این امر شروع یک دوره‌ی پنج ساله دیگر برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه است. انتخابات ٢٠٢٣ ترکیه با توجه به وضعیت نابسامان خاورمیانه از آن جهت مورد توجه بیشتر قرار گرفته است که انتظار می‌رفت در این دور رقبای اردوغان بتوانند با کسب آرای نصف به اضافه یک، از وی و حزب متبوعش به علت سکانداری دو دهه بر سیاست و حکومت این کشور عبور کرده تغییراتی را در سیستم اداره‌ی این کشور ایجاد کنند.
انتظار مورد نظر البته از ابتدا مشخص بود که به نتیجه نمی‌رسد، زیرا یکی از شانس‌های اردوغان و اک پارتی در ترکیه، عدم انسجام اپوزیسیون و در نتیجه شانس کم آنها در مصاف با دولت حاکم بوده است. اگر اپوزیسیون ترکیه می‌توانست از نظر فکری و عملی چنان با قدرت وارد عرصه می‌شد که افکار عمومی را قانع نماید بدیل مناسبی برای دولت موجود است، امکان قطعی شدن نتیجه انتخابات در دور اول آن می‌رفت. در واقع شانس اپوزیسیون تنها در مرحله‌ی اول انتخابات در این کشور بود که می‌توانست نتیجه‌بخش باشد. در غیر این صورت -همچنانکه تا حال دو یا سه بار اتفاق افتاده است - کشیده شدن انتخابات به دور دوم، تردید در میان رأی‌دهندگان مؤثر در دور دوم را افزایش داده و در نتیجه به سمت دولت موجود کشیده شده و آن را دارای اکثریت مطلق کرده‌اند. در این دور هم با اندک فاصله‌ای که دو رقیب از دو ائتلاف با یکدیگر داشتند، مشخص بود که پر کردن فاصله‌ی پنج درصدی برای قلیچداراوغلو بسی دشوارتر بود تا اینکه اردوغان بتواند دو درصد رأی دیگر را جلب کند.
آنچه در این انتخابات قابل توجه است، آن است که علیرغم قوی شدن موقعیت اردوغان در میان کشورهای منطقه و حتی در نظر امریکا و ناتو، اما دولت وی ائتلافی است و می‌تواند با اختلاف نظر گروه‌های دیگر حاضر در ائتلاف با شکست روبرو شود و انتخابات زودرس در این کشور برگزار گردد. مگر اینکه اردوغان به‌گونه‌ای رفتار نماید که در تحلیل نهایی طرف مقابل را قانع نماید که ماندن در ائتلاف برای هر دو لازم و ضروری است. اگر چه دولت‌های ائتلافی در نظام‌های پارلمانی از شکنندگی زودرس در امان نیستند، اما از هنگامی که در ٢٠١٤ اردوغان نظام پارلمانی در این کشور را با ریاستی جایگزین کرد، در واقع موقعیت بالادست‌تر رئیس‌جمهور را تثبیت کرد و به نظر می‌رسد که در دوران حاکمیت و بر سر قدرت بودن وی در این کشور، با استفاده از قدرت خود، گروه‌های موئتلف را می‌تواند کنترل و در نتیجه ثبات قدرت را برقرار نماید. با این وصف، دولت جدید اردوغان با مسائلی دشوار مانند تورم، آثار حوادث طبیعی این کشور، نارضایتی گروه‌های سیاسی و مردم این کشور از حضور تعداد زیاد آوارگان و بازی دولت با آنها در سیاست خارجی خود روبرو است و می‌تواند برای دولت این کشور مشکل‌آفرینی کند. در عین حال، نقش حساس ترکیه در مسائل منطقه از جمله حضور در سوریه، هم‌پیمانی یا همکاری با روسیه در کنار عضویت در ناتو و هم‌پیمانی با آمریکا، موقعیت اردوغان را کماکان مانند سیاستمداری توانمند افزایش می‌دهد. 
ناگفته نماند که از ٢٠١٤ که سیستم ریاستی به این کشور تحمیل شد و حتی اختلافاتی را در میان آک پارتی ایجاد کرد، شرایطی را فراهم کرده است که این حزب و شخص اردوغان نتوانند به تنهایی دارای اکثریت آرای شهروندان برای تشکیل دولت شوند. در نتیجه اگر در فرصت پنج ساله‌ی پیش رو، یک اپوزیسیون قدرتمند بتواند در این کشور شکل بگیرد که مبانی مقوم قدرت اردوغان را از وی بگیرد، امکان گذر از آک پارتی و جایگزین شدن آن با حزبی دیگر فراهم می‌شود. احزاب راستگرا و ناسیونالیست ترکیه در این بین تنها گزینه‌های موجود برای ایجاد ائتلاف هستند که به دلیل وجود مشکلاتی مانند حمایت آنها از ناسیونالیسم ترکی و در نتیجه عدم امکان جذب کردها به عنوان بخشی از جامعه‌ی تاثیرگذار ترکیه در انتخابات، به نظر می‌رسد قادر به ایجاد چنین ائتلافی نبوده و هم چنان زمینه را برای اردوغان خالی نگه می‌دارند تا در آن یکه‌تازی نماید. علاقه‌ی این احزاب به عضویت ترکیه در اتحادیه‌ی اروپا با خواست اروپا در زمینه‌ی تأمین حقوق کردها در ترکیه با هم قابل جمع نیست و در نتیجه، چنین ائتلافی قبل از ایجاد، به شکست منتهی می‌شود. با در نظر داشت این مشکل، در صورتی که احزاب اپوزیسیون بتوانند از اقتدارگرایی ترکی دست برداشته و سیاستی معتدلتر در این کشور را دنبال کنند که حضور و وجود کردها را در کنار خود بپذیرد و به عبارت دیگر دموکراسی در این کشور مراتبی را طی کند، و از سوی دیگر کردها هم دارای سیاست روشنی در این کشور باشند و بتوانند افکار عمومی کردها و حتی دیگران را به خود جلب نمایند، امکان گذار از این وضعیت فراهم می‌شود.
عدم توجه به این واقعیت‌ها از سوی احزاب اپوزیسیون راستگرای ترکیه از یکسو و نداشتن برنامه‌ای مشخص از سوی «هـ.د.پ» –حزب دمکراتیک خلق- حزب اصلی و قانونی کردها در ترکیه که تا قبل از تبدیل آن به حزب سبز و چپگرای این کشور حضور قابل قبولی در انتخابات داشت، نشان از آن دارد که تا آینده‌ای نامشخص، شانس کماکان با اردوغان یا آک پارتی یار خواهد بود؛ مخصوصاً در این دوره که اردوغان توانست پرچم ناسیونالیسم ترکی را نیز خود بر افرازد و آن را از دست اپوزیسیون ربود. کناره‌گیری دمیرتاش رهبر سابق «هـ.د.پ» در ترکیه از عرصه‌ی سیاسی تا آینده‌ای نا مشخص و البته اقرار وی به نداشتن برنامه برای مردم در این کشور و حتی اظهار تأسف و طلب بخشش از مردم، همگی بیانگر آن است که قدرت اصلی را در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک «هـ.د.پ» نداشته و بیشتر زیر تأثیر سلبی تصمیم‌گیری‌های «پ.ک.ک» بوده است.