صابر گلعنبری محمد بن سلمان ولیعهد عربستان (شما بخوانید پادشاه) سفری دورهای را شروع کرده که در نوع خود بیسابقه است؛ از این جهت که اولا همه کشورهای عضو شورای همکاری خليح فارس را در بر میگیرد و از این جهت مسبوق به سابقه نیست و ثانیا این نخستین سفر او به دوحه پس از آشتی است. سفر دورهای بن سلمان که از عمان شروع و امروز چهارشنبه به ایستگاه قطر رسید، در بازه زمانی حساس و حیاتی انجام میشود که سیاست منطقهای و بینالملل یک نوع دوره گذار را تجربه میکند. از یک طرف، رفته رفته تحولاتی معنادار در موازنه قدرت در سطح جهان در حال شکلگیری است و آمریکا در حال انتقال مرکز ثقل سیاست خارجی خود از خاورمیانه به اولویت مواجهه با چین است؛ اما در عین حال در صرافت استقرار یک نظم منطقهای جدید در خاورمیانه با اشرافی غیر مستقیم است. این مساله و خروج جنجالی آمریکا از افغانستان و عراق مسبب نوعی نگرانی در میان متحدان منطقهای آمریکا شده است. از سوی دیگر، تنشها با ایران با وجود در پیش گرفتن قسمی از تعامل دیپلماتیک و گفتگو همچنان ادامه دارد و مناطق بحران زده منطقه در کشورهای عراق، یمن، لبنان و سوریه همچنان اوضاع ناپایداری دارند. در کنار آن نیز برنامه هستهای ایران توسعه چشمگیری یافته و دولت آمریکا گفتمان دیپلماسی و مذاکره را با ایران در پیش گرفته است. این رویکرد آمریکا چه منجر به توافقی با تهران شود چه شکست بخورد، هر کدام پیامدهای خاص خود را برای منطقه دارد. در مواجهه با چالشهای پیشگفته به نظر میرسد که شورای همکاری خلیج فارس با محوریت عربستان در حال بازسازی خود و همگرایی است. در واقع انگیزه اصلی محمد بن سلمان تحقق این هدف است. البته این رویکرد جدید پادشاهی عربستان با نوعی پذیرش استقلال عمل بازیگرانی چون عمان و قطر به ویژه دوحه همراه است؛ مسالهای که در گذشته موجب نوعی کدورت شده و یکی از علل بحران 2017 بود. اما قطر به عربستان و امارات رویه مستقل خود در سیاست خارجی را قبولاند و اساسا هم آشتی با آن تاکیدی بر این مدعا بود و اخیرا هم که چهار کشور عربستان، امارات، بحرین و کویت روابط خود با لبنان را قطع کردند، قطر حتی در سطح کاهش روابط دیپلماتیک همراهی نکرد. اما این رویه قطر بدان معنا نیست که در صورت شکلگیری نوعی همگرایی مبنایی جمعی در شورای همکاری (GCC) برای مقابله با چالشهای مشترک، در مسائل کلان همراهی نکند. اعضای شورا هر کدام با درک تحولات نوین در دو سطح منطقه و بینالملل به ویژه تنزل هژمونی آمریکا، فراخور وضعیت خود دست به تحرکاتی زدند؛ از جمله این که در عین حفظ اتحاد خود با ایالات متحده و اروپا، پنهان و آشکار در حال تقویت ارتباط با چین و روسیه به ویژه پکن هستند. حال، بن سلمان با درک وضعیت پیچیده و چالشهای کنونی درصدد است تا مواجهه جداگانه کشورهای عربی خلیج فارس را به سطح یک مواجهه جمعی و مشترک با محوریت خود وی و عربستان به ویژه در مقابله با ایران ارتقا دهد. دیگر انگیزه وی از این مهم، مطرح کردن خود به عنوان زعیمی وحدتگرا و بازیابی جایگاه و محوریت عربستان در منطقه و جهان است که در سالهای اخیر در نتیجه ماجراجوییهای وی آسیب دیده بود. واقعیت هم این است که کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس حائز جایگاه بسیار مهم و تاثیرگذاری در سیاست بینالملل شدهاند که وجود یک نوع اتحاد عملی میتواند نقش آنها را به عنوان یک بلوک قدرتمند سیاسی، اقتصادی و امنیتی در سیاستهای منطقهای و جهانی پررنگتر کند. هر کدام از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به ویژه سه کشور عربستان، قطر و امارات حائز موقعیت مهمی در جهان هستند؛ عربستان جدا از جایگاه دینی آن در میان مسلمانان، مرکز ثقل انرژی (نفت) است. قطر نیز که به کانون دیپلماسی بینالمللی و منطقهای تبدیل شده است، ثروتمندترین کشور جهان لقب گرفته و بزرگترین صادر کننده گاز مایع است. همچنین شبکه رسانهای جهانی گسترده و تاثیرگذاری دارد. امارات نیز به یکی از شاهراههای تجارت بینالملل تبدیل شده است. هر کدام از این بازیگران لابیهای خاص خود در کشورهای غربی به ویژه آمریکا را دارند و در جهان عرب و اسلام نیز نفوذ جداگانه مهمی دارند. ناگفته نماند که مجموع تولید ناخالص داخلی این شش کشور عربی با 57 میلیون نفر جمعیت 1.644 تریلیون دلار است. مجموع صادرات 610 میلیارد دلار و واردات نیز 458 میلیارد دلار است. در کنار آن نیز در مراکز قدرت جهانی سرمایهگذاریهای کلانی کردهاند. کل این مولفهها میتواند شورای همکاری را در صورت تحقق سطح کلانی از همگرایی به یک وزنه سنگین تبدیل کند. تا ببینیم چه میشود و خروجی نشست سران GCC در ریاض در اواسط دسامبر چه خواهد بود؟ بن سلمان با این سفر برای خروجی متفاوت آن برنامه ریزی میکند.
نظرات