در مقاله هفته گذشته شرح دادم که شافعی اهل حدیث بود و چنان که در میان برخی از علما رایج است، بین اهل رأی و اهل حدیث آشتی برقرار نکرده است. برای اثبات این مطلب - در مقاله پیشین - دو موضوع را مورد بحث قرار دادم: بستر ظهور شافعی و بستر نگارش کتاب «رساله» از یک سو و نظر دیگران نسبت به «رسالة» در زمان شافعی از سوی دیگر.
در بین تحلیلگران تاریخ تشریع اسلامی مشهور است که امام محمد بن ادریس شافعی (متوفی 204 هجری قمری) دو مکتب اهل حدیث و اهل رأی را با هم جمع کرده است. این یک دیدگاه است که به نظر من نیاز به تفکر انتقادی دارد...
در مقاله هفته گذشته عرض شد که بدعت یک مفهوم وصفی است نه معیاری و به اتفاق علما، عموم وارد شده در حدیث "کل محدثة بدعة وکل بدعة ضلالة" نباید به ظاهر آن حمل شود.
احادیث فراوانی دربارهی طاعون آمده است و این روزها پرسشهای زیادی را در اذهان ایجاد کرده است؛ زیرا به برکت پیشرفت علم پزشکی ابهام و پیچیدگی وبا از بین رفته است و با گذشت زمان اطلاعات دقیقی به دست ما میرسد. علم تجربی ماهیت اکتشافی دارد و هر چند در این میدان پیش برویم دایرهی مجهولات و مسائل ناشناخته و اسرارآمیز تنگتر میشود. اگر تفاسیر علمی و دینی را با هم مقایسه کنیم خواهیم دید که تفاسیر علمی، تجربی و رو به پیشرفت است در حالی که تفاسیر نصی (در اینجا منظور حدیث) به دو مسأله بستگی دارد:
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل