مهرداد احمدیشیخانی واقعیت اوكراین چیست؟ آنچه در این یكی، دو ماهه از رسانهها دیدیم، تبلور روح ملتی بود كه از مقاومت در برابر حمله قریبالوقوع روسیه حكایت داشت و حمایت گسترده جهان غرب از این مردم. برای ما انسانهای معمولی، اگر امكان قضاوت باشد، بر اساس همین تصاویر منتشره خواهد بود. برای همین احتمالا بسیاری از ما انتظار داشتیم كه در صورت تهاجم روسیه، شاهد مقاومتی جانانه از طرف مردم اوكراین باشیم. برای من كه چنین بود. این تصور هم برمیگشت به تجربه شخصی خودم از جنگ 8 ساله با عراق. روز 31 شهریور كه ارتش عراق از مرزهای كشورمان گذشت و دو لشكر زرهی آن به سمت خرمشهر آمدند، تا روزی كه شهر سقوط كرد، 35 روز طول كشید. 35 روزی كه لحظهلحظهاش را به یاد دارم و مقاومتی كه باعث شد كشور فرصت بیابد تا از آشفتگی و بهت بیرون بیاید و مقاومتی ملی شكل بگیرد. گفته میشود بخش عمدهای از مردم اوكراین روس زبان هستند. خب بخش بزرگی از مردم خرمشهر و كل خوزستان هم عربزبانند. چند سال پیش با یكی از همرزمان آن روزهای خرمشهر فرصت یافتیم تا تعداد نیروهای باقیمانده در شهر را در آن ایام محاسبه كنیم. یك به یك همه مقرهای نیروهای مقاومت را نوشتیم و تعداد افراد هر مقر را با گشادهدستی و بیشتر از آنكه بودند، شمردیم و در مجموع به عدد 900 رسیدیم. برای اینكه تعداد را كم نگفته باشیم این عدد را دوبرابر فرض كردیم و به 1800 نفر رسیدیم كه قطعا این تعداد نبودیم ولی فرض كردیم نفراتمان همین بود. حال تصور كنید 1800 نفر جوان آموزش ندیده، با ابتداییترین امكانات نظامی (خود من یك تفنگ «ام یك» بازمانده از جنگ جهانی اول داشتم با سه عدد نارنجك)، یك توپ 106 كه در اختیار «شهید شریعتی» از افسران وظیفه «پادگان دژ» و 5 یا 6 تفنگ آرپیجی كه بهترین آرپیجیزنمان «سید صالح موسوی» بود. یك مقدار امكانات هم در پادگان دریایی خرمشهر در اختیار نیروهای آنجا بود، همین. آن وقت همین، یعنی 35 روز مقاومت و زمینگیر كردن دو لشكر زرهی عراق. اما حالا در اوكراین چه؟ راندن قطار تانكهای ارتش روسیه در اتوبانهای اوكراین. من آدم بدبینی نیستم ولی یك جای كار ایراد دارد. آنچه امروز میبینیم با آنچه رسانهها در این مدت نشان میدادند، نمیخواند. این نمیشود. حتما یك جای كار اشكال دارد، اما كجا؟ شاید آنجا كه ما بسیار تحت تاثیر جریان اصلی رسانههای جهانی هستیم و تصورمان را با تصویری كه آنها ارایه میدهند، بیپرسش و شك، هماهنگ میكنیم. رسانهها میگویند مردم آماده مقاومتند ولی روزش كه میرسد خبری از مقاومت نیست. میگویند از اوكراین حمایت خواهد شد ولی خبری از حمایت نیست. وقتی این اتفاقات را میگذارم كنار آن تصویری كه رسانهها از افغانستان ارایه میدادند و هنوز هم ارایه میدهند، اینكه دموكراسی در افغانستان برقرار شده بود و زنان آزاد بودند و چه بود و چه بود. بعد یكباره در عرض كمتر از 2 هفته همه چیز تغییر كرد. بعد گفتند مقاومت ولی از مقاومت هم خبری نبود. یك جای كارمان حتما ایراد دارد. به گمانم آنجا كه تنها منابعمان برای فهم از جهان، رسانههای اصلی و مسلط است. هر قدر هم كه بخواهیم مستقل فكر كنیم، باز هم منابعمان همانها هستند. منابع مخالف آن را هم اگر انتخاب كنیم، صد بار بدتر است. پر از پروپاگاندای جریان روبهروی آن یكی. سخت است، واقعا سخت است. من وقتی از خوش اقبالی توانستم افغانستان را ببینم متوجه شدم كه آنچه در افغانستان میگذرد با آنچه از رسانهها میبینیم تفاوتی بنیانی دارد و اصلا دو دنیای مختلف و حتی متضاد است. اما چقدر امكان داریم كه خودمان جهان را آنچنان كه هست ببینیم. تازه این را هم به كنار كه اكثر ما جهان را آنگونه كه میخواهیم میبینیم و نه آنگونه كه واقعا هست. نمونهاش دوستانی كه بسیار بیشتر از من افغانستان را دیدهاند و هنوز طوری از خواستههای جامعه افغانستان صحبت میكنند كه حتی چنین خواسته و مطالباتی در كشور خودمان نادر است و بیشتر شبیه آن است كه ایدهآلترین مطالبات بخش بالایی نخبگان ایرانی را به جای مطالبات جامعه افغانستان جا زده باشیم. هر چه هست، داستان آنچنانكه نشان دادند، نیست. آیا وقتی هیچ مقاومت قابل ذكری از ارتش و مردم اوكراین نمیبینیم به این معنی است كه آنجا هم مانند افغانستان هنوز مفهوم ملت شكل نگرفته یا اینكه خود را بخشی از روسیه میدانند؟
نظرات