إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • می‌نویسم بر دردهای در هاونگ کوبیده‌ی‌ زنان
     می‌نویسم بر توهین‌های گفته بر زبان
    می‌نویسم بر سنگینی شب‌های بی امان
    می‌نویسم بر غبار و تیرگي نبض زمان
     می‌نویسم بر دستان ظلم علیه زنان
     می‌نویسم بر دردهای پر محنت آنان

  • و رفعنا لک ذکرک

    02 اسفند 1395

    " نام تورا بلند آوازه نمودیم"...  
    در گردونه‌ی ذهنم به صدایی نزدیک می‌شوم که بارها شنیده‌ام ، اما این بار با دقت بیشتری روی این آیه مبارکه ذهنم را متمرکز می‌سازم

  • تحمل هر دردی را نمودی، دم نزدی 
    تا پدر بودنت را به تصویر کشی 

  • یک عمر گذشت ...
    با خاطرات تلخ از ظلم و بیداد 
    از بی‌رحمی‌های اسرائیل 
    خاطرات هوای روزهای سرد و سنگین
    در التهاب ساعت‌ها و ثانیه‌ها

  • دریغا که در سرنوشتی، ناموزون 
    جای پای هوس‌های یک مجنون 
    سال‌هایی، پر از کشته و خون
    دردهایی، در نهایت جنون

  • در بی‌رحمی ساعت زمان
    در تیرگی شب بي امان 
    باز سایه‌ها سیاه‌تر از هوای شب شده
    سردی خاطرات شهر سردشت سردتر گشته 
    از شدت درد آن واقعه دلم یخ بسته
     سردی این خاطرات به گمانم از نیافتن سايه‌های روشن گم شده است 
    در سالروز آن واقعه‌ی جانسوز باز بغض در سینه آمیخت 
    نفس، در جمجمه‌ی یاران از دست رفته لرزید 
    آیا صدای شکستن پنجره‌ی روی دیوار را کسی نشنید؟
    این همه سکوت کاشته شده در دل خاک را کسی ندید؟
    با گذشت زمان از این ا

  • در لابه لای  آیات  قرآن و احادیث پیامبر(ص) و آموزه‌های فراوانی که درباره ی مقام زن فرموده‌اند به خوبی به جواب این سوال می‌رسیم که ارتباط مستقیم میان مادران و بهشت زیبایی که آرزوی هر انسان مسلمان است، وجود  دارد. 

    این اکرام و احترام به مقام والای زنان در اسلام با فطرت، رسالت و طبیعت ویژه زن سازگاری دارد.به خاطر همین زنان در نقش مادر، همسر، دختر و خواهر  همچون مردان دارای اکرام و احترام می باشند.

  • گاهی کودکی دلش می‌خواهد زود بزرگ شود.
    کودکی که از کابوس دلهره و ترس‌های کودکی فرار می‌کند.
    کودکی که ازخشم بزرگتر‌ها اشکش لبریز شده و مدام فریاد می‌زند. 

  • در خلوت دل خیره به اشعار
     سعدی مانده‌ام
     که چگونه هر عضومان ز عضو دگر دور مانده؟ 
    چگونه ز یاد و حال هم
     دور مانده‌ایم؟
     گویی که تنی، تن دیگر را نمی‌شناسد
    !گویی ز یاد رفته ز تن همیم 
    شب ایستاده و ما نیز خیره مانده‌ایم.

  • چه بگويم؟ بی‌گناهی‌شان به گردن کیست؟
    بی‌گناهانی که تنها در دشت تشنه به چشم خیس چمن نظاره‌گرند... .
    بی‌گناهانی که به لعاب خون بسته شده در قامت پر شهامت‌شان گردی از مهر و عطوفت را طلب می‌کنند ... .
    بلکه دست جلاد بلغزد و رخ گلسان آنها را پر پر نکند.