در آثار و مکتوبات راجع به فلسفهیِ اخلاق، فلسفهیِ سیاست، و فلسفهیِ حقوق؛ بوفور میبینیم که از کرامتِ انسان سخن به میان میآید یا برای حلِّ یک مسأله یا رفعِ یک مشکل به کرامتِ انسان استناد میشود. در این نوشته، نخست به مفهوم کرامتِ انسان میپردازیم، آنگاه به موافقان و مخالفانِ کرامت داشتنِ انسان گوش بسپریم، سپس، به این پرسش توجه میکنیم که چرا انسان کرامت دارد؛ سرانجام، به پارهای از لوازمِ نظری و عملیِ کرامت داشتنِ انسان اشاره میکنیم. غرض از این نوشته جلبِ نظرِ خوانندگانِ گرامی به اهمیّتِ این مفهوم، مشکل گشایی آن، و موارد نقضِ عملی آن در زندگی ساری و جاری ما است.
«مصطفی ملکیان»، اندیشمند معاصر و فیلسوف اخلاق و نظریه پرداز نواندیش دینی، با تاکید بر اینکه آزادی آدمیان اصل اولیه زیست اجتماعی محسوب می شود گفت: این آزادی فقط زمانی که موجب خدشه و یا لطمه وارد کردن به دیگران شود، قابل تهدید است.لذا آزادی سخن گفتن و آموزش و ترویج زبان مادری هرگز تهدید بردار نیست.
نوشتار زیر مشتمل بر دو بخش است؛ در بخش نخست، خُردهپرسشهایی اعتراضی به نسبت وضعیت فلاکتبار موجود و در خطاب با جناب استاد ملکیان طرح میشود تا زمینه برای پرسش انتقادی بزرگتر از ایشان که در بخش دوّم نوشتار طرح خواهد شد، فراهم آید. در بخش دوّم نوشتار بر آنم که با تأکید بر وجه دیالکتیکی اندیشه (دیالکتیک ذهن و عین یا عامل و ساختار) به این مسأله بپردازم که اندیشههای ملکیان و پروژهی اصالت فرهنگی، با نادیده گرفتن ساختارها و درد و رنجهایی که این ساختارهای نابهسامان برای عاملان انسانی ایجاد کردهاند، نتوانسته غایت اندیشهی وی را که کاهش درد و رنج انسان گوشت و پوست و خوندار است، به مقصود برساند.
دانشگاه از لحاظ معرفتشناختی به ناآشکارگی حقیقت باور دارد که طی آن حقیقت باید در یک روند دشوار و طولانی، ذره ذره بدست آید. از این نظر، هیچگاه نظامهای ایدئولوژیک نمیتوانند دانشگاههای خوبی داشته باشند چون معتقدند حقیقت از آن آنها است.
علی باقریان- شما فرمودهاید دلنگران انسانهایی هستید که رنج میبرند و وظیفه فیلسوف و هنرمند را هم پرداختن به همین رنجها و تلاش برای کاستن از آنها دانستهاید. اینکه خود شما در زندگی انسان بسیار حساسی بودهاید چقدر در این امر مؤثر بوده است؟
فقط به مهمّترین آفات جامعه دینی میتوان اشاره کرد و الّا آفاتی که ممکن است عارض یک جامعه دینی، از این حیث که دینی است، بشوند بسیار فراوانند.
مصطفی ملکیان: قبل از اینکه توضیح دهم که چرا هنوز به اخلاق مطلق و یا به دیگر تعبیر مطلقانگاری اخلاق قائلم و خیلیهای دیگر هم قائل هستند، باید مراد از مطلقانگاری اخلاق را روشن کنم. اگر شما فقط یک حکم و قاعده اخلاقی بیمکان و بیزمان هم داشته باشید، به شرط اینکه بقیه احکام و قواعد اخلاقیتان با این یک حکم فرا مکان، فرا زمان و فرا وضع و حالی ناسازگاری نداشته باشند، شما به مطلقانگاری اخلاقی قائل هستید.
صدیق قطبی: در ارزیابی عرفان اسلامی، همواره نقطهنظرات ضد و نقیض و جهتگیریهای ناهمسو وجود داشته است. از نظراتی که عارفان را مسؤول اصلی وادادگی، دنیاگریزی و استبدادپذیری و مروِّج مریدپروری، سرسپردگی و خردستیزی میدانند؛ تا دیدگاههایی که قایل به ابعاد معنوی و اخلاقی چشمگیری در ذخائر عرفان اسلامی بوده و بازخوانی و کندوکاو در تعالیم عارفان را از اسباب بهبود وضع روانی، اخلاقی و معنوی انسان معاصر بر میشمرند. در گفتگوی پیش رو با استاد مصطفی ملکیان که یکی از برجستهترین چهرههای روشنفکری ایران است، در باب ابعاد قوت و نیز جهات کاستی و آسیبزای عرفان اسلامی و همچنین نسبت زندگی فیلسوفانه و عارفانه به گفتوگو نشستیم.
برای كندوكار در مبانی نظری مدارا، منطقاً لازم است كه، نخست مراد خود را از لفظ مدارا (tolerance یا toleration) روشن كنیم. مراد من از مدارا، در این جستار، عبارت است از: نگرش ( یا طرز تلقی) روادارانه یا آزاد اندیشانه نسبت به عقائد یا اعمالی كه با عقائد یا اعمال خود شخص تغایر یا تعارض دارند. و مرادم از نگرش ( یا: طرز تلقی) نیز عبارت است از: آمادگیای اكتسابی و نسبتاً ثابت برای یك نوع عمل خاص در جهت نیل به یك هدف. ظن قریب به یقین دارم كه اكثر حاضران در این جلسه نیز از لفظ مدارا همین معنا را اراده و فهم میكنند.
از من خواسته شده است درباره مسابقه با خود و مقایسه خود با خودهای پیشتر گفتوگو کنیم؛ بحثی که قبلاً هم به آن پرداختهام اما نمیدانم در جایی منتشر شده است یا نه. مسابقه با خود یا دیگری؟ موفقیت یا رضایت؟ در یک تقسیمبندی کلی ما انسانها به لحاظ روانی به دو دسته تقسیم میشویم؛ یکی کسانی که به تعبیر من اهل موفقیتاند؛ و دسته دوم کسانی که اهل رضایتاند.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل