جهان، انباشته از رخدادهاست و رسانه‌ها هم انباشته از خبرها و گزارش‌ها. اگر مساله‌محور و گزینشی، پدیده‌های جهان را نگاه نكنیم، غرق در اقیانوسِ اطلاعات پراكنده و گسترده می‌شویم. در همین كتاب، آلبرت اینشتین به ما می‌گوید «هدفِ آموزش، آگاهی از حقایقِ جهان نیست، بل آموزشِ شیوه‌های تفكر است.» این كتاب هم اگرچه درباره حقایقِ نظام آموزشی فنلاند است، اما هدف از ترجمه آن آموختنِ شیوه اندیشیدن به آموزش در كشور ماست؛ شیوه‌ای از اندیشه كه افقِ دیدِ ما را گسترش دهد و ما را نسبت به ناكامی‌ها و كامیابی‌های نظامِ آموزشی و مدرسه‌ای حساس و هوشیار سازد. اما، چگونه؟ و چرا فنلاند؟

 

فنلاند شباهتی با ما ندارد

فنلاند شباهتی با ما ندارد. نه بخشی از آسیاست، نه خاورمیانه، نه كشورهای اسلامی و نه جزو خانواده كشورهای منطقه نوروز یا ایرانِ فرهنگی است. فنلاند در ویژگی‌های سیاسی، جغرافیایی و جمعیتی و اقتصادی هم با هم شریك و شبیه نیست. فنلاند بخشی از اسكاندیناوی و نظامِ سیاسی آن سوسیال دموكراسی است و جمعیتی اندك و جغرافیایی كوچك دارد. زبان، مذهب، اقتصاد، تاریخ و آداب و رسوم آن با ما متفاوت است. فنلاند جزو كشورهای جهانِ اول و توسعه یافته است و ما نیستیم. اینها كفایت می‌كند كه نخواهیم و نتوانیم ایران را با فنلاند مقایسه كنیم. چه، لازمه مقایسه وجود هم‌ترازی‌ها و شباهت‌هایی است. «سواد تطبیقی» ایجاب می‌كند كه هم‌ترازی‌ها و ناهم‌ترازی‌ها را درنظر بگیریم.

 

نظام مدرسه‌ای، شباهت ما با فنلاند

با وجودِ این ناهم‌ترازی‌ها، مشتركاتی با فنلاند داریم كه زمینه مقایسه و درس‌آموزی از نظامِ مدرسه‌ای فنلاند را مُوجه و ممكن و حتی ضروری می‌سازد. مهم‌ترین وجهِ اشتراك ما و فنلاند وجود «نظام مدرسه»ای است. نهادِ مدرسه، پاره‌ای از جهانِ معاصر است. همه كشورهای جهانِ امروز، نظامِ مدرسه‌ای دارند و برای تربیت و آموزشِ فرزندان و نسلِ جدید و برای سوادآموزی، با حمایتِ دولت، نظام مدرسه‌ای را تشكیل داده‌اند. چندان بیراه نیست اگر بگوییم ما در «عصرِ مدرسه» زندگی می‌كنیم؛ عصری كه از اواخر قرنِ هجدهم در اروپا آغاز شد و در قرن نوزدهم و بیستم جهانی گردید؛ عصری كه بدون مدرسه هرگز نمی‌توانست همان باشد كه هست (2). ما اغلب فراموش می‌كنیم همه القاب و عناوینی كه به جهانِ مدرن و پُست مدرن می‌دهیم؛ از عصرِ ماشین و عصرِ اتم گرفته تا عصرِ اطلاعات و اینترنت، از عصرِ عقل‌گرایی و انسان‌گرایی گرفته تا عصرِ دموكراسی، سرچشمه‌اش مدرسه است. مدرسه، میراثِ مشترك جهانی بشر در عصرِ معاصر ماست. دقیقا همین است نقطه اتكای ما برای مقایسه نظام‌های آموزشی و مدرسه‌ای جهان با یكدیگر.

 

نظام مدرسه‌ای یعنی چه؟

نظام‌های مدرسه‌ای در همه كشورها مشتركاتی دارند. همه آنها برمبنای سِن استوار شده‌اند؛ چه، بچه‌ها در همه كشورها در سِن شش یا هفت سالگی راهی مدرسه می‌شوند. ثبت‌نام و مدرسه رفتنِ كودكان در همه كشورها، همگانی و اجباری است. دولت‌ها در تمام كشورها موظف به تامین و پشتیبانی مادی و حقوقی و سیاسی از مدارس‌اند. سازمان مدارس در همه كشورها متشكلِ از «كلاس» و «پایه‌های آموزشی» است. مدارسِ همه كشورها، معلمانِ حرفه‌ای و آموزش‌دیده و برنامه درسی ملی و درس‌های مشترك دارند؛ درس‌هایی چون آموزشِ سواد و الفبا، آموزشِ حساب و ریاضی، آموزشِ علوم، آموزشِ زبان و ادبیات ملی، آموزش‌های مدنی و تعلیماتِ اجتماعی و دروس دیگر. همچنین، «گفتمانِ آموزشی مشترك جهانی» نیز وجود دارد؛ گفتمانی كه دانش‌های گوناگون علومِ تربیتی، تكنولوژی آموزشی، مدیریتِ آموزشی و فلسفه آموزش و تعلیم و تربیت آن را می‌سازد. این گفتمانِ مشترك را رشته‌های دانشگاهی و ترجمه متون و كتاب‌های این رشته‌ها و همچنین همایش‌های بین‌المللی و بده و بستان‌های دانشگاهی و علمی در سطحِ جهانی و بین‌المللی می‌سازد و حمایت می‌كند. نهادهای بین‌المللی متعدد مانند یونسكو نیز وجود دارد كه مشتركات جهانی نظام‌های آموزشی را تقویت و ترویج می‌كند.

 

جهان سیاره‌ای

در كنار این مشتركات، ما و فنلاند و دیگر كشورهای جهان، زمینه جهانی مشترك نیز داریم. كشورهای امروز در بسترِ «جهانی سیاره‌ای شده» قرار دارند و فرآیندهای جهانی شدن به ‌طور پیوسته و اثرگذار از طریق فرآیندهای جهانی رسانه‌ای، ارتباطی و مبادله و جابه‌جایی جریانِ پیام‌ها، كالاها و اشیا، نمادها و آدم‌ها، همه كشورها را به هم شبیه‌تر و مشتركاتِ آنها را می‌افزاید. نظام مدرسه‌ای در جهان امروز، «زبانِ مشترك جهانی» است و برخی اصول و هدف‌ها و ارزش‌های مشترك دارد. نظام‌های آموزشی امروز، یك زبان مشترك را با گویش‌های ملی و محلی‌شان تكلّم می‌كنند. همه كشورها به «خانواده بزرگ مدرسه» تعلق دارند. تبار و تاریخِ این خانواده، مدرنیته است؛ همان تحول بزرگ و تاریخی كه ایران نیز از قرن نوزدهم (سیزدهم شمسی) به آن پیوست. این خانواده، با همه تفاوت‌ها و تاریخ‌های‌شان، خواهانِ تربیتِ فرزندانِ خود در مدرسه و تربیتِ فرزندان‌شان به شیوه‌ای شایسته و بایسته و متناسب با جهانِ مدرن است؛ جهانی كه شهرنشینی و كلان‌شهر، صنعتی شدن، نظامِ دیوانسالاری، حقوقِ شهروندی، شكوفایی استعدادها و خودتحقق بخشی انسان، آزادی و كرامتِ انسانی و برخورداری از رفاه و امنیت، بنیان‌های آن را تشكیل می‌دهد. اینها همه مشتركاتِ خانواده مدرسه در جهان امروز است. همین مشتركات است كه ما را ناگزیر می‌دارد تا موقعیت‌ها، دستیافته‌ها و دستبافته‌های نظام‌های مدرسه‌ای را مطالعه و آنها را مقایسه كنیم. فنلاند، امروز از پیشتازان نظام‌های مدرسه‌ای جهان است. این كتاب همین را نشان می‌دهد و همین انگیزه ترجمه و انتشار آن شده است.

چرا فنلاند توانست ما نتوانستیم؟

مایه‌ها و موضوعاتِ كتاب نیازمند معرفی نیست. مقالاتِ كوتاه و فشرده و دقیقی است از موضوعاتِ گوناگونِ نظامِ مدرسه‌ای فنلاند در دهه اخیر و بسیاری از پرسش‌ها و مساله‌هایی را كه نیاز داریم درباره ظرافت‌ها و ظرفیت‌ها و راز و رمز كامیابی مدارسِ فنلاند بدانیم و از آنها بیاموزیم؛ به شیوه‌ای ساده و سلیس و بدون پُرحرفی و پراكنده‌گویی بیان می‌كند.

نمی‌گویم بیاییم طابق نعل به نعل همه‌چیز را میانِ مدارسِ ایران و فنلاند مقایسه كنیم و كنید. می‌دانیم كه ناهم‌ترازی‌های ایران و فنلاند بر چند و چون و كم و كیف مدارس ما اثر می‌گذارند و نمی‌توانیم مقایسه‌ای تام و تمام میان نظام‌های آموزشی این كشور بكنیم. اما، نقادانه و منصفانه و عالمانه این كتابِ كوتاه و خواندنی را بخوانیم و بخوانید و بپرسید و بپرسیم: «چرا فنلاند توانسته و ما نتوانسته‌ایم؟»

قصه روشن است. فنلاند توانسته مدرسه آرمانی و كارآمد و متناسب با توسعه همه‌جانبه و متوازن خودش را خلق كند و ما نتوانسته‌ایم. ما از نیمه قرنِ نوزدهم رویای رسیدن به «ترقی» را در سر و سینه ملت كاشتیم و داشتیم و مصلحان و اندیشه‌گران بزرگ ما به نیكی دریافتند این «راه ترقی» از «نهادِ مدرسه جدید» می‌گذرد. این راه پُر فراز و نشیب را هر طور بود آغاز كردیم و تا امروز هم ادامه دادیم (3). اكنون كه در آغاز قرن پانزدهم شمسی هستیم اذعان داریم كه نهاد مدرسه حال و روز خوشی ندارد و عمیقا نگران آینده آن هستیم(4).

 

مساله‌های مشترك

صفحه به صفحه این كتاب را ورق بزنیم می‌بینیم اگر نگوییم همه، اغلبِ مساله‌های مدرسه فنلاندی، مساله‌های ما نیز هست. یوهانا جاروینن توبرت در همین كتاب، اصولِ نظامِ آموزشی فنلاند را «برابری و مساوات، اعتماد و مسوولیت، خودمختاری و همكاری، یادگیرنده محور و پژوهش‌محور» می‌نامد. سپس نشان می‌دهد چگونه این اصول را در عمل تحقق بخشیده‌اند. پایوی پالتنون هم نشان می‌دهد چگونه فنلاند از 2016 نظامِ مدرسه‌ای‌اش را تغییر داد تا متناسب مقتضیات روز كند به گونه‌ای كه كودكان متناسب نیازها و زندگی واقعی‌شان آموزش ببینند. در فصلی دیگر، یوهانا توبرت «متناسب‌سازی برنامه درسی فنلاند به گونه‌ای كه دروس با كیفیت و متناسب معلمان فنلاندی» را نشان می‌دهد. كایسا تومارلا هم برنامه‌های مفصل نظام آموزشی فنلاند برای شناخت و اجرای روش‌های فعال كردن دانش‌آموزان را شرح می‌دهد. دیگران همین‌طور مساله‌های آموزشی و مدرسه‌ای دیگر را بیان می‌كنند كه همه آنها مساله‌های ما در ایران هم هستند. نیازی به دقت و تمركز بالا نیست. نگاهی سرسری به مایه‌ها و موضوعاتِ بحث شده در این كتاب، نشان می‌دهد چرا و چگونه محتاج بیشتر دانستن و عمیق‌تر آموختنِ مدرسه فنلاندی هستیم. البته، تفاوت داریم؛ تفاوتی تلخ. تفاوت ما و فنلاندی‌ها این است كه ما در آرزوها و حسرت‌های‌مان غوطه‌وریم و آنها خشنود و مفتخر از دستیافته‌ها و دستبافته‌های فكری و برنامه‌ای‌شان برای خلق مدرسه‌ای آزاد، دموكراتیك، خلاق، مشاركتی، یادگیرنده، رضایت‌بخش و پیشرو.

 

محتاج مقایسه‌ایم

محتاج مقایسه‌ایم. جهان برای پیشرفت ناگزیر است نظام مدرسه‌ای پیشرو و خلاق و یادگیرنده و مشاركتی و فعال و كارآمد و سودمند خلق كند. چین را نگاه كنید. همین مملكتی كه چند سالی است برای ما هم مساله شده است. یانگ ژائو در «چه كسی از اژدهای غول‌پیكر بد می‌ترسد؛ چرا چین، بهترین (و نیز بدترین) سامانه آموزش و پرورش جهان را دارد؟» (ژائو 1401)(5) نشان می‌دهد چین برای ربودنِ گوی سبقت از امریكا از دو دهه پیش اصلاحاتِ گسترده آموزشی را رقم زده و از هر نظر نیز در رویكردی تطبیقی این اصلاحات انجام شده است. ما سال‌هاست دانشِ تطبیقی آموزش و پرورش را گسترش می‌دهیم و منابع و دروس آن را داریم اما دریغ از عمل. زمانی رویای ژاپن اسلامی در سر و سینه می‌پروراندیم و از تكنولوژیك شدن ژاپنی چیز جز واردات اتومبیل‌ها و ماشین‌ها و محصولات صنایع ژاپن، نصیبی نبردیم. لازمه تحول، داشتن رهیافتی تطبیقی است و این رهیافت به ما می‌آموزد كه می‌توان عمل كرد و به نتایج مطلوب هم رسید. اما، مشروط به این مقایسه به شعارهای سیاسی تقلیل نیابند. كتاب حاضر درس‌های دانایی و توانایی مردم سرزمین كوچكی است كه توانسته‌اند از راه آموزش دانا و توانا شوند و شهروندانی شایسته و بایسته تربیت كنند و ارزش‌ها و باورها و قابلیت‌های ضروری برای زیستن در جهان امروز مبنای نظام مدرسه‌ای‌شان قرار دهند. اكنون این ما هستیم كه آیا همچنان می‌خواهیم نظاره‌گر جهان باشیم و با دید حسرت فنلاند را بنگریم یا اینكه اراده و آگاهی‌مان را برای تحولی بنیادین نظام آموزشی و ساختن آینده‌ای بهتر، بسیج می‌كنیم؟

 

* متن حاضر را دكتر نعمت‌الله فاضلی به عنوان مقدمه برای كتاب «آموزش و پرورش فنلاندی» نگاشته‌اند كه به ‌طور اختصاصی در اختیار صفحه اندیشه روزنامه اعتماد قرار گرفته است.

 

پاورقی

1- استاد بازنشسته انسان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

2- سِون اِریک-لیدمن در کتاب زیر نشان می‌دهد که چگونه مدرنیته بر بنیاد نهاد مدرسه استوار است:

اریک-لیدمن، سِون (1385) در سایه آینده؛ تاریخ اندیشه مدرنیته. ترجمه سعید مقدم. تهران: نشر اختران

3- در کتاب «مسئله مدرسه؛ بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران» (1401) و کتاب «مساله سواد» (زیر چاپ) این مسیر را شرح داده‌ام و پاره‌ای از علل و دلایل کامیابی‌ها و ناکامی‌های آموزشی‌مان را گفته‌ام.

4- این نگرانی را نه تنها منتقدان نظام آموزشی ما بل حتی نهادهای رسمی به آن اذعان دارند. همین روزها فرهنگستان‌های جمهوری اسلامی ایران عنوان مفصل و حجیم «آموزش و پرورش آینده؛ بازخوانی آموزش و پرورش در آستانه قرن پانزدهم شمسی را چاپ کرده‌اند (1402) و نگرانی‌ها از آینده مدرسه را نشان داده‌اند.

.5- ژائو، یانگ (1401) چه کسی از اژدهای غول‌پیکر بد می‌ترسد؛ چرا چین، بهترین (و نیز بدترین) سامانه آموزش و پرورش جهان را دارد؟ ترجمه آرمان بهلولی، مهدی بهلولی و محمدرضا نیک‌نژاد. تهران: نقد فرهنگ.