بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی حبیبه محمد وعلی آله وصحبه اجمعین
(یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ) (مجادلة: ١١)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهره از علم دارند درجات بزرگی میبخشد. خداوند از آنچه که انجام میدهید بس آگاه و باخبر است.
(إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ) (فاطر: ۲۸)
تنها بندگان دانا و دانشمند از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند.
(وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (عنکبوت: ۴٣)
جز فرزانگان مثالهای قرآن را نمیفهمند.
قال رسول الله علیه الصلاة والسلام: (ان العلماء ورثة الأنبیاء) رواه بخاری
پیامبر -علیه الصلاة والسلام- فرمود: براستی که دانشمندان وارث پیامبران هستند.
ابوهریرە از پیامبر نقل کردە است کە فرمود: (للأنبیاء علی العلماء فضل درجتین وللعلماء علی الشهداء فضل درجة)
ابوهریرە روایت میکند که پیامبر فرمود: بزرگی پیامبران نسبت به دانشمندان دو درجه است و بزرگی دانشمندان نسبت به شهدا یک درجه است.
هرگاه در قرآن کریم و سنت نبوی در مورد فضل علما و دانشمندان به تحقیق و مطالعه بپردازیم به چنین آیات و احادیثی درمورد فضل علماء برخورد خواهیم کرد. آیات و احادیث بسیاری که مکان دنیوی و اخروی علم و صاحبان آن را بیان میکنند.
اما علم به چه معنی است؟ و چه کسانی علما، نامیده میشوند؟
احمد ابن فارس ابن زکریا قزوینی رازی در مقایس اللغة آوردە است: عین ولام ومیم اصلی واحد است به معنی اثری بر شیء که آن شیء را از دیگران متمایز میسازد. مانند «علامة» به معنی نشانه و نشانهی هر چیز اثر متمایز آن نیز هست و «الْعَلَمُ» سه معنی دارد ۱. رایت جنگ۲. قلهی کوه۳. ترک در لب بالا
اگر در این سه معنی نظر کنیم هرکدام از این معنی بر نوعی تمایز دلالت دارد معنی اول: متمایز ساختن دو ارتش را در بر دارد و معنی دوم: قلەی کوه در تمام طبیعت متمایز است و به صورت جداگانه از دور معین است و معنی سوم: ترکی که در لب بالا است آن را بالب پایین متمایز میسازد.
و «علام» با ضم عین به معنی حناست و وقتی آنرا به چیزی میمالیم معلوم است که با دیگران متمایز میشود.
و «الْعِلْمُ» در مقابل جهل است و تمایزی که در علم نسبت به غیر آن وجود دارد به دلیل وضوح نیاز به بیان آن نیست.
و همانگونه که از شواهد پیداست نوعی ارتفاع در این ریشه وجود دارد. مثلاً پرچم، قلّه و لب بالا که بر بلندی دلالت دارند، پس علم نیز همانگونه که پیامبر -علیه الصلاة والسلام- فرمود باعث بلندی درجه میشود.
در مفردات راغب اصفهانی در مورد علم آمده است: علم ادراک حقیقت اشیاء است. مانند آیەی ۶۰سورهی انفال که میفرماید: (لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ)؛ شما حقیقت کافران را درک نمیکنید بلکه خداوند آن رادرک میکند.
و برخی از خبرگان میگویند: علم ملکهای است که با تمرین به دست میآید.
علما نیز از همان ابتدای پیدایش فنون اسلامی آنها را علم و صاحبانشان را عالم نامیدند.
اما آیا این فنون، خشک و بیاثر علم نامیده میشوند یا در بینش دینی علم مفهوم دیگری دارد وعالم بر کس دیگری اطلاق میشود؟
اگر با دقت نظر در قرآن بنگریم، میبینیم قرآن هر فنی را به این شرط علم مینامد که صاحبش را به سوی بندگی سوق دهد و در این صورت است که ذو الفن عالم نامیده میشود. روشنترین آیات در قرآنکه بر صدق این ادعا دلالت دارند، آیات ۸ و ۹ از سورهی زمراند که میفرماید: (وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ* أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)
هنگامی که گزندی متوجه انسان میگردد پروردگار خود را به فریاد میخواند و تضرعکنان رو به درگاه او میآورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد (وشقاوت او را به سعادت و ناخوشی وی را به خوشی تبدیل کرد) خدا را که قبلاً به فریاد میخواند فراموش میکند (و گزند را از یاد میبرد و به ترک دعا میپردازد) و خداگونههایی را برای خدا میسازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او بدر برد و گمراه کند (ای پیغمبر به چنین فردی) بگو اندک روزگاری از کفر خود بهرهمند شو (و با آن خوش بگذران اما بدان که) تو از دوزخیانی (آیا چنین شخص مشرکی که بیان کردیم بهتر است) یا کسی که در اوقات شب سجدەکنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و خویشتن را ازعذاب آخرت به دور میدارد و رحمت پروردگار خود را خواستار میگردد؟ بگو آیا کسانی که (وظیفهی خود را در قبال خدا) میدانند با کسانی که (چنین چیزی را) نمیدانند، برابر و یکسانند؟! هرگز. تنها خردمندان پند و اندرز میگیرند.
همانطور که آشکار است خداوند بندگانش را به دو دسته تقسیم میکند: دستەی اول دو صفت دارند:
۱. هرگاه گزندی به آنان میرسد خداوند را تضرعکنان میخوانند و هرگاه خداوند به آنان نعمتی داد، گزند را فراموش میکنند.
۲. برای خداوند شریک قرار میدهند.
و دستهی دوم سه صفت دارند:
۱. در اوقات شب سجدەکنان و ایستاده عبادت میکنند؛
۲. از آخرت بیم دارند؛
۳. خواستار رحمت پروردگارشان هستند.
و در پایان آیه گویی میفرماید دستهی اول نمیدانند و دستهی دوم میدانند و با استفهام انکاری میفرماید: آیا آنان که میدانند با آنان که نمیدانند یکسانند؟
خوانندەی گرامی باری دیگر در آیه تأمل کن!
قرآن کسی را عالم میداند که هر گونه فنی که دارد آن فن به او بینش دینی میدهد. به همین است که ابو الحکم که در فصاحت و بلاغت متخصص است ابو جهل نامیده میشود.
در حالی که پیامبر امی بوده است اما خداوند او را جاهل نمینامد، چون بینش دینی دارد برخلاف مشرکین که بدلیل نداشتن بینش دینی آنان را جاهل مینامد: (قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ (زمر: ۶۴)
بگو: ای نادانان! آیا به من دستور میدهید که غیر خدارا پرستش کنم؟!
خداوند از زبان یوسف پیامبر بیان میکند: (قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ) (یوسف: ٣٣)
یوسف گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مر بدان فرا میخوانند، و اگر شر نیرنگ ایشان را از من باز نداری بدانان میگرایم و از نادانان میگردم.
یوسف با تمام دانشش وقتی خود را در حالتی تصور میکند که از بینش دینی دور شده و به زنان نیرنگ باز جواب میدهد خود را جاهل مینامد.
در آیهی ۱۱سورهی مجادله آمده است: (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهره از علم دارند درجات بزرگی میبخشد. خداوند از آنچه میکنید بس آگاه و باخبر است.
در این آیه، کسانی که ایمان آوردهاند کسانی هستند که از علم بهره دارند.
همانگونه که ار شواهد بر میآید فنی که به صاحبش بینش دینی میدهد، علم نام دارد نه فنی خشک و خالی که هیچ اثری در روح انسان ندارد و تنها بر مادیات صاحب فن اثر دارد.
این نکته تنها در علوم دینی صدق نمیکند، بلکه هر کس هر فنی دارد از نجار و بنا تا دکترای روانشناسی و فوق تخصص تمامی شاخههای پزشکی اگر به صاحبش بینش دینی بدهد علم است و اگرغیر آن باشد جاهل است. پس نجاری که بینش دینی دارد عالم است اما مفسری که بینش دینی ندارد، عالم نیست.
و در مورد چنین عالمانی پیامبر -علیه الصلاة والسلام- میفرماید:
(للأنبیاء علی العلماء فضل درجتین وللعلماء علی الشهداء فضل درجة)
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین
منابع و مآخذ:
۱. القرآن الکریم
۲. صحیح بخاری
۳. صحیح مسلم
۴. جامع بیان العلم وفضله
۵. احادیث شیوخ الثقات، قاضی المارستان
۶. راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن
۷. مقاییس اللغة
۸. خرمدل، مصطفی، تفسیر نور؛
۹. درسگفتار «علم، عالم و علما» اثر استاد ناصر سبحانی -رحمە الله-
نظرات