هفتم تیرماه هر سال یادآور جنایتی بزرگ در طول تاریخ بشری است؛ جنایتی که در لابلای بیرحمی عاملان آن، سکوت جامعهی جهانی و نارسایی صدای قربانیان آن، سی و دومین سالگرد خود را سپری میکند، تراژدیای که نتیجهی آن صدها شهید و هزاران مصدومی بود که در معرض گازهای سمی قرار گرفتند.
وجود سه عامل مذکور و نبود اراده و قدرتی که در رفع این عوامل نقشآفرینی کند منجر به شکلگیری تراژدی دیگری در فاصلهی زمانی اندکی یعنی بمباران شیمیایی حلبچه شد.
اگر از دیدگاه فلسفهی اخلاق به این موضوع بنگریم باید گامی عقبتر نهیم و استفاده از سلاحهای هستهای علیه بشریت را به عنوان شیوهای از جنگ مورد بررسی قرار دهیم. گرچه پدیدهی جنگ تحت شرایط معینی از نظر اخلاقی، دفاعپذیر و قابل توجیه است و نمیتوان هر جنگی را آنگونه که صلحگرایان غیر واقعگرا معتقدند، غیر اخلاقی پنداشت، زیرا گاهی انسانهای شریف و مسؤول هم نمیتوانند خود را از آن برحذر دارند، اما هر جنگی هم در دایرهی اخلاق نمیگنجد.
حداقل شرایطی که جنگ را از حالت غیر اخلاقی خارج میکند دو شرط زیر است:
۱- هدف از آن قابل دفاع و از لحاظ عقلی توجیهپذیر باشد؛ برای نمونه اگر هدف دولتی از جنگ دفاع از کیان خود در مقابل دشمن خارجی یا نجات کشوری مستضعف از چنگ ظالمی باشد، مسلماً جنگی اخلاقی محسوب میگردد.
۲- شیوهی جنگیدن هم باید عادلانه باشد؛ بهگونهای که بین نظامیان و غیرنظامیان تمایز قرار دهد و کشتن عمدی و طراحیشدهی انسانهای غیر نظامی و بیگناه را وسیلهای برای مقاصد نظامی و سیاسی قرار ندهد(اصل تمایز). علاوه بر آن جنگ نباید بیش از حدی که برای پیروزی لازم است زیان به بار آورد (اصل تناسب). (نراقی، اخلاق حقوق بشر).
مهمترین مشکل استفاده از سلاحهای کشتار جمعی از لحاظ اخلاقی این است که به کارگیری آنها ناقض تمایز میان نظامیان و غیرنظامیان باشد و شرط لازم و کافی برای پیروزی بر دشمن نیز استفاده از این سلاحها نیست و پیامد استفاده از سلاحهای هستهای چندان هولناک و ویرانگر است که فاجعههای بزرگ انسانی و اخلاقی به بار میآورد و بدون استفاده از آن هم پیروزی بر دشمن امری کاملاً متصوّر است.
اگر با این مقدمه به تحلیل بمباران شیمیایی سردشت بپردازیم به این نتیجه خواهیم رسید که هدف رژیم صدام حسین از این جنگ، اخلاقی نبود؛ زیرا هدفی جز اشغال خاک ایران را نداشت و شیوهی جنگیدن آن نیز غیر اخلاقی بود؛ زیرا نه اصل تمایز نظامی از غیرنظامی را رعایت کرد و نه اصل تناسب را بدین معنی که حتی اگر قصد اشغال شهر مرزی سردشت و به تبع آن شهرهای دیگر را داشت، نیازی به بمباران شیمیایی این مرز و بوم نبود و بمباران شیمیایی در بردارندهی هیچ تضمینی برای اشغال ناروای این مرز و بوم نیست.
حال میتوان به راحتی به این سؤال پاسخ داد که اقدام جنایتکارانهی عاملان اصلی و پشتپردهی بمباران شیمیایی سردشت از چه جایگاه اخلاقی برخوردار است؟!
از این موضوع که بگذریم تراژدی بمباران شیمیایی سردشت حادثهای غمانگیز است که خواهناخواه و صرف نظر از جنبهی غیر اخلاقی بودنش، رخ داده است و جبران ضایعات آن آنچنان که باید ممکن نیست.
اما لااقل میتوان کارهایی در حد توان انجام داد که از رنج و آلام این مردم ستمدیده و محروم مرزی کاسته شود که بنده به مواردی از آنها اشاره مینمایم.
۱- برخی از دولتها و حکومتها خود عامل آفریدن همچون حوادث هولناکی علیه ملت خویش هستند. ازجملهی این حکومتها میتوان به حکومت بعث عراق به رهبری صدام حسین اشاره نمود که علیه ملت خود در شهر حلبچه دست به چنین اقدام غیر اخلاقی و انسانی زد؛ اما برخی از دولتها و حکومتهای دیگر گرچه در آفریدن حادثه نقش کمتری داشته و یا اصلاً نقشی ندارند، اما با عملکرد ضعیفشان در قبال ملت ستمدیدهی خویش، چنان وانمود میکنند که به نحوی مخالفت چندانی با این جنایت بشری به عنوان نقض حقوق بشر ندارند و تنها به استفاده ابزاری از آن میپردازند؛ برای مثال با وجود توانایی خدمترسانی به ملت مظلوم و ستمدیدهشان نه قوهی مقننه تصمیمی شایسته و بایسته در راستای کاستن از این آلام اتخاذ میکند و نه مسؤولان اجرایی به وظایف قانونی و شرعی خود در این زمینه عمل میکنند و نه مسؤولان قضایی در قبال مسؤولان خاطی، عکسالعملی از خود نشان میدهند.
بر دولتهاست که در خدمترسانی به ملتهای ستمدیده و آسیبدیده از جانب دشمنانشان دریغ نورزیده و به این خدمترسانی بهعنوان اخلاقیترین وظیفهی خویش افتخار نمایند؛ بهگونهای که این اقدامات اخلاقی دولتمردان باید چنان مشهود باشد که احدی شک نکند که دولتمردانشان از این جنبه فاقد شرایط اخلاقی هستند و عملکرد آنان این ذهنیت را ایجاد نکند که سیاست و حکومتداری چیزی جز مکر و حیله و فریب علیه رعایا نیست.
امید است مسؤولان کشوری و محلی با فراهم آوردن تسهیلات لازم برای مصدومان شیمیایی سردشت دین خود را نسبت به این حادثهی دلخراش ادا نموده و شعور و عمل را جایگزین شعارهای توخالی هر ساله نمایند و با سپردن اجرای مراسمهای این مناسبت به نهادهای مردمی و اعتماد به آنها و در کنار آن نظارت بر این امر، انگیزهی هرچه بیشتری در مردم برای شرکت در بزرگداشت این روز ایجاد نمایند.
۲- وظیفهی اخلاقی مردم هم در این زمینه این است که بیتفاوت از کنار این تراژدی نگذرند. تا زمانی که ملتی به حقوق و مطالبات خود بیتوجه یا کمتوجه باشد، نباید انتظار داشت که دیگران به دنبال احقاق حقوق وی باشند. قرآن کریم هم در تٲیید این موضوع میفرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» یعنی تا زمانی که ملتی در فکر اصلاح حال خود نباشند خداوند نیز احوال و اوضاع آنها را به سمت مثبت تغییر نمیدهد.
فعالان مدنی نیز باید از کانالهای مختلف از جمله انجمنهای مردمی و مؤسسات دولتی و نهادهای بینالمللی در راستای احقاق حقوق ملت ستمدیدهی خویش از هیچ تلاشی دریغ نورزند. هنرمندان با هنرنمایی خود و نویسندگان و فرهیختگان با قلم و زبانشان، خواستههای برحق و مظلومیت ملت خویش را به سمع مسؤولان و جهانیان برسانند. مردم عادی هم میتوانند در حد توان خویش و بسته به شغلی که دارند، نقشآفرینی کنند. در روز ۷ تیر تاکسیرانان میتوانند خدمات رایگان ارائه دهند و مغازهداران مغازههای خود را تعطیل کنند و با حضورشان در خیابانها، مراسمات و مزار شهدا حداقل دین خود را نسبت به این مهم ادا نمایند. اینکه مردمانی از شهرستانها و کشورهای دیگر برای بزرگداشت بمباران شیمیایی سردشت رنج سفر را تحمل نمایند؛ امّا مردم سردشت بیتوجه به این امر مهم به زندگی عادی خود مشغول باشند امری غیر اخلاقی محسوب میگردد که شایستهی مردم شریف سردشت نیست.
۳-انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت نیز به عنوان اولین نهاد متولی این امر، باید بیش از پیش در شناساندن میزان این جنایت در سطح ملی و بینالمللی گام بردارد و با ترمیم ساختار درونی انجمن و پرهیز از سلایق شخصی و خدای ناخواسته تنگنظریهای موجود در جلب بیشتر اعتماد مردم شهرستان سردشت تلاش نماید تا از همکاری و همدلی روزافزون مردم برخوردار گردد.
امید است که جامعهی جهانی از این به بعد شاهد چنین جنایاتی نباشد و حاکمان سیاسی کشورهای مختلف به درجهای از اخلاق انسانی برسند که به خود اجازه ندهند از سلاحهای کشتار جمعی در مقابل مردم بیگناه و غیر نظامی استفاده کنند.
نظرات