رادیو بی‌بی‌سی بخش عربی مصاحبه‌ای را با جناب استاد قرضاوی که با دعوتی از طرف اتّحاد اسلامی انگلیس، به لندن سفر کرده بودند، انجام داده است. هدف از این سفر دیدار، ایراد چند سخنرانی و برگزاری چندین نشست مطبوعاتی و روزنامه‌نگاری ، آن‌ هم به خاطر روشن گری اذهان عمومی، که در بسیاری موارد از جمله: فهم اشتباه از دین و میانه‌‌روی و نرمش و آسان گیری در اسلام، دچار شکّ و تردید شده‌اند. 
این مصاحبه را آقای زین العابدین توفیق، در چندین محور انجام داده اند.
...
سؤال: آقای دکتر قرضاوی، بحث از اختلاف است، وقتی که شریعت اسلام اجازه‌ی اختلاف میان مسلمانان و غیر آنها را داده است، آیا اجازه چنین کاری را به خود مسلمانها هم می‌دهد که با هم اختلاف داشته باشند؟ و آن‌طور که ما اطلاع داریم از جناب‌عالی به عنوان یک مجتهد نام برده می‌شود و راه اجتهاد را برای بسیاری از علما باز نموده‌اید، بحثهای بسیاری در مورد آن چیزی که در اصطلاع دین از آن به «رِدّه» نام برده می‌شود وجود دارد، آیا وقتی که یک فرد مسلمان بر فطرت اسلام به دنیا می‌آید و راه دیگری را در زندگی غیر از اسلام انتخاب می‌نماید، آیا این فرد هم محکوم به مرگ است، همچنانکه امروزه می‌بینیم اینطور است؟
دکتر قرضاوی: موضوع و بحث ردّه خیلی فراوان است، رساله‌ای را در این موضوع نوشته‌ام به نام ( جنایت ردّه و جزای آن ) این موضوع آن قدر گسترده است که علمای اسلام در مورد قتل که جزای مرتدّ می‌باشد اتفاق نظر ندارند. بسیاری از عالمان بوده‌اند که می‌فرمایند: کسی که از دین برگشته است برای همیشه به توبه و بازگشت وادار می‌شود و این رأی امام نخعی از بزرگان تابعین، و امام ثوری که مانند امام ابوحنیفه است، می‌باشد و این رأی در دورانهای بسیاری مذهب امام ابوحنیفه بود. بنابراین در این مورد، علما اتفاق نظر ندارند.
پس همه‌ی ارتدادها از یک نوع نیستند، برای مثال فردی دچار ارتداد شده، از دین اسلام برگشته و به برنامه‌ای دیگر غیر از اسلام قانع شده است این فرد مرتدّ برای آئین جدیدش شروع به تبلیغ می‌کند، علیه دین قبلیش که اسلام است، اقدام به شایعه پراکنی می‌نماید مسلمانان را فرا می‌خواند که از دین اسلام دست بردارند، آنها را به گمراهی در عقیده، ایمان و اخلاقشان فرا می‌خواند و این خیلی حساس و خطرناک است، زیرا ساختار معنوی این امت را به نابودی می‌کشاند، در نتیجه چنین فردی در جهنم داخل می‌شود همانند آن چیزی که قرآن می‌فرماید:
«و مَنْ یَرتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینهِ فَیَمُتُ و هو کافِرٌ، فاولئکَ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ فِی الدُّنیا و الاخِرَةِ»بقره-217 «و کسی که از شما از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد می‌رود، و ایشان یاران آتش (دوزخ) می‌باشند و در آن جاویدان می‌مانند.»
هر حکومت و دولتی قوانین و مقررات ریشه‌ای و اساسی برای خود دارد که اختلاف و تفرقه افکنی در آنها مقبول نیست، و این ارتداد و فراخواندن مردم به سوی آن، ممکن است که حادثه‌ای خیلی خطرناک بیافریند.
یک مثال را برایت ذکر می‌نمایم: از حوادث ناگوار کشور افغانستان اطلاع دارید، آنچه که در کشور افغانستان اتفاق افتاده در بیش از بیست سال تا به امروز به وسیله‌ی گروهی بود که به کشور اتحاد شوروی رفته بودند، مرتد شدند و در آنجا حکومت را در دست گرفتند می‌خواستند که این آئین و روش جدید را بر ملت مسلمان افغانستان تحمیل نمایند، اما مردم مسلمان افغانستان به خاطر تمسّک به دین اسلام و پیروی از آن، پاسخ منفی دادند و آن را ردّ نمودند. در نتیجه این گروه علیه کشور افغانستان و با همکاری اتحاد شوروی به وسیله‌ی تانک و هواپیماهای جنگی، شهرها و روستاهای افغانستان را مورد حمله قرار می‌دادند و به نابودی و ویرانی می‌کشاندند، تا جایی که این جنگ و خونریزی تا امروز هم ادامه دارد که در حقیقت به واسطه‌ی گروهی بود که می‌خواستند سرنوشت این ملت مسلمان را به ارتداد بکشا‌نند.
پس این برگشت و مرتدّ شدن جنایت ساده‌ای نیست، بلکه این انسانی است که دوستی و طرفداریش را از یک ملت به ملتی دیگر و از خاک و کشوری به کشوری دیگر تغییر می‌دهد. کدام داعی ملّی و قومگرای امروزی، خیانت به خاک و کشورش را قبول دارد؟ آیا خودت قبول داری کسی به تو بگوید: به نظر من بهترین چیز برای کشور مصر این است که انگلیسیها بر آن حکومت کنند، و این را هم در میان مردم پخش نمایند، این فرد را چگونه انسانی می‌بینید؟ آیا از او به عنوان یک فرد خائن نام برده نمی‌شود؟ و خیانتی به این بزرگی سزاوار مرگ و اعدام نیست؟ در بسیاری از اوقات این مرتدّ شدن، خیانتی بزرگ محسوب می‌شود چون اقدامی است که علیه امت مسلمان صورت می‌گیرد. اگر فردی باشد که برای خودش موضعی را انتخاب نماید و در ذات و حقیقتش خطری متوجه مردم و جامعه نباشد چنین فردی با هر عقیده‌ای که دارد به حال خود رها می‌شود.
سؤال: جناب استاد دکتر قرضاوی، مسائل بسیاری هر روزه پیدا می‌شوند امروزه بیشتر از هر عصر و زمانی مسائلی نو و چیزهای تازه‌ای به وجود می‌آید، برای مثال: مسلمانان در غرب با مشکلات عدیده‌ای در رابطه با ممنوعیت سود بانک‌ها و برخورد یا معامله با نظام بانکی در غرب که نظامی است پر از شبهه و اشکال و هرج و مرج مواجه هستند، و هیچ چاره‌ای در برخورد با این نوع معاملات وجود ندارد، جنابعالی که ریاست هیأت افتاء مجلس اروپا را عهده‌دار هستید آیا برای سهولت کار مسلمانان برای انجام دادن این گونه معاملات هیچ فتوایی صادر می‌نمایید؟ 
دکتر قرضاوی: مجلس فتوا در اروپا برای اقلّیتهای مسلمان در غرب فتوایی را صادر کرد به این صورت که افراد مسلمان در این کشورها می‌توانند برای خرید مسکن از بانکها وام دریافت نمایند و در مقابل سود بانکی بپردازند، به این خاطر که ضرورتها و نیازمندیهای فرد و خانواده‌ی مسلمان بر طرف شود در نتیجه چنین فتوایی صادر شد، البته طبیعی هم هست که با صدور چنین فتوایی موج حملات بر ما وارد شد و سهل انگاری در دین و حلال کردن محرّمات را به ما نسبت دادند ولی ما از دیدگاه بلند نظری دین وبا توجه به رعایت کلّیات و پایه‌های اساسی و در نظر گرفتن اهداف و مقاصد شریعت، و اینکه شریعت نیامده تا مردم را در هلاکت قرار دهد بلکه می‌خواهد سختی و مشقت را از سر راه آنها بردارد، ( وَ ما جَعَلَ علیکم فی الدّینِ حَرَج ) سختی و مشقّت را در دین بر شما قرار نداده است. ( یُریدُ اللهُ بِکُمُ الیُسْرَ و لا یُریدُ بِکُمُ العُسْرَ ) « خداوند یسر و آسانی را برای شما می‌خواهد و در سختی و تنگنا قرار گرفتن را برای شماها نمی‌پذیرد. » با توجه به این دیدگاه دست به چنین اقدامی زدیم، فقها هم گفته‌اند: نیازمندیها و احتیاجات ضروری زندگی باید برآورده شود، جای هیچ شکّ و گمانی هم نیست که مسکن از نیازهای مبرم و ضروری زندگی انسان می‌باشد. پس به صحت و درستی این کار در کشورهایی که مسلمانان به عنوان اقلیّت زندگی می‌کنند و احتیاج به مسکن دارند فتوا صادر نمودیم، که البته در صورت عدم فتوا و چنین اجازه‌ای، هم فرد مسلمان و هم خانواده‌ی مسلمان در تنگنا و ناراحتی قرار می‌گرفتند .
زندگی با همسر غیر مسلمان در غرب
سؤال: استاد دکتر قرضاوی، آیا در طول زندگی برای جناب‌عالی پیش آمده است که گاهی فتوایی داده باشید اما بعد فتوای دیگری صادر کرده باشید؟
دکتر قرضاوی: این مورد که ذکر نمودم نمونه‌هایی است که در آن از سخن خود برگشته‌ام، زیرا مدّتها قبل به تحریم آن فتوا داده بودم، سپس برایم روشن شد که باید رأی خود را تغییر دهم.
چه بسا انسان وقتی در زندگی به مرحله‌ی پیری می‌رسد قلبش نرمتر و نسبت به بندگان خداوند مهربان‌تر می‌گردد، یا شاید رفتن انسان به سوی کمال از راه مطالعه، تحقیقات، خواندن، تجربه و آگاهی یافتن در تغییر فتوایش تأثیر داشته باشد. امام شافعی « رض » فتواهایی داشت، قبل از اینکه در کشور مصر اقامت گزیند فقه و مذهبی داشت و پس از اقامت در مصر مذهب و فقه دیگری برگزید. علما می‌گویند: ( قال الشافعی فی القدیم ) یعنی امام شافعی در قول و مذهب قدیم خود فرموده ـ و ( قال الشافعی فی الجدید ) یعنی در مذهب و روش جدیدش، و این نزد مردم بسیار مشهور است زیرا او در کشور مصر چیزهایی را مشاهده نمود که پیش از آن ندیده بود، و چیزهایی را شنید که نشنیده بود و وقتی در سنین پنجاه سالگی یا بیشتر قرار گرفت بلوغ فکری یافته بود، و در این سن و سال ممکن است که انسان به افکار خود مراجعه نماید و اجتهادات خود را مورد بررسی قرار دهد و تغییر نماید.
از موارد دیگری که فتوا را در آن تغییر داده‌ا و دوباره به اقلیت‌های مسلمان بر می‌گردد، مسئله‌ی همسری است در غرب که مسلمان می‌شود، ولی شوهرش بر آئین خود باقی می‌ماند قبلاً فتوا داده بودم که باید از هم جدا شوند و این نوع زندگی درست نیست، اما پس از آنکه اطّلاعات و آگاهیم در این مسئله بیشتر شد و دیدم امام ابن القیّم « رح » در یکی از کتابهایش به نام ( احکام اهل ذمة ) می‌فرماید: در این مسئله علمای اسلامی 9 قول دارند و این اقوال را ذکر می‌نماید. پس ما هم ( مجلس افتاء در اروپا ) آن قول را برگزیدیم که از سیّد و بزرگ ما عمر« رض» روایت می‌شود که می‌فرماید: زن مسلمان مختار است که با شوهرش زندگی را ادامه دهد یا از او جدا شود. و سیّد و بزرگ ما علی« رض» خودش این را از حضرت عمر روایت می‌نماید، برخی از سلف صالح هم گفته‌اند که آن دو همسر و شوهر به شرط آنکه قاضی شرع آنها را از هم جدا ننماید یعنی هیچ حکم قضائی در مورد آنها صادر نشود بر زندگی و نکاح خود باقی می‌مانند.
این را هم از لحاظ آسان‌ نگری مورد توجه قرار دادیم، زیرا در غرب اسلام آوردن زنان خیلی بیشتر از مردان است، برخی از آنها ازدواج هم کرده‌اند و با شوهرانشان ارتباط و علاقه بسیار خوبی دارند و شوهرانشان با اسلام آوردن آنان هیچ مزاحمتی ایجاد نمی‌کنند و آنها را در سختی قرار نمی‌دهند. پس چرا ما باید به جدا شدن آنها از همدیگر اصرار ورزیم؟ این است که ما را وادار نموده که برای رفع این مشکل راه‌ حلی پیدا کنیم.
حجاب پس از یازدهم سپتامبر در غرب
سؤال: جناب استاد دکتر قرضاوی، برخی از زنان مسلمان در کشورهای غربی پس از حوادث یازدهم سپتامبر حجاب را رها نموده و پوشش اسلامی را رعایت نمی‌نمایند و گفته می‌شود در آنجا کسانی هستند فتوای اجازه چنین کاری به آنها داده‌اند، این هم به این دلیل که نگهداری و حفاظت از نفس و موجودیت خود مقدّم بر رعایت نمودن حجاب و انجام دادن این تکلیف شرعی می‌باشد، آیا با این رأی موافق هستید؟
دکتر قرضاوی: اگر به صورت موقت باشد تا زمانی که اوضاع به صورت حالت عادی برمی‌گردد بلی من هم موافقم، زیرا چنین حوادثی برای مدّت زمان طولانی ادامه نخواهد یافت، منظور این‌که برخی اوقات خیلی بر مردم سخت و مشکل می‌گذرد، پس هنگام نابسامانی‌ها و اوضاع آشفته و غیر‌عادی می‌توانند حجاب را رعایت ننمایند، ولی باید توجه داشته باشیم که ما یک اصل و قاعده‌ی کلّی داریم که می‌گوید ( در هنگام ضرورت حرام جایز می‌شود ) و در مقابل، اصل دیگری هست که این را کامل‌تر می‌گرداند و آن این‌که ( هر آن‌چیزی که برای ضرورت جایز شمرده شده است، حدّ و میزان و اندازه‌ای مشخّص دارد) یعنی نباید ضرورت را زیاد توسعه ببخشیم و پا فراتر نهیم، آن وقت که دیگر ضرورت نیست و در این‌جا ضرورت از اصل و قاعده‌ی کلّی جدا می‌شود، آنگاه انسان فرصت طلب می‌شود تا به این قاعده و اصل پناه ببرد. به عنوان نمونه: وقتی که می‌گوییم برای زن مسلمان در اروپا جایز است که در موارد ضروری و ناهموار حجا‌ب را رعایت نکند به این معنی نیست که به کلّی پوشش اسلامی را کنار بگذارد و به یک فرد مدّگرای غربی مبدّل شود و در حالت لخت و برهنگی خود را نمایان سازد، باید فقط سرش بدون پوشش باشد. حتی برخی از زنان مسلمان وجود دارند که مقنعه و پوشش اسلامی را برمی‌دارند در عوض کلاه فرنگی بر سر می‌گذارند، یعنی برای فریفتن و گول‌زدن سر را می‌پوشانند، در جایی که سرکار هستند و مردم بدون آن کلاه آنها را می‌شناسند آن را برمی‌دارند و در جاهای دیگر بر سر می‌گذارند اینطور ادامه می‌دهند. پس این کارها ضوابط و قوانینی دارند که باید رعایت شود و انسان همیشه با علاقه‌مندی و شجاعت اصول و قواعد شرع باشد، از آن تجاوز نکند و به انحراف نگراید.
شبیه سازی
سؤال: جناب استاد دکتر قرضاوی، شما ذکر نموده‌اید که دانش در نزد ما دین، و دین هم دانش می‌باشد در اینجا شبیه سازی خود را مطرح می‌نماید و در مقابل کسانی که صاحبان رأی و اندیشه در این مورد هستند آیا ممکن است که رأی بر تحریم آن با توجه به نیازها و ضرورت‌های زندگی در آینده تغییر داده شود، مثلاً خانواده‌ای وجود دارد که دارای نجابت نیست ، می‌خواهد دارای فرزندی شود که با نجابت و شرافت باشد، آیا حکم تحریم شامل آن هم می‌شود یا نه؟ 
دکتر قرضاوی: آنچه که در این باب ، اصل و مورد اتفاق می‌باشد و هیچ شک و گمانی در آن نیست، حکم بر تحریم آن می‌باشد. اما چیزی که ممکن است در این مورد جایز شمرده شود، شبیه سازی جزئی است، یعنی شبیه سازی عضوی مشخص و معین از اعضای بدن، که برخی مردم احتیاج مبرم به آن دارند مثلاً در معالجه‌ی بیماریهای صعب العلاج (مبتلا به سرطان و غیره) برای بهبود سلولهای مشخص در بدن ممکن باشد.
در مورد شبیه سازی انسان، شایسته است که به هیچ وجه اجازه‌ی چنین کاری داده نشود، تا هرج و مرج و بی‌نظمی در مخلوقات و هستی پیدا نشود.
از دیدگاه اسلام، انسان باید به صورت طبیعی و عادی از مادر متولد شود و در دامن او و زیر نظر او تربیت و رشد نماید و معلوم است که دوره‌ی کودکی و طفولیت در انسان به نسبت تمام مخلوقات و حیوانات طولانی‌ترین دورانها می‌باشد، و این بدان خاطر است که بچه‌ی انسان، نیاز شدید به سرپرستی دراز مدّت و تربیّت مداوم دارد در نتیجه نیاز شدیدی به پدری دلسوز و مسؤول و مادری مهربان و برادری با شفقت دارد و اسلام می‌خواهد که انسان در چنین محیطی زندگی نماید، پس لازم است که چنین موقعیت و مکانی را برای انسان فراهم نماییم نه اینکه در میدانی وارد شویم که معلوم نباشد به کدام سو قدم برمی‌داریم، یا راهی را برگزینیم که برگشتن از آن ممکن نباشد.(1) 
سؤال: به عنوان آخرین سؤال، جناب استاد، دکتر قرضاوی در چه هنگامی با تمام وجود و به شدّت می‌خندد؟
دکتر قرضاوی می‌خندد و می‌گوید : برادر عزیزم من فردی اخمو و ترشرو نیستم هم‌چنان‌که اصحاب در تمجید و توصیف پیامبرـ صلّی الله علیه وسلّم ـ بیان می‌دارند. صحابه‌ی گرامی، عبدالله پسر حارث زبیدی ـ رضی الله عنه ـ که در روستای ما در کناره‌ی غربی به نام ( صفت تراب ) که مرکز( محله‌ی الکبری ) در مصر است، آخرین صحابه‌ای هستند که در کشور مصر درگذشته و در لیست کوچک‌ترین اصحاب از او نام برده می‌شود، همراه عبدالله ابن عمرو ابن عاص (رض)، ازدواج و زندگی و وفاتش در کشور مصر بود ــ این صحابه‌ی گرامی در توصیف پیامبر (ص) در روایتی می‌فرماید: هیچ کس را ندیده‌ام که بیشتر از پیامبر (ص) تبسّم و خنده بر لب داشته باشد. پس من نه ترشرویی را دوست دارم و نه با شدت خندیدن و قهقه‌کشیدن را به طوریکه دندان‌های فرد نمایان شود. در این مورد من فتوایی طولانی به نام( دین، تبسّم و خندیدن) دارم. حتّی ما می‌گوییم، انسان حیوان خندان است. پس خنده در وجود من یک اصل می‌باشد، ولی هم‌چنان‌که می‌خندم حزن واندوه گریه هم دارم. در وضعیت کنونی، بر این باورم که اندوه و گریستن با توجه به مشکلات و رنجهایی که امت اسلامی به آن مبتلا است واجب و ضروری می‌باشد .
شاعری بود به نام محمود غنیم شعر و قصیده‌هایی بسیار مشهوری دارد، در شعری برای یکی از روزهای عید می‌گوید: 

قالـــوا عَجِبْــنا ما لِشِعرِکَ باکــــــیاً
فی العـــید ما هذا بِـــــشِعرِ مُعــَیَّدِ

ما حِیلَةُ العُصْــــــفوُر قَصُّوا رِیــــشَهُ
وَ رَمَوهُ فـــی قَفَـــصٍٍ وَ قَالوُا غَرِّدِ؟
[گفتند: ما تعجب می‌کنیم از این‌که اشعار تو حتّی در روزهای شاد و عید هم، حالت غم و اندوه و گریان دارد. گفت: اگر به بلبلی که بی‌پروبال و زندانی قفس باشد بگویند نغمه‌سرایی کن او هیچ قدرتی ندارد تا هنر خود را نشان دهد. چاره‌اش چیه؟ گر گویند بخوان.]
من هم می‌خواهم که بخندم، ولی همّ و غمّ امّت اسلامی من را به گریه وا می‌دارد. از خداوند مسئلت دارم که این اندوه و ناراحتیها را برطرف نماید، پرودگارا آمین.
... استاد ارجمند و گرامی، دکتر قرضاوی بسیار متشکرم.
دکتر قرضاوی: برادر عزیز و گرامیم «زین‌العابدین» امیدوارم فرصت خوبی بوده باشد، من هم سپاسگزارم.*
___________________

1- دکتر قرضاوی در پاسخ به این سؤال در سایت خود این چنین می‌گویند: شبیه سازی در نباتات و حیوانات اشکال شرعی ندارد و بلامانع است. شبیه سازی نوعی اصلاح نژاد است، اما کشاندن آن به عالم انسان‌ها (شرعاً) ممنوع می‌باشد. چرا که شبیه‌سازی بدین معناست که سلولی که از چشم یک انسان برداشته شده است، از طریق خاص علمی، به انسانی کاملی (همانند فردی که سلول از وی برداشته شده است) تبدیل می‌شود و حتی ممکن است، که صورت‌های متعددی از آن شخص را پدید آورد. و این عمل از منظر دینی قابل پذیرش نمی‌باشد؛ چرا که خداوند متعال مخلوقات را بر اساس تنوع و با رنگ‌های مختلف پدید آورده است. اما اینکه بخواهیم از انسان شبیه‌سازی کنیم زندگی را به تباهی می‌‌کشاند. در آن صورت اگر شخصی معلم باشد چگونه خواهد توانست دو نفر را از هم بازشناسد و در امتحان‌ها دو نفر را از هم تمییز دهد؟ وانگهی والدین چگونه فرزندانشان را از هم تشخیص دهند و نیز زن شوهرش را و شوهر زن خود را از دیگر مردها و زن‌ها جدا نماید و قاضی به چه طریق متهمی را تشخیص دهد؟
این عمل، خمیر مایه‌ی فساد و تباهی می‌باشد و گونه‌ای از تغییر خلقت خداوند محسوب می‌گردد. چنان‌که شیطان نیز تغییر فطرت را یکی از ابزارهای خود قرار داده و گفته است: «...و لامرنهم فلیغیرن خلق الله.... وادارشان می‌کنیم تا افریده‌های خدا را دگرگون سازند...».
هر گاه انسان‌ها فطرت (و خلقتی) که خداوند (ایجاد نموده) را تغییر دهند، زندگی به فساد می‌گراید، لذا بهتر آن است زندگی، همان که خداوند افریده است باقی و ثابت و پابرجا بماند؛ چرا که دخالت انسان در فطرت (آفرینش) سبب آن است، به ویژه اگر این دخالت در زندگی و حیات انسان انجام پذیرد.
از جهت دیگر می‌گویند: ممکن است انسان به یک جنس اکتفا نماید و نیاز به جنس دیگری نداشته باشد. با وجود این‌که پروردگار، ازدواج را ـ‌‌ که پیوند میان زن و مرد است‌ـ اساس و مبنای تناسل قرار داده است، و نیز گفته می‌شود برای بقای نوع انسان هیچ نیازی به ازدواج نمی‌باشد، این هم مفسده‌ای بزرگ است چرا که خداوند این هستی را بر اساس پدیده‌ی زوجیت و سنت ازدواج آفریده است: «ومن کل شی‌ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون: و از هر چیزی دو گونه (نر و ماده) آفریدیم، امید که شما عبرت گیرید.» (ذاریات/49). «سبحان الذی خلق الأزواج کلها مما تنبت الأرض و من أنفسهم و مما لا تعلمون»: «پاک (خدایی) که از آنچه از زمین می‌رویاند و (نیز) از خودشان و از آنچه نمی‌دانند، همه را نر و ماده گردانیده است». (یس/36). در الکتریسته (بارهای) مثبت و منفی وجود دارد و در اتم که اساس و زیربنای هستی می‌باشد، پروتون و الکترون یعنی بار مثبت و منفی التریکی وجود دارد. پس زوجیت اساس و مبنا می‌باشد، اما با وجود این حقایق (مدافعان شبیه‌سازی) می‌خواهند جلوی زوجیت را سد نمایند. انسان‌ها در گونه‌ی مرد بودن چگونه می‌توانند بدون «زن» زندگی کنند و در گونه‌ی «زن بودن» به چه طریقی می‌توانند بدون «مرد» به حیات خود ادامه دهند؟ ممکن است بعضی از انسان‌ها این پدیده را به ضرر حیات بشری به انحصار خویش درآورند. همچنان‌که (ابرقدرت‌ها) دولت‌های کوچک و ضعیف را از تسلیحات هسته‌ای منع نموده‌اند، ممکن است بعضی از دولت‌ها دیگران را از شبیه‌سازی منع نمایند و در عین حال، خود ارتش و نیروی پرقدرتی از گانگسترها شبیه‌سازی نمایند.