نامم را پدرم انتخاب کرد!

نام خانوادگی را یکی از اجدادم!

دیگر بس است!

راهم را خودم انتخاب خواهم کرد. . . (شریعتی)

 

آنکس که بدم گفت، بدی سیرت اوست

وانکس که مرا گفت نکو، خود نیکوست

حال متکلّم‌ از کلامش پیداست

از کوزه همان برون تراود که در اوست

شیخ بهایی

 

نام و بعضاً القاب به‌مثابه‌ی نام‌های خانوادگی، معرّف‌ و نمایان‌کننده‌ی قسمتی از شخصیّت‌ نام‌گذارنده است که در مورد اول که نام باشد، والدین نقش اصلی را در نام‌گذاری‌ها ایفا می‌کنند و به عبارتی بخشی از شخصیت والدین در نام فرزند ریزش می‌کند. در مورد القاب نوع شخصیّتی‌ که شخص از خود به جامعه معرفی می‌نماید، جامعه را به سمتی هدایت می‌کند که آن نام را بر وی حمل کنند؛ فارغ از خوش‌آیند یا بدآیند بودن آن القاب و اسامی؛ فارغ از اینکه جبر فرهنگی هم می‌تواند در ملقّب‌ کردن افراد جامعه نقش داشته باشد.

در ادبیات دینی یکی از اولین و مهمترین وظیفه و تکلیف والدین و به عبارتی حقوق فرزندان انتخاب نام مناسب و درخور است که با شرایط فرهنگی و اجتماعی خود هم خوانی و تلائم داشته باشد.

آنچه انکارناپذیر است این است که آگاهانه یا نا آگاهانه این فرایندِ نام‌گذاری برساخته‌ی درون نام‌گذارنده است که چه‌بسا کسانی غیر از والدین باشند و به عبارتی حکایت از حالات روحی و روانی آن روزهای نام‌گذارنده دارد.

آنچه در این جستار عرضه می‌شود نه یک بیان لزوماً‌ علمی و آماری و نه یک تحقیق میدانی می‌باشد، بلکه توصیفی طبیعی از یک پدیده‌ی طبیعی است که از آن می‌خواهیم به عنوان یک قاعده و اصل استفاده ببریم برای هم‌پوشانی و منطبق کردن بیشتر درون و بیرون آدمیان و به وسیله این فرآیند نتایج فرعی‌تری را به دست بدهیم.

با پدیده نام‌گذاری نوزادان می‌توان به صورت ضمنی سیر تحوّلات‌ روحی، فکری و حتی شخصیتی نام‌گذارنده بخصوص والدین را واکاوی توصیفی بکنیم.

به وسیله این نام‌گذاری‌ها می‌توان دورهای شخصیتی نام‌گذارنده را از هم تمیز داد و جالب اینجاست در این آزمایش هر چند جامعه آماری آن که تعداد فرزندان متولّد‌ شده است بیشتر باشد نتیجه آن محسوس‌تر و تقسیمات دورها دقیق‌تر نمایانگری می‌کنند.

جهت روشن‌تر شدن مطلب خواننده را به فضای اجتماعی که در آن زندگی می‌کند می‌بریم با نگاهی ژرف‌اندیشانه‌تر وقتی در این فرایند نظر که نظر می‌کنیم در می‌یابیم بطور مثال نام‌گذارنده در فضای دینی و معنوی سیر می‌کرده است و این حال وهوا بر دیگر حالات فرد چربش معناداری داشته است -لازم است اقرار کنیم که اگر این چربش و تفوّق‌ یکی از حالات شخصیتی از حد متعارف در گذرد احتمال در نامگذاری‌ها افراط و تفریط‌هایی صورت گیرد که آن نامِ نهاده شده خارج از عرف و ای‌بسا در آینده باعث ناخرسندی فرد نام‌گذاری شده باشد- اینجاست که دین نقب خود را بر آن هم زده تا برای پیروان قواعدی را به دست بدهد تا در سایه آن این فرایند نام نهادن روال عادی خود را طی کند. اینکه اسم باید با فرهنگ هم‌خوانی داشته باشد در آن نشانی از امور غیر متعارف و غیر اخلاقی نباشد، اسم نهاده شده دارای معانی ناپسند و بعضاً زشت نباشد و غیره. حتی در تاریخ و سیره پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– آمده است که بوده‌اند کسانی با اسامی دارای معانی نامناسب و با اسلام آوردنشان پیامبر اسامی دیگری بر آنان نهاده‌اند از جمله آورده‌اند امام عمر -رضی‌الله عنه- دختری داشتن به نام عاصیه (طغیانگر) که پیامبر نام ایشان را به «جمیله» تغییر دادند.

حتی امروزه هم رسم شده که بسیاری از گروندگان جدید به اسلام در غرب یک نام جدید ترجیحاً اسلام‌پسند را برخود می‌نهند. در نمونه آورده شده از حالات شخصیّتی‌ که آن را فضای دینی نام نهادیم تلویحاً‌ بیان دارنده این است که در این مقطع و بازه زمانی نام‌گذارنده به مقوله دین از سایر مقولات دیگر از جمله فرهنگ قومی و موقیعت جغرافیایی بهای بیشتری داده است. البته نباید این نکته را هم نادیده گرفت که توصیف این حالات لزوماً‌ به‌مثابه التزام بالفعل نیست بلکه چه‌بسا شخص دوست می‌دارد در آینده دور یا نزدیک خود را به آن فضا که نام بر آمده از آن است متعلّق‌ بداند؛ از همین‌جاست‌ که نمی‌توان تحلیل ارزشی دقیقی از این حالات و فضاهای شخصیتی افراد کرد که در نقش نام‌گذارنده قرار گرفته‌اند.

با این وجود می‌توان به تعدادی از علل دخیل در نامگذاری که به مثابه تراوشات شخصیتی نام‌گذارنده اشاره کرد که به باور نگارنده علل اعتقادی یکی از مهمترین علل مؤثّر‌ بر پروسه‌ی نامگذاری‌ها هستند مخصوصاً‌ آنکه آن اعتقادات صبغه هویّتی‌ غلیظی داشته باشد.

که می‌توان به اعتقادات ملی و مذهبی اشاره کرد که نام‌های‌ خاص را گذاشتن و حتی نام‌هایی‌ را نگذاشتن بعضاً به شدت برخاسته از این نوع و دسته اعتقادات است.

در بعضی موارد نام‌گذارنده به خاطر یک شخص به تصورِ ارج نهادن و زنده نگه داشتن یاد و خاطر آن فرد نام نوزاد را آن اسم برمی‌گزیند.

در بعضی موارد اسامی گذاشته شده با دیدگاه محافظه‌کارانه و مصلحت‌اندیشانه انتخاب شده‌اند که به طور مثال اسامی‌هایی گذاشته می‌شوند که چه‌بسا‌ در آینده آن اسم به کار آید و یا اسامی‌هایی گذاشته نمی‌شوند تا لااقل مانعی برای رسیدن به بعضی مطالبات و آمال آنان نگردد و حتی در همین راستا این احتمال وجود دارد که فرد خود و یا حتی والدین در سنین بالا مبادرت به تغییر نام کنند.

حال اگر همچنانکه در ابتدا بیان شده تعداد نام‌گذاری‌ها با فاصله‌های متفاوتی و با تعداد بیشتری باشد به طور تلویحی به نتایجی که گفته شد می‌رسیم.

بطور مثال وقتی پدری اسم فرزندش را از سبد مجموعه‌ی اسامی دینی بر می‌گزیند و بعداز چند سال اسم دیگر را از فضای متعلق به فرهنگ خود برمی‌گزیند و یا اسم شخص خاصی را برمی‌گزیند و یا اینکه نام فرزندش را تغییر می‌دهد، می‌توان سیر تحوّلات‌ را مشاهده کرد. مخصوصاً‌ در مورد اخیر وقتی اسم را والدین یا خود فرزند بعد از چند سال تغییر می‌دهند با وضوح و غلظت بیشتری این چربش و چرخش به فضای جدید را در می‌یابیم. البته باز باید تصریح کرد که آنچه انجام می‌شود و یا دیده می‌شود فارغ از تحلیل ارزشی آن است و احتمالاً‌ عوامل خارجی دیگری در این فرایند دخیل باشند که نتوان استناد متقنی به این نوع از استدلال کرد.

 آنچه این جستار در پی بیان آن است چیزی نیست جز معنابخشی به نام و کل چرخه‌ی حیات فکری و در نهایت همسو کردن نام و نهان آدمیان است.

نام که در این مقاله به عنوان یکی از چندها معرف نهان آدمیان معرفی و مورد واکاوی قرار گرفت که چه‌بسا به نسبت موارد دیگر از قدرت تعریف کمتری برخوردار باشد.

معرّف‌هایی چون گفتار، کردار و در کل کنش و واکنش‌های آدمیان همه به نوعی و بطور مستقیم و یا غیر مستقیم بخشی از درون فرد که شامل اعتقادات و روحیات و در کل ایدئولوژی که شاکله اصلی شخصیّت‌ فرد است را ترسیم می‌کند.

به قول سعدی:

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

اینجاست که باید بر نقش روانشناختی بیرون برای پی بردن درون را صحّه گذاشت.

البته ناگفته پیداست که این جستار مذمّت‌ ظاهرسازی‌ها و خلاف واقع جلوگیری‌ها را ملحوظ داشته است و فرض را بر ناب و خالص گرفتن بیرون گرفته است.

جان کلام این‌که‌ نهان و آشکار آدمیان اگر هم به یک اندازه بر هم اثر نگذارد حداقل در بخش عظیمی از همدیگر نمایندگی می‌کنند. برای تأیید‌ این مطلب می‌توان به مفهوم حدیث پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– نظری افکند آنجا که می‌فرمایند بر مسیر دیده‌وری فرد مؤمن‌ تردّد‌ نکنید چون تشخیص واقعیت آنچه را هستید بر وی مکشوف می‌گردد. شاید مقال مؤیّد‌ حال است و رفتارهای درونی نشان از چگونگی اندورن آنان دارد.

لذا آنچه فرد باید در پی آن تلاش کند توازن و تطابق درون و بیرون است در همه ساحت‌های وجودی تا بتواند در سایه این توازن و تعادل از خود چهره نرمالی ارایه دهد و در مسیر سلامت روانی گام‌های مستحکمی بردارد؛ و اینجاست که هر افراط و تفریطی برتافتنی نیست.