داخل آلونک یک خانواده کارگر کوره‌های آجرپزی آذربایجان شرقی، کپسول پیک‌نیکی منفجر می‌شود و چهار کودک کرد به شدت آسیب می‌بینند که حال روژان (به معنای روزگار) وخیم گزارش شده است!

شهری در یمن بمباران می‌شود و بمبی بر سر خانواده‌ای فرود می‌آید و ۷عضو آن خانواده جان می‌بازند و تنها کودک بازمانده، سر از زیر آوار برمی‌آورد و با انبر انگشتانش، چشمان ورم کرده‌اش را می‌گشاید تا موقعیت پیرامونی‌اش را در میان دود و آوار برآورد کند!

جمعی از نوجوانان و فرزانگان مینابی استان هرمزگان، عازم شهر داراب استان فارس می‌شوند و در مسیر رفت یا برگشت شب رو، اتوبوس حامل دچار حادثه می‌شود و ۷ نفر از آن جمع به همراه سرپرست، جان می‌بازند و چندها نفر مصدوم و معلول برجا می‌مانند که حال تعدادی‌شان وخیم گزارش شده است!

خیل عظیمی از مسلمانان میانمار در پی تعرض‌ جانی و مالی و... ارتش فاشیست میانمار، عزم هجرت از دیار خود می‌کنند و ده‌ها کودک و نوجوان با پای برهنه و پیاده مجبور به گذر از مرزهای خشن جغرافیایی بنگلادش می‌شوند تا شاید جان سالمی به در برند!

کژال علی، زنی کرمانشاهی، تحت فشار شوهرش [طبق اعلام خودش در مصاخبه با شبکه ماهواره‌ای رووداو اقلیم کردستان] با تک فرزندش، ولایت خود را ترک و به آغوش داعش در سوریه و سپس موصل در عراق می‌رود! شوهرش در درگیری‌های موصل کشته می‌شود و سپس در تلعفر، تنها کودکش را نیز از دست می‌دهد و اینک شرمنده، پشیمان، گریان و تک و تنها در خیل آوارگان، اقلیم کردستان را در آغوش می‌گیرد!

اینها فقط چند اپیزود بود از نمایش سریالی اخبار رسانه‌ها در اولین روز عید قربان!

اینها تنها و تنها چند اپیزود از نمایشنامه‌ای است که بازیگران آن، جامعه انسانی جهانشهر هستند و کارگردانانش نیز همان عضو جامعه بشری و در لباس انسان!

نمایشی که هر روز با مهارت تام کارگردانان قدرت، رنگ و لعابی دیگر به خود می‌گیرد و اپیزودهای آن، چنان دلخراش تکرار می‌شود که ذهن آدمی، ناچار در تالاب خون، قربانی می‌شود!

این سریال را سال‌های سال است که مکرّر‌ بر صفحات جادویی تلویزیون، روزنامه و گوشی‌های هوشمند می‌بینیم و عادت‌مان، فتیله حساسیت دیداری و حتی ذهنی‌مان را آنقدر پایین کشیده است که حتی کسی ککش نمی‌گزد!

سهم کودکان و نوجوانان این جهانشهر و به ویژه خاورمیانه و آسیا، از بازی‌های کودکانه، قایم‌موشک‌بازی در لای تانک‌ها، آوار بمباران‌ها و تونل‌های روزمینی و زیرزمینی داعش‌های نوعی است!

آن طرف‌تر اما سهم مادران نیز از اقیانوس مهربانی طبیعت، اشکی است که بر دامن تنهایی‌شان فرو می‌غلتد و در بحبوحه جنگ رسانه‌ای گم می‌شود!

عید اما که فرا می‌رسد، آوارگان در دو سوی مرز به لطف مهربانی قدرت‌مداری، دروازه‌های گشوده را پابرهنه پشت سر می‌گذارند و قبرستان و مزار شهدای‌شان را در آغوش می‌گیرند تا عیدشان را مبارک گردانند! (اشاره به بازگشایی دراوزه‌های مرزی ترکیه در مرز سوریه برای ملاقات خانواده‌ها در دو سوی مرز در عید قربان جاری!)

همزمان دو میلیون زوار مکه، شیطان را سنگباران و حجرالأسود را در آغوش می‌کشند تا به زعم خود و برداشت از فحوای دین‌شان، رذایل درون را قربانی و فضایل را تکثیر کنند!

ما اما شهروندان جهانشهر و عضوی از این ۷ میلیارد، هاج و واج در تماشای اپیزودهای تئاتر خیابانی قدرت‌مداران، قوای چندگانه خود را به جریان باد سپرده‌ایم و به قول خود، عید را زندگی می‌کنیم غافل از اینکه، انسانیّت‌ را قربانی منیّت‌‌های کارگردانان قدرت می‌کنیم!

تکرار اپیزودهای وحشت‌زا و خشونت‌مدار نمایش قدرت، هر روز بیش از دیروز سطح حسّاسیّت‌ ما را پایین می‌آورد و دیگر تصاویر کودکانی چون آتنا، بنیتا، کیمیا، پریا، عدنان و عمران از ایران و نیز کودکان جنگ‌زده افغان، یمن، عراق، سوریه، میانمار و... خراشی بر دل نمی‌زند و اگر هم می‌زند دردش احساس نمی‌شود تا واکنشی نشان دهیم!

امروز که عید را مهمان سفره‌‌های‌مان کرده‌ایم و از یک طرف کیلو کیلو گوشت قربانی می‌گیریم یا نذر و پخش می‌کنیم و از طرف دیگر با تماشای اپیزود نمایش قدرت، در هر صحنه شاهد «قربانی انسانیّت» هستیم، فرصت بسیار ایده‌آلی است که به «قربانی» بیندیشیم و برآوردی از خود و داشته‌ها و نداشته‌های خود داشته باشیم و تصمیمی قاطع بگیریم آنچه شایسته قربانی کردن است، بی‌محابا قربانی کنیم!

و آنچه را مظلومانه قربانی می‌شود، از «قربانی شدن» برهانیم!

 

- آنچه نشاید قربانی شود:

الف) فضایل انسانی از جمله صداقت، سلامت، شجاعت، کرامت، جوانمردی، وفا و حس ترحم و...

ب) روابط دوستی، زناشویی، خانوادگی و...

ج) مسئولیّت‌‌شناسی در حین مسئولیّت‌پذیری، سلامت در حین کرسی‌داری و منزلت انسانی

د) پاکدستی در معامله و سلامت در مال‌داری

ه) صداقت در شهادت و شجاعت در حق‌گویی و انصاف در نقد

و) پل وصل، حامل و عامل صلح و مهربانی بودن

ز) و...

 

- آنچه نیاز است قربانی شود:

الف) ترس فروخفته در دل‌ها و نگفتن گفتنی‌ها، شهادت ندادن حق‌ها، حمایت نکردن شخصیّت‌ها، جریان‌های خادم و مردمان حق‌مدار یا بینوا و خودتبرئه کردن از همدلی و همدردی با جنگ‌زدگان و آوارگان!

ب) سرسپردگی و گوسفند مآبی و دنباله‌روی چشم‌وگوش‌بسته از سیاست و قدرت

ج) منفعت‌طلبی شخصی و خیانت در امانت و مسئولیّت‌

د) سستی، تنبلی، کاهلی و سربار بودن

ه) کار امروز را به فردا سپردن و این دست و آن دست کردن در کار خیر

و) بخیلی و خساست و تبدیل شدن به ماشین پول جمع کنی

ز) تخریب و تهدید زیست‌محیط و کاستی و نقصان در پاسداشت طبیعت

ح) تمایل به فصل و حامل و عامل جدایی و فاصله

ط) غیبت، افترا و توهین و در کل رذایل اخلاقی

ی) بی‌تفاوتی و دست بر کلاه داشتن و تماشاگری صرف اپیزودهای نمایش قدرت و بی‌موضعی و بی واکنشی در قبال قربانی کردن انسانیّت‌ انسان

و...

 

عید را باید سعید داشت و از هر گونه‌ عامل تکدّر‌ و زشتی‌اش دور داشت...

رسالت امروز انسان چون دیروزش ساده و بی‌پیرایه نیست!

امروز نیاز است همواره هوشیار بود و شجاع و اهل اقدام نیک...

نیک باید بود و نیکوکار!

دوست باید شد و بسیار!

حق باید گفت و هوشیار!

و در نهایت به قول ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جست‌وجوی معنی:

روی «انسانیت» و «اخلاق» متمرکز باید شد...

و به‌زعم نگارنده، «صلح» و «مهربانی»...!