بعد از کودتا
ورق برگشت؛ دکتر محمد مرسی اولین رئیس جمهور مدنی و منتخب به اسارت ارتش در آمد. در شب کودتا شبکههای تلویزیونی که با رویکرد اسلامی در حال پخش برنامه بودند، بسته شدند و چند تن از سران اخوان از جمله آقای سعد الکتاتنی رئیس مجلس شعب و رشاد البیومی معاون مرشد عام دستگیر شدند. استبداد در زشتترین صورت خود برگشته بود. کشورهای امارات و سعودی که خود یک رکن از ارکان کودتا بودند، اولین کسانی بودند که پیروزی را به دزدان انقلاب تبریک گفته و ابراز خوشحالی کردند. از طرف دیگر اموال میلیاردی این دو کشور و همچنین کشورهای بحرین، کویت و اردن در اختیار نظامی که با توپ و تانک به قدرت رسیده بود تقدیم گردید.
عدلی منصور رئیس دادگاه قانون اساسی به عنوان رئیس جمهور موقت سوگند یاد کرد و البرادعی به عنوان معاون ایشان تعیین گردید.
همه چیز، از روزگار بدتر از دوران تاریک مبارک خبر میداد.
اختلاف و چند دستگی که متاسفانه در وجه نازیبا و مذموم آن دامنگیر مصر شده بود، بعد از کودتا به دو جبههی مقابل هم تبدیل گشت. افراد یا باید در جبهه کودتا قرار میگرفتند و یا باید شجاعانه در جبههی تلاش برای بازگرداندن قانون میایستادند. سیسی و سایر همکارانش نمیتوانستند بسیاری از تفاوتها را درک کنند. ظلمِ نزدیک به یک قرن حکومت سکولارها و نظامیان، مردم را به تنگ آورده بود. مردم با توجه به انفجار معلومات و اطلاعات و نقش مهم رسانهها و تلاش سازمانهای حقوقی بیشتر از هر زمانی با حقوق خویش آشنا گشته و مهمتر از همه در طول یک سال کم کم به بازگشت جایگاه و اعتبار مصر بزرگ امیدوار، و نسیم کرامت و آزادی، را بعد از روزگاران تلخ استبداد، بر تنهای خستهی خود حس نموده بودند.
به همین دلیل، مردم منتظر تصمیم کسی نماندند و راه خود را انتخاب کردند:
ثوّار أحرار هم کمّل المشوار
انقلابیون آزادگان تا رسیدن به اهداف انقلاب مسیر را ادامه میدهیم.
مردم و رهبران سیاسی بعد از کودتا دو راه بیشتر نداشتند. یا باید تن به ظلم میدادند و یا باید در مقابل آن میایستادند. البته همیشه راههای وسط و میان بُر وجود دارد؛ ولی در مصر بعد از کودتا، همه خوب میدانستند؛ کسانی که از کودتا نفع میبرند و صحنه گردانان اصلی هستند به کمترین سازشی تن نخواهند داد و تا از بین بردن اسلام سیاسی به زعم خودشان این مسیر را ادامه خواهند داد.
طرفداران مشروعیت که بر خلاف جوسازی و شایعه پراکنی رسانهها فقط اخوان نبودند، در میدان رابعة العدویة و النهضة در قاهره و در شهرهای بزرگ تجمع نمودند. شکی نیست که اخوان بیشترین سهم را در مدیریت جریان و موجِ مردمی که خواهان بازگشت حکومت قانونی به جای حکومت کودتا بودند، را دارا بود.
تجزیه و تحلیل، اتخاذ تصمیم مناسب، هدایت و رهبری شرایط جدید برای رهبران خیزشهای مردمی بسیار پیچیده گردید. امام جوینی صاحب «الغیاثی» به حق تصریح نمودهاند که: «عرصه سیاست به صورت حداکثری خالی از قطعیات و احکام منصوص است.» برای اتخاذ تصمیم مناسب در قبال پدیدههای سیاسی به رهنمود شرع اهل تخصص باید به صورت جمعی به بررسی و شناخت دقیق مصلحتهای متعدد به منظور انتخاب بهترین و همچنین به بررسی دقیق جوانب مختلف ضرر و مفسده با هدف پرهیز از مفاسد بزرگتر بپردازند.
در درگیری و مقابله حق برعلیه باطل، احقاق حق واجب و از جملهی ثوابت است و هر گونه سازش و ذوب شدن در باطل زمانی که باعث از بین رفتن حق میشود غیر شرعی است. روش و اسباب مقابله با باطل، در حوزهی متغیرات قرار میگیرد که از صبر بر باطل همراه با انکار قلبی شروع و میتواند تا جنگ مسلحانه ادامه یابد. روش مقابله، تابع شرایط مختلف زمانی و مکانی است که توسط کسانی که توانائی تحلیل حوادث و قدرت استنباط از قران و سنت را دارند، تعیین میگردد.
در شرائطی که نابرابری قدرت نظامی وجود دارد و باطل تا بن دندان مسلح هست، بهترین گزینه به نفع جبهه باطل این است که حق را به میدان نبرد بکشاند. امروزه مقاومت منفی و نافرمانی مدنی یکی از بهترین راههای مفید و قابل قبول در مقابله با حکومتهای خودکامه به حساب میآید. در این روش مردم بدون اینکه دست به سلاح ببرند، به صورت مسالمتآمیز مطالبات خود را پیگیری میکنند. مخالفین کودتا همین راه را انتخاب کردند. «ائتلاف ملی در حمایت از قانون» را تشکیل دادند. اعضای این ائتلاف همهی طیفهای اجتماعی را در بر میگرفت. دکتر محمد بدیع مرشد عام اخوان المسلمین با حضور در میدان رابعه اعلام نمود:
«إن ثورتنا سلمیة وستظلُّ سلمیة و إن سلمیتنا أقوی من الرصاص»
انقلاب ما مسالمتآمیز است. و پیوسته مسالمتآمیز خواهد ماند. مطمئنا این روش مسالمتآمیز ما از تیرها مؤثرتر و قویتر میباشد.
اخوان در تاریخ مبارزات اصلاحی خود هیچگاه معتقد به حمل سلاح بر علیه هیچ مسلمانی نبوده و نیستند. فرد یا افرادی از این جماعت اگر به خاطر ظلم دیگران، دچار تندروی و افراط شدهاند در مقابل دیوار محکم اعتدال و میانهروی یا در خود تغییر ایجاد کرده یا مجبور شدهاند این جماعت را ترک کنند.
آیا میتوان بر مقاومت مسالمتآمیز مردم در مقابل کسانی که آشکارا در روز روشن حقوقشان را پایمال و ارادهشان را مصادره نمودهاند خرده گرفت؟ ورود به رقابت و مشارکت سیاسی هر چند باید همیشه یکی از گزینههای مفتوح برای مخالفین کودتا باشد، ولی در نبودِ کمترین تضمین برای برگزاری انتخابات سالم و قبل از مشخص شدن ظالم از مظلوم و قاتل از مقتول چنین امری پسندیده به نظر نمیآید.
سال ١۴٣۴هجری قمری رمضان در میدان الرابعة، حال و هوای دیگری داشت. شیرینی لحظههای دعا و استغفار، تراویح و قیام شب حتما در ذهن و قلب روزه داران مجاهد، زنان و مردان ربّانی و خداجوی ماندگار خواهد گشت. در این فرصت آنها بسیاری از مفاهیم تربیتی و ایمانی را تمرین و آن را تعمیق بخشیدند.
تحصن ادامه داشت، نظامیان در دو حادثهی گارد ریاست جمهوری و منصة بیشتر از سیصد نفر را به منظور زهر چشم گرفتن در حال نماز شهید نمودند. ولی این حوادث مردم را در پیگیری خواستههایشان مصممتر نمود. آنها خواستار بازگشت محمد مرسی، عمل به قانون اساسی ٢٠١٢ م و اعادهی مجلس شوری بودند. در این فرصت آشتون و نمایندگان اتحادیه آفریقا با محمد مرسی ملاقات و با حضور خود در میدان الرابعة العدویة بر مسالمتآمیز بودن تحصن مردم تاکید نمودند. طرح پیشنهادی دکتر سلیم العواء مورد موافقت حکومت کودتا قرار نگرفت. تا اینکه چهارشنبه سیاه ۱۴ آگوست ۲۰۱۳م از راه رسید؛ روزی که آزادگان میادین مصر، بهای سنگینی در مسیر احقاق حق پرداختند. روزی که وحشیانهترین اعمال ضد انسانی توسط مدعیان دموکراسی اتفاق افتاد. در این روز بیشتر از دو هزار نفر به دستور سیسی و وزیر کشور محمد ابراهیم به وسیلهی گازهای خفه کننده و تک تیراندازها به شهادت رسیدند. خیمههای تحصن کنندگان به آتش کشیده شد. بیمارستان رابعة العدویة همراه با اجساد شهدا و مجروحین و همچنین مسجد رابعة العدویة در آتش حقد و کینه انسان نماهای دد صفت سوختند. این میدان برای همیشه در نزد آزادی خواهان به نماد حق طلبی، صبر و استقامت تبدیل گشت.
ميدان رابعة العدویة میدان تقابل حق و باطل، رمز «امنت بالله ثم استقم» و فرودگاه رحمت خداوندی بود. میعادگاه مخلصینی بود که با تمسک به حبل خداوندی و راز و نیاز خالصانه، مخلَص گشته و برای وفود بر پروردگارشان و نمایندگی از سوی امت آماده گشتند. مدرسهی رابعة العدویة گلستانی بود که عشّاق در آنجا ایمان و معنویت، شجاعت و عزت و ایثار و گذشت را مشق مینمودند. رابعة العدویة تجلیگاه بندگی و دلبردگی، همبستگی و همدلی، انسجام و یکدلی و عرصهی جداسازی حق و باطل و تمییز صادقان از کاذبان بود. در این ميدان، سِحر رسانهها و کذابان، در الصاق وصف تروریست به مردمان حق خواه و حق جو، باطل و کلامِ حقِّ حق جویان رابعه بر مسالمتآمیز بودن تجمعاتشان بر همگان ثابت گشت. و جان سخن اینکه حضور طیفهای رنگین مردم همچون رنگین کمانهای در هم تنیده در میدان پایمردی و استقامت، فاصلهها را در بین جریانات و حرکتهای اجتماعی کم و آنها را بر محور حقیقت و عدالتخواهی جمع نمود.
سیسی با ذهنیت نظامیگری فکر میکرد، با ترس و ارعاب میتواند همه را مطیع خود کند. او فکر میکرد مردم خواهند گفت:
در کف شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا کو چارهای
او نمیتوانست بفهمد، که مصر بعد از تقدیم بهترین فرزندانش، هرگز اجازه نخواهد داد، اراده و انتخابش توسط کسانی که دچار زمان پریشی و به بیماری حقد و کینه آلودهاند، مصادره گردد.
بعد از اعمال وحشیانهی پراکنده نمودن تحصن میدان رابعة و النهضة، البرادعی از پست خود استعفا داد. آیا رسوباتی از حس نوعدوستی و ذرههایی از مباحث حقوق بشری در این شرائط به داد او رسید؟ یا اینکه به خاطر حفظ عنوان برندهی جایزه صلح نوبل دچار شرم و حیا گردید؟ و یا اینکه با نگاهی به آینده سیاسی خود و نیم نگاهی به مقام ریاست جمهوری مصر دست به این اقدام زد؟ در هر حال از مردی کاردان و دنیا دیده قابل قبول نیست، که برای تحقق دموکراسی در کودتای نظامیان شرکت کند و در آخر بگوید: من فریب خوردم و حق با محمد مرسی بود.
تا زمان نگارش این سطور دو ماه از عمر نامبارک کودتا میگذرد. در این مدت بیشتر از پنج هزار نفر در قاهره و سایر استانهای مصر شهید، ده هزار نفر زندانی و هزاران نفر زخمی گشتهاند. مرشد عام که بار سنگین شهادت فرزندش عمار را بر دوشهای خود حمل میکند، امروزها در دادگاههای غیر قانونی و بدون صلاحیت محاکمه میگردند. دکتر محمد بلتاجی که شیر میدان تحریر و میدان رابعه نامیده میشود، در حالی که اسماء تنها دختر هفده سالهاش را در چهارشنبه سیاه از دست داده است، هم اکنون توسط کودتاچیان مورد بازجویی قرار میگیرد. دکتر صفوت حجازی دیگر شیر ميدان، که افسانهی دستگیری او دروغپردازی رسانهای شکست خوردگان اخلاق را فریاد میزند، هم اکنون در زندان به سر میبرد.
محمد حسان و شیخ محمد حسین یعقوب از بزرگان سلفیهای مصر که به مردم پیوسته بودند، دستگیر و از آنها خبری نیست. دکتر ابوعلاء ماضی و دکتر عصام سلطان، رئیس و نائب رئیس حزب وسط نیز از جملهی زندانیها هستند.
در این هنگامه باز شاهد حضور معکوس دین در سیاست هستیم. مفتی سابق مصر دکتر علی جمعه کسانی را که در میدان الرابعة بست نشسته بودند، خوارج مینامد و حکم به جواز قتل آنها میدهد. آیا در منطق عقل و انصاف، کودتاگران که بر علیه رئیس جمهور قانونی و منتخب کودتا نمودهاند، مستحق وصف خوارج هستند یا کسانی که در میدان الرابعة بدون توسل به سلاح خواهان حق خود بودند؟ آنچه مردم در مقابل کودتا انجام دادند جز در حیطه حق خواهی قابل توجیه نیست. تلاش برای به دستیابی به حق تا مرز شهادت در نگاه شرع جایز و ممدوح است. در تاریخ اسلامی نیز در شرایط مشابه شاهد چنین عالمانی بودهایم، که از آنها به «علمای سلطان» یاد شده است. ظالم برای توجیه ظلم خود در یک جامعه دینی به چنین افرادی نیاز دارد. در جمع منتسبین به علم نیز همیشه کسانی پیدا میشوند که حاضرند دنیای خود را به آخرت بفروشند. همیشه تعداد علمای سلطان به نسبت علمائی که پیام حق را بدون ترس از هیچ قدرتی جز خداوند، به مردم میرسانند، بسیار ناچیز بوده است. درس آموزنده در این مورد این است، که پردهی قداست را از افراد برگیریم و در فهم دین فقط به علمای ربّانی مراجعه نماییم.
با وجود این همه ظلم و جنایت که حکایت از ضعف و زبونی دشمن دارد، مردم هنوز در صحنهها حضور دارند. و اراده کردهاند با سلاح نافرمانی مدنی دیوهای زر و زور و تزویر را به زانو درآورند.
در حالی که مدعیان آزادی بیان، رسانههای مخالفانشان را تعطیل و به زندان سکوت کشاندهاند شبکهی الجزیرة مسؤولیت تاریخی خود را به عنوان یک رکن انقلابهای عربی به خوبی انجام میدهد.
بیشتر کشورهای جهان هنوز حکومت کودتا را به رسمیت نشناختهاند. اتحادیهی آفریقا عضویت مصر را به تعلیق در آورده است. وزارت امور خارجه در حکومت غیر قانونی، تلاشهای زیادی نمودهاند تا برای همه ثابت کنند، آنچه در مصر اتفاق افتاده است کودتا نیست. غرب در اظهار نظر رسمی خود در مورد کودتا در سردرگمی قرار گرفته است. مقالهی تونیبلیر نخست وزیر سابق انگلیس با عنوان «الان زمان عمل در خاورمیانه فرا رسیده است» که در سایت پروجکت سیندیکیت به چاپ رسیده است، به خوبی این اختلاف نظر را تایید میکند. در این مقاله تونی بلیر از مواضع آمریکا که آن را در راستای ایجاد حکومتی چون حکومت ایران در مصرارزیابی میکند، انتقاد میکند و میگوید: «بسیاری در غرب فکر میکنند که حمایت از مردم در مقابل ارتشی که بر علیه رئیس جمهور و حکومت قانونی کودتا نموده است و مخالفین خود را میکشد و رهبران سیاسی را زندانی میکند به ارزشهای دموکراتیک نزدیکتر است. من چنین نگاهی را میتوانم درک کنم، اما معتقدم این موضع گیری یک اشتباه استراتژیک میباشد.»
آقای تونی بلیر در توضیح نظر خود میگوید: «مغالطهای که در اینجا ایجاد میشود به ساختار و طبیعت جماعت اخوان المسلمین بر میگردد. این اشکال زمانی ایجاد میشود که ما اخوان المسلمین را همچون سایر احزاب بدانیم.» سپس ایشان برای اثبات تفاوت اخوان با سایر احزاب به تفاوت عضوگیری در اخوان با سایر احزاب اشاره میکند و با ادعای اینکه اخوان در طول یک سال حکومت، سعی کرده است موقعیت خود را در تمام اجزای حکومت تقویت کند، به این مطلب میپردازد که: «اخوان با تغییر قانون اساسی و به دست گرفتن همهی مسؤولیتها تلاش میکند به قدرتی تبدیل شود که کسی نتواند با آن رقابت و مبارزه کند. اخوان از این طریق میخواهد ارزشهایی را در آینده نهادینه کند که با اصول دموکراسی مخالف است.» سپس نویسنده مقاله از غرب و هم پیمانانش میخواهد که نظامیان را در استقرار مصر کمک کنند.
تحلیل آقای بلیر سؤال مهمی را ایجاد میکند. چگونه آقای بلیر استبداد نظامیان را در نبرد با آزادی به راحتی تایید میکند ولی نسبت به استبداد احتمالی که قرار است درآینده اتفاق بیفتد حساسیت نشان میدهد؟ جواب یک بخش مادی و ظاهری و یک بخش نظری و فلسفی دارد. بخش اول این است؛ استبداد نظامیان در راستای سرکوب اسلامگرایان و در جهت حفظ منافع اسراییل و غرب میباشد اما استبداد دوم که احتمالی و فرضی است، موقعیت و منافع اسراییل و غرب را به خطر میاندازد. اما ریشه این تضاد به یک بحث نظری و فلسفی نیز برمیگردد و آن این است که ارتش و طرفداران کودتا عموما خود را دنباله روان سکولاریزم میدانند. سکولاریزم که مدعی ادارهی جامعه از طریق خردِ منهای وحی هستند، به صورت طبیعی در تضاد کامل با تفکر کسانی واقع میشوند که راه حل مشکلات را در عقل جمعی در چارچوب وحی جستجو میکنند. یکی در ادارهی جامعه فقط نگاهش بر زمین دوخته است و دیگری به آسمان نیز نظر دارد. البته این تفاوت لزوماً بین این دو، جنگ ایجاد نمیکند، مگر زمانی که یکی از طرفین قواعد رندگی مسالمتآمیز را رعایت نکند.
برای فهم دقیق آنچه در مصر میگذرد، لازم است موضوع را از گسترهی منظومهی بهار عربی مورد بررسی قرار دهیم. طوفان خیزشهای مردمی از تونس آغاز گشت، مصر و لیبی را در نوردید. تند بادهایش در یمن به صورت مؤقت به کنترل سیاست در آمد و گردبادهایش هنوز در سوریه در جریان است. بسیاری کوشیدند این خیزشها را از بُعد اسلامی تهی و آن را تلاشی برای دموکراسی خواهی یا انقلاب نان بنامند. اما ملتها در رفتار سیاسی خود نشان دادند که در مرحلهی بعد از بیداری اسلامی به دنبال تمکین همه جانبهی دین هستند.
روند رشد و سیر موفقیت تحولات منطقهای در دو سطح قابل پیش بینی هستند. سطح اول اینکه در هر کشور تغییراتی به سمت دموکراسی و کرامت انسانی اتفاق افتد و این تغییرات محدود به مرزهای آن کشور گردد. سطح دوم اینکه این تحولات منطقهای گردد و کم کم زمینه را برای ایجاد «اتحادیه کشورهای مسلمان» فراهم کند.
در حالت اول مطمئنا با استقرار حکومتهای مدنی با مرجعیت دینی در این کشورها که در آن شهروندان برابر، محترم و آزاد شمرده شوند، تغییر زود هنگام در کشورهایی همچون الجزایر و اردن در فاز دوم و وکشورهایی همچون امارات و سعودی در فاز سوم به دنبال خواهد داشت. طبیعی است که چنین تحولی هرگز به مذاق کسانی که جز مصالح و منافع خود را نمیشناسند خوش نمیآید.
اگر تغییرات منطقهای در سطح دوم اتفاق افتد، این همان خواهد بود که تفکر در بارهی آن، دیر زمانی است غرب و اسراییل را مخصوصا بعد از فروپاشی اردوگاه شرق و تبدیل شدن اسلام به عنوان تنها رقیب غرب و بعد از فرهنگ سازی برای جنگ تمدنها و جهانی سازی، دچار کابوس نموده است. باید توجه داشت که چنین امری دور از دسترس نیست، بلکه زمینهی آن به خوبی فراهم شده است. اتحاد و هم سوئی کشورهای اسلامی قدرتمند در منطقه همچون ایران، ترکیه و مصر میتواند نخستین گام عملی بشمار آید. به تدریج اگر کشورهای اسلامی اراده کنند، میتوانند با توکل بر خدا، خود را از مدار تبعیت آمریکا و اسراییل خارج، و بر نیروی انسانی و منابع مالی خود اعتماد کنند. سناریوی اول غلامان را آشفته و سناریوی دوم اربابان را آزرده است. در چنین شرائطی است که بر خلاف میل باطن، استتار از بین میرود و هر کسی اکنون در جای خویشتن قرار میگیرد. در جبههی غلامان و اربابان راهی جز ناکام گذاشتن و در نطفه خفه کردن حرکتهای آزادیخواهی، یا دزدیدن انقلاب و بازسازی رژیم گذشته باقی نمیماند. و در جبههی اسلام خواهی و بازگشت به اصالت نیز راهی جز استقامت و اصرار بر رسیدن به آزادی باقی نخواهد ماند.
ممکن است کسی چنین نتیجه گیری و تحلیلی را ناشی از ابتلاء به بیماری «توهم توطئه» بداند. بدون شک این بیماری که عوارض اولیهی آن فرافکنی و سلب مسیولیت از خود، میباشد، نکوهیده است. ولی باید توجه داشت که بیماری «غفلت از دشمن» نیز نکوهیده و ضررآفرین میباشد. امروز دشمنی باطل بر علیه حق، دیگر نه توهم است و نه توطئه. توطئه مقدمه چینی برای خیانت است و توهم حالتی است که ابعاد یک پدیده واضح نباشد. الان مرحلهی خیانت آشکار و بیپرده است، که در جبهه باطل همه از صدر تا ذیل شمشیر را از رو بستهاند. امروز ما در مرحلهی فرقان بین حق و باطل قرار گرفتهایم. این مرحلهی مبارک که حاصل مجاهدتها و از خود گذشتگیهای افرادی خالص از امت بزرگ اسلامی میباشد باید همچون، دستاوردی نفیس و اندوختهای ثمین، قدرش را بشناسیم. در این مرحله افراد محک میخورند و کسانی که در آنها غش وجود داشته باشد سقوط میکنند. سقوط کنندگان همهی طیفها را شامل میشوند. و این امری میمون و مبارک است.
آیندهی این تحولات از دو حالت خارج نیست، حالت اول این است که در ظاهر حرکتهای مردمی در مصر و سایر کشورها سرکوب و سکولارها با پشتوانهی ارتش بتوانند چند دههی دیگر حکومت خود را ادامه دهند. اگر این اتفاق بیفتد، در نگاه کوتاه، روند حق خواهی و آزادی طلبی متوقف و کشورهای منطقه همچنان در سایهی ارادهی دیگران زندگی خود را ادامه خواهند داد. ولی در نگاه بلند، این مرحلهی تلخ، اندوختهای وزین در پروندهی مبارزات مردمی به حساب خواهد آمد که میتواند الهامبخش نسلهای دیگر در استمرار جهاد و تلاشهای حق خواهی باشد.
حالت دوم این است که مردم پیروز گردند و مقدرات خود را به دست خود بنویسند.
این پیروزی در دو حالت قابل تصور است:
۱. حضور مردم در خیابانها و میادین در قاهره و سایر استانها همچنان ادامه یابد و مردم با استفاده از تمام ظرفیت رسانهای و فضای مجازی و با ایجاد راههای جدید مخالفت و مقابله مسالمتآمیز بتوانند کودتاچیان و حکومت حازم الببلاوی را که به شدت با مشکلات اقتصادی، امنیتی و اجتماعی مواجه است، شکست بدهند.
۲. ارتش با سرکوب مردم و آرام نمودن اوضاع مجبور است انتخابات برگزار کند. در این صورت هنوز هم اسلامگرایان شانس بیشتری را برای برنده شدن خواهند داشت.
آقای دکتر داود فیرحی استاد دانشگاه تهران میگوید:
«با توجه به اینکه مصر، قلب خاورمیانه عربی محسوب میشود، تند شدن نیروهای اسلامگرا در مصر، در کشورهای دیگر به رشد رادیکالیسم اسلامی کمک خواهد کرد. با این حال این احتمال چندان جدی نیست. فضای منطقه و فضای داخلی مصر، اجازه سرکوب گسترده به مصر نمیدهد و وقتی شرایط کنونی تغییر کند و بحران فروکش کند ارتش مجبور است به سمت برگزاری انتخابات زود هنگام برود. انتخابات زود هنگام مجدداً به نفع اخوانالمسلمین تمام میشود و اسلامگرایان حتی میتوانند بیش از گذشته با اقبال عمومی مواجه شوند. از تظاهرات خیابانی هم این مسأله بر میآید که رفتار روزهای گذشته ارتش در مجموع به نفع اخوانالمسلمین تمام شده است. چرا که ارتش یک دولت قانونی و منتخب را با کودتا برکنار کرده و این مسأله موجب شده است که مردم خطاهای قبلی اخوانالمسلمین را نیز فراموش کنند.»
این فتح و پیروزی در چشم انداز و افق امت اسلامی نیزامری قطعی است. خیزشهای مردمی بر خلاف نگاه افراد منفی باف و سلبی نگر پایان نیافته است بلکه، تازه شروع گشتهاند. مقاومت در برابر استبداد، ادامه دارد. آگاهی نسبت به دین زیادتر، و مسلمانان بهتر از قبل با خدای خود از درِ صلح در آمدهاند. روز به روز سطح آگاهی مردم نسبت به حقوق و جایگاهشان بیشتر، و امید به بازگشت دوران مجد و عظمت، افزونتر میگردد. اوضاع امت اسلامی هر چند مطلوب نیست، ولی حال این امت به شخصی میماند که زمانی در مقابل مشکلات تسلیم و زانوی غم به بغل گرفته اما الان در حال مبارزه با مشکلات است.
در این مرحلهی حساس از حیات امت اسلامی باید به سه مطلب توجه ویژه داشته باشیم.
۱. تغییر فرایندی است که از قوانین خاصی تبعیت میکند. تغییر رفتارهای فردی و اجتماعی از تغییر در باورهای درونی افراد شروع میگردد. وقتی باورهای نادرست اجتماعی شکل میگیرد، برای تغییر آن باید باورهای نادرست در درون افراد به باورهای درست تغییر یابد. با توجه به تأثیر پذیری ارادی و غیر ارادی انسان از محیط باید، محیط سالم و مناسب را ایجاد نمود. در گذر زمان باورهای ناصحیح فراوانی در میان ما شکل گرفته است. لازم است در این مرحله با برنامه ریزی دقیق برای بازگشت به معنویت و تثبیت مفاهیم دینی همچون توحید، توکل، مسؤولیت و علم تلاش کنیم. اساس هر پیشرفت و توسعهای در جامعه اسلامی، توسعه در درون ماست. لازم است هر فرد مسلمان خود را از آفت غفلت برهاند، به خدا روی بیاورد و به رشد همه جانبه و متوازن خود بپردازد.
۲. امت بزرگ اسلامی باید در چشم انداز و نگاه استراتژی خود رسیدن به اتحادیهی کشورهای اسلامی را دنبال کند و به کمتر از آن راضی نشود. دستیابی به چنین آرمانی نه تنها غیر ممکن نیست بلکه کمکم زمینههای آن از پیش فراهم شده است. توجه به این امر کمک میکند تا مسؤولین، مصلحین و برنامه ریزان اجتماعی، فرهنگی و تربیتی بایستهتر به شناسایی مشکل و راه حل آن بپردازند. از فوائد توجه به این امر این است که مسلمانان راحتتر بتوانند با ترکیز بر نگاه انسانی و اسلامی، از تنگ نظریهای فرقهای خود را نجات بدهند و به همدلی و انسجام لازم که از ضروریات مرحلهی جدید میباشد، برسند. و همچنین کمک میکند تا مسلمانان در روابط خود با جامعه انسانی نیز با گشایش و انفتاح بیشتری عمل کنند.
۳. هر تولدی، همراه با درد و رنج فراوان است. امت اسلامی دورانی طولانی، از غفلت و دوری از حکم خدا را تجربه، و مجموعهای متراکم از پرداختن به جزئیات به جای کلیات، و مشغول شدن به امور بیارزش به جای امور مهم را در پرونده خود دارد. حال که به اذن خدا مرحلهی جدیدی در حیات امت اسلامی رقم خورده است، چه بسا هر چه این تکانها شدیدتر باشد، نتیجه آن گردد که ما محصول را بهتر قدر نهیم و عزیزترش شماریم. قطعا این سختیها آسانی به دنبال دارد. باید توجه داشت که تقابل و تدافع حق و باطل از جمله سنتهای خداوندی است، که همزاد با تولد بشر شروع گردیده است. این تقابل در دورهی آموزشی آغازینِ حیات انسانی و قبل از استقرار آدم و حوا در قرارگاه ابتلاء، در قالب درخت ممنوعه، وسوسه شیطان، شکست آدم و بازگشت به سوی خدا خود را نشان میدهد و سپس این امر در داستان هابیل و قابیل تکرار میگردد. و این وضعیت تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت. ابتلاء و آزمایش در مسیر نصرت و پیروزی از سنتهای خداوندی است. امت اسلامیدر طول تاریخ، حوادث تلخ بسیاری را همچون حملهی مغول و جنگهای صلیبی، تجربه کرده است ولی هربار توانسته است با موفقیت از آن بگذرد. بر هر مسلمان لازم است با مثبت اندیشی و تاکید بر قوتهای موجود در امت و پرهیز از پرداختن به امور بیارزش، در استقرار مقاصد دین وظیفه و مسؤولیت خود را با دقت انجام دهد.
نتیجهگیری:
با مطالعه پروندهی تحولات اخیر مصر به عنوان یکی از پرونده هائی که در دنیای اسلام موارد مشابه دارد، میتوان نتیجه گرفت که مانع اصلی در تحقق آزادی و دموکراسی در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی، بر خلاف قرائت معمول که سعی میکند آن را به اسلام سیاسی نسبت دهد، جبهه سکولار لیبرالیسم میباشد. کسانی که چندین دهه با پشتوانه قدرت نظامی بر مردم حکومت کردهاند به آسانی حاضر نمیشوند آن را از دست بدهند. هنوز به اسلام میانهرو و معتدل با وجود اینکه مردم خواهان آن هستند، فرصت داده نشده است تا در ادارهی جامعه خود را محک بزند. اسلامگرایان در طول یک سال حکومت آقای محمد مرسی با در نظر گرفتن شرایط بعد از انقلاب ثابت نمودند که اگر فرصت مناسب داشته باشند، میتوان در مسیر تحقق آزادی و عدالت به آنها امید داشت. این بررسی نشان میدهد که اسلامگرایان هنوز در ایجاد فضا و بستر بهتر برای پیش بردن برنامهها، استفاده بهتر و بیشتر از رسانهها و فضای مجازی در اطلاع رسانی شفاف، سریع و مؤثر، شناخت دقیق مخالفین و تعامل مناسب با آنان و تشخیص به موقع مشکلات و ارائه راه حل صحیح نیاز به کسب تجربهی بیشتری دارند.
نظرات
کردستانی
29 شهریور 1392 - 03:07سلام علیکم به برادرعزیزوگرامی کاک سعدالدین قطبی دست مریزادمی گوییم . انشاءالله نمونه اش درجماعت دعوت واصلاح زیادزیادگردند. به راستی مقاله مفیدوجامعی بود.سپاس سپاس . پیروزی نزدیک است.وخیلی وقت است درطول تاریخ به اندازه قضیه مصرجبهه حق وباطل ،خادمان وخائنان،مصلحان ومفسدان،ظالمان ومظلومان،مشخص وآشکارنبوده است.دراوج تاریکی شب ،مژده صبح صادق می رسد.درناامیدی بسی امیداست پایان شب سیه، سپیداست.
منصور
29 شهریور 1392 - 04:11بسیار مقاله ی زیبایی بود. یکی از آرزوهای من برقراری یک اتحادیه از کشورهای مسلمان است که به خوبی تو این مقاله بر ضرورت آن تاکید شده بود. وقتی کشورهای اروپایی که به تایید تاریخ اختلافات آنها بیشتر از اختلافات جامعه ی اسلامی بوده توانستند به این سمت حرکت کنند پس یقینا ما نیز میتوانیم. کابوس غرب و اسرائیل وحدت اسلامی است. این نظریه بیشتر مورد توجه قرار گیرد.