دكتر شيخ يوسف قرضاوى (زاد:۱۹۲۶م) در يكى از روستاهاى مصر ديده به جهان گشود. پيش از ده سالگى قرآن را حفظ كرد و تأثير آنرا میتوان در كتابهايش، همچون «صبر در قرآن» و «چگونه بايد با قرآن كريم برخورد كرد؟» يافت. قرضاوى، در دانشكدهی اصول دين دانشگاه «الازهر» به تحصيل ادامه داد و پاياننامه دكتراى خود را با نام «فقه زكات و اثر آن در حل مشكلات اجتماعى» به سال ۱۹۷۳ م به تحرير درآورد. قرضاوى، علاوه بر مناصب دينى ـ دولتى در زادگاه خود، در دانشگاههاى قطر، الجزاير و مصر تدريس میكند. شيخ يوسف قرضاوى، در محورهاى فراوانى به پژوهش میپردازد و هماره خود را درگير چالشهاى جوامع اسلامی-عربى و جريانهاى اسلامى میكند. وى، به خاطر همين درگيرىها و تلاشها، در دورههاى مختلف گذشته، با مشكلات فراوانى روبه رو شده است و حتى به سال ۱۹۶۲م دستگير و به مدت بيست ماه زندانى میشود. از محورهاى پژوهشى قرضاوى میتوان به كتابهاى وى در زمينههاى عقيدتى، فقهى، سياسى، اقتصادى و جز اينها اشاره كرد كه تأليفات او از 100 كتاب متجاوز است.
از مهمترين كتابهاى او است «الاسلام والعلمانية وجهاً لوجه» (اسلام و سكولاريزم رودرروى هم)، «مركز المرأة فى الحياة الاسلامية» (جايگاه زن در حيات اسلامى)، «السياسة الشرعية» (سياست قانونى)، «غيرالمسلمين فى المجتمع الاسلامى» (غيرمسلمانان درجامعه اسلامى)، «الايمان والحياة» (نقش ايمان در زندگى) . قرضاوى را بايد از سردمداران جريان نوسلفى برشمرد و كارهاى او را در اين گستره ديد و فهميد. به نظر قرضاوى، ميان تمامى بنيادهاى زندگى بشرى پيوندهايى ناگسستنى وجود دارد كه كار اساسى اسلام نشان دادن جايگاه واقعى انسان در اين مجموعه است. در نگاه قرضاوى، مهمترين ضرورت زندگى بشر، يافتن جايگاه درخور خويش به عنوان جانشين شايستهی خداوند است و از اينرو ميان زندگى و شريعت اسلامى رابطهاى استوار وجود دارد كه جدا كردن شريعت از زندگى روزمره، عملى يكسره نابسامان و بیفرجام است. [۱]
قرضاوى بر آن است كه اسلام يگانه روش، مذهب و نظام جهان است كه مشروعيت خود را تنها از فرمانها و سخنان الاهى میگيرد؛ گفتههايى كه به تحريف و تغيير و آميختگى با اوهام بشرى گرفتار نيامده است.
نويسنده، روشهاى كنونى را چنين بر میشمارد:
1) شيوه، مذهب و ساختار مدنى بشرى محض كه هستىاش را از عقل بشرى و فلسفهی فردى انسانى میگيرد همانند كمونيسم و سرمايهدارى.
2) نظام دينى بشرى مانند بوديسم كه بنيادى الاهى و كتابى آسمانى ندارد كه بیگمان خاستگاه آن بشرى است.
3) اديان تحريف شده كه هرچند ريشه در آموزههاى الاهى دارد اما دچار تحريف بشرى شده و از اين رو نبايد آنها را «ربانى» ناميد.
4) اسلام، روش راستين و دين مبين الاهى كه از گزند تحريفات بشرى مصون مانده و خواهد ماند. [۲]
شيخ يوسف قرضاوى، كتاب «ويژگىهاى كلی اسلام» را در رد هواداران كمونيسم در جهان عرب نگاشت كه راه رهايى جوامع عربى را در گرو راه كارهاى ماركسيستى میدانستند. پيش از قرضاوى، سید قطب، كتاب «ويژگىهاى ایدئولوژی اسلامی» را در زندان نگاشته بود تا ويژگىهاى كلان انديشه اسلامى را پيرامون خداوند، هستى، زندگى و انسان بيان دارد. قرضاوى نيز ـ به تبع سيد قطب ـ بر «استوارى» در اسلام تأكيد میكند و در اين كتاب ياد شده هفت ويژگى كلان و عمومى اسلام را چنين بر میشمارد:
1-ربانی بودن اسلام.
2-انسانى بودن.
3-شموليت داشتن اين دين همگانى
4-توازن داشتن
5-واقعگرايى
6-وضوح
7-ثبات و تساهل
بنابراين ويژگىها و تعريفها، اسلام دينى صددرصد الاهى است كه آموزههاى شمولگراى آن در باورها، عبادتها، آداب، اخلاق و قانونهاى آن نمود میيابد و هدف نهايى آن ايجاد رابطهاى در خور ميان خدا و انسان و خشنود شدن خداوند از آدمى است كه از ثمرات آن، رها شدن از عبوديت انسانهاى ديگر است. [۳]
قرضاوى، به سان ديگر سنتگرايان، آزادى انسان را در سايهی بندگى و اطاعت انسان از خدا تعريف میكند بدين معنا كه خداوند، خالق و مالك جهان و جهانيان است و به انسان به عنوان اشرف مخلوقات ـ خلافت خود را عطا نموده و او را به «عقل» آراسته است كه در اين رابطه وحى خداوندى از نقش و جايگاه عقل بشرى نكاسته بلكه عقل در مسائل فراوانى حق كشف و عمل دارد:
1. رسيدن به دو حقيقت اساسى هستى يعنى كشف وجود خداوند و اثبات وحى، نبوت و رسالت.
2. دستيابى به قوانين و بررسى متون دينى براى استنباط احكام و قياس فروع بر اصول.
3. قانونگذارى در مسائل اخلاقى و امور شبههانگيز.
4. جولان در آفاق بیكران گيتى و آگاهى يافتن از اسرار كائنات.
5. ابتكار و نوآورى و اختراع ابزار نيازهاى بشرى.
6. بهره گرفتن از تجارب پيشينيان و علوم آيندگان: «افلم يسيروافى الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او آذان يسمعون بهافانها لاتعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور» [4] و اينها همه در نگاه قرضاوى نشانگر آزادى به كارگيرى خرد انسانى و استقلال مطلق در گسترههاى گوناگون زندگى است كه جمود و خموشى را از دامان اسلام میزدايد. [۵]
پارهاى از انديشمندان برآنند كه يكى از تفاوتهاى اساسى ميان سلفىگرايان و نوگرايان عنصر «التقاط» است كه بنابر باور اين گروه از انديشمندان، «التقاط» در ميان نوانديشان بسيار بيش از سلفىگرايان رواج دارد بدين معنا كه نوگرا براى كارآمد نشاندادن دين دست به نوكردن پارهاى از مفاهيم میزند و از تأويلهاى التقاطى سود میجويد و آنچه سلفىگرا را متمايز میكند، گريز او از پاسخگويى دقيق وآشكار به پارهاى مسائل است. وضوح و شفافيتى كه يوسف قرضاوى از آن سخن به میان میآورد، در برخى از موضوعهاى كتابهايش ديده نمیشود.
براى نمونه ـ قرضاوى كه هماره آيات قرآنى و احاديث را مبنا و شاهد ديدگاههايش میكند، وقتى به مسألهی زن و تعدد زوجات میرسد به جاى بررسى و ياد كردن آيات قرآنى، عرف، سنتها و سرشت طبيعى آدميان را به يارى میگيرد تا مدعايش را به اثبات رساند حال آنكه در خود آيهی تعدد زوجات (چند همسری) راههايى براى حل اين مشكل يافت میشود و بسيارى از علماى اهل سنت از جمله شیخ محمد عبده و پس از آن، اين راه را برگزيدهاند.
همچنان كه ياد شد، واقعگرايى در نگاه قرضاوى يكى از اساسىترين ويژگيهاى اسلام است. مراد وى از اين اصطلاح، مفهوم غربى آن نيست كه فلاسفه مادیگرا و يا پوزيتيويستها اعتبار میكنند و آن انكار غيرمحسوسات و مابعدالطبيعه است بلكه واقعگرايى در نزد قرضاوى در نظر داشتن واقعيتهاى هستى به عنوان يك كل و يك برهان است؛ برهانى كه بر حقيقت بزرگترى دلالت دارد كه همانا وجود خداوندى است كه جهان را آفريده است. بدين سان، اين واقعگرايى جامهاى آرمانى بر تن میكند و در تار و پود اسلام حضور میيابد: اسلام، حتى در قوانين و تشريعات خود واقعگراست و دليل اين واقعبينى و واقعگرايى آسانى دين و رفع حرج از دينداران، بيان تدريجى احكام شرعى و رعايت نمودن واقعيتهاى اجتماعى و فرصت دادن براى تحقق اسلام راستين است. [۶]
قرضاوى، به كسانى كه از يك زاويه به اسلام مینگرند خرده میگيرد: قلم بدستان عصر حاضر اسلام را به دوگونه معرفى كردهاند يا دينى كاملاً خشك و بیروح و انعطافناپذير و يا دينى سرشار از تساهل و مدارا و بدون ثبات و همواره تغييرپذير. نويسنده با مثالهاى قرآنى و تاريخى كه بيان میدارد، از دو سويهی اسلام ياد كند. وى، پذيرش حاكميت خداوندى را محدودكنندهی آزادى انسان نمیيابد؛ زيرا دست آخر اين انسان است كه به فهم متون میپردازد و در جايى كه حكمى بياننشده از استنباط بشرى خويش بهره میجويد. قرضاوى بر اين استنباط «منطقة العفو» اطلاق میكند. گسترهی وسيعى كه شارع به خاطر رحمت و رأفتى كه نسبت به آدميان دارد آنرا رها كرده و جولانگاه عقل و خرد بشر نموده است. [۷]
قرضاوى در سايهی اين تلقى، عقل بشرى را در راستاى اهداف اسلامى كارآمد میبيند؛ عقلى كه در زير روشنايى متون و اصول به اجتهاد میرسد تا جامعه را بر دو عقيدهی والاى «لا اله الاالله، محمد رسول الله» پى ريزى میكند و اين ايمان را مقدس میشمارد و براى رسوخ آن در دل و جان آدميان تلاش میكند و در اين راه از همه دستاوردهاى بشرى يارى میگيرد. [۸]
پىنوشتها:
۱) عالم الرسالة، العدد الاول، تشرين الثانى ۲۰۰۰ م، ص ۸.
۲) الخصائص العامة للاسلام، الدكتور يوسف القرضاوى، مكتبة وهبة، الطبعة الخامسة ۱۹۹۹ م، ص ۳۴.
۳) پيشين، همان، ص ۴۸.
۴) آيا در زمين گردش نكردهاند، تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند؟ در حقيقت، چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينهها است كور است. (حج ۲۲ / ۴۶] ترجمهی استاد محمدمهدى فولادوند.
۵) الخصائص العامة للإسلام، همان، ص ۵۴ تا ۵۸.
۶) پيشين، ص ۱۶۳ و پس از آن.
۷) مدخل لدراسة الشريعة الاسلامية، دكتور يوسف القرضاوى، مكتبة و هبة، القاهرة، ص ۱۵۲.
۸) جريمة الردة وعقوبة المرتد فى ضوء القرآن والسنة، دكتور يوسف القرضاوى، مكتبة وهبة، الطبعة الاولى، ۱۹۹۶ م، ص ۳۶ و ۳۷.
نظرات
محمد ریان
29 مرداد 1390 - 08:10خداوند بر طول عمر این امام بزرگوار امت بیفزاید و ما را نیز همانند ایشان از پیروان واقعی قرآن و سنت صحیح پیامبر بگرداند.