پس از مشارکت برخی ازسران حزب سلفی نور مصر، در کودتای نظامی، جمع کثیری از اندیشمندان و علمای مسلمان به نقد موضع حزب مذکور پرداخته و تعداد زیادی از رهبران این حزب نیز از حمایت و مشارکت خیانتآمیز آن حزب در کودتای صورت گرفته شوکه شده بنابراین استعفا و جدایی خود را از حزب اعلام نمودند.
عبدالرحمن عبدالخالق نویسنده و دعوتگر سرشناس طیّ نامهی سرگشاده، مواضع اخیر حزب نور را به شدت به چالش میکشد. نامبرده خطاب به یاسر برهامی «مؤسّس حزب» چنین نوشت: تو با حمایت و مشارکت در کودتای نظامی مصر، آشکارا مرتکب خیانت در امانت و نقص عهد و پیمان شدی و در عزل و برکناری رییس جمهور منتخب مردم مصر، نقش اساسی بازی کردی، رییس جمهوری که اغلب مردم مصر از جمله شما به او رأی اعتماد و بیعت داده بودید! به دشمنان ملت کمک کردی! قانون اساسی را که تو یکی از تدوینکنندگان آن بودی پاره و تعطیل کردی!
دکتر عبدالرحمن در ادامه به مشابهات این رویداد با حادثهی ترور و شهادت حضرت عثمان (رض) پرداخته و چنین مینویسد: مطمئناً کار و موضع خیانتآمیز شما بیش از هر چیز، شباهت دارد به شورش و بَغیِ شورشیانی که علیه عثمان شوریده و سرانجام آن حضرت را به شهادت رساندند. حضرت عثمان اولین و تنها خلیفهای بود که از طریق همهپرسی عمومی به خلافت رسید. همهپرسی که توسط صحابی جلیلالقدر عبدالرحمن بن عوف انجام شد، ابن عوف پس از انجام همهپرسی گفت: اینجانب پس از مراجعه به مردم جهت خلیفه شدن حضرت عثمان به این نتیجه دست یافتم که بیشتر مردم عثمان بن عفان را به عنوان خلیفه قبول دارند.
از طرفی دکتر محمد مُرسی «رییس جمهور مصر» نیز اولین و تنها رییس جمهور منتخب مردم مصر در تاریخ این کشور به شمار میآید که با رأی اکثریت مردم، از جمله تو و حزبت، به این سمت برگزیده شده است.
حضرت عثمان حافظ قرآن بود و بیشتر اوقات روزه بود و شبها را احیا میکرد، دکتر محمد مرسی نیز از چنین شخصیت و صفاتی برخوردار است. حضرت عثمان توسط عدهای شورشی و اهل بغی، از کار برکنار شد و آن حضرت در مقابل خواستههای نامنطقی و نامشروع شورشیان کوردل و کوتهنگر، تسلیم نشد تا بالاخره او را در خانهاش و در حالی که مشغول تلاوت قران بود به شهادت رساندند!
حضرت عثمان در حالی که خانهاش به شدت تحت محاصرهی شورشیان بود، پیامبر را در خواب میبیند که خطاب به او چنین میفرماید: خداوند پیراهن خلافت را به تن تو کرده، اگر کسانی به ناحق، خواستند آن را از تن تو بیرون آورند در مقابلشان مقاومت کن و تسلیم مشو.
شرایط محمد مرسی نیز چنین بود؛ زمانی که مجموعهای شورشی که در انتخاباتهای برگزار شده شکست خورده بودند و فاقد هرگونه پایگاه و جایگاه مردمی بودند، خواستار دست از کار کشیدن او شدند، در مقابل خواستهی غیر قانونی آنان تسلیم نشد و مقاومت کرد.
و آفرین بر او که بهترین کار ممکن و مفید را کرد؛ چرا که اگر بدون رضایت مردم مصر که او را به عنوان رییس جمهور برگزیدهاند، دست از کار میکشید و خواستهی شورشیان را جامهی عمل میپوشید، مرتکب خیانت در حق کشور و مردم میشد!
و اما شما – خطاب به رهبران حزب نور – خیانت اخیرتان تنها به خیانت آن شورشیان که حضرت عثمان، خلیفهی برحق پیامبر را به شهادت رساندند، شباهت دارد؛ آنان با اجرای نقشهی عبدالله بن سبأ، عثمان بن عفان را که منتخب مردم و حتی خودشان بود، به شهادت رساندند!
بدان که – خطاب به یاسر برهامی – در روز قیامت باید پاسخگوی همهی آن خونهایی باشی که در اثر کودتا و نقض عهد شما، ریخته شده است! و باید بابت همهی آن هتک حرمتها و ناموسها در حضور خدا جواب پس بدهی. هرچند به توجیه خیانت صورتگرفته، میپردازی و ادعا میکنی که با لبیک گفتن به دستور سیسی خائن و در کنار پاپ کلیسا و شیخ ازهر، برای آیندهی مصر نقشهی راه، ارائه نمودهای، ولی نیک بدان که دزدان قدرت و سلطهای که برای مردم و آرایشان ارزش قائل نباشند، هرگز حاکمان و زمامداران عادلی برای کشور عزیز مصر نخواهند بود!
مطمئناً این موضع منفی را از خود نشان دادید تا مردم لباس سلفیت را که مدّتهاست از روی دروغ و تظاهر به تن کردهاید از تنتان بیندازند و شماها را در ردیف شورشیان تجاوزگر به حساب آورند.
استاد محمّد عبدالمقصود عضو هیأت شرعی حقوق و اصلاح و دعوتگر سرشناس سلفی، در واکنش به حمایت ندانمکارانهی حزب نور از کودتای نظامی اخیر مصر، آن حزب سلفی را «حزب شیطان» نامید، وی از بالای تریبون میدان رابعهی عدویه خطاب به مسلمانان روزهدار حاضر گفت: رهبران حزب شیطان سلفی در کودتای نظامی اخیر علیه رییس جمهور منتخب نقش اساسی داشتهاند. و در ادامهی سخنانش که به نقد عملکرد حزب مذکور میپرداخت، اظهار داشت: نیروهای امنیتی و اطلاعاتی مصر جهت اجرای توطئه و کودتا علیه رییس جمهور منتخب و زندانی کردن اعضا و هواداران جماعت اخوان المسلمین و طرفداران مرسی از تأیید و حمایت مسلمانان سادهلوح و دارای ریش سلفی بهره گرفته و سوء استفاده نمودند.
استاد عبدالمقصود از اعتصابکنندگان حاضر در میدان رابعه پرسید: آیا برهامی و مخیون و بکار (سه نفر از رهبران حزب نور حمایتکننده از کودتا) را به عنوان نمایندگان سلفیهای مصر میشناسید؟ همزبان با حاضران جواب داد: نه، نه، هرگز، آنان میخهایی بیش نیستند که به تابوت وصل شدهاند!
این دعوتگر باسابقه، دربارهی شناخت و اعتماد گذشتهاش نسبت به گردانندهی اصلی کودتا چنین گفت: در گذشته چون «سیسی» هنوز چهرهی اصلی و فریبکانهاش را نمایان نکرده بود، او را دوست میداشتم و همواره برایش دعا میکردم، ولی اکنون که چهرهی خائنش برای همه مشخص شده، در نمازهایم علیه او دعا میکنم و در پایان از حاضران خواست ضمن حفظ آرامش و خویشتنداری در تظاهرات، تا زمان باز پس گرفتن مشروعیت انتخاباتی از دسترفته، در میدانهای مصر و در صفهای به هم فشرده و منظم حضور پیدا کنند و آنجا را ترک نکنند و تأکید کرد: مطمئناً اگر به تظاهرات اعتراضآمیزمان در میدانهای مصر پایان دهیم این شورشیان کودتاگر ما را به ذلت و بردگی میکشانند.
دکتر محمد عماره، از عضویت در حزب نور استعفا داد. پس از موضعگیری ننگین اخیر حزب سلفی نور، تعداد کثیری از رهبران این حزب، استعفای خود را اعلام نمودند.
از جملهی آنان دکتر محمّد عماره بود که ضمن اعلام استعفای خود چنین گفت: پس از صدور بیانیهی وزارت دفاع که در آن در از رژیم فاشیست قدیم و مزدوران غربی حمایت شده بود و همچنین پس از جانبداری اخیر ارتش و پلیس از تظاهرکنندگان میدان تحریر و مشارکت عدهای از فرماندههای آن از جمله احمد جمالالدین و منصور عیسوی در آن تظاهرات و برخورد خشن لباس شخصیهای پلیس با تظاهر کنندگانِ حامی محمد مرسی به این نتیجه رسیدم که توطئهی بزرگی در حال شکلگیری است و این توطئه، تنها علیه شخص رییس جمهور منتخب مصر نبوده، بلکه علیه اسلام و مسلمانان میباشد. من پس از تحلیل و بررسی وضعیت موجود اعلام میکنم که: این مجموعهی کودتاگر آیندهی کشور مصر را به تباهی میکشند، عدهای برای رسیدن به منافع شخصی و عدهای برای دست یافتن به مصالح حزبی و بالاخره عدهای از آنان نیز به منظور شعلهور کردن آتش فتنهی جنگهای داخلی و قبیلهای در مصر، به این کار ننگآور اقدام کردهاند. این مجموعهی کودتاگر که از کوچکترین پایگاه مردمی برخوردار نیستند، برای سرنوشت و آیندهی کشور و وضعیت معیشتی مستمندان مصری ارزشی قائل نیستند؛ آنان از همان روزهای آغازین حکمرانی رییس جمهور منتخب شروع کردند به جنگ روانی و رسانهای و کارشکنی و سنگاندازی علیه او و مصالح کشور. آنان اندک دلسوزی برای کشور و مردم مصر ندارند، بلکه به فرمان اربابانشان حرکت میکنند. تازه در کشورهای آمریکایی و اروپایی سکونت دارند. این دانشمند سلفی در پایان از هتک حرمت زنان محجبه و برخورد ناشایست با مردان مسلمان دارای ریش، توسط مخالفان رییس جمهور منتخب، به شدت انتقاد کرد.
انتقاد دکتر بندر شویقی استاد حدیث در دانشگاه اسلامی محمد بن سعود دربارهی کودتای نظامی اخیر مصر و مشارکت حزب سلفی نور در آن. دکتر شویقی این چنین موضعگیری کرد: هرچند سلفیهای حزب نور بیشتر از من به اخوان المسلمین نزدیک هستند، ولی باید از حق و راستی دفاع کرد و آن حق این است که سلفیت راه و روش است نه شعار و ادعا.
همچنین یکی از حقایق آشکار و ابتدایی منهج سلفی این است که دوری و برائت جستن از بازماندههای رژیم سابق و سکولارها مفیدتر و مشروعتر است تا دوری جستن از اخوانیها. عدهای از دوستان دیدگاه بنده دربارهی حزب سلفی نور را غیرواقعی و ظالمانه پنداشتهاند چرا که به زعم آنان برخی از رهبران این حزب پیش از کودتای اخیر با عزل رییس جمهور منتخب مخالفت کردهاند. در پاسخ این عده از دوستان عزیز باید عرض کنم که اگر این روزها و پس از کودتای نظامی به اظهارنظرهایشان دقت نمایید درخواهید یافت که نظر بنده دربارهی آنان کاملاً درست و واقعی بوده است، اگر نه چنین است چرا با صراحت هرچه تمام این کودتا را محکوم نمیکنند؟! اگر میبینیم که برخی از رهبران این حزب مواضع ضد و نقیضی دربارهی کودتا از خود بروز میدهند این کار از روی تردیدی است که نسبت به آیندهی کودتا در دل دارند. اکنون که به زعم آنان کودتا به مقصد رسیده خطاب به کودتاچیان میگویند: ما در فروپاشی دولت اخوانیها و عزل محمد مرسی با شما همراه و شریک بودهایم! آنان (رهبران حزب سلفی نور) از آغاز با تردید با اخوانیها همکاری میکردند علاوه بر اندک تمایلی که به سمت لیبرالها و سکولارها، از خود بروز میدادند تا در صورت به قدرت رسیدنشان به نان و مأوایی دست یابند. این عده از رهبران حزب نور، فریب دوم شدنشان در انتخابات پارلمانی گذشته را خورده بودند و گمان میکردند اگر در اثر کودتا، جماعت اخوان المسلمین و سایر احزاب هم پیمان آن، از مشارکت در انتخابات آتی مصر محروم شوند، آنان میتوانند با کسب آرای اخوانیها، به تنهایی مقام اول را در انتخابات آیندهی پارلمان و ریاست جمهوری بدست آورند! غافل از اینکه اگر کودتاچیان مزدور، اخوانیهای میانهرو را تحمل نکنند و آنان را با زور و تانک از صحنهی اجتماع و سیاست دور برانند، به طریق اولی سلفیهای تندرو و افراطی را از صحنهی روزگار پاک میکنند! و تازه غافل از اینکه اخوان و همپیمانان راستینش را به راحتی کسی نمیتواند نادیده بگیرد؛ زیرا که اخوان تاریخ و مدرسهی فکری است نه حزبی سیاسی که با چنین بادهایی از بیخ برکنده شود. اگر رهبران حزب نور در توجیه مشارکتشان در کودتای نظامی اخیر به تعامل نادرست اخوانیها در طول حکمرانیشان استدلال میکنند باید عرض کنم که – حتی در صورت صحت ادعای فوق – اینگونه ادعاها نمیتواند همکاری و همیاری با سکولارها و لیبرالها را توجیه نماید.
در پایان جا دارد به عرض برسانم که در میان رهبران حزب سلفی نور، کسانی هستند که از مشارکت حزب در کودتای نظامی به شدت ناراضیاند و حتی جمع کثیری استعفا دادهاند، علاوه بر اینکه بسیاری از اعضا و هواداران آن نیز، با مشی اخیر حزب مخالفت نمودهاند. خلاصه عرض کنم به نظر من، رهبران حزب سلفی نور، با مشارکت و همراهیشان با کودتاگران، سیاستی بیارزش و بیماهیت در پیش گرفتند و با این موضع، خواسته یا ناخواسته، مرتکب نفاق سیاسی شدند.
نظرات
علوي بن عبد القادر السقاف
31 تیر 1392 - 06:51علوي بن عبد القادر السقاف إنَّ الحمد لله نحمده، ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، ومن سيِّئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضلَّ له، ومن يُضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد محمدًا عبده ورسوله. فإنَّ المنهج السَّلفيَّ هو منهج أهل السُّنة والجماعة، والذي هو في حقيقته يمثِّل الإسلام المحض، فكلُّ مَن اعتنقه فهو سلفيٌّ، وهو ليس حِكرًا على حزب، أو جماعة بعينها، فكلُّ مَن اتَّبعه وانتهجه وانتسب إليه فله نصيبٌ من هذا بقدْر اتباعه لقواعده وأصوله، وبقدْر قُربه وبُعده، وإصابته وخَطئه، ومِن القواعد الأساسيَّة لهذا المنهج: (أنَّ كلَّ أحد يُؤخذ من قوله ويرد إلَّا النبيَّ المعصوم صلَّى الله عليه وسلَّم)، وعلى هذا سار عملُ العلماء والأئمَّة في كلِّ وعصر ومِصر؛ قال ابن القيِّم رحمه الله - بعدما اعترض على رأي لشيخ الإسلام الهرويِّ -: (شيخُ الإسلام حبيبٌ إلينا، والحقُّ أحبُّ إلينا منه، وكلُّ مَن عدا المعصوم صلَّى الله عليه وسلَّم فمأخوذٌ من قوله ومتروك،....) ثم قال: (ولولا أنَّ حقَّ الحقِّ أوجب من حقِّ الخَلق، لكان في الإمساك فُسحةٌ ومتَّسع) ((مدارج السالكين)). ومن قواعد المنهج السلفيِّ البديهية: أنَّ الرُّجوع إلى الحقِّ واجب، والاستمرار على الخطأ بعد وضوحه وظهوره أعظمُ خطأً وخطيئةً من الخطأ الأوَّل، وعُذره أصعبُ! وقد استمعتُ قبل يومين كلمةً للشيخ ياسر برهامي - أحد أكبر زعماء الدَّعوة السلفيَّة مظلَّة حزب النور - يُبرِّر فيها موقف الحزب، والذي شارك ممثِّل منه (جلال مرة - أمين الحزب) مع شيخ اﻷزهر، وبابا اﻷقباط، والبرادعي، وذلك تحت إشراف القائد العامِّ للقوات المسلَّحة الفريق أوَّل عبد الفتاح السِّيسي، ولقد هالني ما سمعتُه من الشَّيخ ياسر في كلمته المشار إليها من تبريرات واهية، وأسباب غير مقنِعة، تجاهل فيها أنَّ مِثل هذا التصرُّف يُزعزع رابطتَه بالمنهج السلفيِّ، ويَقلعها من جذورها! أولًا: برَّر الشيخُ فِعلَهم هذا أنَّه جاء حقنًا لدماء المسلمين، وردَّده كثيرًا، واستشهد بأحاديثَ عن حُرمة دم المسلم، وحمَّل جميع اﻷحزاب السِّياسيَّة والجماعات اﻹسلاميَّة المؤيِّدة للرئيس كلَّ قطرة دم تسقُط؛ بسبب عدم قَبولهم وخضوعهم ﻹرادة الشَّعب الذي نزل معارضًا للرئيس. ثانيًا: ذكر الشيخ أنَّ العسكر قد تعهَّد لهم بعدم مسِّ الشريعة. ثالثًا: ثم تحدَّث الشيخ عن نزول ملايين المعارضين، وذكَر أنَّهم ليسوا كلُّهم فلولًا وﻻ علمانيِّين، وأنَّه كان ﻻ بدَّ من النُّزول على رغبة هذه الجماهير، وإلَّا سُفكت دماء ... إلخ. فأمَّا الصَّواب: فنعَمْ خرجت أعدادٌ كبيرة من المصريِّين تطالب بإسقاط الرِّئاسة، ونعم ليسوا كلُّهم فلولًا ولا علمانيِّين رابعًا: ذكر الشَّيخ أنَّهم سَعَوا في إقناعهم بتعطيل الدستور مؤقَّتًا بدﻻً من إلغائه، وأنَّ هذه إحدى مناقب المشاركة في وضْع خارطة المستقبل. خامسًا: استشهد الشيخ بحادثة مقتل عثمان رضي الله عنه، وأنَّه منَع الصَّحابة من الدِّفاع عنه؛ خشيةَ إراقة الدِّماء، وأنَّه كان يجب على الرئيس مرسي فِعل ذلك. ثم إنَّ هذا استشهاد غير موفَّق وفي غير محلِّه، بل الصَّواب أنَّه يُستشهد بفِعل عثمان رضي الله عنه على صِحَّة ما فعَلَه الرئيس، لا على خِلافه كما زعم الشَّيخ؛ فمُحمَّد مرسي سلَك مسلك الخليفة الراشد عثمان بن عفَّان رضي الله عنه في رفْضِه التنازُل عن الحُكم، ولو أدَّى هذا إلى سَجنه أو حتَّى قتْله، وحزب النُّور أقربُ في موقفه هذا إلى موقف قتَلَة عثمانَ رضي الله عنه. ومعنى حكومة ائتلاف (وهو مطلب غربيٌّ كما في سوريا اﻵن) أن تتشكَّل الحكومة من جميع أطياف المجتمع: اﻹخوان، والسلفيِّين، والليبراليِّين، والعلمانيِّين، واﻷقباط، والمستقلِّين، ومن اﻷحزاب اﻷخرى اليَساريَّة وغيرها؛ فكيف يصدُر هذا من زعيم وقائد أكبر حِزب أو جماعة سلفيَّة في مصر، مع تنافي هذا الأمر مع ثوابت المنهج السَّلفيِّ مِن أنَّه لا يجوز تولية الكافر على المؤمن ولايةً عامَّة؟! فإنْ كان ذلك من باب أخفِّ الضَّررين؛ فهل هذا أخفُّ ضررًا أم بقاء الرئيس محمَّد مرسي على ما في فترة حُكمه من أخطاء أو مؤاخذات؟! وﻻ أدري عن أيِّ شريعة يتحدَّث؟! فإذا كان الدُّستور الذي ينصُّ على تطبيق الشريعة - على ما فيه من مخالفات جِسام - قد عُطِّل العمل به بموافقتهم! وإذا كان الرئيس الجديد الذي توافقوا عليه مجهولًا لا يُعرف حاله، وإذا كانت خُطَّة المستقبل وضعها خائنٌ، وعلمانيٌّ، ونصرانيٌّ؛ فعن أيِّ شريعة يتحدَّث الشَّيخ؟! لكن من باب حُسن الظن الواجب نقول: لعلَّه يعني لم يتنازلوا عن الشَّريعة نظريًّا واعتقادًا؛ ﻷنَّ هذا الفِعل كفر ورِدَّة، أمَّا عمليًّا وتطبيقًا، فلا شكَّ أنَّهم - بفعلهم هذا ومشاركتهم هذه - أسْهموا في تقويض محاولة تطبيق الشَّريعة. ومبدأ تقليل المفاسد والشُّرور مبدأ إسلاميٌّ أصيل، لا نختلف عليه، لكنْ أيُّ مصلحة في خَلْع رئيس مسلِم تمَّتْ بيعته من قِبل المصريِّين، والبديل علمانيٌّ أو ليبراليٌّ؟! وأيُّ مصلحة في وَأْد التَّجرِبة الإسلاميَّة السياسيَّة؟! وأيُّ مصلحة في تعطيل أفضل دُستور مرَّ على مصر في الزَّمن الحاضر؟! ورغم أنَّ الواجب حسن الظنِّ بهم، إلَّا أنَّ اﻻجتماع مع أعداء الله من النَّصارى والعلمانيِّين، ووضْع خُطَّة - أو على اﻷقلِّ الموافقة على خُطة - تنصُّ على عزل رئيس مسلِم بُويع من قِبل الشَّعب، مقابلَ الإتيان برئيس أحسن أحواله أنَّه مجهولٌ وغامض، ومعيَّن من قِبل العسكر، لا يمكن أن يُفسَّر إلَّا أنَّه مواﻻة، بل قد يكون فيه نوعُ مُظاهرة ﻷعداء الله على المؤمنين، وفي المظاهَرة معنى النُّصرة، وهي أعظمُ من المواﻻة، ولكنَّنا نتأوَّل لهم، غفَر الله لنا ولهم. ولا أدري كيف غابت المعاني القرآنية عن الشَّيخ وزعماء الحزب، وأعداء الله تعالى هم هم؛ {يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ} [آل عمران: 167] فـ {كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ} [التوبة: 8]، وينفقون أموالهم، ويتَّخذون كلَّ وسيلة، ويمكرون كلَّ مكرٍ وحيلة؛ لأنَّهم {يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ} [الصف: 8]؟! ولكن الله تعالى لهم بالمرصاد، وهو سبحانه {مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ} [الصف: 8]. لكن قد يغترُّ إنسانٌ بقوَّته أو ماله، وتغترُّ جماعة بكثرة أتباعها، ويغترُّ حزب بفوزه في انتخابات، فيُنسي هذا الاغترارُ مثلَ تلك المعاني الربَّانيَّة، والأصول المستقرَّة. 1- الهيئة الشرعيَّة للحقوق والإصلاح، ومن أبرز علمائها السلفيِّين: 2- جبهة علماء الأزهر، وفيها كوكبةٌ من علماء الأزهر الشُّرفاء. 4- الجبهة السلفيَّة (وهي رابطة تضمُّ عدَّة رموز إسلاميَّة وسلفيَّة مستقلَّة، كما تضمُّ عدَّة تكتُّلات دعوية من نفس الاتجاه، ينتمون إلى محافظات مختلفة في جمهورية مصر العربية)، ومن أبرزهم: خالد السَّعيد، وهشام كمال. 6- حزب الأصالة السلفي: ويرأسه حاليًّا إيهاب شيحة. 8- التيار الإسلامي العام: ورئيسه حسام أبو البخاري. 10- سلفيون انشقُّوا عن حزب النور وخالفوا آراء الحزب: كعضو الهيئة العليا للحزب محمَّد عمارة، وإيهاب عُمر مسؤول الدعوة السلفيَّة في شمال سيناء الذي انضم إلى المتظاهرين المؤيدين للرئيس محمد مرسي، وأحمد أبو العينين رئيس الدعوة السلفية بمحافظة الدقهلية، الذي صرَّح أن انشقاقه من الحزب بسبب تعاونه مع النصارى والعلمانيين ضد الإسلام. هذا داخل مصر، أمَّا خارجها فجمهور علماء أهل السُّنة ودُعاتهم لا يقرُّون حزب النور فيما ذهب إليه، يُعرف ذلك من تصريحاتهم وخُطبهم وكتاباتهم وتغريداتهم على (تويتر). ولا شكَّ أنَّ دين الله تعالى ظاهر منصور، والله غالب على أمره، {وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ} [الصافات: 171 - 173]. وكلمةٌ أخيرة لعلماء وقادة الدعوة السلفية بالإسكندرية: كما ندعوهم إلى الانضمام إلى مؤيدي الشَّرعية من الإسلاميين وغيرهم، والسرعة في تدارك الأخطاء قبل فوات الأوان لتجنب مزيد من الخسائر، والمبادرة بإعلان رفض الانقلاب على الرئيس المنتخب بعد أن ظهرت بوادر الاستبداد والإقصاء للإسلاميين بغلق القنوات الفضائية المؤيدة للشرعية، والاعتقالات، وترشيح رموز العلمنة لرئاسة الحكومة، وغير ذلك، فهؤلاء القوم لا عهدَ لهم ولا أيمانَ لهم، وما اتَّخذوهم إلَّا كغطاء لما يكيدونه لمصر، وكلُّنا أملٌ في أوبةٍ حميدة لإخواننا وهذا هو الظنُّ بهم أنَّهم رجَّاعون للحقِّ، وقَّافون عند حدود الشَّرع، وبما لهم من سابقة في الدَّعوة إلى الله تعالى، وتعليم النَّاس الخير، وهذا من محاسن المنهج الذي ينتسبون إليه. اللهمَّ اجمع كلمة المسلمين على الحقِّ. والحمد لله ربِّ العالمين.
ازاین نویسنده خوش فکر خواهش میشود بیشتر درباره خیانت سلفی ها به رئیسجمهور منتخب مصر بنویسد
بدوننام
31 تیر 1392 - 03:14واقعا دستت درد نکند راستی از این حقایق، آنهم اززبان خودشان، لذت بردم
بدوننام
31 تیر 1392 - 08:28بسم الله درود بر این بینش و این نویسنده محترم
یوسف ازمهاباد
31 تیر 1392 - 03:03واقعا دست مریزاد جای این موضوع آنهم با این نگرش عالمانه به شدت خالی بود
شريف
01 مرداد 1392 - 01:35برخی از انسان ها با داشتن مقداری آگاهي در زمينه يا رشته اي بخصوص؛ دچار توهماتي سراب گونه ميشوند وخود را در تمام زمينه ها صاحب نظر مي دانند. تازه اگر مورد انتقاد قرار گيرند، هيچ نقدي را هم بر نمي تابند چون ( وهم يحسبون أنهم يحسنون صنعا) .حزب نور سلفي مصداق واقعي اين تفكر است ؛ كه با تجربه اي يك ساله و خام در ميدان سياسي و كار حزبي خود را فراتر از تمام احزاب كاركشته از جمله اخوان المسلمين مي داند .شركت در كودتا عليه رئيس جمهور منتخب خودشان وپشت سر رهبر قبطي هاي مصر نشستن در جلسه كودتاچيان ، نمونه بارز اين خامي و خود را همه فن حريم دانستن است!
خالد از سردشت
31 تیر 1392 - 03:23دست شما نویسنده ومترجم عالیقدر نکند بسیار جالب بود بنا بر این در اسلام اگر مسلمانی جانب غیر اسلام بگیردوپشت کفر بایستد اینچنین خداوند رسوایشی کند
بدوننام
31 تیر 1392 - 03:57قبل از هر چیز از نویسنده محترم و مترجم و تحلیل گر مسایل در کشورهای اسلامی آقای رسولی کیا کمال تشکر و قدر دانی داریم و امیدواریم سلفی های دگر نیز مانند این چند نفر با دیده ی باز به قضایا بنگرند و انصاف داشته باشند و از سکولارها دفاع نکنند چونکه در روز قیامت در برابر خدا و این ملت مظلوم چه جوابی برای گفتن دارند.حزب نور و همفکرانشان در هر کجای جهان و هر مسلمان نامی که خوشحالی خود را از این کودتا نشان دهدبایستی به افکار و منابع تربیتی خود واقعا مشکوک باشند
عزیز صادقی
01 مرداد 1392 - 07:48سلام با تشکر از نویسنده محترم من فقط یکسوال می پرسم براستی اگر سلفی ها بر قدرت بودند و اخوان یا حرکتی اسلامی دیگر می رفت و با مخالفانشان و یک مسیحی بر علیه اش متحد می شد در باره اش چی می گفتند و چه حکمی می دادند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه جوابی دارند که چند هفته قبل از کودتا یکی از سرانشان می گفت هرچند اختلاف دیدگاه داریم اما مرسی برادر ماست این بود حق برادری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا متاسفم