در دورانی که جهان اسلام میگذراند، دورانی که میان افراطگرایی خشن و سکولاریسم افراطی در نوسان است، نیاز به صدایی معتدل، اندیشهای روشن و راهی میانه بیش از پیش احساس میشود. ما شاهدیم که چگونه برخی اسلام را به ابزار خشونت و تفرقه بدل کردهاند و برخی دیگر در واکنش، هویت دینی خود را به کلی کنار گذاشتهاند. اما آیا واقعاً فقط این دو راه پیش روی ماست؟ آیا نمیتوان مسلمان متعهد بود و در عین حال شهروند مدرن، انسانی معنوی و در عین حال عقلانی، وفادار به سنت و در عین حال پذیرای تجدد؟
تاریخ به ما میآموزد که هر تمدنی برای بقا و رشد باید بتواند میان اصول ثابت و متغیرهای زمان تعادل برقرار کند. تمدن اسلامی در اوج شکوفایی خود نیز همین توانایی را داشت: توانایی جذب بهترین فرهنگها بدون از دست دادن هویت، توانایی نوآوری بدون گسست از سنت، توانایی انتقاد بدون فروپاشی. امروز نیز برای احیای این تمدن به همین خرد و تعادل نیاز داریم.
ایران به عنوان یکی از کهنترین تمدنهای جهان و کانون فرهنگ اسلامی، همواره میزبان تنوع و تکثر بوده است. این سرزمین خانه اقوام، مذاهب، زبانها و فرهنگهای مختلفی است که قرنها در کنار هم زیستهاند. اما این تنوع که باید منبع غنا باشد، گاه به بهانه تفرقه بدل شده است. ما به گفتمانی نیاز داریم که تنوع را بستاید اما وحدت را حفظ کند، که تفاوت را بپذیرد اما تفرقه را رد کند، که هویتهای متکثر را به رسمیت بشناسد اما همه را در چتر هویت ملی جای دهد.
در این بستر است که جماعت دعوت و اصلاح شکل گرفته است. جماعتی که با تأمل عمیق در واقعیتهای جامعه ایران، تجربیات جنبشهای اسلامی معاصر و نیازهای انسان امروز، راهی را انتخاب کرده که نه آسان است و نه میانبر، بلکه راهی صبورانه، حکیمانه و امیدوارکننده. راهی که بر ساختن انسان تمرکز دارد نه تصاحب قدرت، بر تغییر فرهنگ تأکید میکند نه جابجایی حکومت، بر آموزش و تربیت سرمایهگذاری میکند نه تبلیغات سیاسی.
این مقاله تلاش میکند با نگاهی واقعبین، به فلسفه، رویکردها و راهبردهای جماعت دعوت و اصلاح بپردازد. نه از موضع دفاع کورکورانه که همه چیز را کامل میبیند و نه از موضع انتقاد ویرانگر که در همه چیز نقص میجوید، بلکه از موضع یک شهروند ایرانی که برای آینده کشورش نگران است و در این جماعت امید تازهای میبیند. امیدی که ریشه در واقعیت دارد نه در توهم، امیدی که بر کار و تلاش بنا شده نه بر شعار و ادعا.
ما در صفحات پیش رو خواهیم دید که چگونه جماعت دعوت و اصلاح با چارچوب فکری «توحید، تزکیه، عدالت و سازندگی» معماری جامعی برای زندگی انسانی ترسیم کرده است. خواهیم دید که چگونه رویکرد مقاصدی جماعت راه را برای فهمی پویا و معاصر از دین باز میکند. خواهیم دید که چگونه انتخاب مسیر مدنی نه نشانه ضعف بلکه نشانه حکمت استراتژیک است. خواهیم دید که چگونه تأکید بر مسالمت، شورا، تکثرپذیری و خدمت، جماعت را از دامهایی که جنبشهای اسلامی دیگر در آن گرفتار شدهاند، دور نگه میدارد.
این تحلیل نه ادعای بینقص بودن جماعت را دارد و نه میخواهد تصویری غیرواقعی ارائه دهد. هر پروژه انسانی ناتمام است و هر تلاشی قابل بهبود. اما آنچه مهم است این است که جماعت دعوت و اصلاح در مسیر درستی حرکت میکند، با روشی صحیح پیش میرود و با نیتی خالصانه خدمت میکند. در دورانی که بسیاری یا مأیوسانه دست از تلاش کشیدهاند یا به دنبال راهحلهای فوری و ناپایدارند، جماعت با امید و صبر، با حکمت و استقامت، راه خود را میپیماید.
این مقاله دعوتی است به تأمل در این تجربه، به یادگیری از این مسیر و به همراهی در این حرکت. دعوتی به همه ایرانیانی که به آیندهای بهتر باور دارند، که میخواهند هم به هویت خود وفادار بمانند و هم در عصر خود زندگی کنند، که هم معنویت میخواهند و هم عقلانیت، که هم عدالت میجویند و هم آزادی. جماعت دعوت و اصلاح نشان میدهد که این آرزوها نه تناقض بلکه مکمل یکدیگرند و راه رسیدن به آنها در تحول تدریجی، عمیق و پایدار انسانها و فرهنگ است.
جماعت دعوت و اصلاح با چارچوب فکری «توحید، تزکیه، عدالت و سازندگی» معماری جامعی برای زندگی انسانی ترسیم کرده است. این چهار محور متعادل و مکمل یکدیگرند و در کنار هم انسانی کامل میسازند. توحید به انسان هدف و معنا میبخشد، تزکیه او را از درون میسازد، عدالت رابطهاش با دیگران را تنظیم میکند و سازندگی او را در جهان فعال میکند. این ترکیب، انسانی میسازد که هم معنوی است و هم عقلانی، هم فردی سالم و هم شهروندی مسئول، هم عابد و هم عامل تغییر.
رویکرد مقاصدی جماعت نشاندهنده بلوغ فکری است. جماعت درک کرده که دین نه مجموعه احکام منجمد بلکه نظامی از ارزشها و مقاصد است که باید با فهم عمیق و در بستر زمان تحقق یابد. این رویکرد راه را برای اجتهاد خلاق باز میگذارد که هم به اصول وفادار است و هم به واقعیتها پاسخگو. جماعت با این رویکرد میتواند نشان دهد که اسلام و مدرنیته، اسلام و حقوق بشر، اسلام و دموکراسی نه تنها متضاد نیستند بلکه میتوانند در هماهنگی با هم قرار گیرند.
تأکید جماعت بر حقوق بشر، آزادی، کرامت انسانی و برابری نشان میدهد که اسلامی که جماعت ارائه میکند، اسلامی انسانمحور است که به انسان به خاطر انسان بودنش احترام میگذارد. جماعت با این رویکرد پل میزند میان گفتمان دینی و گفتمان حقوق بشری و نشان میدهد که مسلمان میتواند هم به دین خود متعهد باشد و هم مدافع حقوق بشر.
انتخاب مسیر مدنی جماعت نشاندهنده واقعبینی و حکمت استراتژیک است. جماعت درک کرده که تحول پایدار از پایین آغاز میشود نه از بالا، از تغییر وجدانها نه از تصاحب قدرت، از ساختن انسان نه از ساختن نهاد. با ماندن در فضای مدنی میتواند به اصول خود وفادار بماند، صدای وجدان باشد نه بازیگر قدرت. این انتخاب البته به معنای بیتفاوتی نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی نیست. جماعت با توجه به شرایط موجود و ارزیابیهای دقیق، موضعگیریهای مسئولانه دارد و به اعضای خود میآموزد که شهروند فعال باشند.
در خصوص انتخابات، جماعت با درایت، حکمت و آگاهسازی اعضا، به صورت مشروط و با رعایت همه جوانب، رویکرد شهروندی فعال دارد. برای مثال، در مورد انتخابات شوراهای شهر و روستا، جماعت با توجه به ماهیت محلی این نهادها و اهمیت مشارکت مردمی در اداره امور محلی، اختیارات تصمیمگیری را به شهرستانها و استانها تفویض میکند تا بر اساس شناختی که از شرایط محلی دارند، بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. این رویکرد نشاندهنده احترام به تنوع و تکثر، اعتماد به اعضا و باور به تصمیمگیری غیرمتمرکز است.
وظیفه اصلی و اساسی اعضای جماعت، دعوت و اصلاح است. دعوت به معنای فراخواندن مردم به خدا، به دین و به ارزشهای اسلامی با حکمت، موعظه حسنه و مجادله به احسن. این دعوت نه از موضع تحکم و برتری بلکه از موضع محبت و خیرخواهی است. اعضای جماعت باور دارند که دین نصیحت است و مسئولیت دارند تا پیام اسلام را به بهترین شکل به دیگران منتقل کنند، نه با زور و اجبار بلکه با قدوه و الگو بودن.
اصلاح نیز به معنای تلاش برای بهبود و اصلاح خود، خانواده، جامعه و ساختارهاست. این اصلاح از خود آغاز میشود. اعضای جماعت باور دارند که قبل از اینکه بخواهند جامعه را اصلاح کنند، باید خودشان را اصلاح کنند، باید الگو باشند در اخلاق، در رفتار، در صداقت، در امانتداری، در خدمترسانی. سپس این اصلاح به خانواده، به محیط کار، به محله و به جامعه گسترش مییابد. این اصلاح صبورانه، تدریجی و پایدار است، نه انقلابی و شتابزده.
اعضای جماعت مسئولیت دارند که در هر جایگاهی که هستند، به بهترین شکل وظایف خود را انجام دهند: اگر معلم هستند، بهترین معلم باشند، اگر پزشک هستند، بهترین پزشک باشند، اگر مهندس هستند، بهترین مهندس باشند. این تعالی فردی و حرفهای، خود نوعی دعوت و اصلاح است. وقتی مردم ببینند که یک مسلمان متعهد، فردی صادق، امین، مهربان، خدمتگزار و کارآمد است، خود به خود به دین او جذب میشوند.
اعضای جماعت همچنین مسئولیت دارند که در امر به معروف و نهی از منکر فعال باشند، البته با رعایت حکمت و مصلحت. این امر و نهی نه به شیوه خشن و تحکمآمیز بلکه با نرمی، محبت و درک شرایط دیگران است. اعضا باید بتوانند میان اصول غیرقابل مذاکره و امور قابل انعطاف تمییز بدهند و در هر موردی با حکمتی که موقعیت ایجاب میکند، عمل کنند.
طبیعی است که هر جماعت و حرکتی، منتقدان و مخالفانی نیز دارد. برخی از منتقدان جماعت دعوت و اصلاح، از جریانهای افراطی و تندرو هستند که جماعت را خیلی معتدل، خیلی منعطف و خیلی سازشکار میدانند. آنها معتقدند که جماعت با پذیرش مفاهیمی چون حقوق بشر، دموکراسی و تکثرگرایی، از اصول دین فاصله گرفته و به سمت سکولاریسم حرکت میکند. آنها رویکرد مقاصدی را نوعی نسبیگرایی میدانند و مسیر مدنی را نشانه ضعف و ناتوانی در مواجهه با قدرت.
از سوی دیگر، برخی منتقدان از جریانهای سکولار و لیبرال هستند که جماعت را خیلی مذهبی و سنتی میدانند. آنها معتقدند که جماعت هنوز در چارچوبهای دینی محدود است و نمیتواند به طور کامل ارزشهای مدرن را بپذیرد. آنها به برخی مواضع جماعت در مسائل اجتماعی و فرهنگی انتقاد دارند و معتقدند که جماعت هنوز راه درازی تا رسیدن به استانداردهای مدرن دارد.
همچنین برخی منتقدان از درون جامعه مذهبی سنتی هستند که به نوآوریهای فکری و فقهی جماعت با شک و تردید نگاه میکنند. آنها نگرانند که رویکرد مقاصدی و اجتهاد خلاق، دری باشد برای دور شدن از احکام صریح دین و تفسیرهای نادرست. آنها ترجیح میدهند به روشهای سنتی پایبند بمانند و از تجدد و نوآوری پرهیز کنند.
برخی دیگر از منتقدان، از اعضای سابق یا افرادی هستند که تجربه شخصی ناخوشایندی با جماعت داشتهاند. آنها ممکن است به برخی تصمیمات، رفتارها یا سبک مدیریتی در جماعت انتقاد داشته باشند و این انتقادها را به کل جماعت تعمیم دهند. برخی از این انتقادها ممکن است بر اساس سوءتفاهم باشد و برخی ممکن است واقعی و نیازمند رسیدگی.
موضع جماعت در برابر منتقدان و مخالفان، موضعی متعادل و بالغ است. جماعت اعتقاد دارد که انتقاد نه تنها مشکلی نیست بلکه فرصتی است برای یادگیری، رشد و بهبود. جماعت تلاش میکند که به انتقادات با ذهن باز گوش دهد، آنها را جدی بگیرد و در صورت درست بودن، اصلاح کند. جماعت باور دارد که نقد سازنده، ابزار رشد است نه تهدید.
در برابر انتقادات جریانهای افراطی، جماعت با صراحت میگوید که اعتدال و میانهروی، خود اصل دینی است نه انحراف از دین. جماعت با استناد به قرآن و سنت نشان میدهد که دین برای تسهیل آمده نه تعسیر، برای رحمت آمده نه عذاب، برای هدایت آمده نه اجبار. جماعت معتقد است که افراط و تندروی، خود انحراف از دین است و به اسلام آسیب میزند.
در برابر انتقادات جریانهای سکولار، جماعت توضیح میدهد که پذیرش برخی ارزشهای مدرن به معنای رها کردن دین نیست، بلکه نشان میدهد که دین و مدرنیته میتوانند در گفتوگو باشند. جماعت معتقد است که میتوان هم مسلمان متعهد بود و هم شهروند مدرن و این دو نه تنها متضاد نیستند بلکه میتوانند یکدیگر را تکمیل کنند.
در برابر انتقادات جامعه مذهبی سنتی، جماعت با احترام توضیح میدهد که اجتهاد و تجدید نظر، خود بخشی از سنت اسلامی است. مذهب علمای بزرگ در طول تاریخ، اجتهاد کردهاند، روشهای جدید ابداع کردهاند و به پرسشهای جدید پاسخ دادهاند. جماعت معتقد است که باب اجتهاد باز است و باید با تسلط بر علوم دینی و آشنایی با واقعیتهای زمان، به مسائل جدید پاسخ داد.
در برابر انتقادات شخصی و تجربی، جماعت تلاش میکند که گوش شنوایی داشته باشد، اگر اشتباهی رخ داده عذرخواهی کند، اگر سوءتفاهمی وجود دارد روشن کند و اگر مشکلی هست رفع کند. جماعت باور دارد که هیچ انسان و هیچ تشکلی کامل نیست و همیشه جای بهبود وجود دارد.
جماعت همچنین تأکید دارد که تمایز قائل شود میان نقد سازنده که با نیت خیرخواهی و با دلیل و منطق ارائه میشود و نقد ویرانگر که با نیت تخریب و بدون دلیل صورت میگیرد. نقد سازنده را با آغوش باز میپذیرد و از آن استقبال میکند، اما نقد ویرانگر را نیز میشناسد و در برابر آن با حکمت و متانت برخورد میکند.
جماعت اعتقاد دارد که در یک جامعه سالم، باید فضا برای تنوع آراء و تکثر دیدگاهها وجود داشته باشد. همه لازم نیست که با جماعت موافق باشند یا به آن بپیوندند. جماعت یکی از گزینههاست نه تنها گزینه. جماعت به دنبال انحصار نیست بلکه به دنبال خدمت است. به دنبال این است که سهم خود را در ساختن آیندهای بهتر ایفا کند، نه اینکه همه چیز را تحت کنترل خود درآورد.
جماعت همچنین باور دارد که بهترین پاسخ به منتقدان، عمل است نه گفتار. وقتی جماعت بتواند الگوهای موفقی از انسانهای متعهد، اخلاقمند، خدمتگزار و کارآمد تربیت کند، وقتی بتواند در خدمت به جامعه پیشگام باشد، وقتی بتواند راهحلهای عملی برای مشکلات ارائه دهد، خود به خود اعتبار پیدا میکند و انتقادات بیاساس خودبهخود بیاثر میشوند.
تأکید بر مسالمت و خشونتپرهیزی نشاندهنده فهم عمیق از ماهیت تغییر است. مسالمت نه نشانه ضعف بلکه نشانه قدرت اخلاقی است که از اقناع و محبت ناشی میشود. پذیرش تکثر و تنوع اندیشگی از سوی جماعت نشاندهنده بلوغ فکری و رواداری است. تفاوت نه تهدید بلکه غنا است. جماعت فضایی ایجاد میکند که افراد با پسزمینهها و دیدگاههای مختلف میتوانند دور ارزشهای مشترک گرد آیند.
تأکید بر شورا نشاندهنده التزام جماعت به مشارکت و دموکراسی است. جماعت در درون خود شورا را عملیاتی میکند و در حال تربیت نسلی است که مهارت گفتوگو، احترام به دیگری و تصمیمگیری جمعی را دارد. تأکید بر معنویت و تزکیه پادزهر عصر ماست. جماعت معنویتی ارائه میکند که نه فرار از دنیا بلکه حضور مؤثرتر در آن است، معنویتی که به انسان قدرت، آرامش و هدف میبخشد.
تأکید بر عدالت نشاندهنده حساسیت اجتماعی جماعت است. جماعت با تربیت افرادی که عدالتخواه، حساس به محرومیت و مدافع حقوق ضعیفان هستند، در حال ایجاد نیروی اجتماعی است که خواستار تغییر ساختارها خواهد بود. تأکید بر سازندگی و آبادگری نشان میدهد که جماعت دین را مسئولیت جمعی برای آبادانی جهان میبیند و انسانی میسازد که فعال است و عمران دنیا را وظیفه میداند.
اعلام اینکه ایران متعلق به همه ایرانیان است، بیانیهای فراگیر و وحدتبخش است. جماعت هرچند از اهل سنت شکل گرفته اما خود را محدود به یک گروه نمیکند. برنامههای آموزشی جماعت نسل جدیدی میسازد که هم متدین و هم متفکر است. فعالیتهای خدمتی نشان میدهد که جماعت در عرصه عمل فعال است. فضاهای گفتوگویی، شفافیت و حکمرانی خوب، پژوهش و تولید دانش، همکاری با دانشگاهها، حضور در رسانههای دیجیتال و تربیت نسل جدید رهبران، همه نشاندهنده جامعیت رویکرد جماعت است.
جماعت دعوت و اصلاح در طول بیش از چهار دهه فعالیت، تجربههای ارزشمندی کسب کرده است. امروز در نیمی از استانهای کشور حضور دارد و اعضای بسیاری را در خود جای داده که هر کدام با تعهد و اخلاص در زمینههای مختلف فعالیت میکنند. کارهای زیادی انجام شده و در حال انجام است: از برگزاری کلاسهای آموزشی تا اردوهای تربیتی، از کمپهای خدمترسانی تا برنامههای فرهنگی، از تولید محتوای رسانهای تا انتشار کتاب و پژوهش.
با همه این دستاوردها، جماعت هنوز تا حدود زیادی در جامعه ایران ناشناخته است و نیاز به تلاش بیشتری برای معرفی خود و ایجاد ارتباط مؤثرتر با جامعه دارد. با همه این محاسن، جماعت با چالشهایی نیز روبهرو است: محدودیت منابع مالی، بهرهگیری بهینه از نیروهای متخصص، انتظارات متفاوت اعضا، حفظ هویت در حین رشد، تربیت رهبران میانی، رقابت با جریانهای افراطی و مواجهه با انتقادات.
برای غلبه بر این چالشها، جماعت نیازمند برنامهریزی استراتژیک است: تنوع منابع مالی، بهبود ساختارهای سازمانی، ایجاد انتظارات واقعبینانه، سرمایهگذاری در تربیت، سیستمهای پایش و ارزیابی، توسعه رهبران میانی، استراتژی ارتباطی حرفهای، ارائه جذاب پیام اعتدال، فرهنگ انتقادپذیری، شبکهسازی و ائتلافسازی، جانشینپروری، توجه به سلامت روانی و معنوی اعضا، سرمایهگذاری در پژوهش و توجه به نسل آینده.
آنچه در این مقاله نگاشتهام، نظر یک عضو است که سالها با این جماعت زیسته است. ضعفها و کاستیهایی وجود دارد که نباید از آنها چشمپوشی کرد. هیچ کار انسانی کامل نیست. اما آنچه مرا امیدوار نگه میدارد این است که جماعت در مسیر درستی حرکت میکند و تا زمانی که خلوص نیت، پاکدستی و تلاش صادقانه حاکم باشد، راه امیدوارکننده است.
تاریخ جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که آنچه یک حرکت را زنده نگه میدارد، سلامت درونی و پاکی نیت آن است. جماعت دعوت و اصلاح با تجربه بیش از چهار دهه، با حضور در نیمی از استانهای کشور، با اعضای متعهد و فعالیتهای متنوع، راه خود را میپیماید. این راه هرچند پر از چالش است، اما با خلوص نیت، پاکدستی و تلاش مستمر، امیدوارکننده است.
اعضای جماعت میدانند که مسئولیتی سنگین بر دوش دارند. آنها نه تنها باید دعوتگر باشند بلکه باید الگو باشند. نه تنها باید سخن بگویند بلکه باید عمل کنند. نه تنها باید خود را اصلاح کنند بلکه باید در اصلاح جامعه نیز نقش داشته باشند. این مسئولیت سنگین است اما با ایمان، امید و تلاش، قابل انجام است.
جماعت به اعضای خود میآموزد که دعوت نه با زبان بلکه با زندگی است. بهترین دعوت این است که خودت الگو باشی، که مردم وقتی تو را میبینند، بگویند «اگر اسلام چنین انسانی میسازد، پس دین خوبی است. » این همان دعوت عملی است که قرآن از آن سخن میگوید، دعوتی که با حکمت، موعظه حسنه و مجادله به احسن همراه است.
جماعت همچنین به اعضا میآموزد که اصلاح کار صبورانهای است. نمیتوان یک شبه جامعه را تغییر داد. اصلاح از خود آغاز میشود، سپس به خانواده، به محیط کار، به محله و به جامعه گسترش مییابد. این اصلاح تدریجی، عمیق و پایدار است. اعضا باید صبر داشته باشند، استقامت داشته باشند و به آینده امیدوار باشند.
در مواجهه با منتقدان، جماعت به اعضا میآموزد که نه دفاعی و نه تهاجمی باشند، بلکه متعادل و بالغ. باید به انتقادات گوش داد، آنها را جدی گرفت، اگر درست بود پذیرفت و اصلاح کرد و اگر نادرست بود با ادب و منطق توضیح داد. این همان اخلاق اسلامی است که قرآن تعلیم میدهد: «و جادلهم بالتی هی احسن» - با آنها به بهترین شیوه مجادله کن.
جماعت به اعضا میآموزد که احترام به مخالف، خود بخشی از ایمان است. مخالف هم انسان است، هم حق دارد نظر خودش را داشته باشد. نباید او را دشمن دید یا به او بدگمان بود. باید فضا برای گفتوگو باز بماند، باید پلها ساخته شود نه دیوار، باید به دنبال نقاط مشترک بود نه تأکید بر اختلافات.
این رویکرد جماعت در برابر منتقدان و مخالفان، خود نوعی دعوت است. وقتی مردم ببینند که اعضای جماعت با انتقاد چگونه برخورد میکنند، با احترام، با تواضع، با آمادگی برای یادگیری، خود به خود جذب میشوند. این همان قدرت نرم است که مؤثرتر از هر قدرت سختی است.
این نوشتار دعوتی است به همه کسانی که نگران آینده ایران هستند، به زندگی بهتر باور دارند و معتقدند سنت و تجدد میتوانند آشتی کنند. این دعوت به همراهی است نه به تعصب کورکورانه، دعوت به نقد سازنده است نه به تخریب، دعوت به همکاری است نه به رقابت. ما نه ادعای انحصار حقیقت داریم و نه ادعای بینقص بودن. ما گروهی از انسانهای متعهد هستیم که تلاش میکنیم در حد توان خود، راهی بهتر برای زندگی بیابیم و به دیگران نیز نشان دهیم.
راه پیش رو دشوار است و پر از چالش. راه میانه همیشه سختترین راه است، چون نه سادگی افراط را دارد و نه راحتی تفریط. راه اعتدال نیازمند حکمت، صبر، تأمل مستمر و آمادگی برای تنشهای دائمی است. اما ما معتقدیم که همین راه دشوار است که ارزش پیمودن دارد، چون تنها همین راه است که به مقصد واقعی میرساند: جامعهای که در آن معنویت و عقلانیت در کنار هم هستند، سنت و تجدد با هم گفتوگو میکنند، ایمان و آزادی یکدیگر را تکمیل میکنند.
جماعت دعوت و اصلاح با تجربه بیش از چهار دهه، با حضور در نیمی از استانهای کشور، با اعضای متعهدی که وظیفه دعوت و اصلاح را بر عهده دارند، با رویکردی متعادل در برابر منتقدان و مخالفان، با چالشها و محدودیتها، با دستاوردها و کاستیها، امید تازهای است. امیدی که بر تلاش واقعی، عمل صادقانه و نیت پاک استوار است.
راهی که جماعت انتخاب کرده نه راه قدرت و سلطه بلکه راه خدمت و همراهی است، نه راه شعار و ادعا بلکه راه عمل و صبر، نه راه زور و اجبار بلکه راه اقناع و محبت. این همان راهی است که در بلندمدت، در عمق جامعه، در وجدان انسانها، تحول واقعی ایجاد میکند.
ما دعوت میکنیم که با نگاهی واقعبینانه اما امیدوارانه، با انتقادی سازنده اما همراهانه، با توقعی معقول اما جدی، این مسیر را با ما بپیمایید. نه به این معنا که جماعت را بینقص بپذیرید، بلکه به این معنا که به امکان تحول باور داشته باشید، به ارزش تلاش اعتقاد داشته باشید و آماده باشید که بخشی از این حرکت باشید نه فقط ناظر آن.
چون تحول واقعی زمانی اتفاق میافتد که هر کس در جایگاه خود، با امکانات خود، با توان خود، گامی بردارد. جماعت دعوت و اصلاح یک گام است، گامی که با تجربه چهار دهه، با حضور در نیمی از استانها، با اعضای بسیار و فعالیتهای متنوع، با وظیفه روشن دعوت و اصلاح، با رویکردی متعادل به نقد و مخالفت، امیدوارانه و مستمر در مسیر آیندهای بهتر برای ایران و ایرانی برداشته میشود.
این گام هرچند با چالشها روبهرو است، اما با خلوص نیت، پاکدستی، یادگیری مستمر و تلاش صادقانه، راه خود را ادامه میدهد. جماعت به جامعه ایران میگوید که راه دیگری ممکن است، راهی که نه افراط است و نه تفریط، نه انجماد در گذشته و نه انحلال در مدرنیته، بلکه ترکیب خلاقانهای که بهترین هر دو را برمیگزیند.
راهی که اسلام را هم اصیل و هم معاصر، هم وفادار و هم نوآور، هم عمیق و هم کاربردی نشان میدهد. این راه نیازمند صبر، حکمت، استقامت و امید است و جماعت دعوت و اصلاح با تمام توان خود در این مسیر قدم برمیدارد. این مقاله پایانی نیست بلکه آغازی است. آغاز گفتوگویی میان جماعت و جامعه، آغاز آشنایی بیشتر مردم با این تجربه چهار دههای، آغاز فهم عمیقتر از رویکردها و ارزشهای جماعت.
امید است که این نوشتار بتواند کمکی باشد به شناخت بهتر، به فهم عمیقتر و به همراهی بیشتر. امید است که جماعت دعوت و اصلاح بتواند نقش خود را در ساختن آیندهای بهتر برای ایران به خوبی ایفا کند و ایرانیان بتوانند در فضایی که این جماعت و دیگران میسازند، هم به هویت خود وفادار بمانند و هم در عصر خود زندگی کنند، هم معنویت داشته باشند و هم عقلانیت، هم عدالت را تجربه کنند و هم آزادی را.
راه درازی پیش رو است، اما با امید، صبر، حکمت و تلاش مستمر، این راه قابل پیمودن است. و جماعت دعوت و اصلاح، با تجربه، با اعضا، با فعالیتها، با ارزشها و با آرمانهایش، در این مسیر گام برمیدارد و دیگران را نیز به همراهی دعوت میکند. دعوتی به ساختن آیندهای که در آن همه ایرانیان، با تمام تنوع و تفاوتهایشان، بتوانند در آرامش، امنیت، عدالت و آزادی زندگی کنند.
جماعت دعوت و اصلاح پروژهای است برای احیای اسلام معاصر، برای ساختن پلی میان سنت و تجدد، برای تربیت نسلی که هم متدین و هم متفکر، هم معنوی و هم عقلانی، هم وفادار به ریشهها و هم باز به آینده باشد. این پروژه هنوز ناتمام است، هنوز در مسیر است، هنوز نیازمند تلاش بیشتر است. اما با اعضایی که وظیفه خود را میشناسند، با رویکردی که به نقد باز است و با امیدی که بر واقعیت استوار است، این پروژه ادامه خواهد یافت و به یاری خدا به ثمر خواهد نشست.
اسلام نخستین در روایت اوجالان؛ بازخوانی تاریخی یا بازتعریف ایدئولوژیک؟
پیام عبدالله اوجالان تلاشی آگاهانه برای بازخوانی اسلام در چارچوب پروژه فکری «جامعه دموکراتیک» است. این متن بیش از آنکه صرفاً تأملی دینی باشد، بیانیهای هویتی–سیاسی با زبان دینی است. اوجالان اسلام را دین آزادی، عدالت و برابری معرفی میکند و در مقابل آن، «اسلام دولتی» و ساختارهای فرقهای را قرار میدهد که به زعم او، در پیوند با مدرنیته سرمایهداری به ابزار سلطه و قدرت تبدیل شدهاند.
این روایت نشان میدهد که اوجالان چگونه با گزینش بخشهایی از تاریخ اسلام، مشروعیت اخلاقی و دینی برای پروژه «جامعه دموکراتیک» ایجاد میکند. اوجالان برای این منظور به میثاق مدینه ارجاع میدهد و آن را نمونهای از همزیستی آزاد میان باورها، خلقها و فرهنگها معرفی میکند. با این حال، در خوانش او، میثاق مدینه به الگویی تقریباً بیقدرت و مبتنی بر اراده آزاد تبدیل شده است؛ در حالی که این سند در تاریخ در چارچوب اقتدار پیامبر و شرایط امنیتی و نظامی جامعه مدینه شکل گرفته بود. این بازخوانی، گزینشی است و بخشهایی از تاریخ برجسته و سایر جنبهها کنار گذاشته شده است.
در بازتعریف مفهوم جهاد نیز همین روش مشاهده میشود. اوجالان جهاد را از خشونت نظامی دور کرده و آن را به خودانتقادی، مسئولیت اخلاقی و مبارزه اجتماعی فرو میکاهد. این برداشت نوآورانه، ریشههایی در سنت اخلاقی و عرفانی اسلام دارد و میتواند بستری برای گفتوگو با خوانشهای خشونتطلب فراهم کند. با این حال، حذف یا کمرنگسازی تجربه تاریخی جهاد در ساحت سیاسی و نظامی، تصویری یکسویه از این مفهوم ارائه میدهد و نشان میدهد که تاریخ، در اینجا بیش از آنکه موضوع تحلیل باشد، ابزار مشروعیتبخشی است.
برداشت اوجالان از شورا نیز نمونهای دیگر از بازخوانی گزینشی است. او شورا را معادل خرد جمعی و تصمیمگیری دموکراتیک معرفی میکند، بیآنکه به فاصله تاریخی و مفهومی میان شورا در سنت اسلامی و دموکراسی مدرن توجه کافی شود. این همسانانگاری بیانگر آن است که شورا در روایت اوجالان بیشتر بهعنوان پشتوانهای نمادین برای مشروعیت دموکراتیک به کار میرود، نه مفهومی تاریخی با سازوکارها و محدودیتهای خاص خود.
از منظر سیاسی–گفتمانی، پیام اوجالان کارکردی پلساز دارد و میکوشد نشان دهد که پروژه «جامعه دموکراتیک» لزوماً ضد دین یا ضد اسلام نیست. تأکید بر آزادی زنان، توازن اکولوژیک و همزیستی خلقها نیز بخشی از امضای فکری اوجالان است که در این متن با زبان دینی بازتولید میشود. با این حال، ابهام نسبت به سازوکارهای عملی و نهادی «اسلام دموکراتیک» همچنان پابرجاست؛ روشن نیست این خوانش چگونه میتواند با مسائل حساسی چون حقوق فردی، حدود شریعت، برابری جنسیتی و آزادی عقیده مواجه شود.
در مجموع، پیام عبدالله اوجالان را میتوان نوعی بازخوانی گزینشی و هنجاری اسلام نخستین دانست که با هدف مشروعیتبخشی اخلاقی و دینی به پروژه سیاسی «جامعه دموکراتیک» صورت گرفته است. قوت این پیام در زبان اخلاقی، ضدخشونت و آشتیجویانه آن نهفته است، اما محدودیت آن در گزینش تاریخ، سادهسازی تعارضات و ابهام نهادی قابل توجه است. این متن نشان میدهد که اوجالان چگونه مفاهیم تاریخی و دینی اسلام را بهطور انتخابی به کار میگیرد تا پروژه سیاسی خود را توجیه کند و در این فرآیند، مرز میان خوانش اخلاقی–ایدئولوژیک و واقعیت تاریخی اسلام را بازتعریف مینماید. با همه احترامی که برای عبدالله اوجالان قائلم و با اذعان به اینکه او در مسیر ایده، مرام و اندیشهاش مرارتها و سختیهای فراوانی را متحمل شده است، امید آن میرود که این پیام نشانهای از دگردیسی فکری و بازنگری صادقانه باشد، نه صرفاً اقدامی تاکتیکی یا بهرهگیری ابزاری از اسلام در خدمت یک پروژه سیاسی.

نظرات