بسیاری از مردم غزه آواره در آواره هستند. طی جنگهایی بعد از 1948 با ارتشهای عربی و حملات نیروهای نظامی و غیر رسمی اسراییل به فلسطینیها برای ترك خانه و كاشانه و غصب زمینهای آنان به منظور اسكان مهاجرین یهودی كه آژانس یهود جمعآوری و مهاجرت آنان را با كمكهای كشورهای غربی تسهیل میكرد و به همین دلیل مردم غزه محرومترین بخش فلسطینیها هستند كه عموما با اعانات و كمكهای بینالمللی زندگی میكنند و به همین میزان فقر، مبارزترین نسبت به سایر مناطق هستند و دلیل محبوبیت حماس در این باریكه نیز به این دلیل است. البته وضع فلسطینیهای كرانه باختری هم بهتر از غزه نیست. در آنجا هم شهركنشینهای اسراییل امكان بهرهمندی از زیست طبیعی را از فلسطینیها گرفته و دولت خودگردان كمك چندانی نمیتواند بكند! اگر چه مبارزات مردم غزه از موقعیت ژئوپلیتیكی این باریكه و همراهی بیشتر مصر نسبت به اردن در رابطه با كرانه باختری و مخصوصا نیروهای امنیتی مصر به دلیل فساد و چشمپوشی آنها از تامین لجستیك مبارزه برای تاثیر بیشتر مصر روی معادلات منطقه نیز بهرهبرداری میكنند. به همین دلیل است كه مردم غزه توانستهاند میزان كمی و كیفی مبارزه را نسبت به مبارزین سایر مناطق اعم از داخل و خارج فلسطین ارتقا ببخشند. در این میان عنصری كه نباید فراموش شود، سازماندهی حركت اسلامی مقاومت فلسطین یا حماس از ابتدای تاسیس توانست در میان مردم ریشه بدواند و خواست آنان برای تاسیس دولت فلسطینی را قویتر از سایر سازمانها و از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین یا فتح نمایندگی كرده و با وجود نوپا بودن گوی سبقت را از فتح كه در كرانه باختری رود اردن مستقر است و دولت خودگردان فلسطین را نمایندگی میكند، برباید! و این نیز بیدلیل در بغض اسراییل و حامیان غربیاش نسبت به حماس نیست كه در كنار نفوذ مردمی، سازمان یافتهتر و بدون سابقه فساد مالی هم اهداف مشخص دارد و هم با حفظ اصول اهل مصالحه سیاسی است.
حماس با ریشه اخوانی یكی از سیاسیترین نیروهای جوان و نوپای فلسطینی است كه با ریشه مردمی خود میتواند با اتخاذ استراتژی، سیاست و تاكتیكهای مناسب جای خالی یك سازمان گسترده سیاسی و به دور از فساد مالی آنگونه كه فتحاویها به آن اشتهار دارند، پر كند و مردم فلسطین را به خواستهایشان برساند.
و اما یكی دیگر از عوامل تشدید مبارزه غزاویها نسبت به فتحاویها فشار بیش از حد اسراییل بر مردم این باریكه 360 كیلومتر مربعی است كه 2.5 میلیون نفر را در خود جای داده یا محاصره این مردم در قرن بیست و یكم بزرگترین زندان روباز دنیا را ساخته و این نیز سبب شده مردم غزه زیست طبیعی خود را از قریب به 500 كیلومتر تونل زیرزمینی ساماندهی كنند! و به روشهای پیچیده مبارزه اعم از روش و تسلیحات مجهز شوند و هماكنون با طی یكسال كه اسراییل این باریكه را شخم زده هنوز نتوانسته به هیچ یك از اهداف اعلامیاش برسد! و فقط سرزمینی سوخته در انظار جهانی و سازمانهای بینالمللی و نسلكشی و كشتار 43000 نفر كه عموما زن و بچه هستند به جای گذاشته و بر شدت كینه مردم فلسطین از اسراییل و نظم غربی دامن زده است كه بهمنوار زیاد و همچنان عامل تشنج و بیثباتی منطقه و دنیا میشود و در این راستا كشتن اتفاقی یحیی سنوار فقط یك برد تاكتیكی برای اسراییل است و آثار استراتژیك به گونهای كه معادله فلسطینی- اسراییلی را به هم بزند، ندارد ولی او را به اسطورهای تبدیل میكند كه الهامبخش مبارزات مردم فلسطین خواهد شد، زیرا آنها در طول دوران آوارگی، مبارزه و مقاومت مشروع رفع اشغال سرزمین خویش خیلی از این یحییها تقدیم كردهاند تا درخت غیرت، شرف و آزادگی پربار بماند! و تا قضیه فلسطین حل نشود خاورمیانه كه هیچ جهان روی خوش نمیبیند! و هسته اصلی بحران امروز جهان باقی خواهد ماند. مخصوصا با اهداف غیرشفاف امریكا نسبت به منطقه و حمایت صد درصدی از اسراییل و اهداف و عملكرد غلط دولت تندروی رژیم صهونیستی و شخص نتانیاهو با اهداف شخصی و ویژگیهای خاص شخصیتیاش. اما از منظر تئوریك از اصول بدیهی در تدوین استراتژی مبارزه در نظر گرفتن همین روحیات و ویژگیهای دشمن و توجه به محیط پیرامونی مبارزه مثلا اهداف و موقعیت كنونی دنیای عرب كه بیشتر به اسراییل و همكاری با آن گرایش دارند و همچنین چینش، یارگیری و اوضاع بینالمللی است و اینها عناصر مفقودهای هستند كه در استراتژی نظامی حماس در این یكساله دیده میشود. بدون شك طراحی و برنامهریزی عملیات توفانالاقصی كه هیمنه امنیتی اسراییل را شكست، نیازمند نبوغی بالا بود كه یحیی سنوار قبلا هم طی 22 سال زندان در اسراییل به خوبی نشان داد كه دارا بوده! برنامهای كه بدون نقص نبود و مهمترین آنها عناصر مفقوده بالا و چگونگی حفظ دستاوردها و تبدیل آن به امتیاز و تثبیت مواضع است.
این گرایش حكومتهای عربی و بیشتر زیر فشار امریكا برای عادیسازی روابط عبری- عربی باعث شد كه حماس اجازه ندهد بدون حل مساله فلسطین عادیسازی صورت گیرد و منجر به عملیات توفانالاقصی در هفتم اكتبر سال 2023 شد. عملیاتی كه نه تنها ایران، بلكه حتی مبارزین فلسطینی هم در جریان وقوع دقیق آن نبودند! زیرا این عملیات طی یكسال منجر به عملیات كه در ایام مقارن با سه عید یهودی بود دایما به صورت مانور اجرا و همین باعث تحقق اصل غافلگیری شده بود و بهرغم این حجم از جنایت در غزه، اسراییل جز یك مورد كه فرار كرد، فقط در مذاكره توانست تعدادی از اسرایش را آزاد كند و هماكنون معلوم نیست چه تعدادی از آنان مرده یا زنده هستند؟! ولی بعید است آنگونه كه اسراییل و رسانههای غربی تبلیغ میكنند با شهادت یحیی سنوار حماس تنازل خاصی از خواستههایش را انجام دهد ولی میتوان امیدوار بود در صورت انجام یك فعالیت دیپلماتیك بینالمللی برای جلوگیری از تبدیل توده برف هفتم اكتبر به یك جنگ فراگیری منطقهای با ظرفیت تبدیل آن به جنگ جهانی و جلوگیری از تاثیر این جنگ بر انتخابات امریكا، دولت دموكراتها فشار بیشتری بر اسراییل وارد كند تا مجاب شود با جانشین سنوار به تفاهم برسد.
الان نتانیاهو هم در موقعیت سختی قرار گرفته و اگر نتواند در شرایط جدید به تفاهم برسد بالطبع جامعه اسراییلی او را مقصر میداند و مهمتر اینكه در صورت حمله اسراییل به ایران، فارغ از میزان اندازه و شدت و حدت آن، ممكن است با عكسالعمل ایران، كنترل اوضاع از دست خارج شود و هیچ تضمینی بر محاسبات عقلانی وجود ندارد! حتی اگر شهادت یحیی سنوار به فروكش كردن تدریجی جنگ در نوار غزه منتهی شود، اما تحقق آرامش در سایر جبههها كمی دور از ذهن است كه من كاهش درگیری در غزه را نیز بعید میدانم، زیرا در لبنان این اتفاق نیفتاد و بعد از ترور سیدحسن نصرالله این فروكشی تنش در جنوب لبنان متحقق نشد! مشكل اسراییل با همسایگانش است و او بعد از یكسال جنگ تمام عیار در غزه و بدون دستاورد واقعی نباید درصدد ترمیم قدرت بازدارندگی لطمه خوردهاش توسط حماس و ایران با سیاست مشت آهنین و جنگ باشد. اگر او همچنان با اضافه برآورد و بندبازی بخواهد از كشتن یحیی سنوار استفاده شخصی كرده و از موضع قدرت وارد مذاكره آتشبس شود همان راه اشتباه گذشته خواهد بود. جنبشهای مردمی كه سرزمین دارند و مورد حمایت مردم هستند و ریشه در خاك و بافت و ساختار سیاسی و اجتماعی دارند و از طریق نمایندگی خواست مردم، ایدئولوژی، سیاست و سازمان سیاسی و اندیشه و فكر با مردم پیوند خورده باشند با حذف رهبرانشان توسط دشمن، علم مبارزه زمین نمیافتد، بلكه آن را به دست دیگری میسپرند! همان اصطلاح معروف از اسب افتادن و از اصل نیفتادن! اما كشورهای منطقه، جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی وظیفهای به مراتب سنگینتر دارند. جدای از تهییج و عكسالعمل افكار عمومی در غرب و در حالی كه همه با چشم باز به صحنه خاورمیانه نگاه میكردند و دست اسراییل را برای هر جنایتی باز گذاشتهاند، متاسفانه این وضعیت بشكه باروت كنونی حاصل امید بستن به سیاستی است كه از طریق كاهش قدرت گروههای مقاومت مشروع برای رفع اشغال، توازن جدید به نفع اسراییل ایجاد شود. این سیاست غلطی است و به ثبات و آرامش منجر نمیشود. حقوق فلسطینیها ابتدا باید تادیه شود و اسراییل سیاست غصب سرزمینهای فلسطینی برای شهركسازی به منظور جذب بیشتر مهاجر و كسب اكثریت جمعیتی نسبت به جمعیت فلسطینی را كه كاملا از نظر سازمان ملل غیرقانونی است، كنار بگذارد تا حداقل در قدم اول فلسطینیها سرزمین قابل قبولی داشته باشند تا دولت فلسطینی برای نمایندگی كردن خواست مردم در مجامع منطقهای و بینالمللی كه یك خواست اولیه برای زیست طبیعی و سپس سیاسی و اجتماعی مردم فلسطین است، تشكیل شود. بخشی از مظالمی كه به مردم فلسطین میرود ناشی از این است كه آنان دارای دولت تمام اختیار برای پاسخگویی و حامی نیستند! این فقط مختص غزه نیست، بلكه در كرانه باختری نیز دولت خودگردان قادر به حمایت از فلسطینیها و مصون ماندن اراضیشان از تعرض شهركنشینان یهودی نیست! این یك ظلم فاحش است كه اتفاق افتاده و اسراییل و حامیانش به جای آدرس دادن اشتباه و مقصر دانستن ایران به دلیل حمایت و تلاش برای رفع ظلم، به ریشه این مظالم بپردازند و اجازه ندهند اسراییل با نقض قوانین بینالمللی و تضییع حقوق همسایگان خود به ناامنی و بیثباتی و ترویج خشونتی منجر شود كه روز به روز به اسراییل نزدیك میشود و از اردوگاههای فلسطینی در اردن، سوریه و لبنان به همجواری در مرزها و حتی عملیاتی در اراضی اشغالی سال 1967 رسیده است! اگر اسراییل سرمست دستاوردهای احتمالی نظامی است كه همچنان جای شك هست، امریكا به عنوان یك قدرت بینالمللی و حامی تمام قد اسراییل و اقداماتش نیاز به تجدیدنظر در سیاستهایش در خاورمیانه بهطور اعم و اسراییل بهطور اخص دارد. ادامه روند كنونی به تنش دایمی منجر میشود. بخشی از دیپلماسی حامیان فلسطین هم باید مصروف اجماعسازی و یارگیری برای حمایت از مردم فلسطین شود كه فاقد دولت حامی هستند. انشاءالله!
دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن
نظرات