاوریم، دهها مرتبه به آن اشاره شده است.



خداوند متعال فرموده است:
اعْلَمُواْ أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الأَمْوَالِ وَالأَوْلاَدِ....
[بدانید که زندگی دنیا جز بازی، سرگرمی، آرایش و پیرایش، به خود بالیدن در میان همدیگر، و مسابقه در افزایش دادن اموال و اولاد چیز دیگری نیست ...].

این آیه‌ی مبارک بخشی از زندگی را در زینت به طور مطلق، خلاصه کرده است.



صریح‌تر از این آیه در موضوع مورد بحث، آیه‌ی زیر است که می‌فرماید:
وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِیاً وَتَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیةً تَلْبَسُونَهَا [اوست که دریا را مسخر شما ساخت تا اینکه از آن گوشت تازه بخورید و زیوری بیرون بیاورید که خود را با آن می آرایید ...].

این موضوع در آیه‌ی 12 سوره‌ی فاطر هم آمده است.

در احادیث رسول اکرم (ص)هم به موضوع زیورآلات اشاره شده و احکام آن بیان گردیده است. امام ترمذی روایت نموده که رسول خدا فرموده است:

«حرم لباس الحریر و الذهب علی ذکور أمتی و أحل لإناثهم».[786]

در کتاب «تحفة الأحوذی» شرح سنن ترمذی گفته است که منظور از ذهب در این حدیث زیورآلات ساخته شده از طلا است.[787]‌ بنابراین معنی حدیث چنین می‌شود: لباس ابریشم و زیورآلات ساخته شده از طلا برای مردان امتم حرام و برای زنان حلال گردیده است.

امام بخاری (رح) حدود 17 باب از صحیحش را به بحث از زیورآلات اختصاص داده و به بیان احکام آن پرداخته است[788] برای نمونه نوشته است: «باب القلاید و السخاب للنساء ...»

[یعنی بحث و بیان گردنبندها و رشته‌های ساخته شده از عنبر، قرنقل و غیره برای زنان] که تحت این عنوان این حدیث را به روایت از ابن عباس آورده است:

«خرج النبی یوم عید فصلی رکعتین لم یصل قبل و لا بعد ثم أتی النساء فأمرهن بالصدقة فجعلت المرأة تصدق بخَِرصها و سَخابها».[789]

[رسول خدا (ص)روز عید آمد و دو رکعت نماز (عید) خواند که نه قبل و نه بعد از آن (نماز دیگری) به جای نیاورد. سپس از زنان درخواست کرد صدقه بدهند. این بود که زنان شروع کردند به تقدیم کردن حلقه‌ها و گردنبندهای خود].



قبل از آنکه بیشتر از این به بسط و تفصیل موضوع بپردازیم که در قلمرو قلم ما نیست رشته‌ی کلام را به فقها و صاحب‌نظران در مذاهب می‌سپاریم تا ببینیم آنان چه گفته و یا نوشته‌اند:


الف) شافعیه: شافعیون گفته‌اند استعمال طلا برای مردان حلال نیست. به دلیل حدیث علی ابن ابی‌طالب که راجع به حریر و طلا روایت کرده و در آن رسول خدا (ص)فرموده است استعمال حریر و طلا برای مردان امتم حرام اما برای زنان حلال می‌باشد. بدیهی است که فرق، میان کم و زیاد طلا نیست زیرا رسول خدا (ص)انگشتری طلا را هم با وجود وزن کم بر مردان حرام نموده است. یکی از حکمت‌های حرمت این دو فرآورده بر مردان وجود اسراف در آنها است به دلیل ارزش زیادی که دارند.

استعمال طلا برای مردان در حالت ضرورت و ناچاری جایز است. زیرا حضرت به یکی از یارانش به نام عرفجة بن اسعد که بینی‌اش را در جنگ کلاب از دست داده بود، اجازه داد آن را از طلا بسازد. شافعیه همچنین با استناد به روایت علی بن ابی طالب (رض) استعمال حریر و طلا را برای زنان مباح دانسته‌اند.[790]

امام نووی (رح) در المجموع،‌ فرعی را به این موضوع اختصاص داده و نوشته است: همکاران ما (شافعیون) گفته‌اند برای زنان جایز است انواع و اقسام زیورآلات به کار ببرند. خواه از طلا ساخته شده باشند یا از نقره. مانند انگشتری، حلقه، النگو، خلخال، طوق، گردنبند، بازوبند، رشته (از هرچه ساخته شده باشد) و ... تا جایی که بنا بر قول اصح می‌تواند سرپایی طلا و نقره هم به پا کند و تاج طلا و نقره هم بر سر نهد.[791]

در کتاب «منهاج الطالبین» با شرح آن «مغنی‌المحتاج» آمده که زکات زیورآلات و وسایل ساخته شده از طلا و نقره را در صورتی که استعمال آنها حرام یا مکروه باشد، وجوباً باید پرداخت. این رأی مورد اتفاق همه‌ی علما است ولی زکات در زیورآلات و وسایل مباح بنا بر قول اظهر واجب نیست.

سپس در توضیح موارد حرام می‌گوید: از جمله‌ موارد حرام می‌توان به ظروف ساخته شده از طلا و نقره برای مرد یا زن و دستبند و خلخال برای مرد، اشاره کرد. در ادامه نوشته است تمامی زیورآلات ساخته شده از طلا برای مردان، به دلیل حدیث حرام است. به استثنای بینی، سر انگشت و دندان که در جراحی و ساختن آنها، طلا به کار برده می‌شود. بدیهی است که به کار بردن نقره در این موارد استثنایی، به طریق اولی جایز است.

در بیان موارد مباح نوشته است: انگشتری نقره برای مرد مباح است. همچنین زن می‌تواند از انواع زیورآلات ساخته شده از طلا و نقره، مانند دستبند، طوق، انگشتری، حلقه‌ی گوش یا انگشت و تاج، استفاده کند.

در پایان می‌نویسد: اسراف در این زیورآلات چنانچه همراه با مبالغه و زیاده‌روی باشد حرام و بدون آن مکروه بوده و در هر دو صورت زکات در آنها واجب می‌باشد.[792]



ب) حنفیه: صاحب «الدر المختار» در فصل مربوط به حکم نظر و لمس زن و مرد نسبت به همدیگر نوشته است: مرد می‌تواند به سر، صورت، سینه، ساق و بازوی محرم خود، در صورت ایمن بودن طرفین از میل و اشتها نگاه کند. اما نگاه کردن به سینه و شکم محرم جایز نمی‌باشد به دلیل آیه‌ی « وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَآئِهِنَّ أَوْ آبَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُوْلِی الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُواْ عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَآءِ وَلاَ یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ] که از جمله ظاهر ساختن زینت زنان را برای محرم خود جایز شمرده است. زیرا اعضای فوق‌الذکر محل زینت می‌باشند.



سپس صاحب حاشیه‌ی «رد المختار» در توضیح این متن گفته است آنچه در متن آمده اشاره به این است که منظور آیه نگاه کردن به خود زینت یا زیورآلات نیست چون نگاه کردن به آن به طور مطلق جایز است بلکه منظور آیه، جواز نگاه کردن به محل زینت است که سر محل تاج، صورت محل سرمه، گردن و سینه محل گردنبند،‌ گوش محل گوشواره، بازو محل النگو، ساعد محل دستبند، پنجه محل انگشتری و رنگ، ساق محل خلخال، پا محل رنگ و مو محل دوال بندهایی است که مو را با آن به هم می‌بافند.[794]

چنانچه می‌بینیم این منبع به مباح بودن اینگونه زینتها و زیورآلات، به طور ضمنی اشاره کرده و مشروعیت آنها را برای زنان تأیید می‌نماید.

منبع فوق در فصل لباس از کتاب «الخطر و الإباحة» که معمولاً باید در آن حکم هر پوشیدنی و زیورآلاتی را از حرام گرفته تا مباح بیان کند اما وقتی که به بحث زیورآلات می‌رسد، می‌گوید: نباید مرد از زیور‌آلات طلا یا نقره استفاده کند مگر از انگشتری که از نقره ساخته شده باشد . بنا بر قولی سنگهای قیمتی هم در حکم نقره است.[795] بدیهی است که سکوت این منبع از تحریم زیورآلات برای زنان دلیل بر مباح بودن انواع و اقسام زیورآلات برای آنان است.



امام ابوحنیفه (رح) در رابطه با زکات زیورآلات از نظر احناف گفته است: هر کس زیور ساخته شده از طلا یا نقره داشته باشد باید هر سال زکات آن را پرداخت نماید ـ خواه از آن استفاده کند یا نه ـ تا وقتی که از حد نصاب پایین می‌آید.[796]



ج) مالکیه: از نگاه مالکیه، زیورآلات به طور کلی برای زنان مباح می‌باشد و برای مردان استعمال طلا و نقره در آلات جنگی و تزیینقرآن و نیز انگشتری نقره جایز می‌باشد.[797]



د) حنابله: به نظر علمای مفتی در این مذهب انواع و اقسام زیورآلات ساخته شده از طلا، نقره و جواهرات که زنان به استعمال آن عادت کرده باشند، مانند النگو، خلخال، گوشواره، انگشتری و همه‌ی زیورآلاتی که در صورت، گردن، دست و پا، گوش و ... به کار می‌برند، برای زنان، جایز می‌باشد. اما زیور‌آلاتی که جزو عادت آنان نباشد، مانند کمربند مردانه و امثال آن برای زنان حرام است. و برای مردان انگشتری نقره مباح می‌باشد.[798]







فصل چهارم



آرایش و پیرایش به عنوان شغل


4-1- تاریخچه‌ی آرایشگری

«کلمه‌ی آرایش یا آرایشگری ترجمه‌ی کلمه‌ی یونانی باربا (Barba)و کلمه‌ی ‌تانساریل(Tansareal) به معنی آرایش و اصلاح مو است. در واقع همه‌ی آرایشگران را هنرمندان تانساریل می‌نامیدند. چینی ها و مصریان باستان پیشگام فن آرایشگری بوده‌اند.

«آرایشگران در گذشته به کارهای پزشکی و جراحی مشغول بوده و در قرون وسطی کار حجامت و دندانپزشکی را نیز انجام میداده‌اند.

«اولین تشکل صنفی آرایشگران را فرانسویان به وجود آورده‌اند و اولین اساسنامه‌ی آرایشگری هم در نیویورک تنظیم شده است. اولین مدرسه‌ی آرایشگری را فردی به نام مولر(Moler) تأسیس کرد و نخستین کتاب آرایشگری را هم او نوشت. »[799]

در این فصل برای بررسی و تحقیق پیرامون آرایش و پیرایش به عنوان شغل لازم است هم حکم و هم آداب آنها را بشناسیم و نظر به این که هر دو امر مربوط به یک مقوله بوده و هدف از تمامی موارد و مراحل پیرایش و آرایش، خود آرایی است و کسی که به امور پیرایش مبادرت می‌کند همو است که آرایش را هم عملی می‌سازد، احکام و آداب پیرایش و آرایش را به عنوان شغل، با هم مورد تحقیق و کاوش قرار می‌دهیم.

4-2- حکم آرایشگری و پیرایشگری

حکم آرایش گری و پیرایش گری از آنچه راجع به پیرایش و آرایش به طور مفصل بیان گردید روشن و واضح است زیرا حکم شرعی کار متصدی هر شغلی از حکم شرعی همان شغل پیدا است و بنابراین می‌توان گفت شغل آرایش گری و پیرایش گری، در صورت رعایت معاییر و موازین شرعی و تجاوز نکردن از حدود تعیین شده روا و مباح بوده و پرداختن به آن هیچ مانع شرعی در بر نخواهد داشت.

البته دین مبین اسلام علاوه بر اینکه بطالت و بیکاری را به شدت محکوم و خودداری از کسب و کار را حتی به بهانه‌ی اشتغال به عبادت هم نمی‌پذیرد و حلال‌ترین نان را نانی می‌داند که با تلاش و کوشش خود انسان و رنج دستان پیدا شده باشد، در میان شغلهای مختلف هم تفاوت قائل شده است. زیرا این دین انسان‌ساز و سعادت‌بخش می‌خواهد که انسان در عین اینکه به دنبال رزق و تهیه‌ی معاش به کار می‌پردازد، در فکر امنیت جسمی و روحی خودش هم باشد و در حد توان سعی کند به کاری روی آورد که خطرات جسمی، روحی و شخصیتی برای او در بر نداشته باشد. چرا که تهیه‌ی روزی و مایحتاج زندگی برای حفظ حیات و از جمله سلامت جسم و شادی روح است.

بنابراین کاری که به آسیب‌رساندن به جسم و پریشانی روح منتهی گردد، نتیجه‌ی معکوس داده و به ویژه کسب و کار و یا محصول و درآمدی که به از دست دادن شخصیت و پایمال شدن حیثیت بینجامد، نبودن آن بهتر است. این است که دانشمندان نوشته و اندیشمندان گفته‌اند: «مهم این است که چگونه زندگی کنیم نه چقدر.»

شیخ ابن حجر (رح) در راستای این مطلب نوشته است: بهترین کسب و کار کشاورزی است، چون نفع آن عمومی‌تر و توکل بر خدا در آن بیشتر و از لحاظ وجود فریب و غل و غش در آن، سالم‌تر است. بعد از کشاورزی صنعت در جایگاه اول قرار می‌گیرد چون، صنعت مستلزم تحمل رنج و خستگی است در پی رزق حلال و کسب اموال و بعد از صنعت، تجارت و بازرگانی و انواع معاملات قرار داد.[800]

امام نووی (رح) نیز در «منهاج الطالبین» گفته است: هر کسب و کاری که مستلزم اختلاط و همراهی با نجاست باشد، مانند: حجامت (خون‌گیری)، جارو کردن زباله، دباغی و قصابی مکروه و ناپسند است.[801]

صاحب مغنی المحتاج در شرح و توضیح مطلب فوق نوشته است: جمهور و اکثریت علما بر این باورند که حکمت کراهت و ناپسندی اینگونه شغلها وجود نجاست، و به تعبیری رساتر عدم امنیت بهداشتی در آنها است، نه دنائت و پستی شغل. بنابراین شغلهایی چون جولائی (جاجیم بافی)، سلمانی، نگاهبانی، رنگرزی و ... هیچگونه اشکالی در آنها نیست.

البته برخی از صاحب‌نظران علاوه بر نجاست و نبود بهداشت، دنائت و پستی را هم در مکروه بودن و ناپسندی برخی از شغلها، دخیل دانسته‌اند.[802]

اکنون بجا است که رشته‌ی سخن را به دست فقها و مذاهب بسپاریم تا ببینیم راجع به شغل آرایشگری چه نظری ارائه داده‌اند:

البته قبل از اینکه آرای فقها را درج نماییم لازم است یک نکته را یادآور شویم و آن اینکه چون همچنان که گفتیم امور پیرایش و آرایش ارتباط کامل با همدیگر دارند و متصدی و محل انجام هر دو یکی است در منابع فقهی فقط نام آرایشگر آمده است و ذکری از پیرایشگر و یا محل پیرایش نرفته است.

الف) شافعیه: از نگاه اکثریت علمای مذهب امام شافعی (رح) شغل سلمانی و آرایشگری مکروه نمی‌باشد چون آرایشگر سر و کاری با نجاست و ابزار غیر بهداشتی ندارد.[803] و بخصوص امروز با توجه به وجود امکانات و وسایل بهداشتی و ضدعفونی‌کننده‌ها، چنانچه مقررات مربوطه رعایت شود هیچ گونه خطری متوجه آرایشگر و مشتریان نمی‌شود.



ب) حنفیه: منابع حنفیه اشاره‌ی صریحی به حکم آرایشگری نکرده‌اند جز اینکه صاحب«الدر المختار» نوشته است: اجاره کردن آرایشگر برای آرایش عروس جایز است.[804]



ج) مالکیه: علمای مالکی‌مذهب هم راجع به حکم آرایشگری اظهار نظر نکرده‌اند و آن را از ناحیه‌ی دیگری مورد بحث و بررسی قرار داده و نوشته‌اند: داماد در صورت جدایی قبل از عروسی ملزم به پرداخت هزینه‌ی آرایشگر، به عروس نمی‌شود، مگر اینکه عرف مردم چنین باشد.[805]



د) حنابله: حنابله شغل آرایشگری را مکروه دانسته و برخی این نظریه را به خود امام احمد نسبت داده و نقل کرده‌اند که:

زنی آرایشگر از امام احمد (رح) سؤال کرده است: آیا می‌تواند با پول آرایشگری به حج برود؟ امام ضمن ارائه‌ی پاسخ منفی به زن سؤال‌کننده، شغل وی را مکروه شمرده و گفته است: فریضه‌ی حج باید با مالی پاک‌تر از این ادا شود.[806]



4-3- آداب آرایشگری و پیرایشگری

برای هر کار و عملی به ویژه کاری که از جانب مکتبی چون مکتب اسلام که دارای اصول، مبادی و موازین خاصی است، تشریع شده باشد، آداب و شرایطی منظور شده است که رعایت آنها الزامی است.

عمل آرایشگری و پیرایشگری هم از این قاعده مستثنی نیست و آدابی برای آن منظور شده که رعایت آنها بر متصدی آن، از خود شخص گرفته تا آرایشگر و پزشک، لازم و ضروری است و در صورت زیر پا نهادن آنها مشروعیت خود را از دست خواهد داد.



نظر به آنچه از آیات و احادیث بر ‌می‌آید آداب آرایشگری و پیرایشگری در موارد زیر خلاصه می‌شود: 4-3-1- جلوگیری از نگاه و تماس حرام با نامحرم

از جمله‌ی مسائل محرز و مسلم در دین و شریعت اسلام، نظر حرام، تماس حرام، و خلوت حرام می‌باشد. بدین معنی که زن و مرد نامحرم نباید جز در موارد و مواقع استثنایی به یکدیگر نگاه کرده و یا یکدیگر را لمس نمایند و به هیچ و جه نباید با هم خلوت کنند.

دین اسلام همچون سایر ادیان آسمانی عمل شرم‌آور زنا را تحریم کرده است و به مبارزه با آن برخاسته است.

خداوند حکیم جهت تحقق بخشیدن به این هدف، کلیه ی راههای رساننده به زنا را سد و تمامی وسایل و مقدمات آن را تحریم نموده است.

هر کدام از موارد نظر، لمس و خلوت راههایی هستند که به احتمال قوی منجر به زنا خواهند شد و لذا در دین اسلام تحریم شده اند.

رسول خدا(ص) خطاب به علی ابن ابی طالب (رض) فرمود:«یا علی لا تتبع النظرة فإنما لک الأولی و لیس لک الثانیه»[807]

[ای علی (هرگاه ناگهانی چشمت به نامحرمی افتاد) نظر را تکرار مکن چون نظر اولی به نفع‌تو است (گناه نیست) اما نظر دومی به نفع تو نیست(گناه محسوب است.)]

همچنین رسول خدا فرموده است: «العینان تزنیان و زناهما النظر»

[چشمها هم زنا می‌کنند و زنای آنها نظر است]

راجع به حرمت لمس هم آمده است:

«لأن یطعن فی رأس أحدکم بمخیط من حدید خیر له من أن یمس امرأَة لا تحل له»[808]

[اگر سوزن آهنینی را به سر یکی از شما فرو ببزند بهتر از آن است که زن نامحرمی را لمس کند]

پیغمبر اکرم r درباره‌ی حرمت خلوت هم فرموده است:

«من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلا یخلون بامرأة لیس معها ذو محرم منها فإن ثالثهما الشیطان»[809]

[هرکس به خدا و روز آخرت ایماندارد نباید با زنی که محرمی از خودش همراه ندارد خلوت کند، زیرا در چنین حالی شیطان سومین نفر آنان خواهد بود]

به این ترتیب روشن شد که نه زن و نه مرد نباید در حال عملی ساختن پیرایش و آرایش دچار نظر و لمس حرام و یا خلوت با نا محرم بشوند و این می‌طلبد که برای آرایش، زن به زن و مرد به مرد مراجعت کند.

شایان ذکر است که نظر به نا محرم و لمس بدن او در برخی از صورتهای استثنایی مانند معاینه و معالجه ی پزشکی در صورت دردسترس نبودن پزشک از جنس موافق، جایز است اما برای خودآرایی چنین استثنایی وجود ندارد. چون اولاً آرایش یک امر ضروری غیر قابل صرفنظر نیست.دوم آرایشگر از هر دو جنس زن و مرد همواره به حد کافی در دسترس همگان می‌باشد.

بنابراین آنچه امروز در میان مردم مشاهده‌ می‌شود مبنی بر رفتن نامزدها به نزد آرایشگر با هم و پیش از انجام عقد ازدواج و احیانا در یک ماشین و بدون همراهی شخص ثالثی و یا یکی از محارم دختر، کاری است بسیار نابجا و مخالف شریعت اسلام چرا که به قول سعدی شیرازی در کتاب گلستان:

ملحد گرسنه در خانه خالی برخوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد



4-3-2- اجتناب از مخالفت با موازین شرعی

بر هر کدام از آرایشگر و کسی که طالب آرایش است لازم است که موازین و قوانین شریعت اسلام را مد نظر قرار داده و کاری نکنند که هیچ کدام از مذاهب و فقها به مباح بودن آن فتوی نداده‌اند. بنابراین باید:

الف) از مصرف و استعمال کالاهای حرام بپرهیزند. برای مثال رنگ سیاه را جز در مواردی که شرعاً مجاز است مانند حالت جهاد برای مردان و یا تغییر رنگ موی سر زن شوهر دار در صورت اجازه‌ی شوهر، به کار نبرند.

مثالی دیگر اینکه برادران و خواهران خیاط نباید به دوختن لباس در طرح و مدلهایی که از نظر شریعت اسلام ناپسند می باشند مانند دوختن لباس اندامی مبادرت نمایند.

ب) از اقدام به گونه هایی از پیرایش و آرایش که خلاف رأی مذاهب و تمام فقها می باشد، دوری کنند مانند تراشیدن سر برای زنان، جز در مواردی که شرعاً استثنا شده است، برداشتن ابرو برای دختر و یا زن بی شوهر، کوبیدن خال بریدن و ... .

همچنان بر پزشکانی که خود را مقید به رعایت موازین شرعی می دانند لازم است که از اقدام به عمل جراحی زیبایی در مواردی که شرعاً جایز نمی باشد، خودداری نمایند.



4-3-3- رعایت امور بهداشتی

بر خواهران و برادران آرایشگر لازم است در زمینه ی رعایت بهداشت هم در محل کار و هم در وسایل و ابزار کار سهل انگاری ننموده و خدای ناکرده کاری نکنند که به بروز بیماری و یا انتقال آن از یک مشتری مبتلا به شخصی سالم، منجر گردد که در این صورت هم از نظر قانون و هم به لحاظ شرع مسئول شناخته می شوند.

رسول گرامی اسلام r فرموده است:«لا ضرر و لا ضرار فی الإسلام»[810]

[ضرر رساندن و مقابله ی ضرر به ضرر در دین اسلام روا نیست.]

فقها هم گفته اند کسی که سبب رسیدن زیان و ضرر به کسی شود مسئول آن شناخته شده و باید تاوان آن را بپردازد.[811]

خلاصه اینکه رعایت تمامی دستورات بهداشتی صادر شده از سازمانها و نهادهای مربوط، بر آرایشگر لازم بوده و در صورت عدم رعایت آنها و پیش آمدن هر مشکلی برای ارباب رجوع بر اثر سهل انگاری او در این زمینه، شرعاً و قانوناً محکوم خواهد بود.



جمع بندی و نتیجه گیری

با توجه به مندرجات تحقیق معلوم شد که دین مبین اسلام در نصوص خود اعم از آیات و احادیث، جمال و زیبایی را یکی از نعمتهای خداوند منان معرفی کرده و انسان را به حفظ جمال ذاتی و افزودن جمال کسبی بر آن، تشویق نموده و پرداختن به این وظیفه را در برخی از موارد، یکی از واجبات او تلقی کرده است.

نصوص دینی همچنین به انواع پیرایش و آرایش اشاره کرده و رسول خدا(ص) با فرمان گرفتن از وحی آسمانی و یارانش(رض) با تأسی به ایشان، در عمل بسیاری از موارد آرایش و پیرایش را انجام داده‌‌اند.

فقها و مجتهدان مذاهب اسلامی اعم از رؤسای مذاهب و دیگران با استفاده از نصوص دینی و عمل رسول خدا(ص) و اصحاب (رض) مسائل مربوط به آرایش و پیرایش و در کل، خودآرایی را تجزیه و تحلیل نموده و احکام مربوط به آنها را از حرمت وکراهت گرفته تا ندب و وجوب استنباط و استخراج نموده اند.

در نتیجه و پایان تحقیق معلوم شد بخش عمده ای از پیرایش و آرایشی که امروزه در جامعه ی اسلامی مد و معمول شده است، از نگاه دین اسلام، روا و صحیح بوده و حتی برخی از موارد آن که در اثر نگرش ابتدایی و قضاوت نا آگانه، تبعیت از غرب و فرهنگ بیگانه تلقی می شود در اصل یک سنت دینی بوده اما با مرور ایام و اعوام به دست فراموشی سپرده شده و از نگاه عوام یک پدیده ی حرام و یا حد اقل ناپسند و مخالف شئون اسلامی وانسانی قلمداد گردیده است که برای نمونه می توان به مالیدن ژل به موی سر و فرق باز کردن، اشاره کرد که در واقع اگر یک جوان آن را به عنوان تأسی به پیامبرr و یک سنت دینی انجام دهد، هم مصیب و هم مثاب خواهد بود.

از طرفی دیگر روشن گردید که برخی از مصادیق آرایش و پیرایش معمول در جامعه، به اتفاق حرام می‌باشد مانند کوبیدن خال بر بدن و برخی هم مورد اختلاف فقها و مذاهب است مانند تراشیدن ریش، سبیل و ... .

همچنین دریافتیم که پرداختن به شغل آرایشگری از نظر دین اسلام، در صورتی که آداب مربوط به آن که توضیح داده شده است، رعایت گردد بدون اشکال و مباح می‌باشد.



خاتمه

در پایان به کلیه‌ی دست‌اندرکاران آرایش و پیرایش به ویژه آقایان و خانم‌های آرایشگر و همچنین به عروس خانم‌ها و آقا دامادها توصیه ‌ی برادرانه می‌شود که هنگام اقدام به آرایش، معیارها و موازین شرعی و دینی که غالباً در این کتاب درج شده است را مد نظر قرار داده و از موارد خلاف شرع بپرهیزند. باشد که زیبایی و لذّت این دنیای فانی به زشتی و آلام در دنیای آخرت مبدل نشود. دنیایی که جوان و پیر، غنی و فقیر، زود یا دیر، به آن راه خواهند یافت و آن را نه راه فراری است و نه پایان.





فهرست منابع و مآخذ تحقیق

1. قرآن کریم

منابع حدیثی:

2. ابن ابی‌شیبة، ابوبکر عبدالله بن محمد الکوفی، مصنف ابن ابی شیبه، تحقیق کمال یوسف الحوت، الریاض، مکتبة الرشد (1409ﻫ.ق)

3. الإصبهانی ابونعیم عبدالله بن احمد، مسند ابی حنیفه، تحقیق نظر محمد الفاریابی، الریاض، مکتبة الکوثر (1415ﻫ.ق)

4. البخاری، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله الجعفی، صحیح البخاری، تحقیق دکتر مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر الیمامه ( 1407ﻫ.ق/ 1987م).

5. البستی، محمد ابن حبان بن احمد التمیمی، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسه الرساله (1414ﻫ.ق/ 1993م)

6. الترمذی، محمد بن عیسی ابو عیسی السلمی، سنن الترمذی، تحقیق محمد احمد شاکر و...، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بی‌تا.

7. الدارقطنی، ابوالحسن علی ابن عمر البغدادی، سنن الدارقطنی، تحقیق السید عبدالله هاشم یمانی المدنی، بیروت دارالمعرفه (1384ﻫ.ق/ 1966م).

8. الدارمی، ابو محمد عبدالله بن عبدالرحمن، سنن الدارمی، تحقیق فواز احمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت،‌ دارالکتاب العربی(1407ﻫ.ق).

9. السجستانی، ابوداود سلیمان بن الأشعث الأزدی، سنن ابی‌داود ، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بی‌جا، دارالفکر، بی‌تا.

10. الصنعانی، ابوبکرعبدالرزاق بن همام، مصنف عبدالرزاق، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی، (1403ﻫ.ق).

11. مالک بن أنس، ابو عبدالله الأصبحی، موطأ مالک، بیروت، دارالکتاب العربی، (1410ﻫ.ق/ 1990م)

12. منصور علی ناصف، التاج الجامع للأصول فی احادیث الرسول r، بیروت، المکتبة الإسلامیه،‌ (1381ﻫ.ق/ 1961م).

13. النسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، سنن النسائی، المجتبی، تحقیق عبدالفتاح ابو غده، حلب، مکتبة المطبوعات الإسلامیه، (1406ﻫ.ق/ 1986م)

14. النیسابوری، ابوبکر محمد بن اسحاق بن خزیمه السلمی، صحیح ابن خزیمه، تحقیق دکتر محمد مصطفی الأعظمی، بیروت، المکتب الإسلامی(1390ﻫ.ق/1970م).

15. النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.

منابع فقهی:

ابن عابدین، محمدامین، حاشیة رد‌المحتار علی الدرالمختار، بیروت، دارالفکر(1399ه‍ .ق/1979م)
الآبی الأزهری، صالح، عبدالسمیع، الثمر الدانی شرح رسالة القیروانی، بیروت، المکتبة الثقافیة، بی تا.
‌الهیتمی، المنهج القویم، بی جا، بی نا، بی تا.
الأنصاری، محمد بن احمد الرملی، متن زبد ابن رسلان، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
بن باز، عبدالعزیز و...، فتاوی المرأة، عربستان سعودی، مؤسسة سلیمان بن عبدالعزیز الراجحی الخیریه، (1414ه‍ .ق).
البهوتی، منصور بن یونس بن ادریس، الروض المربع، بی جا، المکتبة الریاض الحدیثه، (1390ﻫ.ق).
البهوتی، منصور بن یونس بن ادریس، کشاف القناع، تحقیق هلال مصیلحی مصطفی هلال، بی جا دارالفکر (1402ه‍(.
الجزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، (1406ه‍/1986م)
الحرانی، ابوالعباس، احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، شرح العمدة، تحقیق سعودصالح العطیشان، الریاض، مکتبة العبیکان،‌ (1413ه‍(.
الحرانی، ابوالعباس، احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، فتاوی النساء، تحقیق الشیخ قاسم الشماعی الرفاعی،‌ بیروت، دارالقلم،‌ (1408ه‍/1987م).
الحرانی، ابوالعباس، احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی تحقیق عبدالرحمن محمد بن قاسم العاصمی النجدی الحنبلی، بی جا، مکتبة ابن تیمیة، بی تا.
الحنبلی، ابو اسحق، ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن مفلح، المبدع، بیروت، المکتب الإسلامی،‌ (1400ه‍(
الخرقی، ابوالقاسم، عمر بن الحسین، مختصر الخرقی،‌ تحقیق زهیر الشاویش، بیروت، المکتب الإسلامی، (1403ه‍(.
الدسوقی، محمد بن عرفة، حاشیة الدسوقی، تحقیق محمد علیش، بیروت، دارالفکر، بی تا‌.
الرازی، محمد بن ابی‌بکر بن عبدالقادر، تحفة‌الملوک، تحقیق عبدالله نذیر احمد، بیروت، دارالبشائر الإسلامیة، (1417ه‍(
الزحیلی، وهبة، الفقه الإسلامی و ادلته، دمشق سوریه، دارالفکر، بی تا.
الزحیلی، وهبة، فتاوی معاصرة، تحقیق و بازخوانی محمد وهبی سلیمان، دمشق، دارالفکر، (1424ه‍ .ق/2003م).
الزرقانی، محمد بن عبدالباقی بن یوسف، شرح الزرقانی، بیروت، دارالکتب العلمیه، (1411ه‍ .ق).
زیدان عبدالکریم، المفصَّل فی احکام المرأة و البیت المسلم، بیروت، مؤسسة الرسالة، بی تا.
زین بن ابراهیم بن محمد بن بکر، البحر الرائق، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
السرخسی، ابوبکر، محمد بن ابی‌السهیل المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، (1406ه‍(.
السید البکری، ابوبکر، حاشیة اعانة الطالبین، بی جا، دارالفکر، بی تا.
السیدسابق، فقه السنة، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، (1403ه‍/1983م).
سیدی، ابوالبرکات، احمد الدردیر، الشرح الکبیر، تحقیق محمد علیش، بیروت، دارالفکر، بی تا.
السیواسی، محمد بن عبدالواحد، شرح فتح‌القدیر، بیروت، دارالفکر، بی تا.
الشافعی، ابوعبدالله، محمد بن ادریس، الأم، بیروت، دارالمعرفة (1393ه‍(.
الشافعی، ابوعبدالله، محمد بن ادریس، جماع العلم، بیروت، دارالکتب العلمیة،‌ (1405ه‍(
الشربینی، محمد الخطیب, الإقناع، تحقیق مکتب البحوث و الدراسات، بیروت، دارالفکر، (1415ه‍ .ق).
الشربینی، محمد الخطیب, مغنی‌المحتاج،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربی،(1377ه‍ .ق/1958م).
الشرنبلانی، ابوالإخلاص، حسن الوفائی، نورالایضاح، دمشق، دارالحکمة دمشق (1985م)
الشروانی، عبدالحمید، حواشی تحفة المحتاج، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
الشعراوی، محمد، متولی، الفتاوی، کل مایهم المسلم فی حیاته یومه و غده، تحقیقالسیدالجمیلی، قاهره، درالفتح للاعلام العربی، (1420ه‍/1999م).
الشعراوی، محمد، متولی، فتاوی النساء، القاهره، مصر، مرکز التراث لخدمة الکتاب و السنة، المکتبة التوفیقیة، بی تا.
الشیبانی، ابوعبدالله، محمد بن حسن بن فرقد، الحجة، تحقیق مهدی حسن الگیلانی القادری،بیروت، عالم الکتب، (1403ه‍(.
الشیبانی، ابوعبدالله، محمد بن حسن بن فرقد، المبسوط،‌ تحقیق ابوالوفاء الأفغانی،کراچی، ادارة القرآن والعلوم الإسلامیه، بی تا.
الشیرازی، ابواسحق، ابراهیم بن علی بن یوسف، المهذب، بیروت، دارالفکر، بی تا .
الطحطاوی، احمد بن محمد بن اسماعیل الحنفی، حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح، مصر، مکتبة البابی الحلبی (1318ه‍(.
العبدری، ابوعبدالله، محمد بن یوسف بن ابی‌القاسم، التاج و الإکلیل، بیروت، دارالفکر، (1398ه‍(.
العدوی، علی، الصعیدی المالکی، حاشیة العدوی، تحقیق یوسف الشیخ محمد البقاعی، بیروت،‌ دارالفکر، (1412ه‍ .ق).
الغرناطی، محمد بن احمد بن جزی الکلبی، القوانین الفقهیه، بی جا، بی نا، بی تا.
الغزالی، ابوحامد، الامام محمد بن محمد، احیاء علوم‌الدین، تصحیح الشیخ عبدالعزیز عزالدین السیروان، بیروت، دارالقلم، بی تا.
القرضاوی، یوسف، هدی الإسلام فتاوی معاصرة، المغرب، دارالمعرفة، بی تا.
الکاسانی، علاء‌الدین، بدائع الصنائع، بی جا، دارالکتاب العربی، (1982م).
مالک بن انس، المدونة الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا.
المالکی، ابوالحسن، کفایة الطالب، تحقیق یوسف الشیخ محمد البقاعی، بیروت، دارالفکر (1412ه‍(
المدرس، عبدالکریم، جواهر الفتاوی، بغداد، مطبعة دارالبصری، (1389ه‍(.
المدرس، عبدالکریم، شه‌ریعه‌تی ئیسلام، بغداد، بی نا (1390ه‍/1970م).
المرداوی، ابوالحسن، علی بن سلیمان، الإنصاف،‌ تحقیق محمدحامد الفقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا‌.
مردوخ، آیة الله محمد مردوخ کردستانی، فقه محمدی،سنندج، انتشارات غریقی، بی تا.
المرغینانی، علی بن ابی‌بکر بن عبدالجلیل، بدایة المبتدی، تحقیق حامدابراهیم کرسون و محمد عبدالوهاب بحیری، بی جا، مطبعة محمدعلی صبیح (1355ه‍(.
مصطفی الخن، مصطفی البُغا و علی الشربجی، الفقه المنهجی، تهران، نشر احسان، (1379ه‍ .ش).
المغربی، ابوعبدالله، محمد بن عبدالرحمن، مواهب الجلیل، بیروت، دارالفکر، (1398ه‍(.
المقدسی, ابومحمد، عبدالله بن احمد بن قدامه، المغنی، بیروت، دارالفکر (1404ه‍(.
المقدسی، ابوعبدالله، محمد بن مفلح، الفروع، تحقیق ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیه، (1418ه‍(.
النفراوی ، احمد بن غنیم بن سالم، المالکی، الفواکه الدوّانی، بیروت، دارالفکر (1415ه‍(.
النمری، ابوعمر، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، التمهید، تحقیق مصطفی بن احمد العلوی و محمد عبدالکبیر البکری، بی جا، وزارة عموم الأو قاف و الشئون الإسلامیه (1387ه‍(.
النووی، ابوزکریا، محی‌الدین یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، بی جا، دارالفکر، بی تا.
النووی، ابوزکریا، محی‌الدین یحیی بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، بیروت، المکتب الإسلامی، (1405ه‍(






تفاسیر:

74. الصابونی، محمد، علی، روائع‌‌البیان، تفسیر آیات الاحکام، بی جا، دارالصابونی، (1406ه‍/1986م).

75. القرطبی، ابوعبدالله، محمد بن احمد الأنصاری، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

76. المراغی، احمد، مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر، (1394ه‍/1974م).

شروح حدیث:

77. ابن حجر العسقلانی، ابوالفضل، شهاب‌الدین احمد بن علی بن محمد، فتح‌الباری،‌ بی جا، دار احیاء التراث العربی (1408ه‍(.

78. بدرالدین العینی، ابو محمد، محمود بن احمد، عمدة القاری، شرح صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، بی تا.

79. السیوطی، ابوالفضل، عبدالرحمن بن ابی‌بکر جلال‌الدین، تنویر الحوالک شرح موطأ مالک، بی جا، بی نا، بی تا.

80. العظیم آبادی، ابو طالب، محمد شمس الحق، عون المعبود، بیروت، دارالکتب العلمیه،(1415ﻫ.ق).

81. المبارکفوری، ابوالعلاء، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الأحوذی، شرح سنن ترمذی، بیروت، درالکتب، بی تا.

82. النووی، ابوزکریا، محی‌الدین یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، تحقیق الشیخ خلیل المیس، بیروت، دارالقلم، (1407ه‍/1987م).



سایر منابع:

83. ابن کثیر عماد الدین أبو الفداء إسماعیل، البدایه و النهایه، تحقیق مکتبه التحقیق، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، (1417ﻫ/1997م).

84. احمدیان، عبدالله، کلام جدید، مهاباد، انتشارات رهرو، (1382ه‍ .ش).

85. الألبانی، محمد ناصرالدین، آداب الزفاف فی السنة المطهرة، بی جا، مکتبة مروة، (1991م).

86. ام‌عبدالرحمن، النمص بین الشریعة و الطب، ریاض، دارالقاسم، بی تا.

87. الباجوری، جمال‌، محمد فقی رسول، المرأة فی الفکر الإسلامی، عراق، مدیریة دارالکتب للطباعة و النشر جامعة الموصل، با همکاری اداره‌ی کلّ منطقه‌ی خودمختار کردستان (1406ه‍/1986م).

88. جمال محمد فقی رسول الباجوری، المرأه فی الفکر الإسلامی،الأمانه العامه للثقافه و الشباب لمنطقه الحکم الذاتی فی کردستان العراق،(1406ق/1986م).

89. جوادی، محمد رضا، خواستگاه روح در زیبایی و هنر برین، بی جا، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، (1376ه‍ .ش).

90. حلبی، محمود طعمه، تحفة‌العروسین، الزواج الإسلامی السعید، بیروت، دارالمعرفة، (1421ه‍ .ق/2000م).

91. الخراسانی، ابوعبدالله، عبدالبصیر، شآبیب الغمامه فی تحقیق مسئلة العمامه، کراچی، مکتبة البصائر،‌ چاپخانه‌ی کفایت، (1422ه‍(.

92. زیدان، عبدالکریم، الوجیز فی اصول الفقه، تهران، نشر احسان، (1415ه‍ .ق).

93. سلیمانی، محمد رضا، آموزش فن آرایشگری مردانه، انتشارات پاسارگاد، تهران،(1480ﻫ.ش).

94. الشرباصی، احمد، یسألونک فی الدین و الحیاة، بیروت، دارالجیل، بی تا.

95. صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، قم، منشورات الرضی، (1363ه‍ .ش).

96. عبدالقادر احمد عطا، هذا حلال و هذا حرام، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1405ه‍(.

97. عفیف عبدالفتاح طباره، روح‌الدین الإسلامی، بیروت، دارالعلم للملایین، (1392ه‍/1972م).

98. الفرماوی، عبدالحی، جراحة التجمیل (بین التشریع الإسلامی و الواقع المعاصر)، بی جا، دارالتوزیع و النشر الإسلامیه، بی تا.

99. القرضاوی، یوسف، الحلال و الحرام فی الإسلام، بیروت، المکتب الإسلامی، (1397ه‍ .ق).

100. لورن نوردمن، مبانی زیبایی‌درمانی، ترجمه‌ی هیئت تحریریه‌ی مجله‌ی صنایع بهداشتی و آرایشی،‌ تهران، انتشارات موثقی، (1380ه‍ .ش).

101. معتمدی کردستانی، محمد بن عبدالکریم کانیمشکانی، اصول فقه شافعی، سنندج، انتشارات غریقی،(1364ه‍ .ش).

102. نعمتی، احمد، اجتهاد و سیر تاریخی آن، تهران، نشر احسان، (1376ه‍ .ش).



فرهنگ لغات و اعلام:



103. آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، بر اساس فرهنگ عربی ـ انگلیسی هانس ور، تهران، نشر نی، (1379ﻫ.ش)

104. ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، مؤسسة الصادق للطباعه و النشر، (1426ﻫ.ق).

105. ابن منظور، لسان‌العرب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی و مؤسسة التأریخ العربی، (1419ﻫ.ق/1999م).

106. احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتاب فروشی اسلام، (1330ﻫ.ش)

107. الجزری، ابو السعادات، مجدالدین بن محمد ابن الأثیر المبارک، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق ابو عبدالرحمن صلاح بن محمد بن عویضه، بیروت، دارالکتاب العلمیة، (1423ﻫ.ق/2002م)

108. دهخدا، علی‌اکبر، فرهنگ فارسی دهخدا، تهران، مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بی‌تا.

109. الرازی، محمد بن ابی بکر بن عبدالقادر، مختار الصحاح، بیروت، دار الکتاب العربی، (1401ﻫ.ق/1981م)

110. زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، (1990م).

111. لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الأعلام، بیروت، دارالمشرق، (1973م).

112. محمد معین، فرهنگ فارسی معین، تهران، مؤسسه ی انتشاراتی امیر کبیر، (1375ﻫ . ش).

پایگاه های اینترنتی:

113. http://www.irdrug.com/history of beauty.htm

114. www.iranHealers.com انجمن درمانگران ایران.

115. www.islam_qa.com، موقع الإسلام، سؤال و جواب، سؤال رقم (34215).

116. www.shirazderm.com/n19.

117. www.Urmiacity.com




--------------------------------------------------------------------------------

1) فرید وجدی دائرة معارف القرن العشرین، واژه‌ی «جمل».

2) ابن منظور، لسان العرب واژه‌ی «جمال».

1) ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، واژه‌ی«جمال».

1) جوادی، محمد رضا، خواستگاه روح در زیبایی و هنر برین صص 9-10.

1) دهخدا علی‌اکبر، لغت‌نامه، واژه‌ی «جمال».

2) کهف/8.

3) سجده/7.ّ

1) مؤمنون/12-14.

1) رحمن/70.

1) کهف/ 46.

2) حدید/ 20.

3) قصص/ 60.

4) المراغی، تفسیر المراغی، ج3، ذیل آیه.

5) اعراف/ 31.

6) المراغی، تفسیر المراغی، ذیل آیه.

1) همان.

1) آیه‌های 11 تا 18 سوره‌ی اعراف، 28 تا 40 سوره‌ی حجر، 61 تا 65 سوره‌ی اسراء و 71 تا 85 سوره‌ی ص.

1) آیه‌های 18 و 83.

2) نمل/ 4.

3) انعام/ 108.

4) المراغی، تفسیر المراغی، ذیل آیه.

1) همان.

1) دهخدا، لغت نامه، واژه ی «پیرایش».

1) محمد معین، فرهنگ فارسی، واژه‌ی« پیرایش».

1) مسلم، صحیح مسلم، کتاب الطهاره.

2) نووی، شرح صحیح مسلم، ج3، ص149.

3) عسقلانی، فتح الباری، ج1، ص277.

4) مسلم، صحیح مسلم، کتاب الطهاره.



1) آیة‌‌الله مردوخ کردستانی، فقه محمدی، ج 3، ص 92.

2) زحیلی، الفقه الإسلامی و ادلته، ج1، ص312.

3) مصطفی الخن و...، الفقه المنهجی، ج 1، ص 517.

1) منصور علی ناصف، التاج الجامع للأصول فی احادیث الرسول، ج 3، ص173.

2) شربینی، مغنی‌المحتاج، ج4، ص296.

3) زیدان، المفصَّل فی احکام المرأة و البیت المسلم، ج 2، ص260.

4) عسقلانی، فتح‌الباری، ج 10، ص 308.

5) جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعه، ج 2، ص45.

6) ابن عابدین، حاشیه ردالمحتار علی الدر المختار، ج 2، ص516.

7) جزیری، الفقه علی المذاهب الأربعه، ج2، ص45.

1) شافعیه یا شوافع، جمع شافعی= علمای شافعی. حنفیه یا احناف، جمع حنفی= علمای حنفی. مالکیه، جمع مالکی= علمای مالکی. حنابله، جمع حنبلی= علمای حنبلی.

2) همان، ص46.

3) زحیلی، الفقه الإسلامیه و ادلته، ج1، ص312 و ابن قدامه، المغنی، ج1، ص104.

4) بن باز و ...، فتاوی المرأة، صص 170-171.

1) محمود طعمه، تحفه العروسی?