تاریخ خُرد به مثابه یك رهیافت روش شناختی در گفتارهایی از هاشم آقاجری محمدجواد عبداللهی، هادی آقاجانزاده و جواد مرشدلو
محاكمه آسیابان
«در دره كوچكی در فیوری در 25 كیلومتری شمال پوردنونه به دنیا آمده بود، به استثنای دو سالی كه در پی یك زد و خورد تبعید شد، همواره در همین شهر زندگی میكرد. ازدواج كرده بود و 11 فرزند داشت كه چهار تن از آنها مرده بودند. به جانباتیستا مارو كشیش نایب مفتش كنكوردیا اظهار داشت كه از راه آسیابانی، نجاری، ارهكشی، بنایی و سایر كارها امرار معاش میكند؛ اما بیشتر كارش آسیابانی بود و با همان رخت سنتی آسیابانی به سال 1584 در نخستین محاكمهاش حاضر شد.» این بخشی از متن كتاب پنیر و كرمها بود كه از سوی آقای دكتر جواد مرشدلو، دبیر نشست به عنوان مقدمه ایراد شد. ایشان در ادامه بیان كردند: رویكرد تاریخ خُرد كه یك شیوه تاریخنگارانه است و نمایندگان شاخص آن كارلو گینزبورگ و جیاونی لوی هستند در ایران كمتر شناخته شده و به تازگی به همت دكتر محمدجواد عبداللهی و ابوذر فتاحیزاده یكی از مهمترین كتابهای آن، یعنی كتاب پنیر و كرمها به فارسی ترجمه شد. ایشان ادامه دادند: در باب چیستی تاریخ خُرد و مرز قلمروهای آن، امروزه در غرب هم در حوزه تاریخ و هم سایر علوم انسانی بحثهای زیادی در جریان است كه این پویایی رشته تاریخ در ارتباط با دیگر رشتههای علوم انسانی را مینمایاند.
از درون خود مردم
پس از اینكه تریبون به آقای دكتر محمدجواد عبداللهی مترجم كتاب واگذار شد، وی گفت: برای معرفی كتاب پنیر و كرمها بهتر است از راه بررسی مشكلاتی كه یك نویسنده به نام جورج روده در نگاه تاریخی به مردم انقلابی كه انقلاب فرانسه را صورت دادند و چگونگی فائق آمدن گینزبورگ بر آنها، سعی در توضیح این كتاب و این مكتب كنیم.
وی توضیح داد كه روده در كتاب تودهها در انقلاب فرانسه میگوید: از دید جمهوریخواهان انقلاب فرانسه، مردم انقلابی آگاه و تجسم همه فضایل جمعی بودند، درحالی كه از دید اشراف آنها یكمشت اوباش غارتگر قلمداد میشدند. اما این دیدگاهها به این دلیل بود كه هر دوی این دستهها از بالا و به شیوهای ایدئولوژیك، نه از درون خود مردم، به آنها نگاه میكردند. اما روده در بررسی خود به این نتیجه میرسد كه انگیزههای این مردم برخلاف پندارهای دو گروه پیشین بیشتر مادیگرایانه یعنی به خاطر افزایش قیمتها و كاهش دستمزدها بود و با این انگیزهها پذیرای تزریق شعارهای انقلابی از طرف احزاب شدند.
سپس دكتر عبداللهی نتیجه گرفت كه با این سخنان ما هنوز نمیدانیم كه فرهنگ و زندگی مردم عادی در این برهه زمانی چگونه بوده است، ولی از دهه 1960 به بعد رویكردهای تاریخی تاریخ فرودستان و تاریخ از پایین تحتتاثیر اندیشههای نو ماركسیستها مانند اهالی مكتب فرانكفورت گسترش یافت. گرامشی یكی از این اندیشمندان بود كه با تعریفی كه از واقعیت متناقض و مفهوم فرودست داشت به گینزبورگ در نوشتن كتاب پنیر و كرمها كمك شایانی كرده است. منوكیو شخصیت اصلی این كتاب از یكطرف ستم كلیسا و اربابان محلی را تجربه كرد و از طرف دیگر فرهنگ عامه به او در صورتبندی اندیشههای نزدیك به اصحاب روشنگری وی، یاری داد. همچنین فراگرفتن و خواندن باعث آگاهی او و تصادم با القائات كلیسا و آموختههایش گشت. نهایتا نتیجه گینزبورگ در این كتاب آن است كه باید فرهنگ بالا و فرهنگ پایین را در كنار هم ببینیم.
ضرورت نگارش
تاریخ اكنون
بعد از سخنان دكتر عبداللهی، هادی آقاجانزاده به بیان مرزبندیهای رویكرد تاریخ خُرد با دیگر رویكردها شاخهها و حوزههای معرفتشناسی پرداخت كه خود موسسان آن مقالات بسیاری را به تبیین آن اختصاص دادهاند، بپردازند. آقاجانزاده در ابتدا گفت: كتاب حاضر یكی از مهمترین آثار این حیطه تاریخنگاری است؛ اما علاوه بر آن برای شناخت بهتر تاریخ خُرد باید دیگر آثار آن را هم مطالعه كرد. به نظر او یكی از فرصتهایی كه تاریخ خُرد برای مورخان میتواند فراهم كند، نگاشتن تواریخی راجع به دوران معاصر در كنار دورههای دیگر، خاصه در ایران كه اسناد آرشیوی كمتری وجود دارد، است.
او گفت: یكی از حوزههایی كه در تاریخنگاری خُرد مورد استفاده قرار میگیرد، روانكاوی است كه مورد تاكید موسسان این رویكرد مانند گینزبورگ نیز بوده است. حوزه دیگر انسانشناسی است و آثار مختلفی در زمینه انسانشناسی تاریخی در دهههای اخیر نگاشته شده كه به رویكرد تاریخنگاری خُرد نزدیك میشوند و همین امر گستردگی این رویكرد را نشان میدهد.
آقاجانزاده در پایان تصریح كرد: مورخ قبل از نوشتن اثر خویش مبتنی بر رویكرد تاریخ خُرد، باید از خود بپرسد كه خود او چه نسبتی با مواد و مصالح تاریخیای دارد كه مورد بهرهبرداری قرار میدهد و درست هنگام پاسخ به این پرسش است كه پای علومی مانند انسانشناسی و روانكاوی به میان میآید. در واقع موضوع این است كه دیگر در این رویكرد این علوم به صورت مجزا وجود ندارند؛ بلكه در هم تنیده هستند.
معناكاوی در تاریخ
در ادامه دكتر سیدهاشم آقاجری سخنان خود را در باب موضوع تاریخ خُرد و كتاب پنیر و كرمها ایراد كرد و گفت: تاریخ خُرد حالتی ژلاتینی دارد و به همین دلیل نمیتوان تعریفی جامع و كامل از آن ارائه داد. آغاز این مكتب از ایتالیا و نشریه منتشر شده توسط لوی و گینزبورگ، و مقالات ایشان در آن بودكه كمكم به نوشتن آثاری منجر شد كه ازجمله آنها كتاب پنیر و كرمها منتشر شده در سال 1976 در ایتالیا بود.
وی افزود: در مورد چیستی تاریخ خُرد ممكن است ابهام به وجود بیاید كه آیا یك رهیافت است یا روشی تاریخنگاری یا یك نظریه؟ و اینكه چه نسبتی با دیگر مكاتب تاریخنگاری دارد. پاسخ آنكه چون تاریخ خُرد یك مكتب تاریخنگاری دارای چارچوبهای معین بسان مكتب آنال نیست، بنابراین ما در تاریخ خُرد با یك طیف روبهرو میشویم. از نظر وی طرز تلقی و درك خود مورخان از تاریخ خُرد نیز متفاوت و تحتتاثیر فرهنگ، ملیت و آموزههای ایشان قرار دارد. اگر بخواهیم تفاوتهای آثار خُرد تاریخنگاران دارای ملیتهای مختلف را علتیابی كنیم، به مواردی همچون زیست اینان در بافتار ذهنی و عینی متفاوت مثل بافت فكری، زبانی، جنسیتی، اجتماعی، زمانی و فرهنگی خواهیم رسید.
دكتر آقاجری راجع به چرایی و چگونگی شكلگیری این مكتب چنین توضیح داد: در دهه 1960 گرایشهای پوزیتیویستی ریاضیواری در تاریخنگاری به وجود آمد كه از زبان ریاضیات و اعداد به گونهای انسانزدا در آن استفاده میشد، درحالی كه زبان تاریخ انسانی و نه ریاضی بود. تاریخ برخلاف دیگر علومانسانی از اصطلاحات پیچیده كه عمدتا از علوم طبیعی وام گرفته شدهاند برای شناخت سوژه خود استفاده نمیكرد و همین از نظر نگارندگان تواریخ خُرد برتری تاریخ محسوب میشد. در نتیجه زبان مورخان روایتی و خُرد تاریخنگاران زبانی بشری، ساده و دور از اصطلاحات فنی شد، پس با این دیدگاه شكلگیری تاریخنگاری خُرد یك نوع واكنش به تاریخنگاری ریاضیوار محسوب میشود.
از سوی دیگر در قرن بیستم یكی از انتقادات مكاتبی مثل مكتب آنال، متوجه تاریخ ساختارگرایانه بود؛ بدین صورت كه نسبتدادن موضوعات تاریخی به ساختارهای فراعاملیتی هیچ تجربه زیستهای را به ما منتقل نمیكند، در صورتیكه تاریخ تجربه زیسته انسانها میباشد. با نظر به این، تاریخنگاران خُرد برای احیای نقش عاملیتها در برابر ساختارگرایان بهپا خاستند كه به یك نوع دوگانگی منجر شد؛ بنابراین تاریخ خُرد ایتالیایی بر روی نقش عاملیتها در تاریخ تاكید داشت، و یك نمونه از آن همین كتاب پنیر و كرمها است كه در آن به نقش یك دهقان در قرن شانزدهم بر اساس اسناد بایگانی شده كلیسا اشاره شده.
او همچنین گفت: یكی از دلایل مهم شكلگیری تاریخ خُرد در ایتالیا وجود آرشیوهای غنی از اسناد تولد، مرگ، محاكمهها و غیره در نزد كلیسا، بوده است. جدای از این تاریخ خُرد در مقابل تاریخ از بالا، تاریخ فرادستان و تواریخی كه به صورت سنتی نگاشته میشد و از طبقه حاكم سخن میگفت، شكل گرفت تا به مردمانی كه از دید این تواریخ خُرد فراموش شده و كوچك بودند بپردازد و به آنها صدا بدهد. از این جهت تاریخنگاری خُرد با شیوه تاریخنگاری از پایین همپوشانی مییابد. اما برخلاف این شیوه كه واضعان آن مورخان ماركسیست بودند و به طبقات كارگر بیشتر میپرداختند، تاریخ خُرد به همه گروهها مانند زنان، كارگران، دزدها، بیماران، دهقانان و غیره توجه دارد. همچنین تواریخ سنتی به كارها و طبقات حاكمه میپردازند، سعی در نشاندادن قدرت مسلط آنها بر جامعه دارند؛ درحالی كه تاریخ خُرد باتوجه به گروههای مردم عادی مقاومت آنها در مقابل قدرت طبقه حاكم را مینمایاند. درست مثل منوكیو در كتاب پنیر و كرمها كه یك دهقان بود و در مقابل قدرت معنوی كلیسا از یكسو و قدرت دنیوی حكومت از سوی دیگر تا پای جان مقاومت كرد.
در مورد سایر ویژگیهای تاریخنگاری خُرد دكتر آقاجری اظهار داشت: تاریخ خُرد؛ چون یكنوع تاریخنگاری روایتی به شمار میآید، لذا با خطر تقلیل تاریخ بهنوعی رمان و داستان روبهرو است. از طرف دیگر روشی كه این رویكرد برای استنتاج نتایج تاریخی خود به كار میبرد نه استقرایی یعنی از جز به كل رسیدن است و نه قیاسی یعنی از كل به جز رسیدن؛ بلكه یك نوع تاریخ تفسیری و معناكاو به دست میدهد. یعنی مورخان تاریخ خُرد تلاش میكنند با مطالعه موارد جزیی به فهم موضوعات و كنشهای مورد نظرشان نائل آیند. در واقع تاریخ خُرد نمیخواهد تاریخ را به مجموعهای از داستانها در مورد امور جزیی تبدیل بكند، بلكه میخواهد نشان بدهد كه از بررسی این جزییات میتوان دركی از كل یافت.
او راجع به كتاب پنیر و كرمها بیان كرد كه در این كتاب نویسنده با تصویر كردن یك جامعه دهقانی عمدتا بیسواد در ایتالیا كه تنها كشیشان سواد داشتند، میخواهد اجتماع تحت امر كلیسا ایتالیا را به ما نشان بدهد. منوكیو شخصیت اصلی این كتاب كسی است كه سواد خواندن داشت و كتابهای بسیاری میخواند و حتی به و نیز هم مسافرتهایی كرد؛ و بدینوسیله افكار نویی یافت كه بهخاطردرمیانگذاشتن آنها با دیگران ابتدا دو سال زندانی شد و پس از ادامه فعالیتش مورد محاكمه دستگاه تفتیش عقاید كلیسا قرار گرفت. مطلب جالب، اصرار ابتدایی عمال كلیسا در محاكمه منوكیو است كه اعتراف كند تحتتاثیر الهامات شیطانی قرار گرفته بود. درحالی كه منوكیو این را نمیپذیرد و افكارش را متاثر از كتبی كه خوانده میداند. طبق اسناد او كتابهایی مانند كتاب مقدس و حتی قرآن را كه در سال 1534 به ایتالیایی ترجمه شده بود خوانده و از آن به عنوان كتابی بسیار زیبا یاد كرده است.
یكی از نقدهایی كه به كار گینزبورگ وارد میشود هم در همین جاست؛ چون او در این مورد به توصیف عمیق و موشكافی نمیپردازد و تلاش دارد تا اطلاعات وی از قرآن را به مطالعه كتاب سفرهای مندویل نسبت بدهد. اما با انتشار اسناد پرونده منوكیو مطالعه خود قرآن توسط منوكیو و حتی تناظر بسیاری از افكار او با قرآن مثل انكار تثلیث و تحریفشدن انجیل به دست كشیشان یا این اعتقاد او كه پیروان همه ادیان و نه فقط مسیحیان بهشرط انجام كارهای خوب به بهشت میروند، آشكار شده است.
دكتر آقاجری در پایان افزود: منوكیو فردی است در جامعه خود كه علیه قدرت حاكمه كلیسا و اعتقادات و كلیشههای آنها مقاومت كرده. اما آیا میتوان گفت كه اكثر مردم جامعه منوكیو اینگونه بودهاند؟ به نظر میرسدكه چنین نیست؛ و او فردی بوده كه از اجتماع خود بهواسطه مطالعات و ذهن خلاقش بسیار پیشتر بوده است. این یكی از انتقاداتی است كه به تاریخنگاری خُرد وارد میشود؛ زیرا نشان میدهد كه برای شناخت یك جامعه و پدیده، تنها نمای بستهای كه تاریخنگاری خُرد به ما میدهد كافی نیست، بلكه به یك نمای باز هم نیاز داریم.
نظرات