اخیراً مناظرهای بین عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان صورت گرفت که دکتر سروش در این مناظره قرآن را رویایی رسولانه نامید. گرچه ایشان معمولاً رأی خود را در لفافهای میپیچد ولی این بار به وضوح آن را بیان نمود و قرآن را حاصل تراوش فکری و رویای پیامبر دانست.
ما در صدد متّهم نمودن یا نسبت دادن ناروا به کسی نیستیم امّا میخواهیم این فکر را در ترازوی عقل و شرع نهاده و آن را بررسی نماییم. در ایدهی ایشان دو موضوع محتمل و قابل بررسی است.
١ـ یا اینکه قرآن از جانب خداوند بوده و تلقّی و دریافت پیامبر از خدا با کمال و تمام صورت گرفته است، که در این صورت کیفیت دریافت آن خللی در اصل موضوع ایجاد نمیکند.
۲ ـ یا پیامبر در رویا تصور نموده که چیزی را از خدا به صورت وحی دریافت میکند و در اصل زائیده تخیّلات خود او بوده و محیط و واقع و عرف و آداب بر نوع این رویا تأثیر گذاشته و احکام آن زائیده یک بستر تاریخی خاصّ میباشد.
ما با احتمال اوّل زیاد کاری نداریم زیرا از لحاظ عملی و بینشی خلل چندانی ایجاد نمیکند و پیکان خطاب ما رو به سوی احتمال دوّم است که در این صورت مشکلات فراوانی به تبع خود میکشاند که باید به آنها جوابی قانعکننده داده شود.
۱ ـ قبل از اینکه به شیوه دریافت وحی بنگریم باید نگاهی به هدف و نحوه ارسال آن داشته باشیم. باید برایمان تبیین گردد که آیا پیامبر به صورتی اتّفاقی به چنین منزلتی رسیده و شاهد بعضی از حقایق بوده و آن را بازگو نموده است یا اینکه خداوند در ارسال برنامه هدایت برای بندگان از طریق پیامبر بر اساس هدفی خاصّ و حکمتی مشخّص عمل نمود است و صفات کمالش از رحمت، حکمت، هدایتگری و... اقتضای فرستادن هدایت را برای بندگانش نموده است. اگر دریافت وحی به صورت رویا بوده و پیامبر خالق و مؤثّر بر آن است، در این صورت آیا باز هم میتوان آن را وحی نامید و تصور نمود که این همان مقصد خداوند بوده ویا این که مطابقتی میان وحی دریافتی و مقصود خداوند وجود ندارد و آراء و تخیلات و افکار گیرنده در آن دخیل بوده و تحوّل ایجاد کرده است بنابر این باید در وصف و شناخت خداوند تجدید نظر شود زیرا خدایی که قرآن به ما میشناساند دارای ارادهای مافوق همه ارادهها بوده و چیزی در آسمان و زمین او را عاجز نمیکند. پس چگونه میتوان به او نسبت عجز در رساندن مقصد خود داد. وآیا چنین پیامی می تواند اتمام کتتده حجّت بر بندگان باشد؟
٢ـ خداوند در بسیاری از آیات قرآن کریم پیامبر را تهدید میکند، مبادا چیزی از خود به خداوند نسبت دهد و به اسم او به زبان بیاورد که خدا از آن مبرا بوده که در این صورت او را به شدّت گرفتار خواهد کرد و انتقام سختی در انتظارش میباشد.
«وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ* لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیمِین*ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ*فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ»(حاقة: ۴۵- ۴۷)
اگر پیغمبر پارهای سخنان را به دروغ بر ما میبست. ما دست راست او را میگرفتیم. سپس رگ دلش را پاره میكردیم. و كسی از شما نمیتوانست مانع این كار ما در باره او شود و مرگ را از او باز دارد.
(وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَیقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ.) (آل عمران: ٧٩)
و در میان آنان كسانی هستند كه به هنگام خواندن كتاب خدا زبان خود را میپیچند و آن را دگرگون میكنند تا شما گمان برید آنچه را كه میخوانند از كتاب خداست! در حالی كه از كتاب خدا نیست و میگویند كه آن از نزد خدا نازل شده است و با این كه از سوی خدا نیامده است و به خدا دروغ میبندند و حال آن كه می دانند كه دروغ میگویند.
سؤالی که مطرح است این است که «تَقَوَّلَ» به چه معناست و آیا کسی که چیزی را در حالت رویا دیده باشد و آن را به خدا نسبت دهد مصداق آن نیست و آیا رویا می تواند بازگو کننده و منعکس کننده آراء واقعی کسی باشد. اگر کسی دکتر سروش را در رویا دیده و بعد از بیداری چیزی را از قول ایشان بازگو نماید، آیا او آن را از اقوال خود به شمار میآورد یا منکر آن میگردد. پس چگونه میتوان رویای پیامبر را جزء اقوال خداوند به حساب آورد.
در این تهدید قرانی به صراحت بیان شده است که اگر پیامبر چییزی را به خدا نسبت دهد رگ قلب او را قطع میکنیم اگر قرآن رویا بوده و پیامبر با دروغ آن را به خدا نسبت دهد باید این وعده قرآنی تحقّق مییافت.
٣ـ آنچه که در ایده رویای پیامبرانه مطرح است این است که پیامبر عروج یافته و به منزلت و جایگاهی رفیع میرسد که حقایق را در یافت میکند. به این حالت صعود و عروج گفته میشود، حال آن که خداوند همیشه کلمه نزول را برای قرآن به کار میبرد که عکس صعود میباشد. یعنی این وحی است که فرود میآید و به کرّات در قرآن بیان شده است. وجزء شروط ایمان میباشد و خود پیامبر نیز به آن باور و یقین داشته است چنان که قرآن میفرماید:
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ»(بقره: ۲۸۶) فرستاده خدا، محمّد معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است و شكّی در رسالت آسمانی خود ندارد.
«والَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ» (بقره: ٤)
آن كسانی كه باور میدارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پیش از تو فرو آمده، و به روز رستاخیز اطمینان دارند.
بنابراین یا پیامبر در ادّعای خود صادق است و همچنان که در قرآن بدان اشاره شده آن را از خدا دریافت نموده و یا آن را در رویا دیده امّا به خدا نسبت میدهد که در این صورت صادق نبوده و چگونه میتوان از او پیروی نمود.
۴ـ جناب دکتر سروش باید بیان میکرد که تعهّد و الزام ما نسبت به رویایی که پیامبر دیده است چیست.
به فرض صدق این موضوع وظیفه ما در قبال این رویا چیست؟
آیا ما تعهّدی نسبت به پایبندی به این برنامه داریم یا خیر و آیا ثواب و عقابی در صورت عمل یا ترک این برنامه بر ما مترتّب خواهد شد یا نه؟ و آنهمه تهدیدات قرآنی برای منکرین این برنامه آسمانی صدق است یا کذب؟ یا این موضوعی اختیاری بوده و هر کس در هر جا صلاح دید از آن پیروی مینماید. و آیا حیات اخروی در گرو اجرا یا ترک این رویاست یا نیست؟ اگر هست چگونه خداوند زندگی جاودان را درگرو یک رویا قرار می دهد و اگر نیست در این صورت فرق میان حقّ و باطل در چیست. آیا از نگاه ایشان این رویا یک امر حقی است، در حالی که حقّ باید پشتوانه اجرایی داشته باشد. و تفاوتش با باطل در نتیجه و خاتمه خواهد بود به این معنی که اگر پایان کار باطلی بهتر از حقّ باشد پس هر دو معانی خود را از دست خواهند داد. و نمیتوان این را حقّ یا آن را باطل نامید.
٥- اگر ما بخواهیم اسلام را به کسی عرضه کنیم با این تعریف که این حاصل تراوش فکری کسی در رویا میباشد. که به مرحلهای از رشد و تعالی روحی رسیده است و به بعضی از حقایق امور پی برده و اینک ما میخواهیم آن را به صورت قوانین زندگی در آورده و به آن پایبند باشیم و ثواب و عقابی نیز بر ان مترتب نمیباشد. چه کسی به چنین اسلامی گرویده و پایبند میشود و در حد وصول به تقوی به آن ملتزم میگردد.
٦ـ از دیدگاه دکتر سروش قصص قرآنی یک وجود واقعی نداشته و حاصل تراوشات فکری و تخیّل پیامبر است. آن جا که به وضوح قضیه تبدیل شدن یهود را به میمون انکار نموده و گویا این موضوع در تخیل پیامبر خدا صورت گرفته نه در واقع «و قلنا لهم کونوا قردۀ خاسئین» (بقره: ٦٥) و به آنها گفتیم به شکل میمونهای طرد شده در آیید.
گرچه در این جا خداوند مثال نزده بلکه خبر میدهد و سیاق کلام خبری است. با چنین نگرشی، در ذهن شنونده تمام قصص قرآن در معرض این اتّهام قرار میگیرند که شاید نه نوحی بوده و نه ابراهیم و نه فرعون و... در حالی که خداوند این قصص را حقّ مینامد و بعد از ذکر انبیاء، زکریّا، یحیی، و عیسی در سوره آل عمران میفرماید:
«إنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللّهُ وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» بیگمان این چیزی كه درباره عیسی بر تو میخوانیم سرگذشت واقعی مسیح است و ادّعاهائی همچون الوهیت عیسی و فرزند خدا بودن او، بیاساس است و هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست و خداوند دارای عزّت و حكمت است.
و در جای دیگر بیان اخبار این قصص را که جزو غیب بوده دلیلی بر حقّانیّت قرآن و نزولش از جانب کسی که اسرار را در آسمان و زمین میداند بر میشمرد. و بعد از بیان قرعه برای کفالت مریم میفرماید:
«ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیكَ وَمَا كُنتَ لَدَیهِمْ إِذْ یلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَیهُمْ یكْفُلُ مَرْیمَ وَمَا كُنتَ لَدَیهِمْ إِذْ یخْتَصِمُون» این چیزهائی كه گفته شد از جمله خبرهای غیبی است كه آن را به تو وحی میكنیم و تو در آن هنگام كه قلمهای خود را برای قرعهكشی به درون آب یا كیسه ای و... میافكندند تا روشن شود بر طبق قرعه كدام یك سرپرستی مریم را بر عهده گیرد، و بدان هنگام كه میان خود بر سر سرپرستی او كشمكش داشتند حضور نداشتی و همه اینها از راه وحی به تو میرسد. (آل عمران: ٤٤)
حقّانیّت نامیدن این قصص از جانب خداوند آیا میتواند دلیلی غیر از منطبق بودن آنان با واقعیت باشد.
٧ـ در باب تشبیه پیامبر به حالات شاعرانه که در نوشتههای دیگر دکتر سروش به آن اشاراتی شده است باید گفت که تفاوت این دو موضوع همچون آسمان و ریسمان است. اوّلاً وقتی به اشعار شاعری چون مولوی مینگریم در مییابیم که تربیت و تلمذ ایشان در گفتههایش بسیار نمایان است به این معنی که معانی را در قالبی از دانستههای قبلی خود میریزد و به عبارتی خلق الفاظ و علم نمیکند به زبانی سادهتر مولوی معانی را با زبان همان داستانها و مطالبی که قبلاً آموخته بیان میکند امّا از جایی صحبت نمیکند که پیشینه ذهنی از آن نداشته باشد. و وجود آیات و احادیث فراوان در مثنوی اثبات این ادّعاست و از جهتی دیگر این معانی نتوانسته به واقعیّت نزول کرده و جامعهای پایه ریزی کند که تمام ارکانش بر اساس آن ضوابط باشد. امّا پیامبر قبلاً نه کتابی خوانده و نه علم آموخته و نه در محیط پیرامونش رنگ و بویی از آن مفاهیم وجود دارد. در کجای جامعه عربی سخنی از خلقت اولیه هستی و پایان آن و انبساط جهان به میان آمده است اگر قرآن را با اشعار دوران جاهلی بسنجیم که نماد سخنوری و علم بودهاند در مییابیم که هزاران مطلب در آن وجود دارد که اثری از آن را در تراث جاهلی نمییابیم و عکس آن نیز صادق است معانی و موضوعات فراوانی در اشعار و ادبیات جاهلی قلّهی ارزش بوده که اثری از آن را در قرآن نیست.
٨ـ خداوند در قرآن وعده عذاب دردناک و سخت را به مکذبین میدهد. (ویل للمکذبین) تکذیب به چه معنی است و از دیدگاه قرآن کریم مکذبین چه کسانی هستند و چه چیزی را تکذیب نمودهاند. با نگاهی گذرا به این ایات برایمان عیان میگردد که تکذیب رسل اساس این مصطلح است.
«وَإِن یكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ» (فاطر: ٣٥)
اگر تو را تكذیب كنند، غم مخور، چیز تازهای نیست و پیغمبران پیش از تو نیز مورد تكذیب قرار گرفته اند. خدا حاضر و ناظر است و سرانجام همه كارها به سوی خدا برگردانده میشود و از آنها پرس و جو میگردد و بدانها پاداش و پادافره داده میشود.
تکذیب رسل چیست؟ مگر غیر از این است کسی را که مدّعی است کلامی از جانب خداوند برای هدایت بندگان آورده و در ارتباط با خالق است به دروغ نسبت داده و کلامش را غیر واقعی و کذب بدانیم. گرچه تفاوت تعبیر ما در انکار ادّعایش فرقی در اصل موضوع ایجاد نمیکند. و چه فرقی میان رویا دانستن قرآن با تکذیب آن است؟ ما در صدد صدور حکم برای کسی نیستیم و دوست ندارم چنین برداشتی از این نگاشته صورت گیرد. اما اینها مشکلاتی است که در صورت قبول این ایده بر آن مترتّب میگردد و صریحتر از همه اینها خداوند نسبت دادن قرآن را به قول بشر مورد سرزنش سخت و عقاب مهلک قرار میدهد و میفرماید:
«فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ یؤْثَرُ*إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ* سَأُصْلِیهِ سَقَرَ» (مدثر: ٢٤- ٢٦)
آن گاه گفت: این كتاب قرآننام چیزی جز جادوی منقول از پیشینیان و روایتشده از دیگران نمیباشد. این چیزهائی كه محمّد كلام آسمانی نام میدهد چیزی جز سخن انسانها نیست. هرچه زودتر او را داخل دوزخ میسازیم و بدان میسوزانیم.
اگر قرآن رویاست چرا پیامبر از نسبت دادن آن به خودش بسیار کراهت داشته و به گوینده این سخن وعده عقاب سخت میدهد. و این همه تناقض چگونه میتواند با هم جمع گردد.
٩ ـ قرآن برای آیات، تلاوت به کار میبرد و این به معنی خواندن مطلبی برای کسی است که آن را میشنود پس شیوه دریافت قرآن نمیتواند رویا باشد همچنانکه به کرات در قرآن تکرار شده است.
«تِلْكَ آیاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَیكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» (بقره: ٢٥٢)
اینها آیات خدا است كه آنها را به حقّ بر تو میخوانیم و تو از زمره فرستادگان خداوند هستی.
«تِلْكَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیكَ بِالْحَقِّ فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیاتِهِ یؤْمِنُونَ» (جاثیه: ۶)
اینها آیات خدا است كه به حقّ بر تو میخوانیم. با این حال، اگر به خدا و آیات او با وجود این همه دلائل موجود در گستره جهان و پیدا در عبارات قرآن ایمان نیاورند، پس به چه سخنی ایمان میآورند؟!
١٠ـ امروزه در علم روانشناسی برای ایجاد تغییر در افراد اهتمام زیادی به قضیّه تلقین و ایجاد باور داده میشود و مدار تغییر فرد بر ایجاد یقین و اعتماد به توانمندی خود و زدودن شک و تردید در زندگی میباشد. و فرد زمانی قادر است کاری را انجام دهد که باور کامل در او ایجاد گردد. و آن ایمانی که منشأ تغییر و تحوّل است همین ایمان دور از تردید میباشد که خداوند به آن اشاره مینماید:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَة» (حجرات: ١٥)
مؤمنان واقعی تنها كسانیند كه به خدا و پیغمبرش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شكّ و تردیدی به خود راه ندادهاند، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستادهاند و به جهاد برخاستهاند. آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند.
در این آیه به صراحت بیان شده است کسانی میتوانند در راه خدا با جان و مالشان فداکاری کنند که ایمانی داشته باشند که تردید در آن راه نیابد امّا باور و ایدهای که قرآن را رویای پیامبر بداند، فارغ از نیروی تحوّلساز بوده و بعد از مدّتی آثار عبادی و اخلاق ایمانی در صاحب این باور کمرنگ میگردد و همچنان الکسیس کارل میگوید: خطاهای فیزیکی در اندک زمانی معلوم میگردند اما خطاهای منهجی دهها به طول میانجامد تا آثار آنان عیان گردد.
١١ـ چهارده قرن بر این امت اسلامی میگذرد، از رسول خدا روایتی نشده که این قرآن را رویای خود بنامد و از صحابه و تابعین و امامان و بزرگان و علمای امّت نیز چنین چیزی نقل نشده است و کسی این ادّعا را نکرده است و آیا میتوان آنان را بر خطا و ضلالت پنداشت و اینک کسی مفهوم یک رسالت را از آورنده آن و ناقلان و اساتید اوّلیّهاش بهتر درک نموده باشد در حالی که خداوند آنها را صادق خطاب می کند و هدف از ارسال آن را بر پیامبر تبیین آن برای مردم بیان میکند و چگونه پیامبر این موضوع را تبیین ننموده است و نکته پایانی این است که کسی صاحب این فکر میگردد، به چه شاخصه و ویژگی بارزی دست مییابد و نتیجه عملی آن چیست؟ همچنانکه بزرگی میفرماید علم دانستن مجهولات نیست بلکه استفاده از دانستههاست. اینها نکاتی بود که جای تأمّل دارد و برای اینکه سخن به درازا نکشد از آوردن بسیاری از مطالب دیگر صرف نظر نمودیم.
نظرات
عبدالباسط بوکان
30 خرداد 1395 - 10:30ضمن عرض سلام واحترام و دست مریزاد وخداقوت به شما برادرگرانقدروگرانسنگ و فهیم ،به نظر می رسد مشکل عمده شیوه کار متفکراتی نظیر جناب دکتر سروش ،عدول از شیوه پژوهش علمی می باشد به این صورت که منبع اصلی ومحتوای مورد پژوهش را که در این جا قرآن کریم می باشد از مدار کار خارج و منابع دست دوم وسوم آنهم با بازگویی وبازافرینی ملهم ازاندیشه های مسموم مستشرقان که با هدف گیری هوشمندانه در راستای قدسی زدایی و ارزش تکانی مفاهیم اساسی اسلام حرکت نموده اند، به عنوان مواد اولیه وپیش فرض های ،ایده پردازی و نظریه سازی به کار گرفته و به قول خودشان از منظری برون دینی به قرائت این شروح یا حاشیه های دلخواه پرداخته اند در صورتی که این نوع تعامل با هیچ نوع از دانش ها ومدارا نمی تواند راهگشا و حتی پردازش ونقدی شبه منصفانه نیز باشد.به نظر بنده ورودی های سیستم ادراکی وپردازش این نظریه پردازان در گام اول از مواد نامرغوب و ذاتا نامتناسب با نتایج مورد ادعا انتخاب گردیده اند واز جانب دیگر خود پروسه پردازش نیز دارای اختلال و سوگیری غیرعلمی و صداالبته آمیخته با خطای ادراکی حذف عمدی متغیرهای اصلی پژوهش می باشد و برای احتراز از تولید محصولات نظری وذهنی نامرغوب وبیماری زا باید این قاعده بدیهی پژوهش در علوم انسانی ونظری لحاظ شودوگرنه ممکن است در آینده نزدیک خروجی های بسیار آسیب زا تر ونامانوس تر نیز تولید وعرضه گردد.
بدوننام
03 تیر 1395 - 08:58با عرض سلام و خسته نباشید کاربر گرامی گفته اند دکتر سروش راه خطا پیموده و از چهارچوب علمی خارج شده و از آثار مسموم و دست چندم استفاده می کند و جناب راشدی نیز با تصورات پیشینی نیز همین مقصود دارد. تصور می کنم علت چنین تصوراتی این است که جناب راشدی و دوستانشان در چنان فضایی قادر به درک حوزه معرفتی دکتر سروش نیستند فضایی که دکتر در آن تنفس می کند فضایی مملو از معرفت است که مرز نمی شناسد مگر به مصلحت اما فضایی که شما در آن تنفس می کنید سنتی است و مرزهای بسیار محکمی دارد تصور می کنم از آنچه دکتر در نظر دارد بسیار فاصله دارید و برای درک آن باید حوزه های جدید معرفتی را ورق بزنید و مطالعه بفرمایید. با سپاس
بدوننام
03 آذر 1395 - 07:04دوست عزیز بجای "نادان" و "محصور در مرزهای سنتی" فرض کردن دیگری ،میتونی از دلایلت بگی نه اینکه آقای سروش رو سرشار از معرفت و مخالفش رو نا آگاه بنامی. در تعجبم چرا تنها رسانه کاروان میانه روی معاصر در اختیار گفتمان امثال آقای سروش و ملکیان و... قرار گرفته ولی از افکار ماموستا ناصر سبحانی چیزی نمیگه؟ در تعجبم ریس سپیدان جماعت چگونه جوانان نیمه تحصیل کرده شان را مدیریت میکنند؟