تا چه میزان رعایت حقوقبشر میتواند ما را به زندگی مسالمتآمیز كنار هم رهنمون سازد
حقوقبشر خواندههایی كه در ایران ماندهاند و در راستای توسعه و اعتلای حقوقبشر تلاش میكنند همیشه مورد طعنه دو طیف مختلف بودهاند. گروه اول، كسانی هستند كه فعالیت حقوقبشری را نه تنها كاری بیارزش میدانند بلكه آن را امری غربگرایانه و پیرو سنتهای غربی میپندارند. گروه دوم هرگونه تلاش اصلاحی را بیهوده میدانند و میپرسند مگر در ایران چه كاری از دست شما برمیآید؟ در شرایط فعلی كشور میتوان از نقض حقهای مختلف صحبت كرد؛ از برخورد با معترضان كه طبق اصل ۲۷ قانون اساسی حق اعتراض دارند تا بازداشت روزنامهنگارانی كه وظیفه حرفهای خود را در زمینه اطلاعرسانی به مردم انجام دادند. این موارد، بارها و بارها، توسط منتقدین تذكر داده شده است. اما من تلاش میكنم به معضل دیگری در جامعه ایران بپردازم و آن عدم زیست مسالمتآمیز در جامعه ایران است. سالیان طولانی است كه جامعهشناسان در مورد كاهش اعتماد بین مردم، تشدید خشونت كلامی، فیزیكی و... در خانواده یا در سطح شهر، و عدم درك و پذیرش دیگری هشدار میدهند. اگرچه این مورد را میتوان از دید جامعهشناسی و روانشناسی مورد ارزیابی دقیق قرار داد، اما اینجا بنا دارم تا زندگی مسالمتآمیز در كنار یكدیگر را از بُعد حقوقبشری آن ارزیابی كنم تا نشان دهم تا چه میزان احترام و رعایت حقوقبشر میتواند ما را به زندگی مسالمتآمیز كنار یكدیگر رهنمون سازد. اگر در جامعهای، ایدئولوژی همراه با قدرت باشد و اجازه فعالیت به احزاب سیاسی و سازمانهای غیردولتی اجتماعی و فرهنگی ندهد، به مرور زمان فقط یك امر صحت پیدا میكند و مابقی امور ناصحیح و غلط تلقی میشود. معضل اصلی جامعه ایران همین پدیده بوده كه در شكل حذف دیگران و ناخودیها، خود را نشان داده است.
این پدیده، امری عمومی است كه بعضا از رفتار حكومتها (بالا) به مردمان (پایین) تسری پیدا میكند. بهطور مثال، در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ بارها شنیده شد كه اگر قوا یكدست باشند شرایط حكمرانی تفاوت پیدا میكند و میزان سنگاندازیها كمتر میشود و بنابراین تصمیمگیریها سریعتر و موثرتر خواهد شد. متاسفانه بعد از گذشت یكسال واندی، چنین امری محقق نشده است، اما اتفاقی كه افتاده این بوده كه عدم تحمل حاكمیت نسبت به دیگر گرایشهای سیاسی مثل حذف اصلاحطلبان به جامعه هم تسری پیدا كرده است. امروزه وقتی در خیابانهای شهر قدم میگذاریم، وقتی به كافه و رستوران میرویم و وقتی در حین رانندگی هستیم، به وضوح عدمتحمل، خشونت و نابردباری در قبال یكدیگر را شاهد هستیم. به عنوان مثال یك خانم چادری شاید به راحتی نتواند در یك كافه در مركز شهر نوشیدنی میل كند و یك خانمی با پوشش متفاوت و بدون حجاب هم شاید نتواند در بعضی مناطق تهران قدم بگذارد.
این عدم تحمل كه گریبانگیر جامعه امروز ایران شده است از عدم احترام به بعضی از حقهای بشری مانند حق آزدی بیان، حق آزادی مذهب و حق آزادی عقیده ناشی میشود. اگر به افراد آموزش كافی جهت احترام به نظر و اعتقاد مخالف خود داده میشد و این امر به عنوان حق فردی لحاظ میشد و اگر حاكمیت هم به این اصول و حقهای اصلی پایبند میبود، امروز شاهد این میزان عدمتحمل بین مردم نبودیم.
امروز هیچ نظر مخالفی از سوی هیچ جناحی تحمل نمیشود و نه تنها عدمتحمل حاكم است بلكه شكل خود را تغییر داده و به شكل خشونت در سطح جامعه جریان دارد.
جامعه و حكومتی میتواند مسیر توسعه را طی كند كه اصول اولیه حقوقبشری برای رسیدن به صلح بین مردمان را پشت سرگذاشته باشد. متاسفانه به دلیل اندكسالاری و عدم تمایل به كثرتگرایی در حاكمیت با پدیده عدم تحمل در جامعه روبهرو شدهایم؛ پدیدهای كه در پیامد آن مردم از یكدیگر ترس و نفرت دارند.
نیاز امروز جامعه ایران، آموزش و تعلیم حقهای پیشنیاز مرتبط با داشتن زندگی مسالمتآمیز كنار یكدیگر است و تكتك افراد جامعه باید از خانواده خود شروع كنند تا حق آزادی دیگران در بیان، مذهب و عقیده را به رسمیت بشناسند.
منبع: انتخاب ٢٨ آذرماه ص ٤
نظرات