از دست رفتن عمق

هوشمند مشایخی

مقدمه

رودولف بولتمان، متخصص الهیات مسیحی، در كتاب «عیسی مسیح و اسطوره‌شناسی»، درك پیام معنوی كتاب مقدس را در گرو رهایی بخشیدن پیام الهی از حجاب‌های اسطوره‌ای می‌داند. او بر این عقیده است كه پولس و یوحنا پیشگامان اسطوره‌زدایی از عهد جدید هستند. (1) با این حال در مورد خوانش اسطوره‌زدایانه او این انتقاد مطرح شده است كه هرجا پای مفاهیمی چون «نجات»، «امر قدسی» و حتی مفهوم «خدا» در میان است، چنان كه خود بولتمان هم تلویحا اشاره می‌كند، رهاشدن از اسطوره اساسا امكان‌پذیر نخواهد بود. همانطور كه ریچارد كمپل نیز اذعان دارد، بولتمان خوانش‌های اسطوره‌ای از فرجام جهان را نفی می‌كند اما تفسیر خودش از كتاب مقدس همچنان رنگ و بویی اسطوره‌ای دارد. (2)

زبان عهد جدید قابل درك نیست

از سوی دیگر بولتمان معتقد است زبان عهد جدید به واسطه گسستی كه میان دوران مدرن و دوران تكوین كتاب مقدس وجود دارد قابل‌ درك نیست و باید كاری كرد كه كتاب مقدس به زبان انسان مدرن به سخن در‌آید. در واقع بولتمان عقیده دارد كه چون در دوران مدرن انسان با شیوه‌های علمی و تجربی با هستی مواجه می‌شود استفاده از متن كتاب مقدس در این عصر امكان‌پذیر نیست و به همین دلیل باید جان كلام الهی را با زدودن ابهام اساطیر قابل ‌فهم كرد. البته شواهد بسیاری برای تصدیق گسست مورد نظر بولتمان وجود دارد؛ اما ادامه حیات اسطوره و ادراك مبتنی بر رویكردهای اسطوره‌ای از جهان نیز پابه‌پای تغییرات شیوه زندگی در دوران مدرن، متناسب با رویكردهای فرهنگی در این عصر، به‌روشنی قابل ‌مشاهده است. به‌ این ‌ترتیب این برداشت كه اسطوره‌ها - حتی با تفسیر و توجیه به زبان امروزی- پایان نمی‌گیرند، بلكه به اقتضای گذر زمان رنگ وصورت عوض می‌كنند، واجد اعتبار است.

انسان؛ حیوان نمادپرداز

ارنست كاسیرر، فیلسوف نئوكانتی، در آثار خود به ویژه در كتاب فلسفه صورت‌های سمبلیك به بررسی نقش اسطوره در زندگی مدرن پرداخته است. او معتقد است كه انسان به عنوان «حیوان نمادپرداز» (3) [همچنان] با استفاده از صورت‌های نمادین، از جمله زبان و اسطوره، جهان را تجربه و تفسیر می‌كند. كاسیرر اسطوره را به عنوان اولین شكل آگاهی بشری در نظر می‌گیرد كه دیگر صورت‌های فرهنگی مانند دین و هنر به واسطه آن توسعه می‌یابند. او تأكید می‌كند كه اسطوره‌ها نه تنها به عنوان روایت‌های تاریخی یا فرهنگی، بلكه به عنوان ابزارهای مهمی برای فهم و تفسیر واقعیت‌های انسانی عمل می‌كنند. او اذعان دارد كه در جوامع مدرن، اسطوره‌ها می‌توانند به عنوان نیروهای موثر در شكل‌گیری هویت‌های جمعی و سیاسی عمل كنند. (4) كاسیرر ضمن بررسی چگونگی بازگشت به قدرت اسطوره در سیاست‌های قرن بیستم به تأثیر آن بر ایدئولوژی‌های فاشیستی نیز اشاره می‌كند.

اسطوره‌های قرن بیستم و باورهای شبه دینی

از نظر او با وجود اینكه اسطوره‌های باستانی، شكل بنیادی قدرتمندی از باور دینی هستند كه توسط تخیل حفظ می‌شوند، قدرت اسطوره‌های قرن بیستم نیز ناشی از وضعیت آنها به عنوان باورهای شبه دینی است كه تخیل آنها را تقویت می‌كند. امكان بهره‌گیری از مدل‌های تقلیل یافته این حكمت‌های قدیمی و نمادهای رازآمیز بر جای مانده از روزگاران كهن می‌تواند به مثابه راهی برای پاسخ به میل رایج كشف رازناكی جهان و اعماق كیهان و ارضای هوس گشودن ابهامات شبه معنوی، یا سوءاستفاده‌های تبلیغاتی و كسب سود نیز در نظر گرفته شود. به این ترتیب برخلاف آن چه بولتمان در زدودن اسطوره از آیات كتاب مقدس در نظر داشت آنچه در این عصر تحقق یافته است تقلیل اسطوره‌هاست.

انسان مدرن و تقلیل اسطوره

انسان عصر مدرن به اقتضای شیوه زندگی مبتنی بر كاهش رنج و افزایش هرچه بیشتر لذت، اسطوره‌ها را تا حد فهم و نیازهای غریزی و كوتاه‌مدت خود تقلیل داد تا هم پیچیدگی جهان را ساده كند و هم از رنج ناگزیر مواجهه با رازهای هستی رهایی یابد.

از دست رفتن عمق

جولین بارنز، در كتاب سطوح زندگی، (5) تقلیل یافتن اسطوره‌ها به امور در دسترس را از خلال پرداختن به شیوه زندگی قرن نوزدهم و با بررسی زندگی فلیكس نادار به تصویر می‌كشد. فلیكس نادار یك نابغه فرانسوی در حوزه عكاسی بود كه به پرواز با بالن هم علاقه بسیار داشت. او دوربین عكاسی قرن نوزدهمی خودش را بار جادوی بالن كرد و از آن بالای دست‌نایافتنی، به واسطه عكس‌هایی كه از زمین برداشت، چشم‌اندازی را رویت‌پذیر ساخت كه به برملا شدن رمز و راز زندگی در زمین انجامید. انگار چیزی در كار نبود. چیزی كه انسان از آن بترسد یا هیبتش آدمی را مرعوب كند. رازهای جهان یك به یك از سكه افتادند. لامپ‌ها معابر را روشن كردند و تاریكی به مثابه رنگی شیطانی رخت از كوچه و خیابان‌های جهان بربست و شور روشن زندگی در تاریك‌ترین پستوهای ناگرفته هم نور گرفت. حتی مرگ هم پشت پستوها پنهان شد. عمق تاریك زمین به همان یكی دو متر قبرستانی در دسترس بدل گشت. دنیای زیرین رو به مته‌های آهنی سرد و بی‌تفاوت سینه گشود و رازهای زمین را یكی پس از دیگری فاش كرد.

نه خبری در آسمان و نه هوایی در زمین

دنیای مردگان از رگ و پی زمین فوران زد. عمق هم خودش را لو داده بود و در ید قدرت رازگشای عقل و درایت آدمی هر چه بود و نبود انكار كرد. نه خبری در آسمان بود و نه هوایی در زمین. به تعبیر بارنز ما ارتفاع خدایگانی را از دست داده بودیم. همه‌چیز به سطح آمده بود. نه عمقی در كار بود و نه ارتفاعی؛ فقط سطحی امن و امان كه حالا دیگر همه ناخوشایندی‌ها و ناكامی‌ها را به مدد رنگ و برق‌های چشم‌نواز پس می‌زد. سوژه قادر بود خودش را از بیرون خودش تماشا كند. چراكه توانسته بود از مرزهای تو در توی جهان بیرون برود. انسان حالا بیرون بود، بیرون خودش، بیرون جهان. حالا از بیرون‌ترین جایگاه، از چشم‌انداز ماه به خودش می‌نگریست. و این وسوسه ترسناك كه «خبری هم نیست» هر روز بیشتر پا می‌گرفت. هر چند چه جای ترس و بهت و شگفتی است! حالا دیگر كار جهان در دستان با كفایت علم و حرص سروری بر زمین و زمان بر مداری می‌چرخد كه سمت و پایان راز‌آمیزی بر نمی‌دارد؛ چه بهتر. ظاهرا این چاره‌ای بود كه دوران مدرن برای ترس و بیم‌های آدمی اندیشید. رمز خلاصی از آشوب و اضطراب و ناكامی، تمركز بر توجیه و تبیین همه‌چیز مبتنی بر انگاره‌های علمی و در دسترس است. تمام پدیده‌هایی كه رازناك به نظر می‌آیند حتما منشایی علمی و عقلانی دارند و برای توضیح و تفسیر یا حتی به كار گرفتنشان در زندگی روزمره می‌توان از دستورالعمل‌هایی استفاده كرد كه همه آن تهدیدهای تاریك را به فرصت‌های روشنی برای درك و فهم جهان تبدیل می‌كند؛ فهم جهان به همین اندازه‌ای كه به چشم می‌آید، تا همان حدی كه علم و باورهای مبتنی بر آن می‌فهمند. ناگزیری پرسشی جانكاه هم اگر هست (در واقع خلاصی از این پرسش ناگزیر به هیچ‌وجه امكان‌پذیر نیست) اولین گام پس‌زدنش یا انكار یا غفلت ورزیدن از آن به مدد مواهب و مظاهر رنگارنگ همین زندگی از پیش معینی است كه دوران پیشرفت برایمان تدارك دیده است. باید هر طور شده از دست آن پرسش، از دست نابهنگامی كابوسی كه رویای شسته‌رفته زندگی را تهدید می‌كند نجات یافت. اگر هم نشد (كه نمی‌شود) اشكالی ندارد اصلا سودای پاسخ به این پرسش‌های بیمارگون به این وضعیت معنای بهتری می‌بخشد. انواع‌ و اقسام كتاب‌های علمی، انگیزشی، روان‌شناسی و... فوج‌فوج عناوین شیك و تروتمیز توی ویترین‌های شهر كتاب‌های درندشت جلوی چشم آدم‌ها خودنمایی می‌كنند. به این ترتیب رازواره‌های جدید در جهت ارضای میل سوژه‌ها برساخته می‌شوند و كشف آنها شهوت برملا كردن همه‌چیز را تا حد زیادی مرتفع می‌سازد.

ارتفاع پست الهه ساموتراس

یكی از بسته‌های حاضر و آماده درك سازوكار جهان اسطوره، انكار آن یا حتی ایمان آوردن به وجوه رازناكی كه به هر رو در خط و ربط‌های مبهم تاریخ به چشم می‌خورد، سرسپردن به راهروهای باشكوه موزه‌های پررونق و متاثرشدن از عجایب شگرفی است كه تاثیر شگرفشان به این سادگی‌ها دست نمی‌دهد مگر با تن‌دادن به رویه‌ها و قوانینی كه به لطف خلاقیت كارآفرینان صنعت پرطرفدار توریسم در قالب پكیج‌های متنوع ارایه شده و اطاعت از خط و ربطی كه راهنمای مصمم تور تعیین می‌كند.

فرشته بال‌دار ساموتراس، الهه نایكی، ایزدبانوی پیروزی در اساطیر یونانی در سال 1863 میلادی توسط چارلز شامپوزیو، باستان‌شناس فرانسوی، در جزیره ساماتورس كشف شد. او تكه‌های این مجسمه را جمع‌آوری كرد و به پاریس فرستاد. این مجسمه، الهه پیروزی در جنگ‌ها و نماد قدرت و افتخار در فرهنگ یونان باستان بود. نایكی به عنوان فرشته پیروزی، در زمینه‌های مختلفی از جمله هنر، موسیقی و ورزش نیز احترام داشت. معبد بزرگ خدایان، جایی كه فرشته پیروزی كشف شد، محلی بود كه زائران از سراسر مدیترانه برای انجام مراسم مذهبی به آنجا می‌آمدند. این مجسمه، با شكوه و پیروزمند، بالای تپه‌ای با دید وسیع به اطراف قرار داشت و بهت و احترام زائران را نظاره می‌كرد. این مجسمه سرهم‌بندی شده اكنون در موزه لوور، بالای پله‌های دارو (6) روی سكویی صخره مانند قرار دارد. پیكره بالداری كه سر ندارد و تكه‌های به هم چسبیده‌اش مذبوحانه قرار است همان حس اساطیری را در مخاطبان بیدار كند. حسی كه در هنگامه جنگ در جنگجویانی كه به امید پیروزی از زیر سایه بال‌های افراشته‌اش می‌گذشتند، برمی‌انگیخت. درست است كه فقط حسی شبیه احساس رضایت از جاذبه‌ای توریستی و مشهور، متناسب با زیبایی پر زرق و برق موزه‌ها و پولی كه برای دیدنش پرداخته‌اند یا پاداش رنجی كه برای سفر به خود هموار كرده‌اند، به خاطر مخاطبان خطور می‌كند، اما به نظر می‌آید چیزی مثل همان ساز و كاری كه زائران را جذب می‌كرد هم در كار است. چیزی كه به تعبیر كاسیرر به آن باورهای شبه‌دینی كه تخیل تقویتشان می‌كند، ربط دارد. چیزی كه كارآفرینان كاركشته، این پیامبران عصر مدرنیته از نو بشارت می‌دهند: سفر به پاریس و فروبلعیدن تأثیر ناپیدای فرشته مقدس زیبایی كه حس رضایت و پیروزی را دوباره در جان مسافران می‌ریزد. فرشته پیروزی ساماتورس با بال‌های شكسته‌ای كه در روال ناگزیر تاریخ شكل و شمایلش فرسوده شده و در مسیر گونه‌ای اسطوره‌زدایی جبری قرار گرفته است دوباره به مدد زرق و برق راهروها و چراغ‌های پرنور و شكوه موزه جان می‌گیرد و «كاربران» را در لذت و آرامشی خیال‌انگیز فرو می‌برد. طوری كه از جایگاه بازدید كننده ناچیز موزه به سوژه كشف كننده پرتمنای در پی‌حقیقت جهان تبدیل می‌شوند.

بال‌های شكسته نایكی

به همین ترتیب نیز می‌توان تأثیر معنوی تقلیل یافته بال‌های پیروزی بخش الهه نایكی را كه منبع الهام شکل‌گیری نماد مشهور برند نایكی است، تحلیل كرد. محصولات نایكی هم با شعار‌ اعجازآور «فقط انجامش بده»، پوشیدن كفش‌های این برند محبوب و قدرت یافتن و چیرگی بر جهان را كه در روح پیروزمند نایكی رگه دارد، همچون بشارتی زندگی بخش توصیه می‌كنند. گویی همه انگاره‌های فراموش شده اسطوره‌های پیشین به چیزی بیشتر، فراتر از مجسمه زیبایی در یك راهروی تكراری یا ماده مصرفی نمود یافته در قالب یك كفش تبدیل می‌شوند و معنویتِ مازاد در شكل و شكوه بال‌های لوگوی فرشته دوباره تبلور می‌یابد. برخی بر این باورند كه برند نایكی با استفاده از نماد فرشته پیروزی، در واقع اسطوره‌ها و ارزش‌های فرهنگی را به یك مفهوم صرفا تبلیغاتی بدل كرده است. اما باید در نظر داشت كه اقبال به برندهایی مثل نایكی وجه دیگری هم دارد و آن میل ناگزیر انسان مدرن به وجوه رازآمیز زندگی در قالب‌های در دسترس است كه ناچار در بحبوحه بی‌معنایی و سطحی‌نگری، علاج از دست رفتن عمق و ارتفاع جهان هم هست. چیزی كه روزگاری در ابهام و تاریكی جهان در هیبت آسمان پرستاره و پیوستن به حكمتِ جاری هستی پیگیری می‌شد اكنون به كیش در دسترس ارباب مصرف و خواهش تبدیل شده است. گویی خدایان عصر مدرن وجود و حضورش در جهان را در نمادهای برق و جلا یافته تبلیغاتی برندهای طاق و جفت نشانه‌گذاری می‌كنند.

كتاب مقدس و ماركت اندیشه ورزی

آن زبانی كه بولتمان برای درك جان‌مایه عهد عتیق درصدد كشف و توضیحش بود به مدد تفسیر و توجیه‌های تبلیغاتی مبتنی بر عقلانیت عصر مدرن دیگر ضرورتی ندارد. تو گویی اكنون اسطوره و زبان مدرن در سطحی ناگزیر یكدیگر را به درستی درك می‌كنند. امروزه هر مفهوم و تفسیری از كتاب مقدس كه سمت و سوی علمی و رنگ و بویی عقلانی داشته باشد به سرعت در «ماركت» اندیشه‌ورزی به فروش می‌رسد. كم نیستند تفسیرهای مبتنی بر فیزیك كوانتوم یا علوم ریاضی و تفاسیر متأثر از علوم زیستی جدید. حتی تاریخ عهد عتیق هم سر از شوهای تلویزیونی و برنامه‌سازی‌های خلاقانه شبكه‌های نمایش خانگی همچون نتفلیكس در آورده است. با این حال روشن است كه بسیاری از این رویكردها غیر از فروش ایده‌ها و ترفند‌های كارآفرینانه به مثابه كلیدهای طلایی درك رازهای عمیق جهان، در تحلیل و توضیح عجایب و پندارهای اسطوره‌ای كاری از پیش نبرده‌اند.

ما عمق جهان را كم كردیم و ارتفاع دور و دراز آسمان را سقفی آبی و معنادار زدیم كه از دست آن پرسش‌های مزاحم خلاصی یابیم. اما سودای برخورداری از مواهب روزگار مدرن و بهره‌مندی از امكاناتی كه پیشرفت‌های تكنولوژیك در اختیارمان گذاشته‌اند، كوچك شدن جهان به مدد گسترش استارلینك پرسرعت و شبكه‌های جورواجور اجتماعی هیچ‌كدام به فراموشی آن سوال‌هایی كه در تاریكی قرون وسطایی اذهان ما وجود داشته راه نبرده‌اند. پرسش‌ها حتی پیچیده‌تر شده‌اند و تاریكی هرچند از اینجا دور اما درست در چشم‌های مرگ سایه دارد و گاهی در كابوس‌ها به هیات هیولایی سهمگین روی سینه آدمی سنگینی می‌كند. بنابراین روشن است كه انسان عصر جدید در سایه [توهم] رهایی از تفكر گنوسی و الهیاتی (نگرش‌هایی كه در پرتو آنها جهان هستی به مثابه امری رازآمیز و نگشوده در برابر انسان پدیدار می‌شد و مواجه با آن ممكن نبود مگر به مدد همین اسطوره‌ها و حكمت‌های معنوی كه بیش از همه در قالب ادیان مختلف نمود می‌یافت) نه تنها بر سرنوشت خود مسلط نشده است بلكه خیال خام آزادی و اراده محدود خود را هم به خدایگان برندها و لوگوهای [اساطیری] باخته است.

 

پاورقی

1- بولتمان، رودولف. (1402) . عیسی مسیح و اسطوره‌شناسی. ترجمه مسعود علیا. تهران: نشر مركز.ص 45

2 -Campbell, R. (1973) . History and Bultmann’s Structural Inconsistency. Religious Studies, 9 (1) , 63–79.

3-symbolizing animal

4- كاسیرر، ارنست. (1403) . فلسفه صورت‌های سمبلیك؛ جلد دوم: اندیشه اسطوره‌ای. ترجمه یدالله موقن. تهران: نشر هرمس

5- این كتاب با عنوان عكاسی بالون‌سواری عشق و اندوه با ترجمه عماد مرتضوی در نشر گمان منتشر شده است.

6 -Daru staircase