همهی ما میدانیم که یکی از بنیادیترین شروطِ کامیابی در پاک زیستن و از زندگی بهرهگرفتن و به زندگان خدمتکردن، برخورداری از سلامت روانی است و مشهور است که: «کی شعرِ تر انگیزد خاطر که حزین باشد؟!».
شکی نیست که بیشترین زیان جوامع بسته، متوجه بعد روانی شخصیت ما آدمیان است و فقدان آزادی بیان و یأس از نتیجهبخشیِ دادخواهی در اینگونه جوامع، شهروندان را به سمت درونگرایی منفی و خودخوری سوق دهد؛ لذا ما که به عنوان یک اقلیت در این کشور زندگی میکنیم، باید هوشیارانه و مجدّانه در عین پافشاری بر احقاق حقوق خویش، مراقب پاسداشت سلامت روانی خود هم باشیم و بکوشیم در پرتو جهانشناسی و انسانشناسیِ قرآنی از یک سو و با ترسیخ و تحکیم فضایل اخلاقی در درون خویش از سوی دیگر، خود را از ابتلا به آفات زندگی فرودستی از جمله احساس حقارت، تمایل به انتقامگیری، تعویض حقیقت با هویّت، یأس و سرخوردگی، نفرت مخالفان، ترحّمطلبی، انفعال و ... نجات دهیم و با تقویت مروّت و فتوّت خویش، نیکخواهی و جوانمردی خود را به ناملایمات اجتماعی و سیاسی نفروشیم.
زیرا ما به حکم مسلمانی و داشتن دید قرآنی در باب اهمیّت دنیا و سرشت آدمیان، لاجرم دریافتهایم که بخش بزرگی از مؤمنانه زیستنِ ما در نوع تعامل و برخورد ما با مخالفان تبلور مییابد و خروج از موازین قرآنی در تعامل با دیگران به معنای کمآوردنِ ما در دینداری و ضعف تقوای درونی است. ما به عنوان یک مسلمان که فلسفهی بعثت پیامآورش تکمیل ارزشهای اخلاقی است و شعار اسوههای ما به هنگام غلبه بر دشمنان «لا تثریب علیکم» و «فاذهبوا أنتم الطّلقاء» بوده است، نباید بر اثر تنفّر از مخالفان، آنان را از دایرهی شمول تعهدات ایمانی و اخلاقی خویش خارج بدانیم و مهرورزی و خیرخواهی خود را در واکنش به بیمهریها و نامهربانیهای احتمالی آنان، از ایشان دریغ کنیم. درست است که در این کشور، حقوق و احترام ما بخس و نقص میشود اما ما به الزام و تعهد الهی خویش در باب توزیع مهر و وفا و قبول ضرورت دادگری و مهرورزی حتی نسبت به دشمنان، باید هوشیارانه و صبورانه با تجهیز خود به سلاح اثرگذارِ «ربّ اهدِ قومی فإنّهم لایعلمون» و در پرتو تفسیر حکیمانه و کریمانهی پیامبر از عبارت «اُنصر أخاک ظالماً أو مظلوما»، سلوک اجتماعی و دَعَوی خویش را فراتر از دعاوی حقوقیِ مرسوم در دادگاه بُرده و برای خود و دیگران اثبات کنیم که موضوع فعالیت ما نه مسایل شخصی و دعوای رقیبافکنانه، بلکه «دعوت و اصلاح» است، دعوت به طرد و ترک ستمگری و ستمپذیری و اصلاح دلسوزانه و طبیبانهی اوضاع نامطلوب اجتماع!
اگر دفاع ما از دین و دینداران از پایگاه حفظ «هویّت» باشد نه دغدغهی ادای «حقیقت»، در واقع، محور ما خودپرستی خواهد بود و نه خداپرستی! راستی هیچ فکر کردهایم اگر جویباری ما را «حرامزاده و فرومایه» بخواند و ما هم با از کفدادن عنان اختیار و عدالت به سرودهای هجو متوسّل شویم و بنویسیم «گوش به حرف شیعه مده، شیعه خر است»، پس ادب نبوی و اخلاق مسلمانی از کدام پنجره میتواند سَرَکی بیرون بکشد و دمی از زندان نفرت و کین رهایی یابد؟ اگر دیگران جویباری از کین و نفرت به دریاچهی صفا و مروّت وارد کنند ما هم چهرهی کرامت و احتشام را با ناخن لجاجت و انتقام بخراشیم، پس متانت ایمانی و ضرورت قرآنی «دفع سیئه به أحسن» در کجا موضوعیت و کاربرد دارد؟!
مگر ما در قرآن راهنمایی و موظف نشدهایم که تعامل با مخالفان بشری باید در پرتو مدارا و گذشت صورت گیرد؟! میگویید نه؟ بیایید از علاّمه ابنکثیر بشنویم که در تفسیر استعاذه چنین میگوید: «... شیطان را غیر از خدا هیچ کسی نمیتواند از آدمیان بازدارد. چنانکه خداوند دستور دادهاست که درتعامل با شیاطین بشری بر اساس مدارا و نیکرفتاری کریمانه رفتار شود و در تعامل با شیطان جنّی به درگاه خدا جل جلاله پناه برده شود؛ چرا که او به علت شرارت فطری نه رشوه میپذیرد و نه نیکمردی و خوشرفتاری در وجودش اثر میبخشد. این مفهوم در سه آیهی قرآن که چهارمی برایشان نمیشناسم، بیان شدهاست: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» که این در ارتباط با مخالفان بشری است و در ادامه میفرماید: «وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». و در سورهی مؤمنون هم میفرماید: «ادفع بالتی هی أحسن السیئة نحن أعلم بما یصفون و قل رب أعوذبک من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربّ أن یحضرون» و در همین رابطه در سورهی سجده میفرماید: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.» (ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، 1/25، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1415ق.)
مبادا ما هم بر اثر ضعف ایمانی و نااستواری تعهدات اخلاقی، با مشاهدهی بیعدالتی و بیادبیِ مخالفان در ورطهی ظلم و وقاحت در غلطیم. بر افروختگی و تحریکپذیری و نازکدلیِ فرودستانه، ما را از ضرورت رعایت اخلاق و انصاف غافل سازد و این نکتهی مهم و اساسی را از یادمان ببرد که نقش ما در این جهان، الگو و سرمشقِ اخلاقی بودن است و با بیتربیتی و بیاخلاقی هم نمیتوان کسی را با تربیت و اخلاق ساخت!
ما به اقتضای دینداری خویش موظفیم چنان جوانمرد و دارای قوت و متانت شخصیتی باشیم که تعیینکنندهی نوع رفتارها و روابط اجتماعیمان، نه صرفاً نوع برخورد مخالفان بلکه فرهنگ والای محمّدی و ادب قرآنی باشد که ملاکهای تعامل با دیگر انسانها را به ترتیب، عدالت، احسان و ایثار معرفی کردهاست.
ما در پرتو تربیت دینی خود باید در حقّ دیگران، حتی اگر دشمن ما هم باشند و به قتل هم تهدیدمان کنند، بسط یَدِ قتل نکنیم؛ بلکه سعی کنیم او را با لحنی هدایتگرانه و آراسته به خوی دلسوزی، از زشتیِ بیعدالتی و تحقیر و بیادبی آگاه کنیم و فرجام دردناک کین و ستم را برایش یادآوری کنیم. نباید بر اثر ضعف خودباوری یا ضعف ایمانی چنین پنداشت که این گونه رفتار ناشی از وضع فرودستی و خوی سازشگری است، هرگز! ما هیچ گاه قبول ستم و تحقیر را توصیه نمیکنیم و آن را خلاف شأن یک مسلمان میدانیم اما میگوییم مسلمانِ قرآنمدار و آگاه از ماهیت و لوازم توحید، نه تحقیر میکند و نه تحقیر میپذیرد، نه ستم میکند و نه ستم میپذیرد. اگر فرادست است شدیداً مراقب است که فرادستی او به اعمال ظلم و تحقیر علیه فرودستان نکشاند و اگر هم فرودست است شدیداً مواظب است که فرودستی او را به کینه و پرخاشگری و خروج از موازین دینی و اخلاقی نکشاند. داستان مؤمن آل فرعون را در سورهی غافر یک بار دیگر با دقت مطالعه و ببینید آن مرد بزرگوار با وصف این که مجبور به کتمان ایمان خودش بود و در میان آن جامعهی ناموافق اجازهی تدیّن علنی نداشت، امّا هرگاه که به سخن میآید از حدود دلسوزی و نصیحت خارج نمیشود و با خطاب مِهرآفرینِ «یا قومِ» بارها آنان را متوجه میسازد که نگران ابتلای انان به سرنوشت اقوام بدکار پیشین و سرافکندگی و بدفرجامیشان در روز قیامت است و نه انتقامگیری و پرخاشگری و شماتت!
ابنتیمیّه -رحمهالله- در همین رابطه مطالبی دارد که نقل آنها مزید فایده خواهد بود. وی میگوید: «زناکار و دزد و شرابخوار و دیگر بزهکاران، حدود بر ایشان اجرا میگردد اما در عین حال با دعای خیر دنیوی و اخروی در حق ایشان، مورد احسان هم قرار میگیرند. زیرا کیفرهای شرعی بیگمان برخاسته از رحمت و عنایت الهی دربارهی بندگانش است و نتیجهی رحمانیت خدا و احسان او در حق ایشان است و لذا مجری مجازاتهای شرعی باید همچون پدری که فرزندش را تأدیب و یا همچون پزشکی که بیمارش را معالجه میکند، قصدش از کیفر مجرمان، مهربانی و احسان به آنها باشد ... .
پاسخگویی به اهل بدعت همچنین است و اگر به قصد بیان حقیقت، راهنمایی خلق و مهربانی و خدمترسانی به ایشان انجام نشود، عمل صالحی نخواهد بود و نکوهش بدعت و معصیت باید به منظور افشای فساد موجود در آن و تحذیر و آگاهسازی مردم صورت گیرد و نه برای خنککردن دل و انتقامگیری.» (ابن تیمیه، منهاج السنة، 3/59) و در جایی دیگر باز یادآوری میکند که: «مراد انسان از کارهای خود [و از جمله ردیّهنویسی] قبل از هر چیز باید کسب رضای خدا و پیروی از دستورات خدا و وعلاقه به بهسازی اوضاع و اقامهی حجت باشد و گرنه چنانچه این کار را با انگیزهی برتریطلبی شخصی یا حزبی و یا به قصد رقیبافکنی و شکست دیگران انجام دهد، چنین کاری گناه است و مقبول خالق نخواهد بود و اگر هم از روی ریا و کسب شهرت باشد، عملش حبط خواهد شد.»(همان، 3/64)
امام محمد غزالی -رحمه الله- هم پس از توصیه به ضرورت ملاطفت و مهربانی در تبلیغ حق و لزوم پرهیز از برخوردهای حقارتآمیز و کینهتوزانه میگوید: «مجادله و خصومت، درد محضی است که دوا ندارد. پس فرد دیندار باید خود را از آن دور نگه دارد و ضمن وانهادن حقد و کینه، همهی آفریدههای خدا را با دیدهی مهربانی بنگرد و در راهنمایی کژروان این امت، طریق نوازش و مدارا در پیش گیرد و از خصومتورزی که فعّالکنندهی انگیزهی گمراهی است، پرهیز کند و خاطرجمع باشد فردی که با لجاجت و تعصب سبب اصرار و لجاجت [طرف مقابل] میشود، خود مشوق و زمینهساز تحکیم بدعت به حساب میآید و فردای قیامت، مسؤول و معاقَب خواهد بود.» (غزالی، الإقتصاد فی الإعتقاد، ص 42، دار و مکتبة الهلال، بیروت، 2002م.)
خلاصه این که: امروزه ما به واسطهی فرودستی و تفاوت مذهبی با حاکمیت و اکثریت جامعهی ایران، در معرض تهدید سلامت روانی و ابتلا به آفاتی چون عقدهی فروتری، انفعال، سرخوردگی، یأس، بدبینی، انتقامجویی، ضعف عزت و کرامت نفس و ... هستیم و اگر صبور و دارای حظی عظیم از شکیبایی و ایمان آگاهانه نباشیم، ایبسا از نقش والا و وظیفهی انسانی و دینی خویش در جامعه غافل و منحرف شویم و نیکخواهی و فتوّت خویش را بر اثر ناملایمات اجتماعی و نامهربانیهای موجود ببازیم و به جای مطالبهی منطقی و حکیمانهی حقوق خویش و نیز تلاش برای رهاندن همنوعان و همدینان خویش از بلای بیعدالتی و تحقیر، از طرفی دچار انفعال و یأس شویم که زمینهساز خشونت و روانفرساست و از طرف دیگر توصیهی حافظ را پاس داریم که:
«با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی»
پس بیایید فارغ از بیمهریها و درشتیهای دیگران، شعلهی عشق و نوع دوستی را همچنان در قلبهایمان فروزان نگهداریم و اسرار این عشق و مستی را به سنگدلان و تنگنظران هم بگوییم تا در درد خودپرستی نمیرند؛ بیایید با هشیاری و صبوری بکوشیم که هم دعوت کنیم و هم اصلاح، دعوت از دیگران برای جمع کردن خوبیها و تفریق زشتیها و ضرب زیباییها و تقسیم شادیها و اصلاح کنیم درون و برونمان را در پرتو آموزههای قرآن!
نظرات
آفرین بر کاک جلیل، البته این مینیمم انتظار در احلت انفعال و سرخوردگی است، چه میشود کرد، لابد سهم ما هم همین بوده است اگر قبول ندارید تغییر دهید قضا را!
Admin
22 دی 1389 - 07:33ضمن تشکر از بزرگوارانی که وجود اشتباهات متنی را گوشزد کرده بودند، از نگارنده محترم و همه کاربران از این بابت پوزش میخواهیم.<br /> <br /> اصلاحوب
درخط دوم پارارگراف سوم نوشته اید:...راستی هیچ فکر کردهایم اگر جویباری ما را(...) .<br /> خب برادر عزیزم! نقل قول اهانت، که همان اهانت است! نمی دانم چرا اندکی نمی توانید در لفافه ادب سخن بفرمایید. در متن یکی دیگر از برادران خواندم که در مقایسه دو شخصیت بزرگوار دینی فرموده بود: از این حسن تا آن حسن صد گز رسن! و بسیاری عبارات کم ارزش دیگر!<br /> نمی دانم این چنین سخنان کم ارزشی چرا باید به مقالات پر بار برادران راه یابد؟!<br /> آیا از قرآن پند نمی گیرید که چگونه فاحش ترین حالات و موضوعات را در عباراتی متین و آرام و بدون وارد آوردن خدشه ذهنی بیان می فرماید؟
عزیز گل برادر!<br /> قضیه این جاست که مبتلا شدن به آفات عقده ها و بیماری های روانی نتیجه عدم تلاش در جهت-همانطور که فرموده اید- " مطالبهی منطقی و حکیمانهی حقوق خویش " است.<br /> یعنی انواع خشونت درونی و برونی (در دایره فرد یا جامعه) معلول همان علت درد بی دردی است! یعنی ناخودآگاه فروکوفته و خسته افراد مظلوم ناخواسته روانی پر التهاب خواهند داشت که اثرات مخرب آن را به عینه شاهد هستیم. قضیه این است که راهی روشن برای این اعاده حق باشد و ببینیم و در آن قدم برداریم تا بتوانیم روانی سلامت داشته باشیم. راهی که نمی بینیم!
اصلاح کن اصلاح جان این شعرت را! باقی اغلاط پیشکش!<br /> <br /> کی شعرِ تر انگیزد --------خاطر--------که حزین باشد؟!
دنیا دار مکافات است . ایران تا دیروز مملکت اهل سنّت و جماعت با انواع اقلیّت های دینی ، مذهبی و قومی بود . این وضع در سرتاسر امپراتوری اسلامی برقراربوده است . صرف حاکمیت یک دین و مذهب بر کشور خاص اصحاب آن را مجاز به هر رفتاری با اقلیت ها نمی نماید . اینکه نعمتی از دست می رود دالّ بر آن بنظر می آید که کفران نعمتی باعث زوالش بوده است . به عبارت بهتر ، نظام امور عالم عاری از هر گونه بی عدالتی بوده و از همین روی هیچ افراط و تفریطی را تحمّل نمی کند . در غلبه تشیّع بر تسنّن اسراری حکمیانه هست که کشف آن مستلزم باریک بینی بسیار است . علی ایّ حال بقای این حاکمیت نیز منوظ بر عدالت مورد ادّعاست . والله علیم ٌ حکیمٌ .
اگر تجربه و واقعیت را در نظر بگیریم مهم این نیست که کدام گروه یا چه کسی حکومت کند.بلکه مهم آن است که چگونه حکمرانی شود.سایر کشورهای اسلامی هم که حاکمیت در آنها با اهل سنت است،از نظر گستردگی دامنه آزادی فرق چندانی ندارند.در تونس و مصر مگر شیعیان حاکم اند که اسلامگرایان سنی این همه تحت فشارند؟!بهتر است اندکی ژرف تر بیندیشیم؛بنده که سنی هستم حتی حاضر نیستم برخی چهره های سنی را برای اداره شهر خودمان هم انتخاب کنم.
خسته نباشید<br /> متن اغلاط املایی زیادی دارد و نیازمند ویرایش است.لطفا یک بار قبل از انتشار خوانده شود.
"کۆسپی بهردهم کورد له ئیران شوناسی مهزههبی ههیه تا قهومیهتو ئهتنیک"<br /> ماموستاو وتارخوینی ئایینی جهلیل بههرامینیا لهم چاوپێکهوتنهدا تیشک دهخاته پێگهی ئیسلامیهکانی کوردستانی ئێرانو تهئکیدیش دهکاتهوه ئهحزابی دینی له کوردستانی ئێران قۆناغی «پێویست»یان تێپهر کردووهو ئێستا پێشیان ههڵگرتووهو له پڕیش نهبوون بهکور! بهڵکوو ههلقۆلاوی پێداویستیو بۆشاییو تهنانهت بیزوی، کۆمهڵگای کوردن! <br /> خالید محهمهدزاده<br /> xalidmaktoob@yahoo.com<br /> <br /> بارودۆخی کوردستانی ئێران چون دهبینیو له روی کۆمهلایهتیو کهلتوریهوه چ بهره وپێشچونێک ههست پێدهکهی؟<br /> <br /> <br /> ئهوهی که من ئهیبینم کوردستانی ئێران، بهتایبهت بهشی غهیری شیعهی، یانی سوننیو ئههلی حهق(کاکهیی، هاواری،...)، له باری ئابووریو رامیاریو گهشهسهندنهوه هێشتا ههر چاوهروانی بهدیهاتنی هێندێ مافی دواکهوتووی خۆیاننو به پێی چاوهڕوانیهکانی خویانو پێوانهکانی گهشهسهندن، هێشتا تا گهیشتن به ههوار، رێگای زۆریان له پێشه! بهڵام بهخۆشیهوه پێش کهوتنیش بهدی ئهکریت.<br /> <br /> دهرکهوتنهکانی ئهو پێشکهوتنهی ئاماژهت پێدا له چیدا خۆی دهبینی؟<br /> <br /> لهم چهند ساڵهی رابردوودا ئاستی خوێندنو بهتایبهت خوێندنی باڵا بهرز بووهتهوهو ئهمه کۆمهڵگای کوردهواری له باری کهلتووریهوه دهولهمهندترو پێشکهوتووتر دهکات. پهرهسهندنی راگهیاندنو بڵاوبوونهوهی ئینترنتو سهتهلایتیش، ههرچهن لایهنی نیگاتیڤیشی بووه بهڵام به رهنگاورهنگ کردنی سهرچاوهی زانیاریو ههواڵو شیکارییهکان، ههم رادهی هوشیاری خهلکی بردوهته سهرهوهو ههم توانایی شیکاریو ئاستی ئومیدهواری خهڵکی بههیز کردووه.<br /> له باری کومهڵایهتیهوه، هاودڵی کوردان تا رادهیهکی زۆر باشهو یهک ههستی سهبارهت به زۆرینهی پرسه سهرهکییهکان تیایاندا بهدی ئهکریت. زۆر بوونی تێکهڵاویو هاتووچوی دوولایهنه له نێوان کوردو غهیری کورددا، بهتایبهت به بۆنهی بازاره سنوورییهکانی شارانی وهک جوانرۆو بانهو ههروهها بواری گهشتیاریو تووریسم، رهشبینی پێشووی کهم کردووتهوهو تێگهیشتنی دوولایهنهی زیاتر کردووه.<br /> بهڵام نابێ چاوداپوشین لهو راستییه که: ههموو گهلێکی ژێردهستو کهمینه،بهتایبهت له وڵاتانی دواکهوتوودا که بنهماو پێوانهی دابهشکردنی مافهکانو دهرفهته کۆمهڵایهتیهکان دادپهروهرانه نین، پێش ههموو شتێک له باری دهروونیو ئینسانیهوه زیان ئهبیننو تهنگو چهڵهمهی ژیان ناهێڵی بیانپهرژێته سهر بیرکردنهوه له ژیانی ئینسانیو گهشهپێدانی ئهو بوارانهی که مهعنهویهتو ئینسانیهتی ئینسانهکان دهولهمهند ئهکات. <br /> <br /> رۆلی جهریاناتی ئیسلامیو ئهو رێکخراوانهی به ناوی دین له کوردستاندا چالاکییان کردوه چون ههڵدهسهنگێنی؟<br /> <br /> دیاره ئهبی بزانین کورده ئههلی حهققهکان ئهکهونه دهرهوهی بازنهکه. کورده شیعهکانیش که بهپێی زانیاری من ریکخراوهیهکی ئیسلامیان نهبووه. جا ئیسلامیهکانی کوردستانی ئێران، ههر بهشی سوننی کۆمهڵگای کورد ئهگرێتهوه؛ ئهمانهیش خۆیان دابهش ئهکرێن به چهند لهقی جیاوازو ناکرێ سهرجهم له سهریان داوهری بکرێ؛ بهگشتی چالاکی رێکخراوهیی ئیسلامی له کوردستانی ئێران تا چهن ساڵیک لهمهو پێش که سهلهفیهکان سهریان ههڵدا، هی دوو رێکخراوه بووه: یهکهم، مهکتهبی قورئان(به دوو باڵی شوورای مودیریهت و لایهنی کاک حهسهنی ئهمینی) دووههم، جهماعهتی دهعوهت و ئیسلاح(که له ناو خهڵکدا زۆرتر به ئیخوانی ناسراون). سهلهفیهکانیش لهم دواییانهدا هاتوونهته ئاراوه بهڵام تا ئێستاش، ئهوه نهبێ جارجار نووسراوهگهلیک بهناوی «ئههلی سوننهتو جهماعهت» دهر ئهچێ، روونکردنهوهیهکیان بۆ رای گشتی کوردستان دهرنهکردووه که رێکخراوهو پرۆگرامێکی تایبهتیان ههیه یان نا.<br /> بهو جۆرهی له دیمانهی ماموستا ئهحمهدی ئیسماعیلی، سهرۆکی زانایانی موسولمانی نهرویج، له گهڵ یهکێ له کهناله کوردیهکاندا بیستم، گروپێکی دیکهش به ناوی«شمس»، یا ههمان «شورای مرکزی سنت» که له سهرهتای شۆرشی ئیسلامی ئێراندا له لایهن ههردوو خوالێخۆشبوو کاک ئهحمهدی موفتیزادهو مهولهوی عهبدولعهزیزی بهلووچهوه به مهبهستی داکۆکی کردن له سهر مافهکانی ئههلی سوننهتی ئێران دامهزرا، دووباره له ئاستی پارێزگا سووننیهکانی ئێراندا دهستی به چالاکی کردۆتهوه، که ههرچهن حیزبێکی سوننیه بهڵام بهشی کوردیشی ههیه، که ئهویش شتێکی تازهو نهناسراوه بۆ من.<br /> <br /> کام یهک لهمانه ناسراویان زیاتره له ناو خهلک له بواری رێکخراوهییهوه؟<br /> <br /> به لای منهوه ئهم دوو جهریانه سهرهکییه (مهکتهبی قورئانو جهماعهتی دهعوهتو ئیسلاح) که کاری رێکخراوهیی ناسراویان ههیه، وهک ههموو رێکخراوهکانی دیکهی کومهڵگا، کارنامهیهکی یهکرهنگیان نیه؛ بهڵکوو دهسکردی باشیان ههیهو کهم و کۆریشیان ههیه؛ له ههڵسهنگاندنێکی گشتیدا، زیندوو و چالاک راگرتنی کومهڵگای کورد له بواری کهلتووریو رامیاری، پاراستنی ههستی ژیانو متمانه به خۆ له ناو کوردان، چاکسازیو بهرز کردنهوهی ئاستی ئهخلاقیاتی کومهڵگا، بههێزکردنی رهههندی دینی/ کهلتووری کوردو خۆ پاراستن له توندوتێژیو خوێنرێژی، خاڵه باشهکانی چالاکی ئیسلامییهکانن.<br /> <br /> پهیوهندیی ئهمانه له گهڵ یهکتر چون دهبینی؟<br /> <br /> له ههمان کاتدا ئیسلامییهکان، له ژێر کاریگهری بارودۆخی سیاسی وڵات، بهرتهسکی کومهڵگای کوردهواریو نزمی ئاستی پهروهردهییو هتد . . .، نهیانتوانیوه پێوهندییان ههبێ له گهڵ هێزه سیاسیو مهدهنییهکانی دیکهی ناوخۆ تا ئاگاداریان بکهن له داخوازیو بیروڕای خۆیانو سرنجیان بۆ ئهم پرسانه راکێشن؛ خاڵێکی نیگاتیفی دیکه، که لاوازی هازی (روحیهی) پێکهوه ژیان به تهواوی روون ئهکاتهوه، ئهوهیه که له نێوان خۆیاندا هاوکاریو دڵسوزی شیاویان نیهو بگره بڕێ جاریش ههندێ مشتومڕی ناوخۆشیان، تاقی کردووهتهوه! <br /> <br /> <br /> جهماعهتی دهعوهت و ئیسلاح چ جێگایهکی له کوردستان ههیهو به چ مهبهستێک کار دهکات؟<br /> <br /> <br /> جهماعهتی دهعوهتو ئیسلاح، رێکخراوێکی ناسراوو سهرهکییه له ناو کوردستانی ئێرانداو بهشیکی زۆری ئیسلامخوازانی نوخبهی له گهڵدایه که له چینه جوراوجورهکانی کومهڵگا پێک هاتوون وهک: مامۆستایانی ئایینی، مامۆستایانی خۆیندنگا و زانکۆکان، خۆیندکاران، ژنان، کرێکارانو ...؛ زۆرینهی ئهندامهکانیشی زاناو خۆیندهوارانی خۆشناوی کومهڵگانو جێی متمانهی خهڵکن. ههڵبهت جهماعهت له گهل ئهوهدا که ههڵگری زۆرێک له داخوازیهکانی گهلانی ئێرانو لهوانه داخوزیهکانی گهلی کوردیشه، بهڵام له بهر ئهوهی رێکخراوێکی فرهگهلی ئێرانیهو له نێو تهواوی گهلانی سوننیدا وهک: فارس، عهرهب، بهلووچ، تورکو تورکمان ئهندامی ههیه، ناتوانێ له چوارچێوهی کوردایهتیدا خۆی ببهستێتهوهو جهماعهتێکی تهواو کوردی بێ. جا ئاساییه که موخالیفیشی ههیه، بهتایبهت ئهو کوردانهی که دژایهتی فهلسهفی یان کومهڵایهتی/سیاسی له گهڵ دیندا ئهکهنو لایهنی سیاسیو مهدهنیشیان لاوازه.<br /> <br /> ئامانجی چیه؟<br /> <br /> <br /> ئامانجی جهماعهت پێش ههموو شتێک ئهوهیه که پهیامی دین، له پێناسهی بهرفراوانی دیندا، یانی: «تهوحید له مامهڵه له گهڵ خوای گهورهدا، پابهندی به رهوشتی چاکو پاک له مامهڵه له گهڵ خۆدا، دادپهروهریو نهرمو نیانی له مامهڵه له گهڵ کۆمهڵگاداو ئاوهدان کردنهوه له مامهڵه له گهڵ سروشتو دنیادا»، له ناو خهڵکدا بڵاو بکاتهوهو فیکر و توانایی ئهندامانی بخاته خزمهتی گهشهپێدانی ژیانی ماددیو مهعنهوی خهڵکو تێدهکوشێ بۆ پێکهاتنی کومهڵگایهک که ژیانی سهربهرزانهو ئینسانی بۆ ههمووان تێیدا مۆمکین بێ؛ دیاره به پێی «الأخذ بشیء أخذ بلوازمه» ئاوا کومهڵگایهکیش به بێ ئازادیو دادگهری رێک ناخرێت. <br /> <br /> <br /> ئایا پرۆژهی ئیسلامی دهتوانێ ببێ به هۆکارێک بۆ چارهسهر پرسی کورد له ئێران؟<br /> <br /> وڵامی ئهم پرسیاره پهیوهسته بهوهی بۆچوونت سهبارهت به ئیسلام چی بێو کێشهی کورد به چی پێناسه بکهی؛ بۆ نموونه ئهگهر ئیسلام تهنیا به کۆمهڵێک کردهوهی فێقهی بزانی، نهوهڵڵا با کورد دهسخهره نهکهین! بهڵام ئهگهر ئیسلام وهک رێبازی ژیان چاو لێ بکهین، نه تهنیا دین خۆی بهڵکوو شیکارانی بواری کۆمهڵناسی دینیش ئهڵین که دین ئهتوانێ نهجاتدهر بێو رێخۆشکهر بێ بۆ بهدیهاتنی دادپهروهریو ئازادی له کومهڵگادا؛ کومهڵناسان ئهم رۆڵهی دین به رۆڵی پێغهمبهرانهی دین(prophetic function) ناو ئهبهن.<br /> به بۆچوونی من چاکسازی له دیندا، له واتا کومهڵناسییهکهیدا، پێشهکیو مهرجی ههموو جوره چاکسازییهکی دیکهیهو کێشهی کوردیش له ئێراندا پێش ههموو شتێک کێشهیهکی ئینسانیو ئهخلاقیهو پاشان بواری سیاسیو مافناسیو بوارانی تریش ئهگرێتهوه. <br /> <br /> <br /> چون؟ دهتوانی ئهمه زیاتر روون بکهیتهوه؟ <br /> <br /> به پێچهوانهی بوچوونی هێندێ کهس، له ئێراندا ئهوهی رێگری مافی کورده زۆرتر شوناسی مهزههبییه(سوننی بوونو ئههلی حهق بوون له بهرانبهر شیعه بووندا) تا قهومیهتو ئهتنیک؛ بۆ نموونه کهسانی وهک ئاغای زهنگهنه ناودار بهشهیخولوزهرای ئێرانو ئاغای عهبدوللا رهمهزانزاده که وتهبێژی دهوڵهتی خاتهمی بوو و ئاغای حهمهرهزای رهحیمی که ئێستا یاریدهری یهکهمی سهرۆک کوماری ئێرانه، ههموویان کوردی شیعهن، بهڵام به پله ههره بهرزهکانی دهسهڵاتیش گهیشتوون. ههروهها له کومهلگای ئیمهدا ئهخلاقیات، که بنچینهی متمانهی کومهڵایهتین، له سهر بنهماو ژێرخانی دین دانراونو بههێز کردنی لهخواترسیو دینداری له کومهڵگادا رێخۆشکهرێکی زۆر گرینگه بۆ بههیزبوونی ئهخلاق.<br /> بێجگه له ئهمانه، دینی ئیسلام بۆ ئازادکردنی مروڤ له بهندایهتی یهکترینو دامهزراندنی دادو داماڵینی رهشایی زوڵم له روخساری کومهڵگا هاتووهو له رێگای داچڵهکاندنی ههستی رێزداربوونی ئینسانو چاندنی ههست به ئهرکی رێزگرتن له بنیادهم له ناخی دڵهکاندا، بۆ بهدیهێنانی کومهڵگایهکی دوور له دهمارگرژیو زوڵمو رازاوه به برایهتیو دادپهروهری، رێبازێکی بێ وینهیه؛ جا به بڕوای من له ئایینی ئیسلامدا بهرژهوهندی ههموو کهسو تهنانهت ههموو گیاندارێک له بهر چاو گیراوه. ههڵبهت ئهم ئیددیعایه پهیوهسته بهو خاڵه که ههر بیرۆکهو مهشرووعێکی فیکری، لهوانه مهشروعی ئیسلامیش، به مهرجێک چاکسازی کومهڵگای لێ دێت که پێداویستیه کومهڵایهتییهکانی ئاماده کرا بێت، ئهگینا تهنیا به ئاواتهخوازیو شیعرو ئاموژگاری هیچ کومهڵگایهک ئیسلاح نابێ!<br /> <br /> جهنابت وهک نوسهرێکی ئیسلامی ئیستا پێتوایه کێشهکانی کۆمهڵگای کوردی چون چارهسهر دهکرێتو ئیوه چون سهیری مهسهلهی کورد له ئێران دهکهن؟<br /> <br /> ئهوهی راستی بێ کێشهی کورد، ئهوهنده رهههندو ریشکی زۆری ههیه، نازانم باسی کام لایهنی بکهم! نازانم بۆ لای میژوو بروم، گلهیی له جوگرافی بکهم، ئاور له کومهڵناسی بدهمهوه، گوێ له دهروونناسی بگرم یان باسی لایهنی نێودهوڵهتییهکهی بکهم...! بهڵام خۆ ناشکرێ پرسیارهکه بێ وڵام بهێلمهوهو دهرفهتیش بۆ شیکاری ههمهلایهنهی پرسهکه نیه؛ من وا ئهزانم یهکهم ههنگاو، ئهوهیه که کورد ئهبی پێش له کوردایهتی بیر له مرۆڤایهتی بکاتهوهو مهعنای ژیانی ئینسانیو ئهرکو پله و بایهخی ئینسان بناسی؛ پاشان ههوڵ بدا خۆی به ئینسانو رێزدار بزانێو له ئهو خۆ بهکهم زانینهی که داسهپاوه به سهریداو ههروهها له شوێنهواره چهپهڵهکانی ئهو خۆ بهکهم زانینه، خۆی رزگار بکاتو دووباره له دایک ببێتهوهو زکی کومهڵگا بهجێ بهێلێو ناوکهی خۆی ببڕێو پێ بخاته دونیایهکی تازه که دهستکردی خۆیهتی؛ لهم ژیانی تازهدا زۆرتر لهوهی پهرۆشی خۆی بێ، پهرۆشی دادو برایهتیو چاکیو پاکی بێ! به مافی خۆی بزانی که جیاواز بێو رێزو حورمهتی پاریزراو بێو شوناسه نهتهوهییهکهیو رهههنده جوراوجورهکانی ئهو شوناسه دانی پێدا بنرێت، دڵنیا بێ بهشخورو سووکایهتیکهر، که له زیندانی رهشبینیو دهمارگرژیو تهحقیردا یهخسیرن، ههزار ئهوهندهی بهشخوراوو داماوکراوو سووکایهتی پێکراوهکان، جێی بهزهیین! دڵنیا بێ عومری ئێمه تاقیکردنهوهییکهو دونیاو کۆمهڵگاش بۆ مرۆڤ، تاقیگای دڵسوزیو مهردایهتین، جا ههرکهسێ ئینسانیهتو دڵسوزیو دادپهروهری بدۆڕێنی، لێقهوماوو دۆراوه، ئیتر فهرق ناکا هۆکارهکهی چی بێ؛ ئهگهر دارا تووشی زوڵمو تهحقیر بێتو نهدارو داماویش تووشی رقو کینهو خۆفروشی، ههردووکیان له دۆراندنی شهرهفو ئینسانیهتدا و هک یهکن، جیاوازیان تهنیا له هۆکارو سهبهبهکهیدایه: ئهو به هۆی دهسهڵاتداریو ئهم به هۆی بێدهسهڵاتی! ئهمه باری دهروونی کێشهکهیه، بهڵام وهک ئاماژهی پێکرا، خێرخوازیو ئامادهیی دهروونی بۆ خهبات له پێناو ئازادیو دادپهروهریدا، مهرجی سهرکهوتنه نهک زامنی؛ ههر بۆیه هاوپشتیو هاوکاری هێزهکان بۆ ئاماده کردنی کومهڵگاش، گرنگییهکی بنهرهتی ههیه؛ بۆ ئامادهسازی کومهڵگاش، دووری له توندوتێژیو لهپێشگرتنی خهباتی دیموکراتیک باشترین رێگایه؛ چونکه ئامرازیک کهم زیانتر له دیموکراسی شک نابرێت؛ عومهری کوری عهبدولعهزیز واتهنی:«لا خیر فی خیر لایحیی الا بالسیف»! تێکوشان بۆ یهکسانیو بۆ عادلانه کردنی میکانیزمی دابهشکردنی داهاتو دهرفهته کومهڵایهتیهکان له کومهڵگایهک که به لالووتو ناوچاوگرژیهوه سهیری مافی مروڤو دیموکراسی ئهکات، جورێک له ساده ئهقلیو گێلیه! ئهلبهت رهخنهی مارکسیهکانیش له دیموکراسی نابێ پشت گوێ بخرێت که ئهڵێن دهسکهوته دیموکراتیکهکان به هۆی بهرههڵستکاری دهسهڵاتداران، ئهوهنده نابن که دڵیان پێ خۆش بکرێ؛ مهترسی ئهوهش ههیه وهک کهرویشکهکانی چیرۆکی «شیر و کهرویشک»ی «آنتیس تینیس»مان لێ بێت که پاش پێکهاتنی پهرلمانی حهیوانات، کاتی داوای مافی یهکسانیان کرد، شێرهکان وتیان: «باشه کوا چنگو ناخونتان؟!»؛ بهڵام له بیرمان نهچێ درێژی ڕێگای ئاشتیانه نابێ سهبرو تاقهتمان لێ بسێنیو حاجی ئهوهیه چزی درکی بیابان له درێژهدان به ڕێگای کهعبه پهشیمانی نهکاتهوه! کهمێک که به ئارهق رشتن دهس کهوی، باشتره له زۆرێک که به خوێن رشتن دهس کهوێ!<br /> <br /> <br /> ئهحزابی ئیسلامی چ چارهسهریکیان بۆ پرسی کورد پێیه؟<br /> <br /> ئیسلام له ناخی خۆیدا ههموو ئینسانهکان به یهکسان سهیر ئهکاتو به منداڵی یهک دایکو باوکیان دهزانیو ئهڵێ: ههموو ئینسانهکان وهک ددانی شانهیهک وان؛ جهختیشی له سهر دادپهروهریهو ئهڵی تهنانهت له گهڵ دوژمنیشدا ئهبێ له سهر بنهمای عهداڵهت مامهڵه بکرێت. رهههندی کۆمهڵایهتی چهمکی تهوحیدیش ئهوهیه که ئینسانهکان نابێ ببنه خودا و خاوهنی یهکتر. ههروهها بۆ پێکهوه ژیانو دۆستایهتیش بههای شهرعی دائهنێتو ناکۆکیو دوژمنایهتی ناو کومهڵگا به ئاوات و پێڵانی شهیتان دهزانێو داوا له موسلمانان ئهکات که ئهگهر دوژمنان خوازیاری ئاشتی بوون، ئهوانیش لایهنی ئاشتیو تهبایی بگرن. له سهر ئهم بنهمایانه، ئیسلامییهکانی کوردستانی ئێران بۆ برایهتیو ئاشتیو ئازادیو دادپهروهری تێئهکۆشن. <br /> <br /> مهبهستم رێکخراوه ئیسلامیهکانه؟<br /> <br /> ئیسلامییهکانی کوردستانی ئێران بۆ دابینکردنی ئهم ئامانجانه ستراتژی جۆراوجۆریان ههیه: باڵی زۆرینهی مهکتهبی قۆرئان که به «لایهنی شوورای مودیریهت» ناسراوه، باوهڕی به تێکوشانی سیاسی نیهو پهروهرده کردنی ئهخلاقیو پێگهیاندنی کهسانی خاوهن رهوشتی بهرزی کردووه به ئامانجی خۆی؛ سهلهفیهکانیش که گیری تیئوریکیان ههیهو خهباتی دیموکراتیک به لادان له ئیسلام ئهزانن؛ بهڵام جهماعهتی دهعوهتو ئیسلاحو له ئاستێکی نزمتریشدا، باڵی کاک حهسهنی مه کتهبی قورئان، باوهریان وایه به پێی ئهوهی ئیسلام دینێکی گشتگیرهو پێگهیشتنی ئینسانیش رهوتێکی کومهڵایهتیهو له بۆشایی و تهنیاییداو به بێمومارهسه، پێگهیشتن بهدی نایهت، رازی نین له مافی خۆیان چاوپۆشی بکهنو له پاڵی کاری پهروهردهیی، بۆ دهستهبهرکردنی داخوازیهکانیان، ئیشی مهدهنیو سیاسیش، له بواری جیاوازدا، ئهکهنو به ئهندازهی توانای خۆیان ههول ئهدهن بۆ پێکهێنانو بههێزکردنی کۆمهڵگای مهدهنیو رهخساندنی دهرفهتی بهشداریو مونافهسهی سیاسی بۆ ههموو هاووڵاتیان.<br /> <br /> ئایا پێویست به دامهزرانی حزبی ئیسلامی له کورستانی ئێران دهکرێتو چ پێویسته ئهحزابێک به ناوی ئایین دابمهزرێن له کاتێکدا کۆمهلگا ههمووی موسلمانهو به رای جهنابت حیزبی کردنی ئیسلامو به سیاسی کردنی له چوارچیوهی ئهحزاب چ سودێکی بۆ ئیسلامو خهڵکهکهی ههیه؟<br /> <br /> حهز ئهکهم له بیرمان نهچی ئهحزابی دینی تازه قۆناغی «پێویست»یان تێپهر کردووهو ئێستا پێشیان ههڵگرتووهو له پڕیش نهبوون بهکور! بهڵکوو ههلقۆلاوی پێداویستیو بۆشاییو تهنانهت بیزوی، کۆمهڵگای کوردن! ئهگهر وا نهبایه ئێستا خهڵکێکی هوشیار و خۆیندهوار حازر نهئهبوون کهمبهشیو بێبهشیو لهپهراویز کهوتن قبوول کهنو بێنه رێزی ئهحزابی ئیسلامیهوه! بۆ بهشی دووههمو ئهوهی که حیزبی ئیسلامی چ پێویسته کاتی خهڵک ههموو موسولمانه، حهز ئهکهم عهرزتان بکهم دین، له واتا کۆمهڵناسییهکهیدا، ههر وهک پانیو درێژی ههیه، قووڵاییشی ههیه؛ راسته نزیک به تهواوی کورد - سوپاس بۆ خوای گهوره - موسوڵمانن، بهڵام بهداخهوه ئاستی تیگهیشتووییو زانیاری دینی خهڵکی ئێمه زۆر نزمه تا رادهیهک که به بروای من وهک کارناسێکی دینی، سهرهکیترین پهیامی دین له کومهڵگای ئێمهدا هێشتا نامۆیهو جاری وایه دژایهتیشی له گهڵدا ئهکرێ! دینداری کردنیش تایبهتمهندییهکی کهموینهی ههیه، ئهویش ئهوهیه که وهک مهکینهیهک نیه که ئهگهر عهیبی تێدا بوو، ئیش نهکاو له کار بکهوێ؛ ئیش ئهکا بهڵام ئیشی نیگاتیوو کاولکارانه!«لا یزید الظالمین الا خساراً»! فهرهههنگو کهلتوور ئهئاخنێ له خورافاتو زیان ئهدا له ئینسانو کومهڵگاو زانیاریو ژنو پیاوو ...؛ جا ئهمن ههمیشه وتوومه ههر کهس با عهلمانیش بێ، به مهرجێ واقیعبینو دڵسوز بێ، وهک ڤولتیریش وتوویه، یهکێ له خزمهته ههره گهورهکانی، پاڵاوتنی کهلتووری دینی کۆمهڵگاو پشتیوانی کردنه له چاکسازی دینی؛ کورتی کهینهوه: وهک چۆن ههبوونی بنکهگهلی فێرکاریو گهشه پێدانی دیموکراسی له وڵاتانی دیموکراتیکدا پێویسته، ههروهها ههبوونی بنکهو رێکخراوه بۆ پاڵاوتنو بههێزکردنی فیکری ئیسلامی له کومهڵگای ئیسلامیشدا پیویسته؛ بۆ به حیزبیو سیاسیکردنی ئیسلامیش، ئاماژه به چهند خاڵیک پێویسته: یهکهم، ئیسلام له ناخی خۆیدا سیاسیه؛ به پێچهوانهی بۆچوونی کهسانێکی وهکوو مهریوان وریا قانێع، به سیاسیبوونی ئیسلام هی ئهم دواییانه نیه؛ قبوولی ئیسلام یانی ههڵتهکاندنهوهو گۆرینی ژێرخانی رهوشتو پێوهندیه کومهڵایهتیهکان له ههموو بوارێکداو نوێکردنهوهی ئهو رهوشتو پیوهندیانه له سهر بنهماو پێوانهکانی ئایینی ئیسلام؛ کاتێ روبعی کوری عامیر(خوای لێ رازی بێ) له وڵامی روستهمی فهرروخزادی ساسانیدا پێناسهی ئیسلام ئهکا، ئهڵی:«نحن قوم ابتعثنا الله لنخرج العباد من عبادة العباد الی عبادة الله و من جور الأدیان الی عدل الإسلام ... »؛ باشه ئهگهر رزگارکردنی خهڵک له خوا گوشتینهکانو رێنوماییان بو بهندایهتی خالیق(جلّجلالُه) سیاسهت نیه، چیه؟! به حیزبی کردنی ئیسلامیش ئهگهر مهعنای ئهوه بێ که ههر کهسێ ئهندامی فڵانه حیزب نهبێ له دین دهرچووهو ناموسلمانه، ئهوه دیاردهیهکی زیانباره؛ بهڵام باشه ئهگهر ئهمنو ههزارانی وهک ئهمن بمانهوێ له ناو کومهڵگایهکی موسولماندا، رێکخراوهیهکی مهدهنیمان ههبێ که مهرجهعییهتهکهی ئیسلامی بێ، بۆ ئهبێ جێگهی پرسیار یان رووگرژی بێ؟! به بڕوای منو بهپێی دهروونناسی کومهڵایهتی، گهورهترین رێخوشکهرانی توندیو تێژی هێندی له ئیسلامییهکان، ئهو کهسانهن که له لایهکهوه ئهڵین بۆ چالاکی له کومهڵگا ئهبێ دیموکرات بێو له لایهکی دیکهوه دهس له دین کێشان، ئهکهن به مهرجی دیموکرات بوون و ئازادیخوازیو، بهم جۆره هانی خهڵکێکی زۆر ئهدهن بۆ ههڵبژاردنی رێبازی تۆقاندنو رووخاندن! ههلبهت به خوشییهوه ئهم جوره قسانه، ههم به هۆی بههێزبوونی بزاڤه ئیسلامییهکانو ههم به هۆی تێپهر بوونی قۆناغی کورپهیی ئهزموونی دیموکراسی، لایهنگری جیددی و کریاری زۆریان نهماوه.<br /> بۆ باسی سوودی حیزبی ئیسلامی بۆ ئیسلام، له لایهکهوه ئیسلام چ ئێمه ببین و چ نهبین ههر ئهمێنێو زیانی لێ ناکهوێ، شاعیری فارس واتهنی:<br /> «نماند حسن شیرین بی خریدار / اگر خسرو نباشد،کوهکن هست!»؛<br /> بهڵام ئهگهر ئیسلام نهبێ ئێمه بێگومان فهوتاوین! له لایهکی دیکهشهوه، سوود یا زیانی حیزبایهتی بۆ ئیسلام بهستراوهتهوه به چۆنیهتی ههڵسو کهوتی حیزبهکان، ئهگهر کارنامهیان باش بێ، بۆ پهرهسهندنی ئیسلام باشهو ئهگینا، خهڵکیش له ئیسلام بێزار ئهکهن؛ کهمترین سوودی ههبوونی حیزبی ئیسلامی بۆ خهڵکو کومهڵگاش ئهوهیه که: یهکهم، رێزنانه له مافو ئازادی بهشێکی بهرچاو له کۆمهڵگا؛ دووههم وشکاندنی زهمینهی سهر ههڵدانی توندوتێژی ئایینیه له ڕێگای بهشدارکردنی هێزه ئیسلامیهکان له چهرخاندنی کاروباری وڵاتدا.<br /> <br /> حهلیل بههرامی باشتر بناسین:<br /> <br /> <br /> ـ له ساڵی 1354 ههتاوی/1975زایینی له لادێی«بلهیی» سهر به شاری پاوه له دایک بووه.<br /> ـ بۆ درێژهی خوێندن له قۆناغی رێنومایی(واته ئیعدادی) چووته شاری «روانسهر».<br /> ـ ساڵی 1369، بهشداریکردووه له تاقیکردنهوهی «دانیشسهرای پهروهردهکردنی مامۆستایان»و وهک یهکهم کهس وهرگیرا.<br /> ـ 1369 چووته «ئیسلامئابادی غهرب» بۆ خوێندنی مامۆستایی گهڕامهوه<br /> ـ ساڵی 1373 بووه به ماموستای خوێندنگای سهرهتایی له لادێکانی روانسهر. <br /> ـ ساڵی 1377 له تاقیکردنهوهی زانکۆکان بۆ بهکالۆریوسی «مێژوو و شارستانیهتی گهلانی موسولمان» له زانکۆی تاران وهرگیراوه<br /> ـ ریسالهیهکی نووسیوه له ژێر ناوی:«کوردهکان له رووخانی بهغداوه تا کۆتایی دهسهڵاتی ئیلخانانی مهغوول».<br /> ـ پاییزی 1384 گهراوهتهوه بۆ روانسهر و تا ئێستا له قۆناغی «دبیرستان» وانهی قورئانو دینی ئهڵیتهوه. ـ ـ شهش کتێبی که ناوهرۆکی دینی ههیه<br /> خۆی دهلێت: بهتایبهت له وهرزی ههلبژاردنهکاندا چالاکی سیاسیش ئهکهم؛ بهڵام له بهر ئهوهی ناسراویی من له ئاستی گشتیدا بههۆی وتاردان بووه، خهڵکی لای خۆمان زورتر وهک وتارخوێنی دینی ئهمناسن.<br /> هاوکات ئهندانی جهماعهتی دهعوهت و ئیسلاحی ئیرانیشه<br />
اگر تجربه و واقعیت را در نظر بگیریم مهم این نیست که کدام گروه یا چه کسی حکومت کند.بلکه مهم آن است که چگونه حکمرانی شود.سایر کشورهای اسلامی هم که حاکمیت در آنها با اهل سنت است،از نظر گستردگی دامنه آزادی فرق چندانی ندارند.در تونس و مصر مگر شیعیان حاکم اند که اسلامگرایان سنی این همه تحت فشارند؟!بهتر است اندکی ژرف تر بیندیشیم؛بنده که سنی هستم حتی حاضر نیستم برخی چهره های سنی را برای اداره شهر خودمان هم انتخاب کنم.<br />
یکشنبه ۱۹ دى ۱۳۸۹<br /> خاتمی، خاتمی است <br /> <br /> محمدعلی توفیقی<br /> آخرین موضع گیری سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاح طلب پیشین ایران که در جمع نمایندگان اقلیت مجلس اعلام شد طیف وسیعی از واکنش ها را بدنبال داشت. او در سخنان خود با اشاره به انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی، از "آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه گروهها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد" به عنوان شرایط حداقلی اصلاحطلبان برای شرکت در این انتحابات یاد کرد و افزود: "اگر این شرایط محقق شد، تصمیم می گیریم که چگونه عمل کنیم. اما با توجه به روندی که هم اینک حاکم است به نظر میرسد شرایط در آینده سختتر و راهها بستهتر و محدودیتها گستردهتر خواهد شد." <br /> <br /> همانگونه که انتظار می رفت اقتدار گرایان حاکم بر ایران بلافاصله به این سخنان واکنش نشان دادند و در راس آنها احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در اظهارات تند و صریحی گفت نیازی به حضور اصلاحطلبان در انتخابات نیست و احتمال شرکت آنان را به خواب بدون تعبیر تشبیه کرد. در همان حال روزنامه کیهان که بعنوان منعکس کننده نظرات بیت رهبری شناخته می شود، محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران را "منحرف و خائن" توصیف کرد. البته دادستان تهران، تعدادی از نمایندگان مجلس، بخش هایی از نیروهای نظامی و امنیتی نیز نسبت به این سخنان واکنش نشان دادند و آن را بهانه مناسبی برای ادامه حملات لفظی به سران داخلی جنبش قرار دادند؛ اما از سوی دیگر نیز واکنش هایی در بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور وجود داشت که با سازشکارانه دانستن سخنان خاتمی، آن را چرخش و تعدیل از مواضع جنبش سبز تلقی کردند و از زاویه دیگری بربیهوده بودن این سخنان و نیز احتمال وامکان حضور اصلاح طلبان در قدرت تاکید نمودند. <br /> <br /> بدون اینکه قصد هرگونه قضاوت ارزشی داشته باشم، داستان آقای خاتمی و جمهوری اسلامی را مانند داستان پدری می دانم که فرزندش را مبتلا به یک سرطان لاعلاج می بیند که می داند براساس علم، منطق و استدلال هیچ راهی برای درمان و نجات جان او وجود ندارد اما در عین حال براساس احساس، عشق و امید از تلاش برای یافتن هیچ راه حلی دریغ نمی ورزدو طبیعی است این پدر که آرزوهای فراوانی نیز برای فرزندش داشته است هرگز به استقبال مرگ و نابودی او نشتابد. گرچه ممکن است این مثال برای برخی دوستان چندان خوشایند نباشد اما حداقل به ما کمک خواهد کرد تا با درک درست از سخنان و رفتار رهبران داخلی جنبش سبز بتوانیم تحلیل های مناسبی برای ایجاد همگرایی و هم افزایی پتانسیل در حرکت آزادی خواهانه و دمکراسی طلبی ایران که در یکصد سال گذشته بی فرجام مانده است، داشته باشیم. استراتژی خاتمی، موسوی و کروبی، حرکت در چارچوب نظام موجود و قانون اساسی فعلی و در همین سطح از تحرک تعریف شده است؛ طبیعی است که این حق سایر اجزای جنبش است (مخصوصا بخش خارج از کشور که از آزادی عمل و شرایط متفاوتی برخوردارند) که اگر بنظر آنان استراتژی دیگری کارسازتر است (مانند تاکید بر تغییر قانون اساسی ) و یا از ظرفیت ها و استعداد بالاتری برای تحرک در صحنه سیاست ایران برخوردار هستند، از آن بهره گیرند زیرا همانگونه که بارها موسوی و کروبی اعلام نموده اند این جنبش تعلق به گروه خاصی نداشته و مهمترین ویژگی آن نیز همین گستردگی و یگانه نبودن رهبری آن است. <br /> <br /> نظام جمهوری اسلامی در طول 32 سالی که از عمرش سپری شده بیش از هرچیز دیگر تلاش کرده است که نمایشی از یک شبه دمکراسی را به افکار عمومی داخل و خارج ایران عرضه نماید. چه آن زمان که آقای خمینی در پاریس از آزادی احزاب و فعالیت های سیاسی حتی برای کمونیست ها سخن می گفت و چه اینک که آقای خامنه ای مانع از ادامه فعالیت احزابی نظیر مشارکت و یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی می شود همواره تلاش شده است تا برای انحراف اذهان از عدم گردش قدرت در هسته اصلی (ولی فقیه و دستگاه بیت) در سطوح حاشیه ای و کم اثر بر روند تحولات کشور، نمایشی از انتخابات و القا اثرگذاری رای مردم وجود داشته باشد و باید اذعان نمود که روند انتخابات ناسالم و غیر آزاد همواره در طول سالیان گذشته وجود داشته است که در انتخابات ریاست جمهوری دهم اوج آن را شاهد بودیم؛ اما با همه رسوایی هایی که افتادن تشت انتخابات فرمایشی در جمهوری اسلامی ایجاد کرده بنظر می رسد که این استراتژی تغییر چندانی نکرده، زیرا علیرغم همه کارهای گسترده ای که در تمامی سالیان پس از انقلاب از طریق آموزش و پرورش و دانشگاه و تلویزیون و مسجد و بسیج و تمامی ارگان های وابسته به نهاد اسلام فقاهتی صورت گرفته است هنوز زمینه های اجتماعی بازگشت به "حکومت اسلامی" فراهم نبوده و همچنان قرار است در بر پاشنه انتخابات استصوابی و چند مرحله ای بچرخد تا "نورانیت پروژکتوری ولی فقیه" و "قدسیت بزک شده" او محفوظ باقی بماند. به همین دلیل تداوم نمایش کمیک گردش قدرت در جمهوری اسلامی همچنان در دستور کار برنامه ریزان آن قرار دارد. البته کاهش مشروعیت نظام اسلامی در سطح داخلی و بین المللی مانعی جدی و مهمی در این مسیر محسوب می شود که در کنار گسترش جو بی اعتمادی و نارضایتی عمومی و در عین حال موقعیت دشوار تحریم های خارجی، مسئله ای نیست که از دید استراتژیست های حکومت فقیهان یر ایران پنهان مانده باشد. <br /> <br /> در تمامی 18 ماهی که از انتخابات ریاست جمهوری دهم و وقایع پس از آن گذشته است تلاش های برنامه ریزان کودتا بر این مبنا استوار بوده که با شبهه افکنی "فتنه" و سو استفاده از باورهای مذهبی مردم و بازسازی وقایع صدر اسلام و در عین حال پروژه کهنه تواب سازی، ضمن توجیه جنایت های بی شمار و خیانت به رای ملت، زمینه های بازسازی اعتماد بر باد رفته مردم را که لازمه اجرای سریال تکراری انتخابات فرمایشی و غیررقابتی است فراهم سازند. شدت گرفتن حملات درون جناحی اقتدارگرایان، رسانه ای شدن فساد سیستماتیک کارگزاران عالی نظام اسلامی، جنجال های تبلیغاتی بر سر موضوعاتی "مانند مکتب ایرانی" و یا هشدارهای پی در پی در مورد حذف روحانیت و مسائلی از این دست را باید روی دیگر سکه از رونق افتاده واقعی نمایی اختلافات در سطوح حاشیه ای قدرت ولی فقیه دانست که با هدف توجیه و زمینه سازی برای برگزاری انتخابات مجلس نهم طراحی شده است. طبیعتا با حذف کامل اصلاح طلبان از دایره بسته جمهوری اسلامی و پافشاری رهبران آن بر مواضعی که پس از انتخابات داشته اند در این بازی جایگاهی برای آنان تعریف نشده است و هرگونه اقدام و یا اظهار نظر آنان را برخلاف نقشه های خود می دانند. واکنش های سریع، تند و احساسی هسته اصلی کودتای انتخاباتی سال 88 متعاقب سخنان اخیر آقای خاتمی بخوبی نشانه دهنده عمق نگرانی آنان از به هم خوردن بازی ای است که هزینه های سنگین داخلی و بین المللی برای آن پرداخت شده است. <br /> <br /> اگرچه بیان، منش و رویکرد شخصی هرکدام از رهبران داخلی جنبش سبز(آقایان خاتمی، موسوی و کروبی) متفاوت است اما همه آنان بنوعی بر انتخابات آزاد، رقابتی و سالم، آزادی زندانیان سیاسی و فراهم شدن زمینه های فعالیت گروه های مختلف و آزادی مطبوعات تاکید کرده اند و باید عبور آنان از استراتژی شرکت "وظیفه محور" در انتخابات تحت هر شرایط و با هر کیفیت را گام مهمی در همین راستا دانست. ممکن است در مقایسه با بسیاری از جریانات فعال در جنبش سبز که از سالها پیش چنین رویکردی داشته اند این موضوع چندان مهم بنظر نرسد اما در سیاست باید واقع بین بود و هرجریان و فرد را همانگونه که هست و بر اساس اصول و مبانی اعلام شده اش مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد وگرنه خیال پردازی و نسبت دادن انتظارات شخصی و آرزوهای دور و دراز به این و آن، نتیجه ای جزخطای تحلیل و دوری بیش از پیش از واقعیت های جامعه ایران امروز نخواهد داشت. بدون شک همانگونه که شرکت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم زمینه های رسوایی بیش از پیش سیستم انتخابات در نظام جمهوری اسلامی و تبیین ماهیت غیردمکراتیک و فاشیستی نظام موجود را در اذهان عمومی مخصوصا برای جهانیان فراهم کرد، مشروط شدن حضور اصلاح طلبان در انتخابات و عبور آنها از استراتژی هیزم تنور انتخاباتی شدن برای اقتدارگرایان، ضربه های سختی بر پیکره استبداد دینی در ایران وارد نموده که اثرات آن را شاید بیش از هر کس دیگری آقای خامنه احساس کرده است زیرا او در سخنان دیروز خود با گناهکار دانستن رهبران جنبش (البته از دید ایشان فتنه) مجوزهای لازم برای برخورد نهایی با آنان را صادر نمود. هشیار باشیم که روزهای حادثه نزدیک است.<br />
<br /> نامه سرگشاده جمعی از علمای اهل سنت به مقامات حکومت<br /> <br /> جمعی از علمای اهل سنت در نامه ای خطاب به مقامات ایرانی، نسبت به ادامه ی سیاست های حکومتی علیه جمعیت سنی ایران هشدار دادند: "اگر وضعیت بدین منوال ادامه یابد به زودی شاهد روزی خواهیم بود که نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاک نشان."<br /> <br /> در این نامه آمده است: با توجه به سیاست های اخیر حکومت در قبال اهل سنت و تنش های سیاسی ناشی از آن ما جمعی از علمای اهل سنت لازم دیدیم نکاتی چند به عرض مقامات عالی رتبه نظام برسانیم، باشد که در جمعشان عاقلی باشد و او را اشاره ای کافی، و بدین وسیله اتمام حجت نموده باشیم. زیرا اعتقاد داریم در حالی که کشور با بحران های بین المللی دچار است، وضع موجود به نفع ملت که هیچوقت نبوده اما دیگر از این به بعد به نفع نظام هم نخواهد بود. اگر وضعیت بدین منوال ادامه یابد به زودی شاهد روزی خواهیم بود که نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاک نشان. خلاصه ای از این وضعیت به شرح زیر می باشد<br /> <br /> با تاسف فراوان یک جریان تندرو داخلی، فعالانه و غیر کارشناسانه مشغول توطئه های متوالی علیه اهل سنت می باشد، وضعیت به چنان حدی رسیده است که امروز جامعه اهل سنت از خود انتقاد کرده و می پرسد که آیا در اختیار کردن سیاست سعه صدر به خطا نرفته است؟ این در حالی است که جامعه علمای اهل سنت و طبقه ای که در حال حاضر مرجعیت را به عهده دارد همواره از طرف جریان های رادیکال بطن جامعه مورد انتقاد بوده است تا برای بدست آوردن حقوق اهل سنت به سیاست های خشن و بی پروا توسل جوید<br /> <br /> عرصه بر اهل سنت ایران بالعموم و مردم بلوچ بالخصوص چنان تنگ شده است که آنها وضعیت خود را در آینده ای نه چندان دور مانند سرخپوستان آمریکا پیش بینی میکنند. سیاست های حکومت در قبال مردم اهل سنت به مراتب خطرناک تر، شدید تر و افراطی تر از سیاست هایی است که در قبال اقلیت هایی همچون بهایی، یهودی و مسیحی اتخاذ شده است، حال آنکه جامعه اهل سنت نه به عنوان یک اقلیت بلکه یک اکثریت دوم پس از اکثریت شیعی در ایران شناخته شده و این یک حقیقت پذیرفته شده است<br /> <br /> سیاست های حکومت بالخصوص در سال های اخیر بسیار به دور از منطق سیاسی بوده و با هیچ مکتب سیاسی همخوانی ندارد، در نتیجه بجای آرام کردن مردم و راضی نگهداشتن آنها که همانا اساس حکومتداری هر حکومت است همواره به تحریک مردم پرداخته است. به این باور قطعی رسیده ایم که یک جریان نفوذی ضد حاکمیت با اعمال نفوذ دست به چنین اعمالی می زند تا موجبات بدنامی و تضعیف هر چه بیشتر حاکمیت را فراهم آورد. جامعه اهل سنت قبلا نیز به طور مکرر در خصوص حضور چنین جریانی به حکام بی خرد هشدار داده است اما شاید این هشدار ها هم توسط همین جریان نفوذی فیلتر شده به استحضار سران نظام نرسیده است<br /> <br /> رادیکالیسم منطقه ای و مذهبی بسرعت در حال گسترش در بطن جامعه می باشد و به یک طرز تفکری تبدیل شده است که روز به روز بر دیگر تفکرات صلح جویانه و مصلحت گرا در حال چربیدن است. سیاست های اخیرحکومت و اعمال فشارهای بی مورد کودکانه در قبال اهل سنت عموم مردم را به این فکر واداشته که از خود بپرسند: آیا این تصمیمات توسط سیاست مداران و دولتمردان دور اندیش و آینده نگر گرفته می شوند یا توسط چند نفر کودک تازه به دوران رسیده طرح و اجرا می شوند؟<br /> <br /> کار به جایی رسیده که دولتمردان کنونی استقلال حوزه های علمیه اهل سنت را - که تنها نقاطی هستند که اهل سنت توانسته اند در آنها آزادی عمل نسبی داشته باشند- نیز تحمل نکرده و با مصوبات خویش عملا این استقلال را هدف قرار داده اند و این همان نقطه ای است که به عنوان خط قرمز از آن یاد می کنیم. همانا عبور از این خط قرمز طعم حکمرانی را به کام حکام تلخ خواهد کرد<br /> <br /> دامنه توهین به مقدسات اهل سنت، از مناطق شیعی نشین فرا تر رفته و به نقاط سنی نشین سرایت کرده است، و هر چند گاه منجر به زد وخورد هایی بین مردم و فتنه آفرینان میشود؛ اگر چه توهین به مقدسات اهل سنت توسط رسانه حکومتی تاریخچه ای بس دیرینه دارد<br /> <br /> در کشوری که حکومتش افتخار احداث مساجد و نماز خانه در نقاط مختلف دنیا، دارد و در و دیوارهای شهرهایش مزین به شعارها و احادیثی است که به خواندن نماز دعوت می دهند، مراسم نماز اهل سنت در منازل شخصی و استیجاری هم غیر قابل تحمل بوده و به صورت فله ای در حال تعطیل شدن هستند<br /> <br /> در کلاسهای عقیدتی سیاسی پادگانها و دانشگاهها سربازان و دانشجویان به سوی نماز فراخوانده می شوند، ولی از اقامه نماز جماعت سربازان و دانشجویان اهل سنت جلوگیری می شود. درکنار این سربازان بلوچ و اهل سنت از انواع تحقیرهای مذهبی و فرهنگی دیگر در امان نیستند<br /> <br /> علمای متدین و خادمان دین اهل سنت یکی پس از دیگری به دادگاه ویژه روحانیت احضار شده و آرامش فکری آنها سلب شده است. در حالی که همه اهل سنت از تبعیض مذهبی رنج می برند، علمای بلوچ در معرض تبعیض مضاعف بوده و لبه تیز تبعیضهای مذهبی بطرف آنان می باشد<br /> <br /> انتظار این مردم از جمهوری اسلامی چه بوده است؟<br /> <br /> این سوال همواره در اذهان ما بی پاسخ مانده است که مگر اهل سنت از جمهوری اسلامی چه انتظار بی جایی داشته که این چنین مورد ظلم واقع شده اند. آیا خواسته ای بیش از حقوق مشروع خود در قانون اساسی داشته اند؟! آیا چیزی بیش از حقوق شهروندی خود مطالبه کرده اند؟ آیا داشتن مکانی برای عبادت و راز و نیاز در نظامی که نام اسلامی بخود داشته است، خواسته ای غیر قانونی است؟! آیا تعلیم و تعلم بر مبنای قانون اساسی خود جمهوری اسلامی خواسته نابجایی است؟! آیا برگزاری مراسم صرفا مذهبی و عبادی مخل امنیت است ومنافع حاکمیت را تهدید می کند؟! آیا فعالیت جهت خدمت رسانی به مردم محروم در قالب سازمان های غیر دولتی در راستای تامین منافع گروهک ها است؟.<br /> <br /> در آخر یاد آوری این نکته را ضروری می دانیم که حضور اهل سنت در بلوچستان و دیگر مناطق همچون کردستان و جنوب و خراسان و غیره به عنوان یک واقیعت پذیرفتنی است<br /> <br /> http://www.mellimazhabi.org/news/012011/0111ahlsonat.htm<br />