ورود پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-به مدینه، از‌‌ همان اول همراه با ساختارشکنی بود. نحوه‌ی ورود بزرگان، در هر سطحی، به هر دیار و شهری نظم و نظام خاصی داشت. بزرگان قوم اعم از پادشاه، قیصر، مغ، پاپ و خاخام وقتی وارد شهری می‌شدند از طرف افراد خاص با پایگاه طبقاتی چشمگیر مورد استقبال واقع می‌شدند. در مورد مردم عادی و طبقات پایین این تعابیر جاری بود: کور باشید، دور باشید که فلانی جلوس اجلال می‌فرمایند، ورود و مرور می‌فرمایند. از قبل هم جایگاهی خاص مهیا شده و صاحبان قدرت‌های مالی و خانوادگی و نظامی برای پذیرایی مسابقه داده و سر و دست می‌شکستند. رسم زمان چنین بود و هرگونه تخطی از آن گناهی نابخشودنی به شمار می‌آمد. 

اما پیشوازان رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-جمعی از مهاجرین و انصار بودند. بدون شاخص طبقاتی. بردگان آزاد شده در کنار رؤسای عشایر و قبایل، ثروتمندان در کنار مستمندان، زنان در کنار مردان با خیل عظیم کودکان به سوی «ثنیّات وداع» چشم دوخته بودند و با شعر و آواز و موسیقی به پیشوازش شتافتند. اولین ظهور او در افق مدینه؛ همراه با خیل عظیم خَدم و حَشَم، نظامیان پیاده و سواره و ارّابه‌های عظیم و برخواستن گرد و خاک و تاریک شدن تابش خورشید نبود. 

دو نفر بودند که آرام آرام جلو می‌آمدند، او بود و یار غار که دوست و اولین صحابی‌اش بود،‌‌ همان دوستی که در میان تمام مردان مکه اولین تصدیق کننده‌ی رسالتش بود. همو که در طول ۱۳ سال نبوتش با جان و مال در خدمت اسلام بود و یک لحظه پیامبرش را تنها نگذاشته بود. چه رازی در این انتخاب نهفته بود که: «ابوبکر بمان شاید خدا رفیقی مناسب در راه هجرت برایت پیدا کند»، که در افق ورود به یثرب چهره‌ی نبی و صدّیق نمایان شود، که در غار و در طول این سفر، که نه فقط سرنوشت عالَم، بل عالمیان را رقم می‌زد، خدا با این دو نفر باشد. که «إنّ اللهَ مَعَنَا» 

 اینکه شخصیتی بزرگ و صاحب نام؛ چنین وارد شهری شود، اولین ساختار شکنی سیاسی-مدنی بود. و اینکه چنین پیشوازی و مراسم خیر مقدمی انجام گیرد دومین آن بود. اما برای نزول اجلال چنین شخصی چه مکانی آماده شده بود. رسم بر این بود که محل خاص حکومتی یا خانه‌ی بزرگ‌ترین اشراف شهر به محل پذیرایی اختصاص می‌یافت. اما رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-افسار شترش را‌‌ رها کرد تا هر جا برود آنجا را انتخاب کند و این سومین ساختار شکنی این واقعه مهم تاریخی بود. 

اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مدینه

پیامبر اسلام-صلّی الله علیه وسلّم-در ۲۴ سپتامبر، برابر دوم مهر ماه سال ۶۲۲ میلادی، وارد شهر یثرب شد. از نظر اجتماعی ساکنین یثرب دو‌نژاد یهود و عرب بودند که یهودیان کلیمی و اکثریت قریب به اتفاق اعراب مشرک بودند که گروه گروه مسلمان می‌شدند. هر کدام از این دو به قبایل زیادی تقسیم شده بودند. یهودیان بیست قبیله و اعراب دوازده قبیله بودند. از نظر سیاسی قدرت واحدی حاکم نبود، گاهی یهودیان و گاهی اعراب قدرت بیشتری بدست می‌آوردند. از نظر اقتصادی هر چند در کل یهودیان وضعیت بهتری داشتند اما یثرب بر خلاف مکه، شهری متمرکز نبود. هر قبیله دارای یک محله بود، این محله‌ها از همدیگر فاصله داشتند. دو پدیده مشخصه هر قبیله بود که به آن‌ها اُطم (otom) و رَبعه (rabaa) می‌گفتند، اُطم تأسیساتی مستحکم بود که در مواقع خطر افراد قبیله به آن پناه می‌بردند. تعداد اُطم هر قبیله بستگی به جمعیت و قدرت آن قبیله داشت. اولین نشانه‌ی جدایی هر قبیله از قبایل دیگر این اُطم‌ها بودند. اُطم مفهومی جغرافیایی، اما رَبعه مفهومی جامعه‌شناختی بود. رَبعه عبارت بود از ارزش‌ها و قرارداد‌ها و روابط خاص درون هر قبیله، هر چند رَبعه‌ی قبایل به هم نزدیک و در مواردی مشابه هم بودند اما هر قبیله ربعه‌ی خاص خود داشت و این خصوصیات او را از سایر قبایل متمایز می‌کرد. رَبعه شامل روابط اجتماعی، سنت‌ها، آداب خویشاوندی، آداب ارث و خون‌خواهی هر قبیله می‌شد. هر قبیله از نظر اُطم و رَبعه استقلال خود را داشت و به‌شدت از این دو پدیده محافظت می‌کرد.  

به دلیل سکونت جغرافیایی و اقتصاد کشاورزی، موضوع جنگ و غارت در میان یثربیان نسبت به شهرهای دیگر کمتر بود. اما باز هم هر از گاهی بین عشایر و قبایل جنگ رخ می‌داد که جنگ‌های بُعاث بین اوس و خزرج یکی از نمونه‌های آن بود. 

تاسیس دولت - شهر

در حوزه‌ی تمدن بشری وجود دولت-شهر‌ها بی‌سابقه نبوده است. یونان از دولت شهرهای متعدد تشکیل شده بود که می‌توان به دولت شهرهای آتن و اسپارت و تب و کرنت اشاره کرد. آیا پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-از سابقه این دولت شهر‌ها اطلاع داشت؟ سؤالی است که به‌دلیل نبودن منابع تاریخی نه می‌توان آن را تایید کرد و تکذیب نمود. اما رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-در بدو ورود به مدینه و در ادامه‌ی عقد پیمان‌هایی که به عقبه اول و دوم مشهور بودند اقدامات مهمی در راستای تأسیس دولت-شهر انجام داد. ارکان دولت-شهر‌ها چهار پدیده بود، اول جمعیت، دوم سرزمین، سوم حاکمیت، چهارم حکومت. 

در مورد جمعیت؛ یثرب دارای جمعیتی چشمگیر بود که منبع موثقی در مورد میزان آن یافت نمی‌شود. اما با توجه به آمارهایی که تعداد نیروهای نظامی را ۱۵۰۰ نفر ذکر کرده است، می‌توان جمعیتی کمتر از بیست هزار نفر برای یثرب تصور کرد. با پیش آمدن هجرت مسلمین و واجب شدن هجرت در دین اسلام اولین عامل تأسیس دولت-شهر با ورود مسلمین به آنجا تقویت شد. که بعد از تأسیس دولت - شهر از این جمعیت با نام «امت» یاد شده است. 

دومین رکن دولت-شهر‌ها؛ سرزمین بود. با وجود محله‌ها، واحه‌ها، چاه‌ها، چشمه‌ها و مزارع و باغات این رکن از قدرت زیادی برخوردار بود و یثرب دارای مساحت وسیعی نسبت به سایر شهرهای مجاور خود مثل مکه و طایف بود که بعداً این مساحت «حرم» نامیده شد. 

برای دو رکن دیگر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-اقدامی عجیب و بی‌سابقه انجام داد. اقدامی که نمونه‌ی آن را در تاریخ قبل از آن نمی‌توانیم پیدا کنیم. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-از میان اوس و خزرج، با انتخاب دوازده نفر که به «نُقَبا» مشهور شدند، شالوده‌ی تأسیس نظامی اداری را پی‌ریزی کرد. شهر مدینه را به چندین ناحیه تقسیم نمود و بر هر ناحیه یک نقیب گمارد. هر نقیب دارای نائبی به نام «عریف» بود که یک محل اجتماع به نام سقیفه داشتند. نقیبان دارای یک رئیس به نام «نقیب النقبا» بودند. گفته می‌شود تعداد نقبا و عریفان به ۴۹ نفر می‌رسید که در واقع شورای اداره کننده‌ی شهر یثرب بودند و شخص پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-در رأس آن‌ها قرار داشت. اما این سیستم سازماندهی با ورود مهاجرین و پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-به مدینه به هم خورد و شهر با وجود جمعیت یهودیان و مشرکین و مسلمین مجدداً سازماندهی شد و در اینجا بود که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-میثاقی را تدوین نمود که به «میثاق النبی» مشهور بود و در واقع «قانون اساسی» دولت-شهر یثرب، که از این به بعد مدینةالنبی نامیده می‌شد، به‌شمار می‌رفت. 

این قانون اساسی ۴۷ ماده داشت که این نوشتار امکان درج آن را ندارد و مشتاقان امر حداقل می‌توانند به «سایت ویکی پدیا» مراجعه تا با جستجوی «میثاق مدینه» نسبت به آن اطلاعاتی کسب کنند. محققین نیز می‌توانند به کتاب‌های تاریخی مثل تاریخ ابن اسحاق، طبری، ابن اثیر و غیره مراجعه نمایند. 

این قانون از جامعه‌ی مدینه به عنوان «امّت» یاد می‌کند. حقوق غیر مسلمانان یهود و حتی مشرکین را به رسمیت شناخته است. امنیت همه‌ی گروه‌ها و ادیان را یکسان دانسته است. حقوق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غیرمسلمانان با مسلمین مساوی بوده و آن‌ها از استقلال و آزادی مذهبی برخوردار بوده‌اند. غیر مسلمانان در جنگ علیه دشمنان امت شرکت نموده و هزینه‌ی جنگ بین همه تقسیم شده است و غیر مسلمانان مجبور نبوده‌اند در جنگ‌های مذهبی مسلمانان شرکت نمایند. هیچ گروه و دین و قبیله‌ای حق خیانت به هم را نداشته‌اند. این قانون دارای موضوعاتی مثل قواعد قتل نفس، عدالت قضایی، حقوق و تکالیف یهودیان، حقوق و تکالیف مشرکین، حقوق و تکالیف مؤمنین، اداره‌ی امور نظامی، امان‌دهی و غیره می‌باشد. 

از نکات جالب این میثاق این است که قبایل یهودی به همراه مسلمین به عنوان یک «امت» در نظر گرفته شده‌اند. آلفرد ولش این سند را نشانه‌ی «استعداد سرشار دیپلماتیک محمد» می‌داند. مونتگمری وات و هیوبرت کریمه و مستشرقین زیادی درباره‌ی این میثاق اظهار نظر کرده‌اند، تا جاییکه گفته شده: این مکتوب که به «قانون اساسی مدینه» شهرت یافته فرمی از اتحاد یا فدراسیون است که در آن حقوق و وظایف هر شهروند و نوع روابط بین گروه‌های مختلف مسلمانان و یهودیان و مشرکین و بقیه اهل کتاب مشخص شده است. 

توسعه دولت - شهر

دولت-شهر مدینه با فتح مکه و جنوب جزیرةالعرب که شامل یمن می‌شد و فتح مناطق جنوب خلیج فارس در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-توسعه پیدا کرد و به شکل حکومت قدرتمندی درآمد. امپراطوری‌های روم و ایران با نگرانی این قدرت نوپا را رصد می‌کردند. اما به‌دلیل اینکه قدرت آن در بعد نظامی چشمگیر نبود از آن نگران نبودند. آن‌ها از قدرت عقیدتی و ایمانی آن غافل بودند. 

حاکمیت دولت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-چهار سال بعد از هجرت؛ محدود به دولت-شهر مدینه بود. یهودیان پیمان‌شکنی کردند، مکه فتح شد، با حکومت‌های اطراف ۳۳ نامه مبادله گردید. ۴۴ پیمان‌نامه با قبایل و مناطق اطراف حجاز منعقد شد، به حکومت‌های یمن و حبشه و مصر پیشنهاد اتحاد داده شد. به قبایل مشرک حجاز، ضمن دعوت شدن به اسلام، برخورداری از حمایت مالی و نظامی ناشی از هم‌پیمانی با مسلمین پیشنهاد گردید. و چنین شد که هنگام وفات رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-جنوب حجاز و خلیج فارس، حوزه‌ی دولت اسلامی بودند. مردم، خصوصاً مهاجرین و انصار، در تمام موارد اظهار نظر می‌کردند و در نقد و بررسی و قبول و رد نظریات ارائه شده از طرف هر کسی؛ حتی شخص پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-؛ آزاد بودند. آن‌گاه که نظری از طرف پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-بیان می‌شد گفتن این جمله به کرّات در تاریخ ثبت شده است: «ای رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-این دیدگاه شخص خودتان است یا وحی است؟». 

اگرچه وحی بود بدون کمترین مخالفت و اظهار نظری پذیرفته می‌شد اما اگر نظر شخصی رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-بود زمینه بحث و رد یا قبول آن فراهم بود. واگذاری امور مردم به مردم اهمیت داشت و نظام بر اساس شورا اداره می‌شد. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-چنان به دولت تأسیس شده‌اش باور داشت و به رشد فکری و عقیدتی و سیاسی امتش عموماً و مهاجرین و انصار خصوصاً، چنان ایمان داشت که مهم‌ترین کار‌ها را به شورای آن‌ها می‌سپرد. خصوصاً که کلام الهی قرآن نیز توانایی‌های مهاجرین و انصار را تأیید کرده بود. 

مساجد، مرکزی مدنی بود که هر روز پنج بار مردم در آن جمع می‌شدند. بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماعی و اقتصادی، همگی در کنار هم قرار می‌گرفتند. مساجد، مرکز علمی، مشاوره، امور نظامی و امور قضایی بودند. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-علیرغم داشتن مقام مقدس و الهی نبوت؛ در امور و تصمیم‌گیری‌ها مشاوره می‌کرد و به مردم مراجعه می‌کرد. از زنان و مردان بیعت می‌گرفت و رأی‌گیری می‌کرد. انسان هر وقت با دیدگاهی امروزی، شیوه‌ی حکومت محمد-صلّی الله علیه وسلّم-را مطالعه می‌کند، از اینکه چهارده قرن پیش در کنار سیستم‌های طبقاتی و استبدادی شاهنشاهان و امپراطوران چگونه چنین حکومتی تشکیل شده، و چقدر به آرای مردم اهمیت داده و تا آن سطح یکسان به مردم نگریسته، نه تنها حقوق زنان و کودکان بلکه از حقوق سایر جانداران و گیاهان و محیط زیست هم غافل نبوده است؛ تعجب می‌کند. و از اینکه تداوم نیافت و بعداز سه دهه کم کم سیستم‌های متأثر از شاهنشاهان و امپراطوران جایگزین آن شدند متأسف و متأثر می‌شود. باید تاریخ صدر اسلام را دوباره خواند. 

رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-چنان به آرا و دیدگاه مردم اهمیت می‌داد که امر مهم جانشینی بعد از خودش را به مردم واگذاشت. حوادث بعدی ثابت کردند که او اشتباه نکرده بود چرا که مهاجرین و انصار-رضی الله عنهم- بعد از مباحثه و مشاوره و مجادلات سخت بر انتخاب فردی به توافق رسیدند که در اولین سخنرانی بعد از انتخابش چنین به حقوق مردم در امور انتخاب و اطاعت و نافرمانی پرداخته است: 

«ای مردم: در حالی مرا به سرپرستی و حکومت برگزیده‌اید که از شما بهتر و بر‌تر نیستم... هرگاه برنامه‌هایم براساس قرآن و سنت بود از من اطاعت نموده و در غیر این صورت نافرمانی‌ام کنید.» 

با توجه به مواردی که ذکر شد شما چه پاسخی به این سؤال می‌دهید؟ 

«سیستم حکومتی مدینةالنبی سیستمی صرفاً دینی بود یا سیستمی اجتماعی و مدنی؟»