او نیز مانند همهی ما خود را آمادهی سفر نموده بود تا برود؛ امّا به کجا؟
هیچ کس تقدیر و سرنوشت خود را نمیداند و از آنچه که درانتظارش است خبر ندارد!!
در بازگشت به سوی خانوادهاش، پدر و مادر چشم به راه دوختهاند، تا بعد از مدتها فرزندشان را ببینند؛ امّا فرشتهی مأمور در مسیر رفتن او را به مرگ دعوت نمود. زیرا موعد آن رسیده بود و در برابر آن «أجل مسمی» که امر خدای بزرگ است، راه گریزی وجود ندارد. تدبیر و حکمت چیست؟ تنها خدا میداند!!
عمر هر موجودی نشأتگرفته از و وجود خداست و گرفتن آن وجود و هستی میسر نخواهد شد، مگر با رضایت خالق آن؛ و خوشا به حال آنان که رضایت خالق خویش را در لحظه لحظهی زندگیشان مد نظر داشتهاند و برای جلب رضایت او از هیچ سختی و دردی نمیهراسند و هر لحظه خود را برای وداع با دنیا آماده میبینند، زیرا میدانند که با پایان عمرشان روح از جسم سنگین آزاد میگردد و پردهی حجاب از دیدگان برداشته میشود و به تلألوی درخشان زندگی پی میبرند و آن زمان است که گلوهایشان با نوشیدن جرعهای از جام حقیقت صیقل داده میشود، تا در گرو اعمالشان در مزرعهی دنیوی آن چه را کاشته بودند، درو نمایند و همچون متفکری اندیشمند، بر تپههای والای معرفت نشسته و به اعمال خویش مینگرند. باید زندگی و حیات را در قلب انسانهایی یافت که مهر خدا و عشق به او سرلوحهی کارهایشان است و میدانند که چگونه میتوان در جادهی عشق و ایمان هزاران بیراهه را از راه حقیقت کنار بزنند و هدفدار زندگی نمایند.
هدف این انسانها از زندگی وجود جوانههای شجاعت و بخشندگی و صفای درون است و جوانهی ایمان را به درخت پرقدرت و ریشهدار ایمان مبدّل میسازند و با اهتمام و دقت فراوان عمر خویش را در آن صرف مینمایند که از وجود هر گونه گزند و آسیب به آن درخت بکاهند و دقت و توجه را به صیقل دادن ایمانشان معطوف میدارند و اینگونه است که هر لحظه خود را برای پریدن و اوج گرفتن و جدا شدن از جسم خاکی آماده و مهیا میبینند. یکی از میان ما هم پرید و اوج گرفت و آن قدر بالا رفت که دیگر هیچ چشمی قادر به دیدارش در این دنیای فانی نخواهد بود. با رفتن زمستان، او هم از میانمان رخت بربست و منتظر آمدن بهار طبیعت نشد؛ زیرا بهار دل او آن دعاها و مناجات همیشگیاش بود.
جایت را خیلی خالی احساس میکنیم و با خاطرههای زیبایی که به یادگار گذاشتهای برایت طلب آمرزش و مغفرت مینماییم.
ای مادر مهربان و فداکار! که همواره در طلب علم بودی تا برای تربیت فرزندانت آنها را پربار و پرارزش به بار بنشانی،
ای عالمه عارفهی راه حقیقت! خانهات سرشار از نور خدا بود و در آن مهر خدا را جستجو مینمودی و به واسطهی راز و نیازها و عبادتهایت رضایت خدا را طلب مینمودی! انشاء الله که تلاشهایت نتیجهبخش خواهد بود و کارنامهی پرباری را با خود به ارمغان بردهای. انشاء الله که فرزندانت ذخیرهای برای ادامهی راهت باشند و انشاء الله که به جمع شهداء، صدیقین و صالحین پیوستهای و در کنار نهرهای جاودانهی «خالدین فیها» سکنا گزینی.
بیدرنگ کولهبار سفر را بستی و به سمت نور حقیقی و جاودانه شتافتی و اکنون خوب میدانی که راست میگفتند: دنیا مزرعهی آخرت است یعنی چه؟
روحت شاد و آرام و منزل آخرتت مبارک باد! «شهره جان»
فریبا قهرمانی
15/1/89
نظرات
این فایل ویرایش شده ؛ در ضمن سخن دل نیازی به دستکاری و ویرایش ندارد.<br /> جزاها الله کاتبها
همهی ما میمیریم واصلا این زندگیای که اکنون ما داریم بسیار به مردن شبیهتر است تا زندگی.
سلام<br /> با آمدن زمستان خاطره ای در دلم زنده شد <br /> با نزدیک شدن به روزهای آزر زمستان همه در اندیشه آماده شدن برای بدرقه سال کهنه هستن و به بیترین وجه با بهترین لباسهایشان در کنار خانواده جمع میشوند و به پیشواز سال جدید مروند که زندگی را با زنده شدن دوباره زمین و آمدن بهاری متفاوت با بهاره گذشته جشن میگیرند.....<br /> اما.........<br /> گلم با اینکه رفتنت و سفر ابدیت آخرین روزهای سال بود ولی زمستان با آمدنش یادآوری میکند که در آخرین روزهای رفتنم و نزدیک شدن به زنده شدن دوباره زمین و آغازی دوباره برای حیات بعداز خوابی چند ماهه . یکی از عزیزترینات را با خودم بردم <br /> گر چه اعتقادی قوی در دلم به تقدیر هست ولی کاش سال تمام نمیشد<br /> کاش اخرین روزها فرا نمیرسید<br /> کاش زمان در آن لحظه شوم می ایستاد........<br /> اما اینها همه کاش هست و تقدیر هرچی باشد همان خواهد بود<br /> شهره عزیزم نزدیک به یک سال هست از سفر ابدیت میگزرد با تمام وجودم باور دارم که سفرت بازگشتی نخواهد داشت سفرت سلامت گل زندگی داییت<br /> در غربت با تنهاییم در حسرتت هستم و آرزهو میکنم خداوند با اعطای فردوسش زندگی در آخرت را برایت آسان سازد<br /> نمیتوان در مقابل تقدیرات الهی ایستادگی کرد و خلاف آن را انجام داد فقط میهتوانم با خاطرات گزشته و با ایامی که در کنار هم بودیم و سپری کردیم زندگی کنم <br /> دلم برات خیلی تنگ شده <br /> سال 88 برام سالی غمگین بود و یا شاید هم میتوان گفت ام الحزن بود چون در پاییزش پدرم به سفر آخرت رفت و در زمستان سردش خواهرزادم بار بر بست دعوت حق را لبیک گفت.<br /> گل داییت . مهربانم . عزیزترینم<br /> سفر کردی با سفرت غمگینم کردی ولی از ته دلم میگویم شهره جانم . زندگی من سفرت سلامت و بهشت ماءوایت باشد<br /> انشاءالله.......
سلام<br /> انشاء الله در جوار رحمت حق شادان و شادمان باشند.<br /> چرا این همه دیر؟<br /> چرا بدون ویرایش؟
چه مهربانانه در اندیشه ناب خدا زیستن ماندی و چه عطشناک در پی خدا رفتی.<br /> چه سرافراز از سر گذشتی و چه بی باک زندگی را از سر نوشتی.<br /> چه بی قرار می کند این اشک مرا و چه بی امان می زند بر جان مرا.<br /> چه صبورانه بر قامت زندگی قبای عزت بافتی و چه فروتنانه از همه چیز گذشتی.<br /> چه پر برکت بود حضور نابت و چه پر طنین بود شرم حضورت.<br /> چه ناب بود سفره ی حضور مناجاتت و چه پر هیمنه بود ابهت سکوت نگاهت.<br /> مهربان همسری بودی، گرامی خواهری، سربلند مادری و نیک تکیه گاهی برای همه.<br /> هنوز عطر شکوه مناجاتت در این حوالی به جان توان می بخشد.<br /> هنوز هر روز در یاد صبر تو وامانده ام و اینکه اینک کدامین دوش خواهد شکست.<br /> خدایت بیامرزاد.<br /> من مانده از شکوه ایمان تو. و به این امید که چونان تو نیک مومنی باشم.
مرگ ای مرگ ای درد بیدرمان مرگ ،چه تلخی آی مرگ ، چه زشتی آی مرگ.........<br /> اما ....هوالذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا.........لابد از مرگیم<br /> کسی از مادر زاده نشده که نمرده باشد و یا نمیرد ...این سرنوشت محتوم بنی آدم <br /> است و کسی را گریزی نیست ...اما و اما خوشا و زهی سعادت :<br /> نشان مرد مومن با تو گوییم .......که چون مرگش رسد خندان بمیرد <br /> پاک و چالاک و سینه چاک معبود رفتن چه سعادت بزرگی است ...چه جای ترس؟ چه جای خوف و هراس؟چه جای اندوه و حزن؟.....مرگ با عزت ،مرگ در راه اعلای کلمه الله و مرگ در مسیر عبودیت چه نعمت بزرگی است ....خدا تو را سپاس و شکر بیکران که مرگ مومن را چون مردار قرار ندادی ....وه چه عظمت دارد مرگ مومن ....و بعد از مرگ فروح و ریحان و جنه نعیم........خدایا ای خالق حیاه و نیستی مرگ ما را در مسیر بندگی خودت قرار بده....مرگ دشمنان ما را مرگی مردار وار قرار بده ....ای خدای جهانیان ترا سپاس<br /> تو را سپاس
Admin
07 اردیبهشت 1389 - 01:58<br /> هرچند اشتباهات تایپی، بعضا اجتنابناپذیر است، اما از محضر خوانندگان ارجمند و نگارنده محترم، بهخاطر کافی نبودن دقت ویرایش اولیه رسما پوزش میطلبیم.<br /> از همراه دلسوزی که وجود اشتباهات را تذکر دادند هم کمال تشکر را داریم.<br /> <br /> اصلاحوب
انشالله 4 -5 سال دیگر یاد می گیرید
خوشا آنان که الله یارشان بی قل هو الله احد کارشان بی. <br /> لازم دانستم به عنوان عضو کوچکی از جماعت از این خواهر ایمانی تشکر و قدردانی کنم که با بیان جملات زیبا و دلنشین اشان باعث ریزش اشکهای من شدند و از خداوند سبحان خواهانم خواهر ایمانی امان " داده شهره" را در جواهر رحمت واسعه خود قبول فرموده و با "کلوا و اشربوا هنیئآ بما کنتم تعملون" و " کلوا و اشربوا بما اسلفتم فی الایام الخالیه" از ایشان پذیرایی نمایند و در روز آخرت ما را نیز به همراه ایشان و شهدای احد و مبارزان جنگ بدر و به همراه حضرت محمد(صلی الله علیه و سلم) و یاران با وفایش و در زیر لوای "لا اله الا الله محمد رسول الله" محشور فرمایند. آمین یا رب العالمین.
مرگ ای مرگ ای درد بیدرمان مرگ ،چه تلخی آی مرگ ، چه زشتی آی مرگ.........<br /> اما ....هوالذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا.........لابد از مرگیم<br /> کسی از مادر زاده نشده که نمرده باشد و یا نمیرد ...این سرنوشت محتوم بنی آدم <br /> است و کسی را گریزی نیست ...اما و اما خوشا و زهی سعادت :<br /> نشان مرد مومن با تو گوییم .......که چون مرگش رسد خندان بمیرد <br /> پاک و چالاک و سینه چاک معبود رفتن چه سعادت بزرگی است ...چه جای ترس؟ چه جای خوف و هراس؟چه جای اندوه و حزن؟.....مرگ با عزت ،مرگ در راه اعلای کلمه الله و مرگ در مسیر عبودیت چه نعمت بزرگی است ....خدا تو را سپاس و شکر بیکران که مرگ مومن را چون مردار قرار ندادی ....وه چه عظمت دارد مرگ مومن ....و بعد از مرگ فروح و ریحان و جنه نعیم........خدایا ای خالق حیاه و نیستی مرگ ما را در مسیر بندگی خودت قرار بده....مرگ دشمنان ما را مرگی مردار وار قرار بده ....ای خدای جهانیان ترا سپاس<br /> تو را سپاس
خداوند این خواهر مومن و مجاهد را با صالحان و شهدا محشور گرداند.وصف خوبیها و اخلاق حسنه اش و یاد آوری عبادات خالصانه اش تلنگری است برای با او بودن و ذکر خصایل نیکویش.<br /> من او را دیدم آنگاه که آرام در ماوای همیشگی اش و در جوار رحمت خدای مهربانش چشم به آسمان رحمت آن ذات یکتا دوخته بود.و چشمانش نگران یادگارش "محمد" بود.او که فارغ از جنجال و گذر دنیا در عالم کودکیش بوسه بر خاک سرد گور مادر می زد.<br /> خدایا ای آفریننده هر دو جهان ای خالق مهربان صبر و بردباری را ارزانی نما بر بازماندگان .<br /> <br /> یک دوست از سنندج<br />
با سلام<br /> منت خدای را که با نگاه خطاپوشش روزانه میلیونها «خطیئه»(گناه عمدی) را - ونه «خطا»(اشتباه غیر عمدی)- را با صفت «توابیّت» خود مورد مغفرت قرار میدهد. روزانه کیست که دهها اشتباه و حتی معصیت رب الارباب را در پروندهی اعمال خود نداشته باشد؟!! در این جماعت، عجب دوستان پر مدّعای عیبجویی« ویل لکل همزة لمزة» پیدا میشوند، دوستان عزیز کردها میگویند: «ههرکهس له مهیدانێ نهبێ شێری تیژه یا پێمهرهقوڕ به دهست فهعلهوه سووکه»! اگر شما اینقدر کارکشته و بدون اشتباه کار میکنید بسم الله این میدان و این هم گوی! ممکن است برای بزرگترین ویراستار هم اشتباهات فاحش ویراستاری پیش آید! <br /> بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم<br /> یارب مباد کس را مخدوم بیعنایت<br /> تجربهی 14 سال فعالیت و مسئولیت در ردههای مختلف برایم مسجل نموده که؛ در این جماعت! هیچکس به خاطر محاسن و تلاشهای بیوقفهی شبانهروزی مشکور نیست اما و صد اما:<br /> صد نکتهی خوب آمد و کس را نظری نیست<br /> چون رفت خطایی همه را چشم بر آن است<br /> بندهی حقیر سراپا تقصیر
مزد و اجر از خدا بطلبد بندگان چه کاره هستند؟ شما برای خدا باش ،خدا را خواهی یافت <br /> خدا ناظر بر اعمال است و او قدر کار صادقانه و مخلصانه بندگانش را می داند......مواظب باش شیطان عملت را نخرد شما با خدا معامله می کنی.....تو نیکی می کن و در دجله <br /> انداز خدا اندر بیابانت دهد باز
انشاء الله خداوند روحش بهشت برین شاد بفرماید.
سلام به همه عزیزان اهل سنت<br /> من شیعه ام، و می خواهم به سهم خودم از رفتارهای زشتی که با شما، خواهران و برادران دینی می شود، حلالیت بطلبم.<br /> به امید رشد آگاهی و برچیده شدن بساط ظلم<br /> امضا: محمد سبز
شما که مقصر نیستی برادر من<br /> میگویند: هر کی تو گور خودش می خابه
مقاله زیبایی است .<br /> امُــــــا......!<br /> چرا در این جماعت قدر ومنزلت افراد واعضا پس از مرگ نمایان میشوند .<br /> آیا تا بحال از خود پرسیدهاید .. ؟<br /> <br /> بیا تا قدر همدیگر بدانیم<br /> که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم<br /> <br /> خدا رحمتش کند
سلام بر تمام کسانی که دارای عفو و چشمپوشی هستند! نه اینکه به جای تشویق ... بر دستان کمتوان، دلهای خسته از جور زمان، بر چشمهای کمسو از فرط خستگی و کار، بر کسانی که با کار زندگی میکنند و جوانیشان را صرف امور دعوت نمودهاند، خروشید! بعضا متعجب میشوم از کسانی که حتی نشانی از این تلاش متواضع هم ندارند اما چو وقت اظهار فضل رسد همو استاد اهل فنی است که یونس شکرخواه هم جلودار و رقیبش نیست!<br /> رحم الله إمرءا عرف حده وقدره فوقف عنده
در جواب "بندهی سراپا تقصیر"<br /> بندهی سراپا تقصیر جان، مطلبی که نوشته بودی زیبا بود اما یکی دیگر از اشتباهاتت جملهی این میدان و این گوی است که صحیحش این گوی و این میدان است.<br /> سعی کن اشتباهاتت را به حداقل برسان.<br /> یک دوست قدیمی<br />
اللهم اغفر لها و ارحمها و تجاوز عنها اللهم آجرهم فی ما اصابهم و اعظم اجورهم ... از تالش<br />
نمی دانم چرا در این جمع ، همه در فکر نکته گرفتن از همدیگر هستند؟<br /> بالاخره ما که منظور را فهمیدیم<br /> مگه کلاس ادبیات است<br /> ای وای.....<br /> <br /> من هم یک دوست جدید
با سلام و با تشکر <br /> کاش همه ما قبل از مرگ قدر هم را بدانیم و خواهران ما کمی با سعه صدر و نگاهی بازتر قضایا را بنگرند ... فقدان این همراه عزیز مایه تأمل و عبرت شود <br /> از برخی رفتارهای کودکانه اجتناب کنیم ....
شما عین جمهوری اسلامی هستید فقط از مذهب اهل سنت.<br /> متاسفانه اهل سنت را به لجن کشیدید و اسلام را به باد دادید.<br /> خواهر دینیتان هم را خدا بیامرزد اما شهید نیست.البته اگر شهیدای جمهوری اسلامی شهیدند شما هم شهیدید.<br /> ما این بهشت رو نخواستیم.جهنم بیشتر خوش میگذره بدون شماها.