دکتر محسن کدیور در سخنرانی شب عاشورا در ۳ آذر ۱۳۹۱ در هیوستون آمریکا تحت عنوان «ممیّزات تشیّع» اظهارات بدیعی ایراد فرمودهاند؛ از جمله اینکه:
«اهل سنت در نزاع علی و سران جنگ جمل، حق را به اهل جمل میدهند و اهل سنت، ادامه جریان جمل است، این را استنباطی نمیگویم و تحقیقی عرض میکنم...! از نظر اهل سنت بهترین نمایندهی پیامبر پس از خلفای راشدین، اهل جمل و عبدالله بن زبیر هستند... بعد از پیامبر دینش منحرف شد نه فقط در بُعد سیاسیاش بلکه انحراف تمام اسلام بود و نه فقط اینکه خلیفهی غاصبی جای امام برحق نشسته باشد... آنچه پس از پیامبر عوض شده بود، معیار دینداری بود... اهل سنت پیروی از حاکم جائر را نیز روا میدانند! مسأله واقعاً بزرگتر از خلافت و امامت است... خود دین فاسد شده بود... اما ما شیعیان خوبی نبودهایم مسئله را به نزاع سیاسی دو خانواده تقلیل دادهایم، در حالی که توطئه علیه خود اسلام بوده است!».
این در حالی است که به شهادت تاریخ و بر خلاف داوری محققانه (!) استاد، اهل سنّت به صورت همنوا و یک صدا از همان آغاز، بر حقّانیّت حضرت علی در برابر تمامی مخالفانش صحّه گذاشتهاند؛ به عنوان مثال ابوالحسن نَدْوی (رح) با اقتباس از کتاب مناقب الامام الاعظم (۲/۳۸) نوشتهی صدر الائمّه موفّق بن احمد مکّی، قول امام ابوحنیفه (متوفّای۱۵۰ق) در این باره را چنین نقل میکند: «هیچ کسی با علی نجنگیده مگر اینکه علی از وی به حقّ و صواب نزدیکتر بوده است و اگر علی در برابر آنان موضع نمیگرفت، هیچ کسی نمیدانست که (به هنگام بروز منازعات سیاسی) در میان مسلمانان چگونه رفتار کند» (المرتضی/ص۱۷۷). امام ابوالحسن اشعری (متوفّای۳۲۴ق) نیز تمامی کسانی چون امّ المؤمنین عائشه، طلحه و زبیر (رضی الله عنهم) را که بر ضدّ امام علی شورش کردند، تخطئه و بر حقّانیّت خلیفة چهارم در برابر آنان تأکید کرده است: (ابن فورک، مقالات الشیخ أبی الحسن الأشعری، صص۱۹۴و۱۹۵)؛ علامه ابوالفرج ابن جوزی نیز در همین رابطه گفته است: «در میان علما کسی مخالف این رأی نیست که در تمام جنگهایی که با علی شده، حق با علی بوده است؛ چگونه چنین نباشد در حالی که پیامبر برایش دعا کرد که: خدایا علی به هر سو که میرود، حق را با او همراه ساز» (صیدالخاطر/ص۲۴۳)؛ امام عبدالقادر گیلانی نیز در همین باره گفتهاند: «علی رضی الله عنه به دلیل مشروعیت برخاسته از توافق اهل حل و عقد بر خلافتش، در جنگ با طلحه و زبیر و عائشه و معاویه، رضی الله عنهم، بر حق بود؛ زیرا شورش بر ضد خلیفه مشروع، بغی و شورش محسوب میشود و جنگ با شورشگران جواز شرعی دارد (الغُنیَه، صص۱۰۰و۱۰۱). تمام سخن اهل سنّت این است که شورش مسلّحانه بر ضدّ خلیفۀ قانونی مسلمانان، به رغم حرمت و ممنوعیّتی که دارد، سبب خروج از دین و جواز سبّ و لعن و تکفیر نیست. اکنون پرسش از جناب دکتر کدیور این است که در برابر اقوال مذکور از عالمان طراز اول سنّی، آیا تحقیقی بودن قضاوت ایشان و ارجاع خاستگاه اهل سنت به اصحاب جمل، مبنای منطقی و توجیه تاریخی دارد؟!
هم چنین، جواز پیروی از حاکم جائر یا همان منع شورش مسلّحانه بر ضدّ حاکمان ستمگر، نه از جهت توجیه ظلم آنان، بلکه از باب قاعده عقلی تحمل اخف ضررین و بنا بر دلسوزی برای خلق بوده است؛ زیرا در غیاب فرهنگ و مکانیسم تغییر مسالمت آمیز قدرت، معمولاً زیان برکناری حاکم ظالم بیشتر از زیان ظلم وی بوده است؛ اگر جناب دکتر کدیور، مماشات با ظالمان را ممیزه اهل سنت و عدالت خواهی را ممیزه اهل تشیع میدانند، بد نیست یادآوری کنم در نظر ایشان که شیخین غاصب بودهاند و حضرت علی نیز پیشنهاد شورش مسلحانه بر ضد آنان را رد کرد و را ه مماشات با ایشان را پیش گرفت؛ از سوی دیگر، این رویکرد منع قیام مسلحانه علیه حاکم، مگر همان منع شالودهشکنی و نفی ساختارشکنی براندازانه نبود که زمانی ایشان و همفکرانش تحت عنوان جوهرهی اصلاح طلبی، حدیثش را همچون شکر میخوردند و رقعه منشآتش را چون کاغذ زر میبردند؟! بنابراین به جای کژخوانی از نگرشهای اهل سنت، بهتر است مبنای سنجیدهتری برای داوری خویش بجویند!
دکتر کدیور هم دانش کافی دارند و هم تجربهی وافر، در شگفتم که اینگونه داوریها و تعمیمهای ناهمدلانه را به چه حسابی بگذارم؟! آیا حقیقت چنان مظلوم و نادلپذیر شده که عالمی چون دکتر کدیور نیز به آسانی آن را فدای هویت فرقهای میکند و در برابر دریافت لبخندی تأییدآمیز از عوام، از جمال آن چشم میپوشد؟! به راستی در شگفتم....!
منابع:
ا. ابن جوزی، جمال الدّین ابوالفرج عبدالرّحمن، صیدالخاطر، تحقیق محمّد عبدالرّحیم، بیروت: دارالفکر، ۱۴۲۲ق.
۲. ابن فورک، مقالات الشیخ أبی الحسن الأشعری إمام أهل السنّه، تحقیق احمد عبدالرحیم السایح، قاهره: مکتبه الثقافه الدینیه، چاپ اوّل، ۱۴۲۵ق.
۳. گیلانی، امام عبدالقادر، الغنیه لطالبی طریق الحق و الدین، با مقدمه ماجد عرسان گیلانی، دمشق: دارالخیر، چاپ اوّل، ۱۴۲۶ق.
۴. ندوی، ابوالحسن، المرتضی سیره علیّ بن ابی طالب، دمشق: دارالقلم، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
نظرات
بدوننام
29 دی 1391 - 05:51مضافاً اینکه اظهارات ایشان تناقضی درونی در بردارد و آن این که اگر در نگاه اهل سنت نماینده اسلام پس از پیامبر(ص)عبدالله بن زبیر است،چگونه اطاعت از حاکم جائر را ممیزه اهل سنت دانسته اند در حالی که ابن زبیر مرجع مقبول ایشان در برابر حاکم دست به شمشیر برده اند؟!
عدنان
09 بهمن 1391 - 11:13جناب مستطاب استاد بهرامی نیا سلام علیکم متن متین و قلم خالی از کینه شما نسبت به مخالفان فکری و عقیدتی حقیقتا قابل ستایش است. لکن دو نکته را نباید فراموش کرد: اول: اکثریت اهل سنت در طول تاریخ خود را حق 100%مطلق پنداشته و هیچ حظی برای اندیشه های مخالفان عقیدتی خود قائل نبودند. جعل الفاظی مثل «روافض» و «مجوس امت» برای شیعیان و معتزلیان ناشی از همین رویکرد دگماتیک است. ثانیا: فروکاستن عقاید کلاسیک اهل حدیث(حشویه) در باب حاکم جائر به نزاعهای سیاسی و دفع افسد به فاسد، سرپوش گذاشتن بر عقاید غلط اهل حدیث در باب ماهیت نظامهای دیکتاتوری و استبدادی اموی و عباسی است.(نگ: رسالة حسبة لإبن تیمیة) مفتیان وهابی امروزه به استناد همین عقاید سنتی مانع اصلاحات و اعتراض به حکومتهای پادشاهی در سعودی و شیخ نشین ها هستند چنانکه الازهر هم در جریان انقلاب مصر در ابتدا رویکردی مشابه را اتخاذ کرد. ثانیا: النووی در شرح خود بر احادیث جاهل خواندن کسی که بر علیه حاکم اعتراض می کند ـ مانند اين حديث: «من رأى من أميره شيئاً يكرهه فليصبر عليه فإنه من فارق الجماعة شِبراً فمات، إلا مات ميتة جاهلية: هر كس از فرمانروايش چيزي مشاهده كرد كه از آن ناراضي بود بايد صبر پيشه كند[و دم بر نياورد] وگرنه اگر به اندازه يك وجب از جماعتِ [فرمانبردار و مطيع امر] جدا شود، مرگ او در جاهليت است(صحيح بخاري، باب الفتن،احاديث6645و6646 و باب الاحكام،حديث6724 ـ همچنين صحيح مسلم، باب الاماره،حديث1849) ـ و نظیر این احادیث در صحیحین به وفور وجود دارد، می نویسد: «خروج بر خلفا و نافرماني از آنان به مجرد ظلم و فسق آنها جايز نيست مگر اينكه چيزي از قواعد اسلام را تغيير دهند»(المنهاج فی شرح صحیح مسلم حجاج ج12 ص243) از اين سخن امام نووي چنين بر مي آيد كه محدثان، ظلم و استبداد را جزء قواعد اسلام مي دانسته اند و با چنين معياري، قيام كربلا، قيام عبدالله بن زبير، قيام محمد نفس زكية و برادرش ابراهيم، قيام زيد بن علي، و همچنين نافرماني ابوحنيفه از منصور عباسي، نافرماني سعيد بن جبير از حجاج بن يوسف، نافرماني سعيد بن المسيب از حاكمان اموي معاصرش و دهها مورد ديگر ايستادگي و نافرماني در برابر اوامر خلفا و سلاطين، اعمالي جاهلانه و غلط بوده است. قطعا تفكر ارتدكسي اهل سنت نمي تواند ـ بنا بر نص همين احاديث صحيحين ـ شهادت حسين بن علي يا ابوحنيفه در زندان منصور عباسي را مرگي جاهلي قلمداد كند و اين گواه تناقضات حاد تراث حديثي مي باشد. اوج اين تناقضات در احاديث ديگري متجلي مي شود: «أفضل الجهاد كلمة عدلٍ عند سلطانٍ جائرٍ: برترين جهادها، سخن حقي است كه نزد سلطان ستمگر گفته شود»(سنن ابي داود4344)(سنن الترمذي2265)(سنن نسائي باب «فضل من تكلم بالحق عند إمام جائر»)(سنن ابن ماجه4011،4012)در اين دسته از احاديث گفتن يك كلمه حق در برابر حاكم ستمگر به عنوان برترين جهاد شناخته شده است در حالي كه در احاديث ديگر، توصيه شده كه مي بايستي در برابر ظلم، ساكت و صبور نشست و دم برنياورد چرا كه دم برآوردن و اعتراض همانا و سقوط در جاهليت همانا!! شایسته است سخنان عالمان مطلعی چون د. کدیور با دقت و عمق بیشتر و فارغ از خودخواهی های بی ریشه مذهبی و فرقه ای به داوری فراخوانده شود. و دائما صدق الله العظیم..
mobin
22 بهمن 1391 - 09:56دکتر احمدی نژاد: هر کس به صحابه توهین کند، مسلمان نیست دکتر محمود احمدی نژاد عصر روز سه شنبه به وقت محلی در ادامه برنامه های اولین روز از سفر به مصر در دیدار شیخ احمد الطیب، رییس و اساتید و علمای دانشگاه الازهر مصر با بیان اینکه این دانشگاه در طول بیش از هزار سال عمر خود، خدمات فراوانی به مکتب پیامبر اسلام (ص) ارائه کرده است، گفت: احساس می کنم در بین علمای بزرگی هستم که به حقیقت راه و مکتب پیامبر گرامی اسلام (ص) و صلاح و رستگاری همه انسان های جهان میاندیشند. در بخشی از سخنان دکتر احمدی نژاد در جمع اساتید الازهر، که توسط سایت “تابناک” منتشر شده است، آمده است: «هر کس بخواهد، در این جهت که شیعه ای را سنی و اهل تسننی را شیعه کند، عمل و تلاش کند، بدون شک در مسیر پیامبر اسلام (ص) نیست.» سایت تابناک همچنین آورده است: «احمدی نژاد تصریح کرد: به صراحت اعلام می کنم، هر کس در هر کجای دنیا به صحابه پیامبر اسلام (ص) توهین کند، مسلمان نیست و در مسیر اسلام گام برنداشته است، بلکه نوکر بیگانگان و بازی خورده آنها است.» در این دیدار ، شیخ الازهر ، جمهوری اسلامی ایران را به رعایت حقوق اهل سنت توصیه نمود. شیخ “احمد الطیب”، با بیانیه ای خواستار اعطای حقوق کامل جامعه اهل سنت ایران و همچنین احترام به مقدسات اهل سنت شد. شیخ احمد الطیب ‘بر لزوم تلاش برای اعطای حقوق کامل شهروندی جامعه اهل سنت ایران’ تاکید کرد. رئیس دانشگاه الازهر همچنین “تبلیغات مذهبی اهل تشیع در کشورهای اهل سنت” را مورد انتقاد قرار داد. “شیخ حسن الشافعی”، یکی از مشاورین ارشد شیخ الازهر نیز در یک کنفرانس خبری که با حضور دکتر احمدی نژاد برگزار شد، احترام به مقدسات اهل سنت را بسیار مهم و حیاتی توصیف کرد و تصریح نمود: «تعرض برخی از شیعیان به صحابه پیامبر اسلام و همسران او غیرقابل قبول بوده و روابط بین دو کشور را مشوش می کند.» شیخ حسن الشافعی از رئیس جمهور ایران خواست که ‘مراجع دینی ایران علیه توهین به حضرات عایشه، ابوبکر، عمر و عثمان- رضی الله عنهم- فتوا صادر نموده و این توهینها را جرم و حرام اعلام کنند تا مسیر تفاهم فراهم شود.» منبع:http://www.khademolquran.com/
حجت
17 خرداد 1399 - 12:46سلام علیکم لازم می دانم پاسخ دکترمحسن کدیور رانیز در این خصوص درج کنم . پرسش: فرموده اید که اهل سنت حق را در نزاع عایشه و علی در جنگ جمل به اهل جمل می دهند در حالیکه بسیاری از علمای اهل سنت گفته اند که به استناد سخن رسول اکرم حق با علی است. چه توضیحی دارید؟ پاسخ: آنچه من گفته ام و به آن معتقدم این است: «امویان و قاتلان سیدالشهدا (ع) نمایندگان تفکر اهل سنت محسوب نمی شوند. اهل سنت خود را ادامه ی جریان جمل می دانند و عبدالله بن زبیر را شاخص ترین نمایندهی خود در وقایع اختلافی صدر اسلام می دانند.» من در سخنرانی خود تحت عنوان «امامت و اعتدال دینی» (۳ آذر ۱۳۹۱) در مقام این بودم که بگویم مسلمانان اهل سنت را نمی توان دنباله رو بنی امیه دانست، انان معاویه و یزید را نمایندگان شاخص اهل سنت نمی دانند، به همین دلیل نمی توان هر اهل سنتی را در فاجعه ای که بر حسین بن علی (ع) رفت شریک و مقصر شناخت، خوارج هم که از آغاز صف خود را از شیعه و سنی جدا کردند، بنابرین منطقی است که در انشقاق چهارگانه در زمان امام علی (ع) و بعد از آن اهل سنت را ادامه جریان جمل بدانیم، چه کسی می تواند انکار کند که در نظر اهل سنت ام المومنین عایشه بانوی اول جهان اسلام است؟ چگونه می توان انکار کرد که از منظر اهل سنت طلحة الخیر و زبیربن عوام از عشرهی مبشره اند؟ اینکه بزرگانی از اهل سنت انصاف به خرج داده ایشان را درفتنهی ناکثین جمل محکوم کرده باشند، قابل تقدیر است، اما واقعیت مسئله را متأسفانه عوض نمی کند. عبدالله بن زبیر شاخص ترین کسی است که بعد از فاجعهی کربلا اهل سنت را نمایندگی می کند. موضع او در قبال مسائل صدر اسلام تا سال ۶۱ چه بوده است؟ من در مقام این بوده ام که به شیعیان یادآوری کنم که فاجعه آفرینان اموی بوده اند اما جریان مسلط اهل سنت که من آن را ادامه جمل با نمایندگی عبدالله بن زبیر می دانم نه تنها خود را ادامهی فاجعه آفرینان نمی دانند بلکه صف خود را از ایشان جدا کرده اند آنچنان که عبدالله بن زبیر کرد. منبع من در این مطلب یک مسلمان اهل سنت اما متکی بر تحقیقات نسبتا بی طرفانه محققین از مستشرقین بنام خالد بلانکشردر کتاب جدیدی با عنوان The Cambridge Companion to Classical Islamic Theology صفحات ۳۶ و بویژه ۴۲ کتاب. موفق باشید محسن کدیور ضمناجمله ی(در نظر ایشان که شیخین غاصب بودهاند) که جنابعالی(آقای جلیل بهرامی نیا) درمتن فوق بیان نموده اید خلاف واقع یا حداقل براحتی نتوان ادعا نمود.نظر جناب کدیور با اکتساب از قسمتی از بیانات ایشان این چنین است: دکتر کدیور:(...اما یک پرسش باقی می ماند و آن اینکه پیامبر (ص) که دو شأن دینی و سیاسی را جداگانه دارا بودند، در هر دو شأن جانشین معرفی کردند؟ یک احتمال این است: رسول خدا (ص) علی بن بی طالب (ع) را در روز غدیر و دیگر اوقات به عنوان موثق ترین منبع دینی پس از خود به مردم معرفی کردند، اما درباره ی زمامداری سیاسی پس از خود اشاره ای نکردند، یا حداقل اکثر صحابه از فرمایشات رسول خدا (ص) احساس نکردند که ایشان تکلیفی برای جانشینی سیاسی تعیین کرده است. البته اکثر صحابه (به استثنای سه یا چهار نفر) از سخنان رسول الله (ص) حتی جانشینی علی (ع) را در شأن علمی هم احساس نکردند و این امر غریبی است. اشتباه بسیار بزرگ اکثر صحابه یک پاسخ به این پرسش است.). به امید اتحاد مسلمین و رواداری و دانش اندوزی و خردمندی (که بنیان اسلام اینگونه بوده اما درگذر سالها گرفتار کژفهمی ها و انحرافات شده)
جمال
29 دی 1391 - 10:57با سلام خدمت استاد بزرگوار و با تقدیر و تشکر از احساس مسئولیت شما و با آرزوی طول عمر با برکت و زید فهم و دانش بیشتر در جهت تبیین و تشریح مفاهیم و وقایع تاریخی
بدوننام
29 دی 1391 - 01:59خیلی بدیعه!با پذیرفتن نظر ایشان فریقین ناخلف هستند و تشیع انقلابی، مبدأ و مرجعش محافظه کار و تسنن سازشکار،مبدأ ومرجعش رادیکال و شورشگر خواهد شد! این چنین شیری خدا هم نافرید!
بدوننام
29 دی 1391 - 09:39بنده نیز در شگفتم چگونه محسن کدیور به این نتیجه ناصواب رسیده است ۰ ایشان به احتمال زیاد توانایی مطالعه ی کتب عربی را دارند۰ اظهار نظر بدون مطالعه به نتیجه ناصواب منتهی می شود۰اظهر من الشمس این است که تمامی اندیشمندان، مفسران،مورخان، متالهان،محدثان و فقهای معروف و حتی کمتر شناخته شده ی اهل سنت و جماعت بر حقانیت حضرت علی«رض» در تمامی جنگها اتفاق نظر دارند۰
بدوننام
30 دی 1391 - 10:49با تشکر و سپاس از استاد گرنقدر کاک جلیل بهرامی نیا ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد: 1. اصلاح طلبی در ایران متاسفانه با منافع شخصی بسیار گره خورده است و این دوستان اصلاح طلب!! گاه تریپ اصلاح طلبی میگیرند وگرنه از نظر فکری هنوز بسیار مانده است و این امر تنها به آقای کدیور محدود نمی شود چرا که بنده با چند نفر دیگر هم همصحبت شده ام و چنین برداشت ناصوابی دارند که بدون تحقیق کسب کرده اند 2. لازمه کار پژوهشی دوری از تعصب و ارزیابی مبتنی بر واقعیات تاریخی است که در هر دو مورد ایشان نقص دارند اولا اینکه باتوجه به سابقه حقد و کینه تاریخی به نسبت بزرگان صحابه گاه باعث میشود فرد ارزیابی درستی نداشته باشد و دیگر اینکه ایشان به منابع تاریخی معتبر یا نمی فهمند چون عربی خوب نمی دانند و یا اینکه در دسترس ندارند پس طبیعی است که اقای کدیور هم چنین بگوید ما فکر می کنیم ایشان متفاوت است؟!!!!
بدوننام
30 دی 1391 - 05:16با سلام و آرزوی عمر با برکت برای استاد بهرامی نیاو تشکر از روشنگری بجاو محققانه نکته دیگر اینکه اهل سنت وسیع تر از انست که دنباله جریان خاصی باشد( تنها چیزی که اهل سنت بنا دارد دنباله روی کند قران وسنت است و هر جدید مفیدی که منافی دو اصل قبلی نباشد) جنگی هزارو اندی سال رخ داده و حالا ما بیاییم گروهی رو برچسب طرفداری یا دشمنی بزنیم چه نیازی دارد و چه سودی به حال جامعه فعلی مسلمانان چه شیعه و چه سنی. آقای کدیور آثار ارزشمندی هم دارد که از آنها هم نباید غافل بود خدا ایشان دا در راه رسیدن به حق توفیق دهد. کاش این جوابیه به خود ایشان هم ارسال بشود تا ببینیم جواب و واکنش ایشان چیست؟
جلیل بهرامی نیا
01 بهمن 1391 - 08:25ضمن سپاس از دوستان گرامی که ابراز لطف فرموده اند به عرض می رسانم نقد نظرات دکتر کدیور به معنای نفی تلاش ها و خدمات ایشان نیست؛چنین نظراتی گذشته از فقر منطقی و غیر واقعی بودن، در تکوین نگرش عوام و حتی مسئولان جامعه ما و مآلاً در نگاه آنان به اهل سنت بسیار مؤثر است؛چرا حمایت قاطع اهل سنت از حضرت علی در برابر اصحاب جمل،مورد غفلت یا تغافل قرار گیرد و مخالفت اهل سنت با منصوصیت خلافت،به مخالفت آنان با خلیفه چهارم تحویل شود و سپس بر اساس این گناه ناکرده،مورد طعن و طرد قرار گیرند و فضای الفت و همزیستی با این ابرهای مصنوعی تیره و تار شود؟! این نوشتار توسط دوستی گرامی برای دکتر کدیور ارسال شده و پاسخی نیز دریافت داشته است که متعاقباً درج خواهد شد.
خردنیا
04 بهمن 1391 - 04:19ضمن تشکر از استاد بهرامی نیا. نکته ایی که از قلم افتاده و خیلی مهم است ایینه که عایشه و طلحه و زبیر اصلا طرف جنگ هیچکدام نبودند و برای حکمیت و اصلاح بین طرفین آمده بودند و از سفر حج به آنجا آمده بودند برای جلوگیری از جنگ و بر اساس قول خداوند متعال: وإن طائفتان من المومنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما... این نکته ی مهم حادثه جمل است. و گفتم حادثه چون طرفین شب با هم توافق کرده بودند و جنگ بدون نیت قبلی و با یک توطئه شروع شد..
محمد
08 بهمن 1391 - 10:30ازمطالب بسیارازشمند وخوب شماتشکرمی کنم.لطفامطالب تاریخی خصوصا ازصدراسلام ومباحث تاریخی مورد اختلاف بیشتربگذارید
اردشیرخزایی از کرمانشاه
13 بهمن 1391 - 11:27من خودم شیعه هستم واقعا برای شما که به قول خودتان روشنفکران اهل تسنن و شیعه هستید متاسفم:مگه هم یک کتاب آسمانی و یک پیغمبر نداریم پس چرا جدل میکنید:شیعه وسنی برادرندهیچ وقت اعتقادات شخصی را وارد دین نکنید آن هم دینی که کاملترین ادیان الهی است:بروید و منابع کاتولیک و پروتستان را مطالعه کنید آیا عالمان مسیحی اینطور با هم جدل دارند؟نه ندارند:فقط ما مسلمانان ساده اندیش هستیم
بدوننام
19 بهمن 1391 - 06:58نقد ناصحانه کجا وتوهین و افتراکجا؟از مطالب هردو عزیز (اقای کدیورو کاک جلیل بهرام نیا)حظ وافر بردیم می شود با وجود نقد و انتقاد برادرانه و منصفانه در کنار یکدیگر زندگی نمودزندگی مسالمت آمیز را تمرین نمائیم
بدوننام
03 فروردین 1392 - 06:35درود بر شما بسیار جالب بود.