راه گمشده روشنگری در ایران در گفت‌وگو با عبدالرسول خلیلی

 

كتاب «راه گمشده روشنگری در ایران» كه به تازگی از سوی انتشارات چاپخش منتشر شده، از منظری متفاوت در عرصه جامعه‌شناسی اندیشه ایرانی به چگونگی ورود مدرنیته به ایران پرداخته است. این كتاب با رویكردی جدید توسط «عبدالرسول خلیلی»، استاد علوم سیاسی و پژوهشگر اندیشه سیاسی نوشته شده. دكتر خلیلی، با بیش از چهار دهه تحقیق در حوزه تفكر سیاسی - اجتماعی ایران و غرب به موضوع چگونگی پدیده ورود مدرنیته به ایران معاصر پرداخته و موجودیت آن را از منظر بازگشت به هویت به‌ منزله راه گمشده روشنگری نشان داده است، به این مناسبت با او گفت‌وگو كردیم.

 

‌ سیاست هویتی كه در عرصه تاریخ اندیشه روشنگری ایران مورد توجه شما در كتاب راه گمشده روشنگری قرار گرفته است، چیست و آن را توضیح دهید؟

از منظر بازگشت به هویت باید گفت كه در سیر اندیشه و تفكر فلسفی ایرانی، تقابلی میان مدرنیته و سنت وجود نداشته و ندارد. مولفه روشنگری به معنای اصطلاحی Enlightenmentیا Aufklärung كه تزوتان تودوروف فیلسوف، مورخ و نشانه‌شناس اروپایی در كتاب روح روشنگری در غرب بیان كرده در ایران و اسلام نیز وجود داشته است.به ‌نحوی‌ كه روشنگری به معنای زمینه‌ساز آغاز مدرنیته در غرب قرن هجدهم تاكنون در ایران و اسلام معاصر نیز همواره نمود داشته است. در بررسی تاریخ علم و اندیشه نشان داده شده كه تمدن و فرهنگ امروز غرب وام‌دار اندیشه ایرانی اسلامی بوده است. از این‌رو باید گفت كه روشنگری سیاسی و فرهنگی در ایران بر اساس تقابل بین سنت و مدرنیته شكل نگرفته و به همین دلیل است كه پیامدهای مدرن در ایران به راحتی مقبول مردم قرار می‌گیرد. بدین معنا در تمدن و فرهنگ ایرانی، مدرنیته عین سنت و سنت عین مدرنیته تلقی می‌شود. مدرنیته ادامه سنتی بوده كه در طول زمان مسیر خود را هموار كرده است. آنچه باعث شده تا این دو از هم جدا شده یا می‌شود، نگرش متحجرانه و تنگ‌نظری دینی و جاهلیت فكری در ارتباط با ورود پدیده‌های مدرن به ایران است. چیزی كه در جامعه ایران امروز برخی هنوز ناآگاهانه بر طبل دور شدن از فضای نو و پیامدهای جدید آن زده و با تفكرات عقب‌مانده سعی در پیشبرد اهداف تنگ‌نظرانه خود كرده‌اند و باعث شده‌اند تا جامعه به‌ویژه از سال ۱۳۸۴و حتی قبل‌تر از آن و از آغاز جنبش مشروطیت، ایران معاصر دچار ابربحران‌هایی شود كه بیشتر ناشی از واپسگرایی سیاسی برخی زمامداران در ارتباط با پدیده‌های نو در عصر خودشان است. جریان‌های سیاسی ناترازی كه همگی موید همین نگاه‌های متحجر و ناآگاهانه سیاسی است. بحران‌های پیش آمده و راه‌حل‌های شل‌كن سفت‌كن ناشی از این تفكر نابخردانه فرهنگی و سیاسی - اجتماعی در حل ابعاد مختلف ایران بوده و با این رویه خواهد بود.

‌ چگونه بدیل راه گمشده روشنگری در ایران و اسلام را با تحولات مدرنیته مرتبط كرده‌اید؟

در جامعه‌شناسی اندیشه سیاسی ایران رابطه دولت - ملت همواره در عرصه حاكمیت سیاسی مورد توجه بوده و كمتر به نقش اندیشمندان و نظریه‌پردازان در تحكیم ارتباط مبانی این پدیده مدرن در راهبری سیاستمداران و ارتباط میان جامعه‌شناسی و دولت پرداخته شده است. پدیده مدرنی كه در عبارات جدیدتر نوع خاصی از دولت‌سازی ویژه جهان مدرن است كه در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاكمیت بوده و مشروعیت خود را از اعمال یك ملت اخذ كرده كه جمعیت آن شهروندان محسوب می‌شوند.همچنانكه عقلانی ‌شدن ساختارهای گوناگون اداری، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را از ساختارهای سیاسی قدیم متمایز می‌كرده است. آنچه در این عرصه اهمیت بسیار دارد، مطالعه، تدقیق در موضوع روح روشنگری و بررسی مبانی عصر روشنگری به ‌منزله یكی از پیشروترین مراحل تاریخ انسانی در تمدن‌های مختلف بشری است. عصری كه صرفا به لحاظ وجود تفاوت در تاریخ تمدن جدید غرب خودی قلمداد شده است. حال آنكه روح روشنگری را می‌توان در ساخت عناصر این عصر در دوره‌های مختلف و در اغلب تمدن‌های بزرگ بشری از جمله در ایران و اسلام در ایران یافت. نشانه‌هایی از افكار و مبانی این عصر در قرون قبل از میلاد در منشور حقوق بشر كوروش كبیر و كتیبه داریوش بزرگ در نقش رستم از هر دو دوره هخامنشی و ساسانی قابل جست‌وجو و ردیابی است. همچنانكه روح این عصر در قرن سوم پیش از میلاد در هندوستان در نصایح به پادشاهان و همچنین در دستورهای امپراتوران هندی یافت می‌شود. به‌ علاوه، نشانه‌ها و علایمی از روشنگری نیز نزد علمای آزاده اسلامی در قرون هشتم تا دهم میلادی برابر با قرن پنجم تا هفتم هجری قمری/ شمسی وجود دارد. از میان مفسران قدرتمند و مدافعان تساهل و كثرت‌گرایی در هندوستان باید از اكبر شاه یاد كرد كه بر شكل‌های متنوع اجتماعی و دینی و حقوق بشر از جمله آزادی عبادت و اعمال مذهبی تاكید می‌كرده است كه در دوران او در بسیاری از مناطق اروپا امكان‌پذیر نبوده و به رسمیت شناخته نشده بود. این نگرش در زمانی مطرح شده كه تفتیش عقاید در اروپا به ‌شدت در جریان بود و بازجویی دینی، انكیزیسیون (Inquisition) به معنی سركوب، آزار رساندن و جلوگیری از آزادی بیان افراد به دلیل باورهایشان بسیار رواج داشت. همچنانكه امپراتوران ترك همیشه نسبت به امپراتوران اروپایی معاصر خود بردبارتر بودند. نمونه‌های زیادی از این نوع تسامح را می‌توان در قاهره و بغداد پیدا كرد. بر این ‌اساس و با توجه به اهمیت روشنگری در ایران و ایران بعد از اسلام، ارایه راه گمشده روشنگری، از كران تا كران مدرنیته را می‌توان در رویكردهای ایران معاصر پیدا كرد و امیدوار بود تا مناقشات بی‌حاصل سنت با مدرنیته مرتفع شوند. در كتاب راه گمشده روشنگری در ایران سعی شده تا با رمزگشایی زمینه‌های تاثیرگذار روح روشنگری، چگونگی جهان روا بودن آن را در پیشبرد مبانی سیاست هویت خویش در جامعه ایران روشن ساخته و ارزش‌های بدیلی را برای دست یافتن به روشنگری حقیقی بر پایه معرفت چند بنیاد مطرح كرد. معرفتی كه می‌تواند به كمك دانایی و بصیرت، جامعه ایرانی را از یوغ بندگی، بینوایی و خسران برهاند و سبب شود تا انسان‌های شهروند با احساس مسوولیت، نه تنها اراده بهبود سرنوشت خویش، بلكه اراده بهبود سرنوشت نوع انسان را نیز خود با دست خویش به وجود آورند.در این‌ كتاب، همچنین از منظر وجود روح روشنگری در ایران و اسلام، راه گمشده روشنگری را با بسط آرا و عقاید حلقه‌های متصل برنامه روشنگری، یعنی حامیان جنبش بازگشت به قانون خویشتن از مولانا گرفته تا شریعتی در عصر حاضر در قالب پیام رهایی و رستگاری توصیف كرده‌ایم.

‌ مضمون روشنگری از طریق كدام برنامه در ایران و دیگر كشورهای اسلامی به اجرا در آمده است؟

مضمون روشنگری در كشورهای اسلامی به‌ویژه در ایران از طریق برنامه بازگشت به قانون خویشتن عملیاتی شده است كه می‌توان آن را به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی روشن‌بین منسوب كرد. پدری كه امام علی (ع) آیینه او بود و در اشعار خود بر عرفان تغییر پافشاری می‌كرد. فخرالدین عراقی‌كمیجانی از شاعران ادب فارسی كه در قونیه به خدمت مولانا رسیده بود و مدت‌ها در مجالس سماع حاضر می‌شد، دنبال‌كننده دیدگاه مولانا در حوزه عشق سماوی و تحت تاثیر سوانح احمد غزالی و آرای ابن عربی بوده است.همچنانكه سیدجمال‌الدین اسدآبادی طلایه‌دار اندیشه مدرنیته سیاسی در تاریخ معاصر ایران و ایده‌پرداز نظریه وحدت اسلام و پارادایم بازگشت به اسلام اصیل بود. سیدجمال منادی بازگشت به قانون خویشتن خویش در دوران معاصر ایران است. او با تاكید بر عرفان تغییر مولانا، بر رهایی از استعمار و زدودن نقش آن در عقب‌ماندگی مسلمانان و شیوه‌های فراگیری علوم تاكید كرد. چهره‌های دیگری همچون شیخ محمد عبده، سید قطب، عبدالرحمن كواكبی، محمدرشید رضا، محمد اقبال لاهوری، محمدتقی شریعتی، مهدی بازرگان، سید محمود علایی‌طالقانی و دكتر علی شریعتی در ادامه راه بر اهمیت احیا و بازسازی اندیشه دینی و شناخت حق و رهایی مردم از خرافات خانمان‌سوز دینی تاكید كردند. از این‌رو، می‌توان گفت الگوی قابل دسترس و نسخه عملی برنامه روشنگری ایرانی، همانا برنامه بازگشت به قانون خویشتن خویش به عنوان نسخه بدیل روشنگری در كشورهای اسلامی است كه مایل به رهایی از زیر یوغ استعمار غرب و آثار منفی و مخرب آن هستند. این نسخه به ‌واقع نقطه تلاقی دو تمدن اسلامی و غربی نیز بوده است. این كتاب كه به ‌دنبال ارایه راه گمشده روشنگری در ایران از كران تا كران مدرنیته است، امیدوارانه بر آن است تا بتواند زمینه‌های تاثیرگذار روح روشنگری را رمزگشایی كند و چگونگی جهان روا بودن آن را در پیشبرد مبانی بازگشت به هویت و قانون خویشتن خویش در جامعه ایرانی و ارتقای ارزش‌های جایگزین به روشنگری حقیقی مبتنی بر دانش چندبنیان روشن سازد؛ دانشی كه در آن به‌كارگیری همزمان حس، عقل، شهود و وحی سماوی، راه روشنی برای روشنگری حقیقی خواهد بود تا مردم را خوشحال كند كه با علم و بصیرت می‌توانند خود و دیگران را از یوغ بندگی، بینوایی و خسران رها سازند و باعث شوند تا مردم از طریق احساس مسوولیت، نه تنها به بهبود سرنوشت خویش، بلكه اراده برای بهبود سرنوشت انسان‌های امروز را تمایل داشته باشند.

‌ در كتاب راه گمشده روشنگری در ایران به تفاوت‌های اندیشه ایرانی - اسلامی با غرب هم توجه داشته‌اید؟

بله، در این كتاب، با تحلیل و بررسی نقش تاریخی روشنگری غربی و اهمیت اندیشه‌های ایمانوئل كانت و گئورگ ویلهلم فریدریش هگل در پیشبرد اندیشه روشنگری غربی، كوشش شده تا تفاوت‌ها و نقدهای وارده بر افكار و اندیشه‌های غربی را در مقایسه با جهان اندیشه ایرانی- اسلامی مورد تحلیل و موشكافی قرار دهیم. غربی‌ها در مفهوم مكانی مدرنیته را محقق در جغرافیای خاصی دانسته كه پس از تحولات ناشی از دوره رنسانس و عصر اصلاح دینی در عصر روشنگری رخ داده و آن را شامل نگرش‌های فلسفی سیاسی و اجتماعی نسبت به انسان و محیط دانسته كه امهات بحث را می‌توان در مباحث شناخت‌شناسی، هستی‌شناسی، روش‌شناسی و ارزش‌شناسی مورد تدقیق قرار داد. مبانی این مباحث را می‌توان در اومانیسم، عقل‌گرایی و فایده‌محوری دانست.ایمانوئل كانت شیء را در ذات خود دریافتنی نمی‌دانست و آنچه او می‌گفت فقط در عالم پدیدار بود.كانت راه‌حل مسائل ممكن را در حوزه شناسایی، عمل اخلاقی و عالم رفتاری، عقل خود بنیاد انسانی می‌دانست. با چنین رهیافتی بود كه امكان رشد علوم جدید در غرب فراهم شد.زندگی اجتماعی مدرن افزون بر انعطاف‌پذیری نهادهای خود، از ویژگی‌های دیگری مبتنی بر فرآیندهای پیچیده برای سازماندهی مجدد زمان و مكان برخوردار است كه بخش لاینفك توسعه و كارهای رهایی‌بخش آن به شمار می‌رود. همچنانكه می‌توان از زاویه مساله آزادی به تحلیل جدیدی از كلیت تاریخ بشری دست یافت كه این همانا در كار اساسی فریدریش هگل در تاریخ فلسفه غرب صراحت یافته است.اگرچه در عصر عقل هگل با فلسفه‌اش ملزومات ایدئالیسم را به نام اصالت تصور استحكام بخشید و تاریخ‌گرایی و ایدئالیسم او انقلاب عظیمی در فلسفه اروپا به وجود آورد، همچنانكه باعث شد تا زمینه آشتی مدرنیته با سنت امكان‌پذیر شود. اكنون، این وضعیت به كلی تغییر كرده است. نوآوری‌ها به نقطه عطفی رسیده‌اند كه برخی پیامدهای آن را دیگر نمی‌شود امتدادی از آنچه قلمداد كنیم كه پیش‌تر می‌دانستیم. انقلاب فناوری و پیشرفت‌های مصنوعی به خلق پدیده‌هایی منجر شده كه به واقع جدید هستند و از اختیار انسان خارج شده است. افعالی كه یك نسل پیش به ‌صورت دستی انجام می‌شد اینك دیجیتالی، مبتنی بر داده‌ها و در حال گسترش در همان قلمرو، یعنی فضای سایبری هستند. از این‌رو، تمام سطوح سازمان‌ انسانی از این دیجیتالی‌سازی متاثر شده‌اند. دیجیتالی‌سازی با وجود همه دستاوردهای شگفت‌انگیزش باعث شده تا از زمینه‌گرایی و مفهوم‌گرایی ذهن بشر كاسته شود. انسان‌ها در این فرآیند جنبه‌هایی از تفكر را به فناوری جایگزین ایدئولوژی واگذار كرده‌اند. با این اوصاف، با نگاه یك‌جانبه‌گرای عقل بنیاد كانت كه با كاربرد فهم خویشتن بدون هدایت دیگری، انسان‌ها را در دام ذهنیت مدرن و پیامدهای دهشتناك آن اسیر كرده است، تمدن ایرانی و اسلام در ایران با نگاه بینابینی چند وجهی از رهگذر حس، عقل، شهود و وحی سماوی به‌ دنبال روشنگری حقیقی است تا بازگشت به هویت را از طریق پارادایم میان رشته‌ای هویت قانون خویشتن خویش دنبال كند. تفاوت دیگر نگاه مربوط به خرد ایرانی اسلامی در معنای وسیع كلمه است كه در طول تاریخ بیشتر آن جهانی بوده است. از آن جهانی بودن، خرد ایرانی دو معنا اراده می‌شود: موضوع و مسائلی كه خرد ایرانی خود را به آن مشغول داشته، كمتر این جهانی و بیشتر آن جهانی است. مبدا و بنیان خرد ایرانی در بیرون این جهان واقع شده و اعتبار احكام خود را از آغاز یا آغازه‌هایی آن جهانی وام می‌گیرد. بر ماست كه اندیشه روشنگرانه را از وجود بذرهای فساد و پوسیدگی كه ریشه زده یا هنوز نشكفته‌اند، یكسره در خدمت به جامعیت انسان پاك‌ سازیم. این رفع تعارضی است كه بشر امروزی در پیوند سنت و مدرنیته با آن درگیر است. باید گفت كه ما ایرانیان به لحاظ نگاه روشنگرایانه هیچ معاضدتی با مدرنیته در طول تاریخ از ایران باستان تا امروز نداشته و آنچه خندق بین سنت و مدرنیته را عمیق‌تر كرده و به آن دامن زده، نگاه متحجرانه است كه به اجبار قصد دارد تا بدون توجه به ماهیت پیامدهای مدرن، تمدن ایرانی را با ماهیت هم‌آواز مدرنیته درگیر كند. نگاه راهبردی این كتاب در واقع، مقابله با تحجر و جاهلیت در هر وجهش است.

‌ اگر در ادامه این كتاب مجلدهای دیگری هم نوشته‌اید درباره آنها توضیح بدهید؟

جلد دوم و سوم كتاب راه گمشده روشنگری در ایران به نام‌های «چگونه ایرانیان را هوشیار كنیم؟: بازشناسی جریان روشنفكری در ایران» و «چگونه روشنفكران را هوشیار كنیم؟: جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران» به مصداق‌های روح و جریان روشنگری مدرن در ایران معاصر پرداخته است. رویكردی جدید كه در آن به پیشینه‌های تفكر دنیای مدرن در ایران معاصر اشاره كرده كه مسیر گمشده روشنگری در ایران را از كران تا كران مدرنیته تحلیل و بررسی كرده است. به‌ویژه تاكید خاصی بر نظرات نوگرای دكتر علی شریعتی در پاسخ به جاهلیت روشنفكری معاصر در ایران شده است. به‌ خصوص در جاهایی‌ كه روشنفكران ناروشنگر به انتقاد غیرسازنده از دكتر شریعتی متوسل شده و نارضایتی از وضعیت موجود را صرفا به‌ دلیل نمایش خودشان به گردن او می‌اندازند. از این رو، دیدگاه‌های شریعتی در كنار دیگر پیشگامان عصر روشنگری در ایران متناسب با نیاز جامعه امروز مورد بررسی قرار گرفته است.