شعری بگو تو "حسنا" خامُش چرا نشستی؟
دیریست تا نگفــتی ، از شور وحال مستی
حرفی بزن تو از عـشق،این منتهای خوبـی
کن ساز وزن شعری با وزن ِ شادِ هستـی
خدایا چه خوب است دارم تو را
چه بهتر که خوانم تو را ربنا
خدایا چه حظی برم با تو من
چه خوب است هستم من از تو رضا!
شود با امیدم بگویم چنین:
که مرضیه هستم به پیشت خدا؟
شود پر کنم دل ز امید تو..؟
که "لاتقنطوا" گشته باور مرا؟
خدایا نه خوفم ز آتش بود
که از هیبتت گشتهام مبتلا
خداوند دعای مرا استجابت فرمود... و این هم شعری که چند سال گذشته در حال و هوای رفتن به حج اکبر سرودم که با دوباره فرارسیدن موسم حج بی مناسبت هم نیست. البته به زبان کردی هورامی است که در زیر هر مصرع ترجمه ی فارسی آن را آورده ام. "لبیک اللهم لبیک...لبیک لا شریک لک....لبیک" فه رماوای جه تو، له به یکیش جه من
(خواندن از شما،لبیک هم زمن)
به سه رو مه ونه ، نه ک به پا ئه من
(از فرط شادی با سر می آیم نه فقط با پا!)
په روه ردگاری گه و ره و سه رینم
ای خدای بزرگ و بی همتا
ای خداوندِ قادر و دانا
چو مرا داده ای زعشق نصیب
شکر گویم به هر دقیقه تورا
شکر تو بابت محبت هات
هم ز باب ِ دلی چنان زیبا
ای خدا دیده ام همیشه که زن،
ناله دارد ز دست ِ مرد ِ فتا
مرا از دار دنیا یار کافیست - که جزاو هم مرا دیگر کسی نیست /
پریشان حالی عشقش مرا بس - چو در دنیا نشد تسکین من کس /
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل