«وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (سوره بقره آیه ١۴)

و بی‌گمان شما را ملّت میانه‌روی کرده‌ایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد.

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است و در میان مردم عدالت و دادگری برپا می‌کند. ارزشها و میزان‌ها را برایشان مقرر می‌نماید و حق و باطل را در میان مردم روشن می‌کند و همیشه در طرف حق قرار دارد. 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است و در دین افراط و تفریط نمی‌کند و به خرافات توجه نکرده و جهان بینی و عقاید خود را از قرآن و سنت نبوی می‌گیرد وسخن پایانی و قاطعانه در این زمینه از آن خدا و رسول می‌باشد 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است که نه در روحانیت صرف غلو و افراط می‌کند و نه در مادیت محض و تنها فرو می‌رود از فطرت پیروی می‌کند که هم به روح و هم به جسم توجه دارد ودر دو بعد مادی و معنوی به تلاش و تکاپو می‌پردازد و به زندگی رفعت می‌بخشد و بدون هیچگونه تفریط و افراط با میانه‌روی و هماهنگی و اعتدال همه‌ی توان خویش را در جهان علائق و اشواق و در جهان کششها و جذبه‌ها به کار می‌گیرد و در دو سوی مادی و معنوی به رشد و پیشرفت می‌رسد. 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است در اندیشه و احساس بر دانسته‌های خود ایستا نیست و منافذ پیشرفت در تجربه و معرفت و آزمایش و دانش و علم را بر روی خود نمی‌بندد در عین حال به دنبال هر صدائی روان نمی‌گردد از محصولات فکری و تجربی با پایداری بر اصول تغییرناپذیر خود استفاده خردمندانه می‌کند و شعار همیشگی او این است «علم و حکمت گمشده‌ی مؤمن است هر جا بیابدش. او شایسته‌ترین فرد به آن است.» 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است که در سر و سامان بخشیدن به زندگی تنها از احساسات و نفسانیات استفاده نمی‌کند و آن را فقط در دست قانون‌گذاری و تنبیه‌سازی رها نمی‌سازد قلوب و ضمائر را به وسیله‌ی تزکیه رشد می‌دهد و بالا می‌برد و نظام اجتماع را با قانون سرپرستی می‌کند نه مردم را به دست تازیانه‌ی سلطان می‌سپارد نه ایشان را به احساسات و الهام وجدان وا می‌گذارد. 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است که در رابطه‌ها و پیوستگی‌ها و روابط اجتماعی نه شخصیت فرد و ارکان او را نادیده می‌گیرد و شخصیت و جایگاه فردی او را در شخصیت جامعه یا دولت محو می‌کند و نیز رهایش نمی‌سازد تا به فردی خودخواه و حریص تبدیل گردد که به فکر کسی به جز خودش نباشد لگام به دهان اسب سرکش نفس می‌زند تا مانع سرکشی و غلو او شود و او را در دستیابی به رغبت‌ها، تمایلات و علائق آنقدر آزاد می‌گذارد که سبب حرکت و رشد گردند و این رغبت‌ها باعث انگیزش خدمت به جامعه شوند و از تکالیف و واجبات آن اندازه برای فرد مقرر می‌دارد که او را خدمتگزار جامعه نماید و جامعه را هم ضامن و مسئول فرد کند و در نتیجه فرد و جامعه را هماهنگ و همگام گرداند. 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است که از لحاظ مکانی در میانه همه‌ی اقطار و نواحی کره زمین بین شرق و غرب و جنوب وشمال همچون شاهراهی است و پیوسته با این موقعیتی که دارد همه‌ی مردم را می‌بیند و آنچه از گنجینه‌های فکری و طبیعی را که دارد به همه‌ی مردم عطا می‌کند و از طریق او این گنجینه‌های روح و اندیشه به سراسر جهان عرضه می‌شود. 

ملت مسلمان ملت میانه‌روی است که زمان روزگار کودکی بشریت را پشت سر نهاده و به دوره رشد عقلانی انسان راه یافته است در وسط گذشته و آینده می‌ایستد و از انسان گرد و غبار اوهام و خرافات دوران کودکی بشریت را می‌زداید و پاکیزه‌اش می‌کند و او را از گرفتار آمدن به آشوب و گمراهی و کفر و ضلالت به سبب پیروی از آرزوپرستی‌ها و استمداد از خرد تنها، باز می‌دارد و میراث روحی بشریت را که از دوران پیامبران بر جای مانده است با پشتوانه‌ی عقلایی او که پیوسته در حال رشد و فزونی است آمیزش می‌دهد و کاروان بشریت را بر جاده‌ی راست و درستی که میان این و آن قرار دارد به پیش می‌برد. 

امروزه تنها چیزی که ملت‌های مسلمان را از رسیدن به چنین مقامی که خداوند به او داده است باز می‌دارد یک چیز است و آن اینکه او از برنامه‌ی که خدا برایش انتخاب فرموده دوری می‌کند و برنامه‌های مختلفی را برای خودش برگزیده است و این برنامه‌ها چیزهای نیست که خدا برایش در نظر گرفته است و با رنگهای گوناگون خود را آراسته و رنگ‌آمیزی نموده است و این در حالی است که هیچیک از آنها رنگ و دین خدایی نیست و خداوند از او می‌خواهد تنها خویشتن را با رنگ الهی بیاراید و هیچ دینی را جز دین او پیشه‌ی خود نسازد.

«صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ»( سوره بقره آیه ١٣٨)

خداوند ما را با آئین توحیدی و ایمان راستین زینت داده است و این رنگ و زینت خدا است و چه کسی از خدا (می‌تواند) زیباتر بیاراید و بپیراید؟ و ما تنها او را می‌پرستیم.

ملتی که چنین امر خطیری وظیفه‌ی اوست و آنگونه نقشی بر عهده‌ی او باشد شایسته است که رنج‌های این راه را با جان و دل بپذیرد و فداکاری نماید و قربانی دهد؛ زیرا پیشوایی تکالیف و رنجهای فراوانی دارد و با اذیت و آزارهائی همراه است باید ملتی که به امامت می‌رسد آزموده و مبتلا گردد و در کوره‌ی سختی‌های زمان گداخته و پخته و چون فولاد سخت آبدیده گردد و خلوص و یکرنگی او نسبت به خدا، خودباختگی او در برابر الله و آمادگی او برای اطاعت مطلق از پیشوایی رشد یافته هویدا شود و مهر تأیید بخورد. 

منبع: برگرفته از تفاسیر قرآن