حسن أحمد أمین ترجمه ی هدی بصیری رابطه مسلمانان با غرب از جمله پیچیده ترین روابط در طول تاریخ است، چرا که با رقابتی نفس گیر آغاز و با کاهش اعتماد به نفس مسلمانان نسبت به خود ادامه یافت . بی اعتمادی که به تقلیدی کورکورانه از غرب منجر شد .اما در نهایت انقلابی را علیه غرب و مفاهیم مدرنیته ی غربی در کشورهای عرب مسلمان به همراه داشت . آنها به دنبال راه حلهای جدید به دور از خود بیگانگی و تقلید غرب بودند .سؤالی که در این میان مطرح می شود؛آیا راه حل میانه ای در اقتباس از غرب بدون گرفتار آمدن به بحرانهای روحی آن وجود دارد؟ پیروزی های سیاسی و نظامی مسلمانان در ادوار اولیه اسلامی باعث رویش اعتماد به نفسی در میان امت اسلامی شد که باعث باروری اطمینان و رضایت خاطر آنها از خویش شد.در این دوران آنها نیازی را به تقلید از غرب در خود احساس نمی کردند (مگر در زمینه اقتباس و ترجمه).هر چند که در آن زمان اروپا در ابتدای نهضت ترقی و نوآوری خود قرار داشت و درزمینه ی ابزار و اسلحه و همچنین اندیشه و سازمان دهی به پیشرفتهای خوبی دست یافته بود.همین پیروزی های پیاپی مسلمانان بر اروپا تا زمان عثمانی ها باعث شد اروپا به فکر افتد که از استراتژی دفاعی به استراتژی حمله منتقل شود تا خاطره ی تلخ شکستهای صلیبی تکرار نشود.غرب دروین سال 1683 شکست سختی را بر ترکهای عثمانی تحمیل کرد و به واقعیت ضعف رقیب دیرینه ی خود پی برد. این چنین شد که نقشه حمله های بعدی خود را طراحی کرد.حمله بعدی با صد سال تأخیر انجام گرفت. زیرا اروپا در فاصله ی این سالها مشغول تأسیس مستعمرات خود در جهان بود.در سال1768نبرد روسیه و عثمانی درگرفت که با شکست عثمانی به پایان رسید.در سال 1798فرانسه به رهبری ناپلئون به مصر حمله برد و این حملات به صورت پیاپی بر علیه جهان اسلام ادامه یافت و باعث افتادن این کشورها در چنگال استعمار گشت. تحت تأثیر این هزیمتها ،خستگی و بی اعتمادی بر روح مسلمانان مستولی گشت.آنها با توجه به تعالیم دینی و آیه های قرآنی معنی این شکست را نمی فهمیدند و نمی توانستند آن را برای خود توجیه کنند.آیاتی چون"ولله العزۃ و لرسوله و للمؤمنین" و "و کان حق علینا نصر المؤمنین". به تدریج برای تمدن غرب ویژگی هایی را برشمردند و آن را در چارچوب مشخصی قرار دادند. اول:مادی گرایی و به فراموشی سپردن دین و دینداری. دوم:اروپا مراحل تکامل را طی کرده و به بالاترین مرحله نضج و پیشرفت رسیده است.بنابراین مادی گرایی تکامل یافته ترین شکل تطور بشری است و امکان ندارد که فساد و خرابی به گونه ای برجسته در آن راه یابد به همین خاطر می تواند انسانیت را در مسیری یگانه به سمت وحدت اجتماعی سوق بدهد. اتصال جهان عرب به مدنیت غربی تأثیر بسزایی را بر روشنفکران مسلمان گذاشت.افرادی که معتقد بودند می توان میان سنت دینی و نظریه های غربی پیوندی را برقرار سازند چرا که به شدت نیاز به این پیوند را در جوامع خود احساس می کردند. تلاش این گروه جهت ایجاد این پیوند درست در زمانی اتفاق افتاد که پیوند مسلمانان با سنتهای دینی شان کاهش پیداکرده بود و این منجر به نگاهی نسبت به استعمار گران شد که آنها را از هر حیث برتر می پنداشتند.با اوضاع پیش آمده تلاش روشنفکران مسلمان به سمتی سوق یافت که از اسلام در مقابل مسیحیت دفاع کنند و ثابت کنند که اسلام فاقد جنبه هایی است که مانع پیشرفت و تمدن باشد.در واقع آنها می خواستند انعطاف پذیری احکام دینی را ثابت کنند و نشان دهند که اسلام می تواند با نیازهای بشر در هر زمان و مکانی منطبق شود.این گروه شباهت زیادی را میان ارزشهای اسلام ناب و ارزشهای تمدن جدید غربی کشف کردند و باقی تفاوتها را ناشی از اضافاتی می دانستند که در طول تاریخ از طریق اجماع رأی علما بر احکام دینی و اسلام حقیقی تحمیل گشته است. بنابراین به راحتی می توان این زواید را قربانی اسلام ناب کرد تا موانع پیشرفت برداشته شود و حایلی میان مسلمانان و نهضت تجدد وجود نداشته باشد .این عمل باید از طرق اصلاح نظام آموزشی ،بازسازی عقیده ی دینی در پرتو تفکر نوین،تدریس علوم جدید و تاریخ اروپا صورت پذیرد. این چنین بود که روشنفکران دینی را اصلاح گرایان دینی نامیدند .آنها در همه کشورهای مسلمان دعوت به أخذ جنبه های مفید و کارآمد مدنیت غربی می کردند که با احکام اسلام تناسب دارد.خلاصه نظریه و دیدگاه این گروه:« موضع امروزی مسلمانان باید ایجاد هماهنگی میان مدنیت غربی و اصول اسلامی باشد.خوشبختانه مسلمانان بر سر دوراهی انتخاب میان گزینش دینداری یا در آغوش گرفتن تمدن غربی نیستند زیرا به راحتی می توان تمام علوم و تجارب در صنعت ،کشاورزی،تجارت،پزشکی،هندسه و ...را بدون قید و شرط أخذ کنند و سپس آن را به معنویت دینی آغشته نمایند و دستمایه ای برای سعادت بشری قرار دهند که نه در کسب مال و رفاه مادی راه افراط را در پیش می گیرد و نه استفاده از قدرت و زور را جزو برنامه ی خویش قرار می دهند.این نگاه می تواند مسلمانان را از حیرت و سردرگمی نجات دهد و راه حلی برای مشکلاتشان بیابد. دین اسلام نه تنها آنها را از پیشرفت منع نکرده است بلکه همواره به طلب علم هر چند در چین باشد تشویق نموده است.همچنین در پیش گرفتن مسیر پیشرفت و ترقی مانع تمسک به سنتها و عقاید دینی نمی شود. بنابراین الگو گرفتن از غرب نباید مایه شرمندگی مسلمانان شود. مواد اولیه نهضت تجدد در غرب از مسلمانان فراهم آمده است و اروپایی ها با موفقیت توانسته اند آن را حفظ کرده و تکامل بخشند.» مفاد این دعوت نامه باعث خوشحالی استعمارگران شد به خصوص این که از جانب مردان دین برجسته ای چون شیخ محمد عبده مطرح شد.به واسطه مفاد این پیام جریان روشنفکرانه تقلید از غرب کاملا موجه و پذیرفته شده بود. باز شدن دربهای تقلید و اقتباس از مدنیت غربی بدون قرار گرفتن در تنگنا نتیجه این پیام بود. در شماره اول روزنامه ی عروۃ الوثقی در ذیل اهداف روزنامه چنین می خوانیم« پایبندی به مبادی سلف صالح در زمانی که غرب خواهان سلطه باشد...»نگاهی برترگرایانه نسبت به قدرتهای غربی در این عبارت برجسته است .قدرتهایی که مسلمانان همواره باید در حالت دفاعی در برابر آنها قرار داشته باشند تا سلطه آنها بر ارزشهای دینی مسلمانان محقق نشود.این در حالی است که بسیاری ازپایه های تمدن غربی با مبانی اسلامی شبیه است. تمجید جنبه های این چنینی تمدن غربی تا جایی پیش رفت که مبلغین مسیحی شک کردند که اصلاح گرایان اسلامی در پی رواج مسیحیت جدیدی بنام اسلام هستند! در حقیقت اصلاح گرایان ارزشهای مسیحیت را اتخاذ نکردند اما ارزشهای لیبرالی ،اومانیسم، و بورژوازی را به اسلام نسبت دادند و اساسا" آنها را مشتق از اسلام و نه مسیحیت دانستند. مادی گرایی صرف تمدن غربی واکنشی به حاکمیت کلیسا در قرون وسطی بود اما تعارض بر علیه این مادی گرایی اتفاقی بود که دیر یا زود باید در اروپا رخ می داد. این چنین هم شد که البته در ابتدا به صورت کاملا پنهانی بود. این واکنش منفی درست زمانی بوجود آمد که جهان و از جمله کشورهای عربی با رها کردن نسبی میراث فرهنگی خود به سمت الگوهای غربی پیش می رفتند .یعنی زمانی که کشورهای عربی در حال پذیرش فرهنگ و الگوی غربی در جوامع خویش بودند خود غربی ها در گیر نکبت و بحران روحی ناشی از این تمدن مادی صرف بودند . به ناگاه مسلمانان هم خود را گرفتار در این دام یافتند ،حال می باید به دنبال راه رهایی می بودند. با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول به تدریج غربی ها هم دریافتند که فرهنگ دنیوی آنها آنچنان که پینداشته اند از آسیب ها ایمن نیست .این مسأله بیش از آنکه برای غربی ها تأسف برانگیز باشد برای کشورهای عربی ناراحت کننده بود. زیرا خود را در میان مسیری یافتند که ابتدای آن رها کردن سنتهای دینی و انتهای آن نابسامانی روحی ناشی از فرهنگ یک بعدی و خرابی های به بار آمده از جنگ جهانی بود . هنوز دستشان به ثمره تلاششان نرسیده بود که آن را فاسد و تباه شده یافتند.نتیجه آن به بار آمدن شعوری تلخ نسبت به غرب بود.زیرا تنها جدا افتادن از دین و دنیا را برایشان به ارمغان داشت. مطالعه ی تاریخ به ما نشان می دهد هر جامعه ای که با چنین لرزه های سرسام آور و یا پیشرفتهای پیاپی روبرو می شود در آن جماعتهای دینی ایزوله ای ظهور می کنند که تمام دربها را به روی خویش می بندند و رابطه شان را با جهان به حداقل ممکن می رسانند.ظهور چنین جماعتهایی را در ادیانی مانند یهودیت،مسیحیت و اسلام شاهد بوده ایم.چه بسا در ادیان دیگر نیز چنین جریانی وجود داشته که ما از آن بی خبریم.نمونه های برجسته آن در تاریخ می توان به فریسی های یهودی اشاره کرد .آنها هر گونه سازگاری را با تحولات جدید رد می کردند و در این راستا دارای قواعد مفصل و سختگیرانه ای بودند.این درست زمانی بود که هیلینیسم خواهان نابودی یهودیت و از ریشه برکنی آن بود. یهوه های مسیحی نیز از جمله این جماعتها هستند که اعاضی آن پرهیزگاران مسیحی بودند .آنها سازگاری و انطباق میان اکتشافات و اختراعات جدید در حوزه علوم طبیعی ،نجوم، شیمی و نظریه های منشأ حیات با تعالیم دین مسیحیت و کتاب مقدس را ناممکن یافتند به همین رو تا جایی که می توانستند خود را از جریانات علمی و فکری حاکم بر جوامعشان دور نگه داشتند. جهت حمایت عقاید خود ناچار به عزلت گیری سخت گیرانه ای شدند زیرا نمط های فکری موجود در جوامعشان را سوق دهنده به کفر می دانستند. همین اتفاق در اوایل دهه 30قرن 20در میان مسلمان رخ داد و موجد جریانات بنیاد گرای اسلامی شد.دعوت این جماعتهای اسلامی تفاوت زیادی با دعوت پیروان اصلاح فکر دینی به رهبری شیخ محمد عبده داشت.بنیاد گرایان معتقد بودند اسلام ناب به تنهایی می تواند نیازهای زندگی فرد و جامعه را در هر زمان و مکانی پاسخ دهد. بدون اینکه احتیاجی به اقتباس از تمدن غربی داشته باشد. با وجود اصرار آنها بر جامع بودن و متمایز بودن دین اسلام به عنوان یک سازمان تمامیت گرا، در این راستا توفیق چندانی حاصل نکردند. بیان مشتی از قضایا و احکام نامنسجم و پراکنده و تکرار بیش از حد آن نتیجه این جریان بود.احکامی که مدام بر آن تکیه می کردند و آن را تکرار می نمودند، عبارتند از:ممنوعیت ربا و سود در بانک های اسلامی، وجوب حجاب زن وممنوعیت جلوگیری از بارداری، ممانعت از سکولاریسم و عقلانیت،دوری گزیدن از چارچوب های علمی در مطالعه ی تاریخ و علوم انسانی. یکی از جنبه های قابل توجه این دیدگاه ؛ نگاهی جمودی به معلومات و آگاهی است چرا که آن را غیر قابل پیشرفت و توسعه دانسته و غیر قابل تحول بودن را ویژگی محرز آن می دانند. خصوصیات آگاهی و شناخت از دیدگاه بنیاد گرایان عرب؛ اول:معرفت را عنصری پویا در اندیشه ی بشری نمی دانند بلکه توده ای ایستا ست که غیر قابل تغییر می باشد به همین رو مشارکت در هر فعالیت اندیشمندانه و علمی با احکام سلف صالح در تعارض است. دوم:دایره ی معرفت محدوده ای کاملا بسته است و ورود هر گونه دانش جدید بدون این که ثابت شود ریشه در اندیشه ی سلف صالح دارد ممنوع می باشد. سوم:راه درست کسب معرفت جمع آوری آن از کتابهای قدیمی سلف و یا کتابهای جدید مبتنی بر تعالیم سلف است و نه اندیشه و تحلیلهای مستقل. نتیجه چنین نگره ای پدید آمدن این نگره در میان غیر مسلمانان شد که اسلام دینی نیست که بتواند با پیشرفتهای بشر همراه باشد و نیازهای او را در هر زمان و مکانی پاسخ گوید. ارائه ی تفسیری جهان شمول از اسلام که با نیازهای عصر جدید مناسبت داشته باشد دیدگاهی به جا و صائب از جانب محمد عبده و پیروانش بود اما موضع گیری دفاعی در مقابل غرب باعث غفلت آنها از ارائه ی تفسیری شمولی شد زیرا که دغدغه ی آنها صرفا متوجه مقابله و یا تفسیر قضایایی پراکنده در اذهان عمومی گشت.از این قضایا می توان به دمکراسی و وضعیت زنان اشاره کرد. که عمدتا در راستای پاسخگویی به انتقادات غربی ها بر اسلام و یا أخذ مشورت از همفکران غربی شان بود.در انتقاد به موضع غرب زده ی اصلاح گرایان دینی تا حد زیادی حق با بنیاد گرایان اسلامی است ،ستیز همیشگی با غرب نیز انتقاد به جایی از جانب اصلاح گرایان بر بنیادگرایان عرب است.هر دو این جریانات جهتشان نسبت به غرب تعریف می شود؛اصلاح گرای دینی همسازی با غرب و بنیاد گرایی اسلامی ضدیت و تعارض با غرب. تعارض بنیاد گرایی با غرب با تأکید بر یکسری از احکام صورت می گیرد مانند بازگشت زنان به حجاب ، تأسیس بانکهای اسلامی بدون ربا ،لزوم اجرای قوانین شرعی چون قطع دست سارق و شلاق زدن زناکار و مشروبخوار و ...نتیجه ای که می توان گرفت این است که جماعتهای بنیاد گرا کمتر از اصلاح گرایان دینی دغدغه ی غرب ندارند.اینها نیز تمام نگاهشان به سمت غرب و یافتن راه هایی جهت مقابله با آن است. در این میان تنها تعداد اندکی از اندیشمندان مسلمان راه حل میانه ای را در پیش گرفتند و آن مطالعه ی موضوعی و گام به گام افکار غرب است تا جوانب ضروری آن بر مسلمانان روشن شود.نگاه به غرب صرفا سیاه و صرفا سفید نیست.زیرا معتقدند همانطور که تمدن غربی جوانب منفی و مخربی دارد افکار و نظریه هایی که نسل به نسل به ما منتقل شده است نیز می تواند به همان اندازه تخریبی باشد.پس لازم است هم نظریه های غرب و هم نظریه های مرتبط با دین و سنت را با آرامش ، زیر ذره بین تدقیق و بررسی قرار بدهیم تا به پیشداوری گرفتار نشویم و بتوانیم در میدان رقابت عصر جدید وارد به رقابت بپردازیم. متأسفانه این اقلیت در زمان کنونی در انزوا و رکود فرورفته اند.وخامت اوضاع در کشورهای عربی و نفوذ جذر و مد افکار غربی در لایه های گوناگون این جوامع و همچنین تمایل به دوری گزیدن از مسیر اعتدال و پیروی از غرب به عنوان تنها مدل توسعه باعث شده که همواره در معرض خطر بلعیده شدن هویتهای اسلامی و عربی توسط فرهنگ غرب باشیم.از طرف دیگر با در پیش گرفتن مسیر افراط از جانب بنیاد گرایی اسلامی در کشورهای عربی باعث می شود امتهای اسلامی به دنبال راه حل میانه ای جهت نجات از گرفتاری پیش آمده باشند.آینده امتهای عربی مسلمان بستگی به تفوق بر اضطرابهای ناشی از تحولات عظیم در دو قرن اخیر دارد.نیروهای منفی که این جوامع را بیش از پیش به سمت انفکاک و تفرقه سوق می دهد. به نظر می رسد تمام راه حلهای مطرح شده از جانب اصلاح گرایان دینی و بنیادگرایی اسلامی معیوب و فاقد کارآیی لازم باشد:از یک طرف جریان های محافظه کار که مخالف هر گونه تجدد و نو آوری اند و رابطه ی خود را با انسان امروزی از دست داده اند،قرار دارد.این جریانات فاقد دلیل های کافی جهت اقناع کارشناسان،تحصیل کرده ها و روشنفکران هستند.زبان مورد استفاده شان تا حد زیادی نشانگر خالی بودن صندوق ایده هایشان از آنچه نیاز زمان است، می باشد.هیچ کدام از این جریانات محافظه کارجهان عرب سعی نکردند اسلام مورد نظرشان را از دریچه های خلاقانه به مردم معرفی کنند بلکه همواره در مقام تخطی و محکوم کردن غرب ، ماده گرایی و هر آنچه که ممکن است تصویر سلف صالح را خدشه دار کند ظاهر شدند.از طرف دیگر موضع روشنفکران دینی همچون موضع سکولارهای غرب گرا است که تنها ادعایشان این است ارزشهای غربی همچون ارزشهای اسلامی اند پس می توان به راحتی از آن پیروی کرد! آنها همیشه تلاش داشتند برای مبانی ارزشی تمدن غرب در دین اسلام معادلهایی را بیابند.در حالی که سکولارهای غربگرا عقل و علم را کلید پیشرفت می دانستند مأموریت اثبات حقانیت تمدن غربی را به اصلاح گرایان سپردند. غربگرایان و سکولارها در کشورهای عربی نیز به شدت طرفدار مفاهیمی چون دموکراسی ،برابری و ...بودند و از آنجایی که نمی توانستند به نمایندگی از مردم آراء خود را تبلیغ کنند خود را نخبگانی وانمود کردند که به صلاح و منفعت عامه ی مردم طرفدار و تبلیغ کننده ی ارزشهای غربی اند و از خود مردم صلاحشان را بهتر می دانند در حالی که در حقیقت امر آنها نخبگانی بودند که تظاهر به مردمی بودن می کردند.درست است که مفاهیم سکولاریسم و غربگرایی از طریق آموزش و پرورش ،رسانه، شهرنشینی و ... در میان مسلمانان رواج پیدا کرده است اما اسلام همچنان در همه ی زمینه ها حرف اول و آخر را برای آنها می زند و این جایگاهی است که نمی توان به راحتی آن را متزلزل ساخت. مسلمانان صدر اسلام با اعتماد به خود و مسیری که انتخاب کرده بودند از منابع تفکری غرب استفاده می کردند بدون اینکه دچار سردرگمی و یا تنگنا شوند.اما از زمانی که کشورهای عربی در چنگال استعمار گرفتار آمدند و تحت سلطه ی اقتصادی و سیاسی غرب قرار گرفتند هر اقتباسی از غرب را به چشم دشمنی با دین نگریستند.در حالی که این بی اعتمادی تا حد زیادی مسأله ای روانی است و در حقیقت اسلام ناب فراتر از از روشنفکری دینی و بنیادگرایی اسلامی می باشد. پی نوشت: حسن أحمد أمین؛ اندیشمند مسلمان و دیپلمات مصری . منبع: مجموعۃ من الکتاب(2002)،الأسلام و الغرب،ناشر مجلۃ العربی،کویت. تألیف: گونه شناسی زبان تعارف در میان عرب زبانان مقیم در تهران http://anthropology.ir/node/7214 خانواده و زناشویی به مثابه فراگرد مبادله http://anthropology.ir/node/7540 فرهنگ توده ای و تخریب محیط زیست http://anthropology.ir/node/7815 ساختار گرایی ،نشانه شناسی و فرهنگ عامه http://anthropology.ir/node/8001 گزارش هم اندیشی نشانه شناسی: سخنرانی دکتر امیر علی نجومیان http://anthropology.ir/node/7651 آشفتگی عقل بشری http://anthropology.ir/node/8050 هویت جنسی از بیولوژی تا فرهنگ http://anthropology.ir/node/8391 دوزبانگی و کدگردانی در میان زنان معاود مقیم در تهران http://www.anthropology.ir/node/8908 تاریخ افغانستان به روایت بادبادک باز http://www.anthropology.ir/node/8864 ترجمه: علی وردی پیشگام جامعه شناسی معاصر در جهان عرب http://anthropology.ir/node/7457 قیس نعمت نوری پایه گذار انسان شناسی در دانشگاه بغداد http://anthropology.ir/node/7709 عبدالفتاح ابراهیم فتاح:جامعه شناسی در عراق http://anthropology.ir/node/7576 رنگ خدا و زبان سینمای ایران http://anthropology.ir/node/8117 عبدالجلیل طاهر:جامعه شناسی در قطر http://anthropology.ir/node/8479 فؤاد البعلی:وحدت و پراکندگی عرب http://anthropology.ir/node/8479 گفتگویی با د. یوسف زیدان برنده جایزه ادبی پوکر أحمد أبوزید: مطالعه میدانی از آفریقا تا ایران صفحه ی نگارنده در سایت انسان شناسی و فرهنگ: http://anthropology.ir/node/7710
نظرات