دوست داریم حدیث رسولالله - صلی الله علیه وسلم - را یاد آور شویم که میفرماید:
«أَهلُ الجَنَّةِ قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ لَا اخْتِلَافَ بَینَهُمْ وَلَا تضاد».[6]
(دلهای بهشتیان یک دل است، اختلاف و تضادی در میان آنان نیست.)
هدف ما تحقق این حدیث است. آرزوی ما این است که آن را در خانههایمان محقق کنیم و خانههایمان بهشت شود. آرزو داریم که خانواده به خاطر دعا دور هم جمع شوند، به خاطر حمد و صفات خداوند صداها در هم بیامیزد، صداها به خاطر آنچه خداوند را خشنود میکند در هم بیامیزد، شعار ما این باشد: «هرگز برای خودم زندگی نمیکنم.»
ولی من میدانم که عدهی کمی این کار را خواهند کرد. این ناامیدی نیست، ولی واقعیت این است، چون ما عادت نداریم. تمام آرزوی من این است که در جهان عرب پنج هزار خانواده را بیابم که این ندا را اجابت کنند. تردیدی نیست که با این عدد کم جهان عرب خیلی تغییر خواهد کرد. چون این یک رزق کریم است که یا به ما داده میشود یا از ما بازداشته میشود.
باید هر خانواده یک هدف داشته باشد:
چه میشود اگر به عنوان یک خانواده با هم جمع شویم و یک هدف تعیین کنیم که شامل تمام اعضای خانواده باشد. آن را بنویسیم و برای آن یک برنامهی زمانی وضع کنیم. نماز بخوانیم و دعا کنیم که یک هدف پیدا کنیم. این یک کار ساده نیست، شاید به وجود آوردن یک هدف نیاز به جلسات بسیار زیادی داشته باشد، تا یک اندیشه پیدا کنیم، پس رؤیاها و اهدافمان را جمع کنیم، اگر چه عمرمان کم باشد.
روزی را تصور کن که خانواده جشن تحقق یافتن این هدف را میگیرند. این گونه است که کودکان در خانهای بزرگ میشوند که میداند چگونه هدفی وضع کند و چگونه آن را محقق کند، آن هم در جامعهای که نمیداند چگونه هدف بسازد.
متأسفانه این وضعیت موجود سرزمینهای ماست.
اگر از هر شخص بپرسی که هدف کشورت چیست؟ یا هدف خانوادهات چیست؟ جوابی ندارد.
پدران ما کی هدف وضع میکردند؟ این وضعیت موجود کشورهای ماست و ما جزئی از این وضعیت هستیم.
به این خاطر خانوادهای که صاحب اندیشه میشود، هدف وضع میکند و آن را محقق میسازد، فرزندان آن خانواده رهبران آیندهی دنیا هستند.
احمد زویل:
مادر «احمد زویل» از کودکی برای او یک هدف قرار داد. زمانی که پنج ساله بود روی درب اتاقش نوشت: «این اتاق دکتر احمد زویل است.» ولی او این هدف بزرگ را بدون برنامه رها نکرد، این هدف او و هدف شوهرش شد و اینکه پسرشان در ابتدایی و مقاطع دیگر نمرات بالا کسب کند.
خیزش و برقراری پیوند:
آنچه میگوییم به شدت در خدمت نهضت و خیزش کشورهای ماست. علاوه بر این باعث ارتباط خانواده نیز میشود، چنانکه در قرآن آمده است:
«وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» [سبأ: ٢٠].
(شیطان گمان خود را در بارهی آنها درست یافت. و جز گروهى از مؤمنان، دیگران از او پیروى كردند.)
هدف ما این است که جمع شویم و جزو کسانی نباشیم که سخن شیطان در مورد آنها صدق میکند. خانواده پیرامون یک هدف ارزشی جمع شوند و آن هدف مد نظر ما باشد، نه مسایل کوچکی که مشکل زاست.
نیت:
شاید خانواده یک هدف داشته باشد که عبارت از تربیت فرزندان است. این به خودی خود خوب است، ولی یک پیام کلی است که اهداف مشخصی که افراد به دنبال تحقق آن باشند ندارد. کلمهی هدف در اسلام همان کلمهی نیت است که اصل تمام اعمال است. چنانکه رسولالله - صلی الله علیه وسلم - میفرماید:
«إنَّما الأعمالُ بِالنِّیاتِ...»[7]
(جز این نیست که کارها به نیتها بستگی دارد.)
امت محمد - صلی الله علیه وسلم - را تصور کنید! یک میلیارد و چهارصد هزار مسلمان، اوّلین کلمهی آنان نیت است، اما در میانشان کسی نیست که هدفی را مشخص کند!
دربارهی عمر بنعبدالعزیز روایت شده است که: «عمر بنعبدالعزیز هیچ قدمی برنداشته مگر اینکه در آن نیت داشته است.»
هدف چگونه باعث پیوند خانواده میشود؟
امروزه مردها از خانههایشان به سوی کار فرار میکنند. بیشتر وقتشان را با اختیار کامل در خارج از خانه و در کارهایشان سپری میکنند. وقتی مرد به خانه باز میگردد میبینی که دنبال تماسهای تلفنی مربوط به کار است. چرا؟
چون طبیعت انسان این است که میخواهد کاری انجام دهد، در کار پیگیری، پاداش و اجرا است. وقتی به خانه باز میگردد شاهد رکود و ملالت است. خانوادهای که بدون هدف زندگی میکند خانوادهای است که زندگی چرخشی دارد. تا جایی که حالت تهوع میگیرد. ضرب المثل بریتانیایی میگوید: «اردوگاهی که تنبلی بر آن حکمفرما باشد میداند چگونه شلوغ کند.» اما خانوادهای که یک هدف دارد خانوادهای است که مستقیم حرکت میکند، برای تحقق اهدافشان دست به دست یکدیگر میدهند.
هدف بر مهارت، تیزهوشی یا سطح علمی استوار نیست. بلکه یک رزق از جانب خدا و یک مبارزه جویی برای خانوادههاست. هدف در خانواده مثل مغناطیس است، افراد خانواده را جذب میکند و گرد هم میآورد، همانطور که برادههای آهن دور آهنربا جمع میشوند. هر چقدر هدف برای خدا باشد یا برای اصلاح یا برای مردم، قویتر است و خداوند به آنان کمک میکند و دور هم جمع میشوند.
ضرورت پیشرفت هدف:
بعضی میگویند همهی ما هدف داریم وگرنه چرا ازدواج کردیم؟! شاید هدف ازدواج پاکدامنی، تولید مثل، استقرار و تأسیس خانواده باشد، همهی اینها اهداف بزرگی است، ولی با ازدواج محقق شد.
هدف باید پیشرفت کند و هرازگاهی تغییر کند. وقتی برای خواستگاری قدم پیش میگذاریم یک هدف داریم که با جاری شدن صیغهی عقد تغییر میکند. و وقتی کودکمان شش ساله میشود و بزرگ میشود نیز تغییر میکند. همچنین وقتی فرزندمان بزرگتر میشود و به سن پانزده سالگی میرسد باز هم هدف تغییر میکند. اهداف باید تغییر کنند. حتی وقتی پدر بزرگ و مادر بزرگ میشویم باید هدف داشته باشیم.
چند مثال:
استیفان کاوی یک آمریکایی است که تألیفاتی دربارهی عادات هفتگانهی افراد بسیار فعال دارد. این کتاب به سرعت در همه جا منتشر، به چندین زبان ترجمه و شهرتش فراگیر شد. نویسنده در پایان کتابش نوشت: رمز موفقیت من این است که من فردی از یک خانوادهی هدفمند هستم که دارای رسالتی است به عنوان کمک کردن به دیگران. من، همسر و فرزندانم مسافرت میکردیم و جلسات مختلفی میگرفتیم که هدفی پیدا کنیم. ولی چیزی پیدا نکردیم که آن را بگوییم. شروع به جمع کردن رؤیاها و آرزوهایمان کردیم، در آخرین جلسه افکار سرازیر شد. تصمیم گرفتم کتابهایی برای کمک به جوانان و خانوادههای دنیا تألیف کنم تا خوشبختتر باشند. خانواده شروع به جمع کردن اندیشهها کرد، مرتب میکرد و مینوشت. او و همسرش کتاب «عادات هفتگانهی خانوادههای خوشبخت» را نوشتند. او و پسر و دخترش کتاب «عادات هفتگانهی نوجوانان» را نوشتند. چنانکه او، همسر و دخترش کتابی برای همسران نوشتند.
این مرد میگوید: بهترین روز روزی بود که آخرین کتاب را منتشر کردیم. خانواده جمع شدند و در مقابلشان کتابهایشان را میدیدند که به زبانهای مختلف ترجمه شده است. دربارهی وقت تألیف کتابها چگونگی جمع و نزدیک شدن به هم میگوید: من به یاد ندارم کاری بزرگتر از جلساتی کرده باشم که با خانوادهام نشستم و برای تعیین هدف اصرار داشتم. امروز دنبال هدف جدیدی هستم.
حاج حمد:
یک الگوی مصری است. یک کشاورز در شهرک اجا نزدیک منصوره که یک همسر و چهار دختر دارد. با تأسف در روستاهای مصر اندیشهی دختر داشتن باعث حرج و فشار خانوادههایی میشود که فقط دختر به دنیا میآورند. پدر و مادر دردمند شدند، ولی دردشان را به هدف تبدیل کردند. یک هدف برای خود قرار دادند که عبارت بود از اینکه دخترانشان در بالاترین سطح، قرآن را حفظ کنند تا همهی بچههای روستا را حافظ قرآن کنند. و این اتفاق افتاد. پدر حافظ قرآن نبود. خودش شروع کرد، او هر روز به مسجد میرفت قرآن را یاد میگرفت و به خانه باز میگشت و به دخترانش میآموخت. میخواست برای تمام افراد پیرامونش ثابت کند که دختر نعمت است و فرقی با پسر ندارد. او به دخترانش اهمیت قرآن را در دنیا و آخرت تعلیم داد و آنان را با جایزه تشویق میکرد.
به حدیث رسولالله - صلی الله علیه وسلم - عمل کرد که میفرمود:
«هر کس دنیا را میخواهد قرآن را حفظ کند، هر کس آخرت را میخواهد قرآن را حفظ کند و هر کس که دنیا و آخرت را با هم میخواهد قرآن را حفظ کند.»
آن مرد هدفش را محقق کرد، دخترانش در روستا و مرکز استان بیشتر از یکبار در حفظ قرآن اوّل شدند. روستاییان اصرار کردند که آنان هم یاد بگیرند. دختران به کودکان روستا حفظ قرآن را آموزش میدادند. حتی روستاهای مجاور کودکانشان را میفرستادند که توسط آنان قرآن حفظ کنند.
چه کار زیبایی کرد، کاری کرد که تمام اعضای خانوادهاش خدا را عبادت کنند. او از نسل خود عبادت کنندگان دیگری برای خداوند به وجود آورد.
پدر بزرگ و مادر بزرگ:
فرزندانشان بزرگ شدند و ازدواج کردند و زندگی آن دو راکد شد. تصمیم گرفتند هدفی برای زندگی خود داشته باشند. هدف «ساختمان سعیده» بود. علیرغم ساده بودن اندیشه ولی نیاز به اراده، قدرت، جدیت و صداقت داشت. هدف این نیست که عبادت کنی، نماز بخوانی و روزه بگیری، بلکه این است که کارهای نیکو انجام دهی.
«...آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...» [البقرة: ٨٢].
(...ایمان آوردهاند و كارهاى شایسته كردهاند...)
عبادات نقطهی پایان نیست، بلکه نقطهی آغاز است.
پدر بزرگ و مادربزرگ تصمیمات و دیدارهایی برای ساکنان ساختمان تدارک دیدند، درسهای خصوصی برای فرزندانشان، درسهای لوله کشی و نجاری برای علاقه مندان و مکانی برای تلاوت قرآن.
این آیه را روی درب خانه خود نوشتند:
«...وَاجْعَلُوا بُیوتَكُمْ قِبْلَةً...» [یونس: ٨٧].
(خانههاى خود را عبادتگاه سازید.)
این آیه بر سرورمان موسی و برادرشهارون ـ علیهما السلام ـ نازل شده بود. وقتی که فرعون بر بنی اسرائیل فشار آورد و آنان نتوانستند هیچ کار خیری انجام دهند. خدای تعالی به آنان فرمان داد: «خانههایتان را قبله قرار دهید.»
هیچ بزرگی به بزرگی نرسیده مگر با خانوادهای که او را ساخته است. صلاح الدین نمیتوانست صلاح الدین شود مگر با بزرگ شدن پیرامون یک هدف. محمد فاتح نمیتوانست محمد فاتح شود مگر با یک هدفی که مادرش از کودکی برای او قرار داد. «تو قسطنطنیه را فتح میکنی.» و افرادی را برای او آورد که برای رسیدن به این هدف او را یاری کنند.
چگونه هدف را میسازیم؟
١ـ با خانوادهات صلح کن، باید نفسها صفا یابد سپس یک جلسهی زیبا برای خانواده تدارک ببین.
٢ـ خودت به تنهایی هدفی را وضع نکن، باید همه شرکت کنند و هدف آنان را پیرامون خود جمع کند، هر چند سنشان کم باشد.
٣ـ خیلی دعا کن که خداوند بر شما منت نهد و از پنج هزار خانوادهای باشی که آرزوی ماست آنان را به دست آوریم:
«...وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» [الفرقان: ٧٤].
(...و ما را پیشواى متقیان گردان.)
این آیه با این فرمودهی خدای تعالی شروع میشود:
«وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ...» [الفرقان: ٧٤].
(آنان كسانى هستند كه مى گویند: پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایهی روشنى چشم ما قرار ده...)
٤ـ با کسانی که از همه بیشتر اجابت میکنند شروع کن. با پسر و دختر. شاید اندیشه را کودکان به وجود آورند و پدران آنان را تشویق کنند.
٥ـ خجالت نکش، این یک کار ساده و آسان نیست. تمسخر کنندگان، گلایه کنندگان و مقاومت کنندگان را خواهی یافت، ولی ناامید نشو، به محض اینکه هدف را پیدا کنی همه مثل آهنربا به طرفت جذب میشوند.
٦ـ باید هدف را بنویسی و در مکان بارزی که اعضای خانواده مدام آن را ببینند نصب کنی.
٧ـ هر چند وقت یکبار باید هدف را مرور کنی و کسی که از همه بیشتر اهمیت میدهد به دیگران کمک کند که آن را یاد آور شود.
٨ـ جمع شدن برای دعا. تمام خانواده برای دعا کردند با هم جمع شوند تا خداوند به آنان کمک کند تا هدفشان محقق شود.
٩ـ اگر هدف محقق شود باید رشد کند و پیشرفت کند یا خانواده باید هدف دیگری پیدا کند.
پایان:
این محال نیست. رسولالله - صلی الله علیه وسلم - میفرماید:
«تا روز قیامت خیر در من و امت من است.»
کشورهای ما نیاز به افرادی دارد که هدف داشته باشند.
ارجاعات:
[6] - ر. ک: صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل، ١١ / ٢٣، شمارهی ٣٠٠٦. لفظ دقیق حدیث در بخاری این است: «لَا اخْتِلَافَ بَيْنَهُمْ وَلَا تَبَاغُضَ قُلُوبُهُمْ قَلْبٌ وَاحِدٌ» (اختلاف و کینه در میانسان نیست و دلهایشان یکی است.)
[7] - ر. ک: صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل،صحيح البخاري، ١ / ٣، شمارهی
نظرات