پس از سانحه سقوط بالگرد رئیسجمهور فقید و هیأت همراه، برنامهریزی جهت برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری مطابق قانون در ۸ تیر ۱۴۰۳ اعلام گردید.
در پنج روزِ دورهی ثبتنامِ انتخابات ریاست جمهوری، تعداد ۸۰ نفر جهت کاندیداتوری در انتخابات نامنویسی کردند که از این تعداد ۷۴ نفر از کاندیداها تأیید صلاحیت نشدند و فقط صلاحیت ۶ نفر از کاندیداها از طرف شورای همیشه نگهبان احراز گردیده و تأیید صلاحیت شد.
در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری هم به مثابه دورههای پیشین بسیاری از مقامات ارشد کشوری و لشکری که در دهههای گذشته پستهای کلیدی و مهمی را در مناصب دولتی و حاکمیتی بر عهده داشتند ثبت نام کرده که صلاحیت اکثرشان از طرف شورای نگهبان احراز نگردید؛ لذا عدم احراز صلاحیت چنین افرادی، از جمله آقایان لاریجانی و جهانگیری شائبههایی را در اذهان ایجاد نمود که نیاز به شفافیت بیشتر داشت.
حلقه مفقوده انتخاباتهای ریاست جمهوری در طول ۴۵ سال گذشته، باز هم آثار تبعیض منفی اصل ۱۱۵ قانون اساسی مبنی بر اینکه، رئیس جمهور باید از رجال مذهبی ـ سیاسی و تابع مذهب رسمی (شیعهی اثنیعشری جعفری) باشد، بوجود آورده است؛ بر اساس تبعیض این ماده قانون اساسی، جمعیت بسیار بزرگی از شهروندان دیگر ادیان و مذاهب و بیدینان را از مشارکتِ برابر و همسان و عادلانه در امور سیاسی و ملی کشور کنار گذاشته است.
در طول مدت عمر انقلاب اسلامی، عدم تبیین و تفسیر عملی، کلمه رجال مذهبی ـ سیاسی باز هم در اصل ۱۱۵ قانون اساسی، نیمی دیگر از اقشار جامعه یعنی زنان را از احراز صلاحیت دور نگه داشته است. لذا این نوع تبعیضات در قانونگذاری و تفاسیر منفی در اجرای قانون، ذاتاً باعث انفعال اکثریت بزرگی از جامعه در مشارکت فعالانه در انتخاباتهای ریاست جمهوری میگردد.
از شش کاندیدای تایید صلاحیتشده ریاست جمهوری، آقایان «پزشکیان، پور محمدی، جلیلی، قالیباف، زاکانی، قاضیزاده» موفق شدند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند. آقای پزشکیان خود را نماینده بلا منازعه جریان اصلاحطلبی در این دوره می داند و ۵ کاندید دیگر خود را نماینده جریان اصولگراییِ میانهرو و حقیقی میشمارند.
اینکه کدام یک از این کاندیداها بر کرسی پاستور مینشیند، معلوم نیست. هرچند گمانهزنیها از احتمال بالا آمدن یکی از دو نفر (قالیباف ـ پزشکیان) حکایت دارد.
در هیاهوی موضع گیریهای سیاسی رسانهای انتخابات، نباید از اصل موضوعیت انتخابات یعنی مشارکت فعال مردم غافل شد.
مردم از وضعیت نابسامان اقتصادی و تورّمهای نجومی و کوچکترشدنِ سفرههایشان که در دولتهای مختلف اصولگرا و اصلاحطلب بوجود آمده، به شدت ناراحت و عصبانیاند. خط فقر و فاصله طبقاتی رکورد زده، رکود اقتصادی و سیاستهای دولتی و مافیای تحریم، صدای خرد شدن استخوانهای اقتصاد بیمار کشور را به صدا درآورده است.
آمارسازی و دستکاری دولتها در آمار جهت نشان دادن کامیابی خود در رشد اقتصادی باعث ایجاد سرطان بدخیم در بخشهایی از اقتصاد شده که جز با جراحی یا درمان خشن بهبود نمییابد.
تورم، بیکاری، گرانی، سطح سواد، تبعیض در پرداخت حقوق و مزایا، حق و حقوق کارگران، اختلاس، رانت و فساد و... فوج گرسنگان و یارانه بگیران و دست بگیران از نهادهای حمایتی را افزایش داده است..
آنچه باید از حوادث ناگوار پاییز 1401 درس گرفت، بحرانهای اقتصادی سیاسی، هنجارهای فرهنگی اجتماعی و زیست محیطی بستری مناسب برای ظهور شکافهای عمیق و خطرناک زیر پوسته جامعه را نشان میدهد. چنانچه برای این شکافها راه حل پیدا نشود و درمان شروع نشود عوارض بدخیمی تمام اعضای جامعه را در بر خواهد گرفت.
فزونی کودکان کار، بچههای طلاق، خانوادههای بد سرپرست و بیسرپناه، قبر خوابان، پشتبام خوابان، آلونک خوابان، کارتن خوابها، اعتیاد، معتادان متجاهر، افزایش سن ازدواج و کاهش رغبت به ازدواج و فرزندآوری، سراسیمگی در نحوه برخورد با تکنولوژی ارتباطی و ... کمر جامعه را خم خواهد کرد. قصد بر سیاهنمایی نیست؛ بلکه با نظری بر بستر لایههای اجتماعی آتش زیر خاکستر را می توان مشاهده کرد.
بعد از ۴۵ سال فعالیت دینی فرهنگی و تخصیص اعتبارات کلان به ارگان ها و نهادهای انقلابی و تبلیغی موج دینگریزی و دینستیزی در جامعه را فزونی داده و تنفر به رجال مذهبی و حکومتی را افزایش داده است.
آمارسازی غیر واقعی و تضاد و تورم در برخی از قوانین و عدم شناخت جامعهشناسی از وضعیت مردم، باعث خطای استراتژیک مدیران در برنامهنویسی سیاستگذاریهای کلان و برنامههای پنج ساله شده است.
فساد مدیران بالادستی و اختلاسهای چندین هزار میلیاردی و قانونگریزیهایِ بیضابطه برخی از ارگانها و نهادها و بیعدالتی در تقسیم قدرت و ثروت بویژه در مناطق کمتر برخوردار، مردم را از ادامه این مسیر مسموم و غیرشفاف، دچار نگرانی، خستگی و مایوسی کرده است.
مخلص کلام اینکه مردم منتظر منجیای هستند که اوضاع را از این بُنبست به درآورد و وضعیت اقتصادی معیشتی، اجتماعی، فرهنگی و سیاستهای نادرست را بهبود ببخشد.
موضعگیریهای کاندیدهای ریاست جمهوری در تبلیغات انتخاباتی مبنی بر ادامه تداومگرایی سیاستهای گذشته به جای تحولگرایی و تغییرگرایی و اصلاحگری سیاستها، مردم را بیش از پیش از صندوق رای و کاندیداها ناامید و نگران کرده است اگر وضعیت موجود خوب است و فرمان مملکت در راه خیر و فلاح امّت است، پس نیازی به این همه هزینه انتخابات و انتصابات و تعویض مدیران نیست؛ اما اگر اوضاع فعلی مطلوب نیست و ایراداتی دارد یا باید مسیر را تغییر داد یا باید روشها را اصلاح کرد دیگر تداوم مسیر و سیاستها چه صیغهای است؟!
مردم، دولتهای اصولگرایان میانهرو و تندرو و اصلاحطلبانِ مذهبی و لیبرال را تجربه کرده و با گوشت و پوست خود لمس کردند و امیدی از نحوه مدیریتهای فاشل گذشته آنها ندارند. باید طرحی نو درانداخت تا به سر منزل رسید.
باید پذیرفت مردم نسبت به گذشته هوشیارتر شدند مواضع و وقایع اجتماعی را بیش از سالیان قبل رصد میکنند. افول مشارکت مردم در سه انتخابات گذشته (مجلسین و ریاست جمهوری) گواه بر آن است هر چند ما میزان مشارکت را بزک کنیم. و واقعیت را طور دیگر نشان دهیم.
بدون شک کم هزینهترین و عاقلانهترین طریق جابجاییِ قدرت و ایجاد تغییرات در ساختارهای سیاسی فرهنگی کشور صندوق رأی است؛ لذا کاهش مشارکت را نباید نشان از بیتفاوتی مردم در امور مِلّیشان تصور کرد؛ بلکه باید بپذیریم مشارکت و یا عدم مشارکت مردم، هوشمندانهتر و هدفمندتر از گذشته شده است.
مردم ایران فقط نسل چهل سال پنجاه سال پیش نیستند. در حال حاضر، نسل جدید با سبکِ زندگیِ جدید و خواستهها و خواهشها و منشهای جدیدی به میدان آمده که بیش از نیمی از جامعه را در بر گرفته است.
این نسل فقط محصول یک قوم و یک مذهب و یک دین خاص نیست.
نگاهشان به هنجارهای اجتماعی متفاوتتر از ماست. افکار و اندیشههایشان جدا از ماست. نیازها و گرایشهایشان هم از دهه پنجاهی و شصتیها متفاوتتر است. نه با خواندن کتابهای شریعتی و مطهری دچار هیجان میشوند و نه با کتب سروش و شبستری متحیّر... اینها کافر نیستند. فرزندان این سرزمیناند، اما متفاوت، لذا باید جور دیگری آنها را فهمید.
نه اصولگرایان و سنتگرایان، اصول گرایان چهل سال پیشاند و نه اصلاحطلبانِ فعلی دل و جرأت و منش دوم خرداد را دارند. نسل جدید تحولگرا و تجددخواه است، به عقب هم بر نمیگردد. در پایان با عزم و اراده، خواستههایش را به کرسی می نشاند.
جریانھای پشت پردهی کاندیداهای ریاست جمهوری امتحان خود را پس دادهاند و متأسفانه از پس امتحانشان هم بر نیامدند. تا این لحظه کاندیداها چیز جدیدی در کلام و عمل برای تحوّل و تجدد جامعه نشان ندادند. لذا نباید انتظار تحولی شگرف در پای صندوق رای داشت. به نظر میاد هنوز در بر همان پاشنه میچرخد....
نظرات
شفیع بهرامیان
25 خرداد 1403 - 08:35تله خطرناک پانها برای پزشکیان شفیع بهرامیان – روزنامهنگار ▫️مسعود پزشکیان که همین چند ماه قبل توسط هیئتهای اجرایی محلی انتخابات مجلس در شهر تبریز رد صلاحیت شده بود بهیکباره از سوی شورای نگهبان به همراه ۵ کاندیدای اصولگرا تائید صلاحیت شد تا در انتخابات ۸ تیرماه ریاست جمهوری مورد قضاوت و داوری ۶۰ میلیون واجد شرایط رأی ایرانی قرار گیرد. در این میان تائید صلاحیت وی نهتنها خود پزشکیان و طیف موسوم به اصلاحطلب کشور را در شوکی آنی و سردرگمی فروبرد بلکه باعث واکنشهای متفاوت -اما با هدف واحدی- از سوی دو طیف پانتُرک (قومیتگرایان) و همچنین رقبای اصولگرای حاضر وی در رقابتها شد. ▫️ از دیگر سوی نیز تائید چنین نامزدی از حوزه انتخابیه آذرینشین «تبریز» که بزرگشده شهر کُردی و سنینشین «مهاباد» بوده و به دلیل سوابق و شخصیتش دارای سبد رأی بالایی در میان کُردها،لُرها، بلوچها، اهل سنت و مناطق آذرینشین کشور و طیف اصلاحطلب است جریان رسانهای قومیتگرای تُرکی را دچار سراسیمگی و سپس اتحادی تاکتیکی با اصولگرایان کَرد تا با تشدید تولید محتواهای نفرتپراکنانه قومی و اگراندیسمان و بزرگنمایی وجوه افتراقی چون تعلقات قومی و زبانی پزشکیان، عامدانه تلاش کنند وی را عملاً عنصری وابسته به نحله خود و مخالف با هویت ایرانی (بهعنوان دولت-ملت) و سایر مردمان ساکن در آن (بهعنوان موزاییکهای تشکیلدهنده کشور ایران) بازنمایی و معرفی کنند شاید که امکان موفقیت پزشکیان در این انتخابات را با تشدید اختلافات قومیتی (تُرکی- سایر ساکنان ایرانی) و مذهبی (شیعه-سنی) به حداقل ممکن رسانده و عملاً تبدیل به اسب تُروای اصولگرایان برای تخریب جایگاه و گفتمان او در میان قاطبه ایرانیان و ابزاری برای به قدرت رساندن رقبای وی شوند! ▫️جالب اینکه در این میان برخی «پانایرانیستها» نیز بهدلیل مواضع اصولی پزشکیان در باب لزوم «تمرکززدایی از قدرت» به نفع سایر مناطق و استانهای مرزی و حاشیهای کشور، با دشمنان دیرین خود یعنی پانتُرکها، برای اولین بار همداستان و برای شکست این کاندیدا، همقسم شدهاند! بهعبارتی نگاه جریان پانتُرک به پزشکیان و «گفتمان فراقومی» و «عدالتطلبانه» او بهنوعی همان نگاه تقلیلی است که به ستارخان و باقرخان، سردار و سالار ملی مشروطهخواه دارند و میخواهند به هر شکل ممکن هویت ایرانی آنها را زدوده و بر تنشان قبایی صرفاً قومی بپوشانند تا در راستای اهداف خویش، آنها را از قهرمانانی با هویت ایرانی به عنصری صرفاً قومی و نژادی بدل سازند. ▫️البته میتوان این شکل بازتعریف پزشکیان در جریانات رسانهای قومیتگرایانه را پاس گلی عامدانه به رقبای اصولگرای او نیز بهشمار آورد چه اینکه شنیده شده یکی استراتژیهای اصلی ستادهای رقیب پزشکیان در شمال غرب و غرب کشور، مصادره عمدی وی برای یک قومیت خاص و ایجاد تقابل و تخاصم بین قومی و حتی مذهبی در بین ساکنان این مناطق و معرفی پزشکیان بهعنوان فرزند صرفاً «آذربایجان تُرکی» و معرفی رقیب اصولگرای وی بهعنوان ناجی اقوام دیگر در برابر زیادهخواهی جریان رادیکال قومی-تُرکی موجود در شمال غرب کشور است. ▫️ براین اساس و با تلهای که سیاستگذاران پانتُرک و البته اتاق فکر ستادهای رقیب برای به شکست کشاندن قطعی پزشکیان و گفتمان او گسترانیدهاند امکان ریزش آرای او در میان غیر تُرکزبانان بالأخص کُردها، اهل سنت، بلوچها، لُرها، فارسها و سایر اقوام دور از انتظار نبوده مگر پزشکیان و مشاوران و ستاد مرکزی او در فرصت باقیمانده بهروشنی بتوانند مرزبندی مشخص و واقعی خود را با این جریان «تمامیتخواه» قومی مشخص و آن را به سمع و نظر همه ایرانیان برسانند. طبیعتاً چینش، سازماندهی و ترکیب ستادهای اصلی تبلیغاتی این کاندیدای اصلاحطلب اما مستقل در شمال غرب و غرب کشور و همچنین معرفی کابینه احتمالی بالأخص استانداران وی تا حدود زیادی نشان خواهد داد که این کاندیدا عمق خطر را آیا دریافته و در پی چاره برآمده و یا تسلیم فشار این جریان شده است.