اشاره: اسلام دین رحمت است. دین مودت و دوستی نه تحقیر، توهین و خشونت. اما متأسفانه بسیار دیدهایم و شاهد بودهایم که به نام اسلام دست به خشونت، تحقیر و توهین و... زدهاند. و بهخاطر همین کار نسنجیده و نادرست چهرهی اسلام را در جهان به گونهای نشان دادهاند که نشان دهندهی وجود خشونت در آن است. و این سیاهنمایی سبب شده است که رخسار اسلام راستین، مکدر شود، اسلامی که خداوند پیامبرش را رحمةً للعالمین معرفی کرده است. در گفتوگو با استاد سلیمی، نویسنده و مترجم، میخواهیم در مورد ابعاد، عوامل ایجاد خشونت دینی گفتوگو کنیم، تا چه پسند افتد و چه در نظر آید...
به عنوان نخستین پرسش از شما استاد بزرگوار، منظور از خشونت دینی چیست؟
کلمهی خشونت واژهای عربی است و معادل آن در زبان فارسی، زبری و درشتی است و از نظر عرفی و اخلاقی در برابر رفتار محبت آمیز و نرمخویی و آرامش قرار دارد. طبیعتا این روش و رفتار در زندگی انسان مظاهر و نمودهایی دارد که اسباب و عوامل بسیاری زمینهساز بروز آن میشوند.
هر گونه رفتار، گفتار، برخورد و تعامل خارج از چهارچوب رهنمودهای شریعت و ارزشهای اخلاقی و قانونی برای تحمیل باورهای خود بر دیگران و برخورد فیزیکی با آنان خشونت تلقی میشود. و خشونت از سوی دولتها گاهی میتواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد، مثلا ممکن است باعث ترور، زندانی شد، رفتارهای نادرست و اهانت آمیز و... در برخورد با مخالفان بشود.
خشونت با ماهیت دینی، از نگاه دین به چه صورت است؟ آیا دین، اینگونه خشونت را نفی میکند؟
با دقت در ریشه واژههای مبنایی و اساسی دین مانند واژه «اسلام و ایمان» متوجه میشویم که این واژهها و مصطلحات دارای پیام و رسالت بسیار مهمی هستند. اسلام از ریشه «سلم» به معنای صلح و آشتی گرفته شده است، ریشه ایمان نیز از ایجاد امنیت و آرامش میآید، انسانی که ایمان به حقانیت دین اسلام را دارد و رسالتش رسالتی سازنده و سازگار با ساختار و هویت خود میداند مطمئن است که با استفاده از این اصول و مبانی میتواند هم برای خود و هم برای دیگران صلح، امنیت و آرامش ایجاد کند.
اولین خشونتی که در تاریخ حیات بشری رخ داد مربوط به ماجرای هابیل و قابیل فرزندان آدم علیه السلام بود، این دو برادر هر یک نمونهای از دو گونه انسان بودند که یکی برخوردار از اخلاق و پایبند ارزشهای ایمانی بود و دیگری انسانی بیتعهد، که بخاطر رسیدن به اهداف نادرست خود حاضر شد از روشهای نادرست و ناسالم و خشن استفاده کند. پس از آنکه بین آنها اختلاف به وجود آمد قابیل گفت: من یقیناً تو را خواهم کشت! اما هابیل گفت: اگر تو قصد کشتن مرا داشته باشی من تو را نخواهم کشت، زیرا از خداوند پرودگار جهانیان میترسم. پیام این داستان این است که انسان دین مدار و متعهد به ارزشهای ایمانی و آسمانی جز در چهار چوب شریعت و اخلاق و قانون هیچ وقت از رفتار خشونت آمیز استفاده نمیکند. اما شخصی که بیتعهد است و التزامی به دستورات دینی و قوانین اجتماعی ندارد دنبال خواستههای نفسانی خود میافتد و از رفتار نادرست و به تبع آن خشونت استفاده خواهد کرد.
یکی از خصوصیات دین «اعتدال و میانه روی» است یعنی در پیش گرفتن راهکارو رفتاری به دور از افراط و تفریط. عالمان مسلمان معتقدند هر اقدام و روشی که از اعتدال خارج شد و حالت افراطی به خود گرفت اگر چه به نام دین باشد جزو دین به حساب نمیآید.
خداوند متعال خطاب به پیامبر بزرگوارش میفرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ )
«ما تو را جز برای مهربانی (و خیرخواهی) با جهانیان نفرستادیم.»
در این رابطه از پیامبر روایتی آمده است که: (انّما انا رحمة مهداة)
«من مهربانی و رحمتی هدیه شده (از سوی خداوند به بشریت) هستم.»
همچنین خداوند میفرمایند: (بِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ (آل عمران: ۱۵۹)
«تو به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو شدى، و اگر درشتخوى و سختدل میبودى بىشک از پیرامون تو پراکنده مىشدند.»
و در روایت دیگری آمده است که پیامبر فرمودند: (المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه)
«مسلمان واقعی کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند.»
و همچنین میفرمایند: (هلک المتنطعون)
«تند روان و افراط کاران هلاک شدهاند» و موارد زیاد دیگری که در جای جای قران و سنت به مهر و محبت و رفتار مسالمت آمیز اشاره مینمایند.
به نظر شما خشونت در ذات انسان وجود دارد یا محصول فرآیند اجتماعی و جامعه و علمای دینی است؟
یکی از ضروریات قضاوت و تحلیل عالمانه در مورد خشونت و یا سایر خصوصیات انسانی بررسی خود انسان است که چگونه موجودی است و تمایزش با بقیه موجودات در چیست؟ از نظر اسلام انسان موجودی دو بعدی است هم استعداد و توانایی خوب بودن را دارد هم استعداد و توانایی بد بودن را. و به تعبیر قرآن انسان بر سر یک دو راهی است که میتواند مسیر توحید و یکتا پرستی و پرهیزکاری و دادگری را در پیش گیرد و یا برعکس مسیر شرک و ناپرهیزکاری و ستمگری را انتخاب کند. انسانی که هنوز هیچکدام از این دو راه را انتخاب نکرده است بصورت بالقوه دارای خصوصیاتی مانند: قدرت طلبی، بخل، ثروت اندوزی، تند خویی و.. است. این خصوصیات با سرشت و طبیعت انسان عجینند، مهم این است صفات بد و منفی مهار و صفات نیک تقویت شوند. دین هم برای همین آمده که راه و مسیر درست را به انسان نشان دهد و صفات منفی او را مها رکند.
عمق و شدت خشونت دینی و گستردگی آن از کدام چشمه سیراب میشود؟
ابتدا باید این را یادآور شوم که پدیده خشونت تنها در دین اسلام نمود و ظهور پیدا نکرده بلکه در بقیه ادیان و مکاتب بشری نیز این پدیده وجود داشته و این واقعیتی غیر قابل انکار است. مانند خشونتهای پیروان کمونیسم، نازیسم و... و بروز گروههایی خشنی مانند: کوکلاس کلانها در آمریکا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، ارتش جمهوری خواه ایرلند، ارتش سرخ ژاپن، جدایی طلبان منطقه باسک اسپانیا، و از همه بدتر رژیم صهیونیستی اسرائیل که از سه سازمان خشن و تروریستی هاگانا، اشترن و... شکل گرفته، سرزمین دیگران را غصب نموده، و سی و دو قطعنامه شورای امنیت را به زباله دانی انداخته و در برابر جنایتهایش نه تنها بازخواست نمیشود بلکه مورد حمایت غرب و شرق نیز قرار دارد.
از مهمترین اسباب خشونت گرایی دینی میتوان از قرائت نادرست و افراطی از دین را نام برد، که گاهی فرد یا گروهی به دلیل فهم محدود و ناکارآمد از دین و وجود برخی تفاوتها در آراء و نظرات در مورد فروع دین، دچار فهم و قرائت افراطی میشوند.
از عوامل دیگری که در هفتاد سال گذشته رسانههای دولتی کشورها به ویژه خاورمیانه کمتر به آن پرداختهاند، مجموعهای از عوامل سیاسی مانند خودکامگی، زندان و بازداشت مخالفان سیاسی، زیر پا نهادن حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی است که حکومتها بستر و زمینه آنها را فراهم کردهاند و همین امر باعث شده است گروهها و جماعتهایی از روش اعتدال خارج شوند، به عنوان مثال در نتیجه رفتار خشونت آمیز و شکنجههایی که در زندانهای مصر در زمان جمال عبدالناصر اتفاق افتاد این زمینه را فراهم کرد که افکاری مانند «التکفیر والهجره» درست شوند، و اکنون متأسفانه در بسیاری از کشورها همچنان شاهد این روشهای غیر انسانی و غیر اخلاقی هستیم.
از عوامل دیگر میتوان به محیط تعلیم و تربیت اشاره کرد، فردی که در محیط خانوادگی یا آموزشی با او رفتار خشونت آمیز داشته باشند به مرور زمان روی او تاثیر منفی میگذارد، به عنوان نمونه هنگامی والدین با فرزندانشان رفتار خشن بروز دهند به مرور زمان این رفتار جزو خو و خصلت فرزندشان میشود و اگر مجالی برایش فراهم شود و پست و مقامی را در اختیار بگیرد یا احساس کند از طرف کسی یا جریانی مورد ستم قرار میگیرد آن رفتار خشونت آمیز را که با او شده از خود بروز خواهد داد.
عامل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، وجود استعمار خزنده در بین جوامع اسلامی است که باعث میشود افراد و گروههایی برای رهایی از آن به رفتار خشونت آمیز متوسل شوند، هر چند این نوع رفتار خشونت آمیز آنها جز با رعایت شروط و رفع موانع آن مورد تایید عالمان و کارشناسان دین نیست و برخورد با حکومتهایی که در برخورد با مخالفان فکری و قومی و مذهبی خود روش زورگویی و خشونت در پیش میگیرند شرط و شروط خاصی دارد، زیرا بنا بر دیدگاه بسیاری از عالمان رفتار خشونت آمیز با اینچنین حکومتهایی اگر باعث بدتر شدن اوضاع شود مشروع نیست.
آیا جواب خشونت با ماهیت دینی را باید باخشونت داد؟ نظر دین در این رابطه چیست؟
در دین اسلام اصل بر گذشت و آشتی و برادری است، اگر طرف مقابل (که ممکن است گروه، احزاب یا اشخاصی باشند) رفتار ناصحیح از خود بروز دادند مسلمانان موظف و مکلفند از در نصیحت و گفتمان با او وارد شوند. همانگونه که قرآن نیز میفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّـهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (مائده: ۸)
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! بسیار قیام کننده براى خوشنودی خدا و شاهدان به عدل و داد باشید. و البته نباید دشمنى عدهاى شما را بر آن دارد که به عدالت رفتار نکنید. دادگرى کنید که به تقوا نزدیکتر است، و از خدا بترسید که خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است.»
رفتار پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- در سیره خود گواه این نوع رفتار است. که در جای جای سیره میخوانیم که پیامبر به بهترین شیوه با مخالفان خود برخورد مینمودند که این خود راهنمایی است برای مسلمانان که وقتی با خشونت دیگران مواجه شدند پاسخ آنها نیز خشونت آمیز نباشد. همانگونه که قرآن میفرماید:
(وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیم) (فصلت: ۳۴)
«و نیکى با بدى یکسان نیست، (بدى را) با آنچه نیکوتر است دفع کن که ناگاه (خواهى دید) همان کسى که میان تو و او دشمنى بود، چون دوستى صمیمى گشته است.»
گلاور بر این باور است که مهمترین عامل در جشنواره قساوت و سنگدلی بیرحمانه از بین رفتن منابع اخلاق و فرسایش هویت اخلاقی است. ارتباط این نظر با بروز خشونت دینی چیست؟
پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- در یکی از فرمودههایشان میفرمایند: (بعثت لاتمّم مکارم الأخلاق)
«مبعوث شدهام تا ارزشهای والای اخلاقی را به کمال برسانم.»
به طور کلی باورهای ایمانی، عبادات، احکام و دستورات و باید و نبایدهای دینی در مجموع برای آن است که انسان از اخلاق و رفتار پسندیده و درست در برخورد با دیگران برخوردار شود. هنگامی که اساس تعامل یک فرد با فرد دیگر یا حکومت با افراد و یا... بر مبنای خشونت و تندرویی باشد به مرور زمان جایی برای ارزشهای اخلاقی باقی نمیماند و بیش از هر چیز این نوع برخوردها نشانه ضعف اخلاقی آنهایی است که از آن روش استفاده میکنند.
امّا گاهی توقع ما از برخی انسانها بیش از حد انتظار است و اگر رفتار نادرستی را از شخصی یا گروهی یا... که به عنوان مسلمان شناخته شدهاند ببینیم، تنها نیمه خالی لیوان را میبینیم و دیگر جوانب مثبت شخصیت و رفتار آنها را در نظر نمیگیریم و زمینههای بروز رفتار افراطی آنان را مورد بررسی قرار نمیدهیم. چه بسا این شخص یا گروه و جماعت در سایر زمینهها رفتار درست و سنجیدهای داشته باشند. این نوع داوریهای نادرست در مورد آن شخص یا گروه یا... باعث واکنشها و رفتار مقابله به مثل میشود و زمینه را برای افزایش رفتار خشونت آمیز به وجود میآورد.
بحث ما بر سر این است افرادی که دین دارند و برایشان مهم است که نتیجه نماز و عبادات آنها خصلتهای مثبت و آرامش و امنیت برای دیگران باشد، باید مراقب باشند که با حفظ این ارزشهای دینی و اخلاقی است که میتوانند به عزت و کرامت واقعی برسند و زندانی شدن و تحقیر و توهین به آنها نشانه ضعف دین و هویت آنها نیست بلکه نشانه ضعف و خواری و درماندگی طرف مقابل است زیرا آنانند که ارزشهای ایمانی، اخلاقی و یا قانونی خود را رعایت نکردهاند
البته اخلاقی که دین به آن سفارش میکند تنها محدود به اخلاق فردی نمیشود بلکه اخلاق اجتماعی، اخلاق رسانهای، اخلاق سیاسی، اخلاق اقتصادی و... را نیز در بر میگیرد، و نباید تنها از مسئولت افراد صحبت کرد و رفتار کاربدستان و دیگران را نادیده گرفت.
هر انسانی دارای شخصیت، هویت و احترام است و حفظ این هویتها و حرمتها یکطرفه ممکن نیست و باید کل جامعه به ویژه دولتها به اررشهای اخلاقی و آداب اجتماعی و مراعات دادگری نسبت به شهروندانشان پایبند باشند.
اسلام دین کاملی است و بذاته عیبی ندارد، اما چرا پیروان دین اسلام گاهگاهی، دست به خشونت میزنند؟
برای یک فرد مسلمان احترام به باورها و اعتقاداتش بسیار مهم است چرا که زندگی و خیر و سربلندی و سعادت خود را مدیون آن اعتقادات میداند، اگر ببیند که دین و باورهایش مورد تمسخر و اهانت واقع شده او هم مقابله به مثل میکند و از خود رفتار خشونت آمیز بروز میدهد.
دفاع از هویّت و ارزشهای پذیرفته شده افراد و گروه و جامعهها امری طبیعی است و از سنتهای خداوند متعال است و در جهان جانداران کاملاً مشاهده میشود، امّا باید این نوع دفاع دارای قانون و ضابطه باشد ولی همانطور که اشاره کردیم گاهی ضعف در تعلیم و تربیت فردی که به او تعرض شده است باعث میشود که بدون ضابطه به خشونت متوسل شود.
باتوجه به مشکل دگرپذیر نبودن در میان اقلیتها و به تبع آن بروز افراط گرایی و خشونت و با توجه به حساس بودن سن جوانی در تحت تاثیر این افکار قرار گرفتن، وظایف داعیان دینی در قبال این مسله در ارتباط با جوانان چیست؟
فرایند اصلاح، تریبت و رشد ایمانی و اخلاقی انسان دارای سه مرحله است، مرحله اوّل: آموزش و اخذ دانش و معلومات است. مرحله دوّم: این است که آن معلومات و مفاهیم را به مرور زمان با استفاده از راهکار عبادات به ویژه نماز به صورت ایمان، اخلاق و کردار و رفتار شایسته در آورد و آنها را به صورت مناسب با عبادت و محاسبه نفس را آبیاری کرد تا درخت ایمان میوه اخلاق و کردار شایسته بدهد. مرحله سوّم آن است که با آنگونه باورها و رفتار و کردارهای شایسته و پسندیده دیگران را به دین خالص خداوند فرا خواند و به مرور زمان الگویی مناسب برای دیگران شد.
یعنی یکی از مهمترین وظایف مسلمان در هر زمینهای این است که با رفتار و عمل خود الگویی مناسب برای دیگران باشد و دین خداوند متعال زمانی میتواند در زندگی دیندار اثر گذار باشد که فرآیند و سیستم تعلیم و تربیت آن برای جامعه و شخص مسلمان مشخص و واضح باشد، و تنها به دانش اکتفا نشود.
همواره پیشگیری بهتر از درمان است، برای پیشگیری از بروز خشونت دینی چه راهکارهایی را پیشنهاد میدهید؟
عوامل بسیاری هستند که میتوان به آنها اشاره نمود، امّا به طور کلی پایه و اساس تعامل و رفتار هر فردی در هر شرایط و مقامی که هست با دیگران باید اخلاق مدارانه و ارزشی باشد تا بتوان زمینههای خشونت را کم کرد. البته باید این را در نظر گرفت که مهار و کاستن از خشونت ممکن است امّا ریشه کن نمودن آن خیر، زیرا این خصلتی است که در وجود انسان هست و منتظر زمینه ایست که برایش فراهم شود که سیاست گذاران و کاربدستان اجتماعی با تسامح و دادگری و احترام به انسان صرف نظر از دین،نژاد و قومیتشان باید مانع فراهم شدن آن زمینهها بشوند.
حقیقت امر این است که امروزه جامعه مسلمان دچار خشونت آن هم با ماهیت دینی شده است، حال به نظر شما درمان چیست؟ و چه باید کرد؟
برای درمان این امر باید به این مسأله توجه کرد که رفتار خشن براساس باورهای دینی و خشونت دینی بعنوان یک بیماری تلقی شود و کسی که رفتار خشونت آمیز دارد جامعه او را طرد نکند و به دنبال چاره جویی برای معالجهاش باشد. یکی از مهمترین راهکارهای معالجهاش آن است که فراموش نکنیم انسان دشمنی دیرینه و قسم خورده به نام شیطان دارند و به عزت خداوند قسم خورده است که به هر طریق ممکن انسانها را گمراه کند، و یکی از زمینههایی که شیطان در باره آن بسیار تلاش میکند، ایجاد دشمنی بین انسانها به وسیله تعصبات مذهبی و نژادی و... است، همانطور که قران میفرماید:
(إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ ...)
«شیطان تنها در پی آن است که میان شما دشمنی و خشم و خشونت به وجود آورد.»
سخن آخر اینکه توصیهتان به خوانندگان این مطلب چیست؟
توصیه من بعنوان برادری مسلمان به دیگر برادران و خواهران اهل ایمان و انسانمحور و بشردوست این است که:
-در رفتار و داوری خود با دیگران قرآن را برنامه و پیامبر گرامی -صلّی الله علیه وسلّم- را اسوه و الگوی خود قرار دهند.
-همه سعی کنیم با ذکر و عبادت آگاهانه، فروتنانه و تلاش برای احساس حضور و نظارت خداوند نفس و شیطانهای پیدا و پنهان را با مرور زمان مهار کنیم تا از تلههایی که برایمان قرار میدهند در امان بمانیم. چرا که شیطان دشمن قسم خورده انسان است و برای گمراهیاش لحظهای از پای نمینشیند.
-توصیه دیگرم این است که از روش اعتدال و میانه روی پیروی کنند، چرا که دین خدا دین اعتدال و میانه روی است. و آن را راهکار و برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود قرار دهند.
-همچنین اگر در باره باوری و موضوعی دینی، سیاسی و... دچار شک و تردید شدند از افراد کارشناس کمک بگیرند.
-در برخورد و تعامل با خشونت دیگران راه صبر و بردباری را پیش گیرند، چرا که صبر نشانه آرامش درونی و عزت نفس است، و بدان معناست که انسان در تعامل با این اینگونه رفتارها برخوردی ایمانی دارد نه انفعالی و نسنجیده.
-جهاد را - که یکی از احکام مورد اتفاق اسلام است- به قتال و جنگ که شرط و شروط خاص خود را دارد، محدود نکنند، بلکه دانشجویی، کار، خدمت، نوشتن، گفتن، کار اقتصادی ضابطهمند، و تلاش برای پیشرفتهای فکری، فرهنگی، اقتصادی و صنعتی را نیز جهاد کفایی تصور کنند.
در آخر از استاد بزرگوار کمال تشکر و قدردانی را داریم که وقت گرانبهایشان را در اختیار ما گذاشتند. با آرزوی موفقیت و کامیابی برای ایشان. جزاکم الله خیراً کثیراً.
من هم از شما کمال تقدیر و تشکر را دارم و برایتان آرزوی موفقیت مینمایم.
نظرات
بدوننام
06 دی 1393 - 07:31انند یکی از شهرها هر کدام از افراد جماعت شهرها ماهانه به مدت 6 ماه هر ماه 5درصداز درآمدشان را به افراد اخراجی جماعت از دستگاه های دولتی هدیه کنند تا هم سرمایه ای داشته باشند هم به افراد کج اندیش بفهمانیم که ما از این تهدیدها نه تنها نمی ترسیم بلکه متحد تر هم می شویم . (..... من یتوکل علی الله فهو حسبه )
بدوننام
17 دی 1393 - 05:09با عرض سلام خدمت جناب آقای سلیمی در آنچه بیان فرموده اید دوگانگی احساس می شود در بیان کلمات و عبارات تلاش نموده اید تا خوبیها را جذب و بدیها را دفع نمایید رحمت را جذب و قساوت را دفع نمایید اما در یک نگرش رفتار گرا از منظر درون رفتار ما در سطوح متفاوت همواره موجی از خشونت و قساوت را به همراه دارد از طرف دیگر با نگرشی باریک بین و نقاد با نفوذ به لایه های پنهان شخصیتی من و شما با وجود تلاشهای بسیار شبانه روزی در زدودن آفات درونی چندان توفیقی حاصل نیامده است آیا چنین آسیبهایی اعتقادی و آفاتی درونی که نه تنها کم و کمتر نشده بلکه روزانه بر آمار آنها افزوده می شود نشان از ناکارآمدی پروسه ی دینی نیست؟ با سپاس و احترام