لایحه پر حاشیه عفاف و حجاب سرانجام در روزهای پایانی مهرماه سال 1403 در 74 ماده توسط شورای نگهبان تایید شد و روز دهم آذر ماه متن كامل آن در برخی رسانهها منتشر شد. از زمان انتشار متن، موجی از انتقاد و نگرانی از اجرای این لایحه كه حالا دیگر نام قانون را با خود همراه دارد، در رسانهها و شبكههای مجازی شكل گرفت. در این لایحه نه تنها برای زنان و مردان كه برای صاحبان كسب و كارها هم مجازاتهای سنگین مادی تا 920 میلیون تومان و همچنین محرومیتهای اجتماعی و معنوی در نظر گرفته شده است. اگرچه این قانون هنوز ابلاغ نشده است و حتی چند روز پیش حجتالاسلام انصاری، معاون حقوقی ریاستجمهوری از تعلیق اجرای آن خبر داد ولی محمد باقر قالیباف، رییس مجلس دو روز بعد از این سخنان از ابلاغ آن در بیست و سومین روز آذرماه سخن گفت. «اعتماد» برای بررسی تبعات اجرای این قانون در جامعه پر مساله ایران سراغ دكتر احمد بخارایی، مدیر گروه جامعه شناسی سیاسی در انجمن جامعه شناسی ایران و استاد دانشگاه رفت تا با توجه به بندهای مختلف آن به یك تصویر كلی از موضوع برسد. او معتقد است كه نگاههای ایدئولوژیك كه با قدرت پیوند خورده، میخواهد ایدئولوژی را با بازوی قدرتی پیش ببرد، به ضد خودش تبدیل میشود و همان حداقلها از اصول اخلاقی كه در جامعه هست هم، آرام آرام فروكش خواهد كرد.
در حال حاضر با اصرار نمایندگان مجلس لایحه حجاب تبدیل به قانون شده است و با وجود اینكه هنوز از سوی دولت ابلاغ نشده، رییس مجلس از ابلاغ آن تا ۲۳ آذر خبر داده، در وهله اول ضرورت اجرای چنین قانونی در كشور چیست؟ و اساسا فكر میكنید چرا نمایندگان مجلس به دنبال طرح چنین موضوعی هستند؟
اولا به این موضوع توجه كنیم كه نامگذاری این مجموعه قانون تدوین شده تحت عنوان لایحه، یك خطا و اشتباه است. لایحه چیزی است كه از طرف دولت به مجلس ارایه میشود. در دوره ریاستجمهوری سابق، قوه قضاییه این لایحه را تدوین كرد و مجموعهای را به نام لایحه عفاف و حجاب و صرفا از طریق دولت به عنوان حلقه واسط و رابط به مجلس داده شد. بنابراین آنچه لایحه خوانده میشود، لایحه نیست. قوه قضاییه تدوین كرده، امروز هم مجلس میخواهد ابلاغ كند. عنصر اصلی كه قوه مجریه هست هم از ابتدا تا انتها عملا بدون نقش است. اینكه چرا این طرح الان تصویب میشود و از طرف نمایندگان مجلس میخواهد ابلاغ شود، به دو دلیل است؛ یكی اینكه موضوعی بوده كه در دولت آقای رییسی مطرح شده بود؛ دولتی كه افكار تند و رادیكال درش بود. عملا به جریان افتاده بود و نمیتوانست مسكوت بماند. منتها در زمان انتخابات ریاستجمهوری جدید برای اینكه جلب مشاركت مردم شود، موقتا اجرا و رسیدگیاش را در مجلس به تعویق انداختند. بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوی و راحت شدن خیالها از اینكه نیمی از مردم در انتخابات شركت كردند در چند ماهی كه گذشته ما در سیاست خارجی خیلی موفقیتی به دست نیاوردیم، چه در خصوص مسائل منطقهای چه در خصوص انتخاب ترامپ. مجموعا احساس میشود خیلی موفقیتی در سیاست خارجی نداشتیم. معمولا این مواقع توجهها جلب میشود به سمت داخل. موكلین هم از وكلای خودشان این نوع مطالبهگریها را خواهند داشت به دنبال این دو علتی كه عرض كردم لایحه عفاف و حجاب مطرح شد.
این قانون در حال حاضر با كل جامعه و كسب و كارها علاوه بر زنان روبهرو است و از كسب و كارها و حتی تاكسیهای اینترنتی خواسته شده تا اطلاعات افراد را در اختیار مراجع قرار دهند، اگر چنین قانونی تصویب شود بهطور كلی چه تاثیری بر جامعه خواهد داشت؟
بله، محتوای قانون به نحوی است كه متاسفانه همه را درگیر میكند. به نظر میرسد بیش از آنچه با كسانی كه بیحجاب هستند، برخورد مستقیم شود، با كسانی برخورد میشود كه مستقیم با افراد بیحجاب مواجه میشوند؛ از جمله كسبه و مكانهایی كه زنان در آنجا حضور پیدا میكنند. درواقع روند مردم علیه مردم میخواهد تقویت شود، به شكل رسمی از مردم خواسته میشود كه گزارشدهنده باشند و برای ارایه گزارشهایی در مورد بیحجابها از مردم و علیرغم میلشان استفاده شود. اگر اینگونه نباشد دچار جریمههای سنگین میشوند و در اصل دچار تضاد رفتاری میشوند. خیلی از مردم و كسبه موافق این نیستند كه گزارشی دهند، اما در عمل وقتی به این كار مجبور شوند، تضادی بین نظر و رفتار شكل میگیرد. در جامعه ما متاسفانه از اینگونه تضادها چه در سطح كلان بین مسوولان كه بازتابش را در ساختارها میبینیم، چه در سطح خرد مثل اعضای یك خانواده دیده میشود. این تضاد در نظر و رفتار كه متعاقبش دورویی، تظاهر و دورنگی را به دنبال دارد، گسترده شده. یكی از عوامل گسست اجتماعی همین تضاد بین نظر و رفتار است. با این كار میخواهند توسط كسانی كه صاحب مشاغل و نیروهای ناظر هستند و ذینفعند، این را تشدید و تقویت كنند كه علیرغم میلشان درباره بیحجابان گزارش دهند.
جامعه هدف البته زنان هستند. فكر میكنید تاثیر مستقیم آن بر جامعه زنان و دختران ایرانی چیست؟
میگویند «الانسان حریص علی ما منع» انسان حریص است بر انجام چیزی كه از آن منع میشود. اینكه بخواهند با زور و ضرب و جریمه و ترس و تهدید و نیروی پلیس حجاب را به اجبار به فرد علیرغم اینكه میل ندارد، تحمیل كنند، تردیدی نیست جز اینكه فرد بیشتر تشویق و ترغیب شود به اینكه كاری كند كه نسبت به انجام ندادن آن كار نهی میشود. بنابراین اولین اثرش بین زنان این است كه خودشان اتوماتیكوار به بیحجابی تشویق میشوند. شاید در شرایط عادی با آن شدت و حدت معتقد به آن نباشند. یعنی اگر عادی رها شوند، بیحجابی را سادهتر برگزار كنند. زمانی كه از آن منع میشوند، بیحجابی را پیچیدهتر یعنی توام با رفتارهای بدنی، انواع آرایشها و مسائلی از این دست توامان انجام دهند. موضوع دوم اینكه در جامعه متلاطمی چون جامعه ما كه سیاستهای داخلی و خارجی، مسائل معیشتی مردم و... همه و همه مسالهساز شده، ما همزمان در چند بحران به سر میبریم؛ بحران فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی. حالا در بین این فضایی كه چند بحران وجود دارد در میانه این فضا بیایند افراد را علیرغم میلشان به كاری وادار كنند كه مورد قبولشان نیست. این تشدید همان فضای بحرانگونه اجتماعی است و گسستی كه در جامعه بوده را افزون میكند. آخرین آماری كه از گسست اجتماعی داریم، در زمان انتخابات ریاستجمهوری بوده. به رغم اینكه همه توصیه میكردند كه به فردی مثل آقای پزشكیان رای داده شود و امید اصلاح هم داده بودند و ایشان هم با شعارهای عدالت و علیوار وارد صحنه شد، همه اینها در ابتدا 40درصد و در نهایت 50درصد مشاركتجو داشتیم. 50درصد مرز بحران است. لذا جامعهای كه اینچنین با بحرانها مواجه است، این نوع زیرپا گذاشتن شخصیت زنان و برخورد قهری با آنها در خصوص حجاب به تشدید بحرانها كمك میكند.
قانونگذار در این زمینه معتقد است همانطور كه بحث جریمه در جرایم رانندگی و به عنوان مثال كمربند ایمنی نتیجه داشته است، در این ماجرا هم همان نتیجه را خواهد داشت. نظر شما چیست؟ آیا اساسا میتوان این دو مقوله را با هم مقایسه كرد؟
ما دو نوع نظام حكمرانی داریم؛ نظام حكمرانی از جنس مكانیكی یا ارگانیكی. مكانیكی آن نوع برخوردهای ابتدایی و اولیه و خشونتبار و تحكمی است. نظامی كه نتواند ظرافتها را درك كند و رابطه صحیحی بین نقشهای مختلف، نقشهای متمایز اجتماعی تعریف كند، نتواند تكثر را فهم كند و متعاقبش تنوعات را تحمل كند، این نظام به سمت نظام حكمرانی مكانیكی میرود. در غیر اینصورت نظام حكمرانی ارگانیكی است، آنجا كه تنوعات و تكثرات را درك میكند و نظام خودش را موظف میداند برای همه قشرها و گروههای اجتماعی علیالسویه و عادلانه حكم براند، نه تنها بر گروهی خاص. وقتی گروهی خاص مطرح میشود، نظام حكمرانی مكانیكی میشود. در مواد مندرج در همین لایحه كه قانون شده، اینكه حجاب را هم مثل یك خلافی مثل سرقت كه همه متفقالقولند امر مذمومی است یا خلافی مثل نبستن كمربند ایمنی در حین رانندگی یا عبور از چراغ قرمز، درنظر بگیرند. فكر میكنند حجاب كه یك مقوله فرهنگی، ارزشی، نگرشی و معرفتی است، از جنس رد شدن از چراغ قرمز است. نگاههای كوچك و كوتاه افراد كوتهقامت در عرصه سیاستگذاری اجتماعی باعث این بحث است. تصور غلطشان این است كه اگر در اثر جریمه كسی مجبور میشود كمربند ایمنی را ببندد، در اثر جریمه هم افراد با حجاب میشوند و آن حجاب ماندگار و ذاتی خواهد بود و امر به معروف و نهی از منكر شده است. این تصورات غلط و باطلی است. نمیدانند كه اگر اجبار بیش از حد به حجاب بشود، افرادی كه با حجاب هستند هم عكسالعمل نشان خواهند داد. چون فكر میكنند به عنوان ابزار مورد استفاده قرار میگیرند و ابزار قدرت و سیاست شده، آنها هم معترض خواهند شد. همانگونه كه در گذشته هم معترض بودند.
این قانون فقط به جریمه و مجازات زنان نمیپردازد. در بخشهایی از آن مجازاتی برای مردان هم درنظر گرفته است از جمله ورود مردان به واگن زنانه مترو كه با جریمه نقدی 5 تا 500 میلیون قرار است مانع از این كار شود. یا بحث بدپوششی در مورد مردان نیز شامل جریمه میشود. فكر میكنید اینكه در قانون حجاب و عفاف اینبار مردان هم مورد مجازات قرار میگیرند چه واكنشی را در آنان برمیانگیزد؟
بله، در این قانون به مردان هم پرداخته شده، اما تصورم این است كه این قانون اگر ابلاغ شود، ابلاغ شدنش هم نزاعی بین قوه مقننه و مجریه ایجاد خواهد كرد. من حدسم این است آقای پزشكیان كه وعدههایش را هنوز نتوانسته عملی كند و این تنها وعدهای است كه قابل اندازهگیری است، اگر بخواهد خلاف میل ایشان و وعدههای انتخاباتیاش عمل شود، او معترض خواهد شد. این تضادی است كه به راحتی حل نمیشود، احتمالا به صحبتهای رهبری كشیده میشود، نهایتا احتمالا ایشان حرفی بزند كه ختم كلام را اعلام كند. پیشبینیام این است كه راه بینابینی پیشنهاد خواهد شد. قانون خیلی سفت و سخت است، اما اجرایش آنچنان جدی نخواهد بود. در این میان برای مردان هم اگر مجازاتی در نظر گرفته شده، همیشه قشرهای ضعیف را در برمیگیرد و آسیب میبینند. كسانی كه از قدرت بیشتری برخوردارند، میدانند چطور قانون را دور بزنند. حدسم این است خیلی سراغ مردان نمیآیند كه نارضایتی را تشدید نكنند. همچنین حدسم این است فشار بیاورند به واسطان و رابطان؛ كسانی كه در محیطهایی كه زنان حضور پیدا میكنند صاحب مشاغل یا ناظر هستند؛ مثل مراكز خرید یا سینماها یا تئاتر، مراكزی از این دست. با فشار آوردن به آنها، تهدید و جریمه آنها با واسطه عمل میكنند. شرایط كشور ما طوری نیست كه بتوانند برخورد وسیع و مستقیم با زنان داشته باشند. به نظر میرسد كه به مرگ میگیرند كه افراد به تب راضی شوند. بعید بهنظر میرسد با مردان بخواهند مواجههای صورت بگیرد.
در ماده 38 این قانون آمده است: هر شخصی در فضای مجازی یا غیرمجازی حجاب را مورد توهین یا تمسخر قرار دهد یا برهنگی، بیعفتی، كشف حجاب یا بدپوششی را ترویج یا تبلیغ كند یا هر رفتاری انجام دهد كه نوعا ترویج آنها محسوب شود، در مرتبه اول به جزای نقدی درجه چهار و به تشخیص مقام قضایی ممنوعیت خروج از كشور تا دو سال و ممنوعیت فعالیت عمومی در فضای مجازی از شش ماه تا دو سال محكوم میشود و در مراتب بعدی جزای نقدی یك درجه تشدید و سایر مجازاتهای مرتبه اول نیز اعمال و به حبس درجه پنج نیز محكوم میگردد. گمان میكنید این مجازات و جریمهها با اعمال یادشده تطابقی دارد؟ كسی در صفحه مجازی خود اگر بدون حجاب یا بر اساس این ماده بدپوشش ظاهر شود، را میتوان به ممنوعیت خروج از كشور محكوم كرد؟ آیا از نظر شما این احكام، زیاده از حد نیست؟
بله، در ماده 38 به سلبریتیها اشاره شده و مجازات سنگینی برایشان درنظر گرفته شده. متاسفانه به نظر میرسد این قانون، ابزار است. آنجا كه بخواهند در مورد سلبریتی كه رنگ و بوی سیاسی هم دارد اعمال میكنند. این قانون مثل یك موم دست قانونگذار و قاضی است، هرطور بخواهند ورود میكنند، هرجایی كه مصلحت ببینند ورود میكنند و جایی كه نبینند، ورود نمیكنند. هرچند ممكن است مواجههها و برخوردها اندك باشد؛ اما دستشان را باز میگذارد كه به عنوان یك ابزار از آن استفاده كنند. این موم قانون را هر طور كه میخواهند میتوانند شكل بدهند. متاسفانه ناهماهنگی وجود دارد، میگویند هر نوع تبلیغ در مورد بیحجابی؛ ممكن است من نوعی فردا بیایم استدلال كنم بیحجابی در اسلام نمیتواند یك عمل مجرمانه تلقی شود، آن موقع میشوم تشویشكننده اذهان عمومی و در دادگاه محكوم میشوم. این قانون متاسفانه مثل شمشیری است دولبه كه بستگی دارد كه دستی كه شمشیر را دارد، به كدام سمت و سو اراده كند حركتش بدهد. در مورد بحث بیحجابی بین علما اختلاف است كه اجباری است یا اختیاری، مجازاتهای سنگین و وحشتناكی دارد؛ تا 2 سال زندان و ممنوعالخروجی. جالب است كه در ماده 38 به بدپوششی هم اشاره شده كه خیلی جای تفسیر را باز میگذارد. كجا پوشش به لحاظ قانونی تعریف شده كه بدپوششی بخواهد معنادار شود؟ قانون كه نمیشود گفت، یك حربهای است در دست صاحبان مناصب و قضات، حسب ضرورتی كه تشخیص میدهند، میتوانند از این حربه سوءاستفاده كنند و به اهداف خاص خود برسند، و الا چیزهایی كه گفته شد اگر در حد وسیع بخواهد اجرا شود، اعتراضات سریع و سنگینی را به دنبال خواهد داشت.
در جای دیگری از مواد این قانون به باز گذاشتن دست اتباع خارجی برای امر به معروف به زنان اشاره میكند كه با واكنش شدید جامعه در فضای مجازی مواجه شده است. فكر میكنید در صورت اجرای این بند، شاهد چه اتفاقاتی باشیم؟
وقتی یك نظام حكمرانی به خودش اجازه میدهد خارج از مرزهایش به جنگ نیابتی بپردازد، طبیعی است كه به دیگران هم اجازه بدهد در داخل مرزهایش دخالت كنند. اینها دوروی یك سكه است. در مورد این قانون كه به اتباع خارجی اجازه داده شده كه امر به معروف و نهی از منكر كنند، دست خیلیها را باز میگذارد. ممكن است در عمل این اتفاق در حد گسترده صورت نپذیرد. اعتقادم این است كه توسط خود شهروندان ایرانی هم در حد وسیع و گسترده صورت نخواهد پذیرفت، چون ما در شرایط ویژه و بحرانی قرار داریم و نظام حكمرانی اگر از حداقل عقلانیت هم برخوردار باشد، صحنه جدیدی را برای تشدید گسست اجتماعی و تشدید اعتراضات اجتماعی فراهم نمیكند. بعید میدانم حتی از سوی شهروندان داخلی مقابله بخواهد صورت بگیرد، چه برسد به اتباع خارجی، اما همینقدر كه در قانون نوشته میشود نشاندهنده بیتدبیری كسانی است كه اینگونه لوایح را در قوه قضاییه نوشتند و پیشنهاد دادند.
در برخی مواد این قانون آمده است؛ كلیه بانكهای غیردولتی یا شركتهای حمل و نقل مسافر یا فروشگاهها و صاحبان حرف و مشاغل و مسوولان محوطه شهركها یا مجتمعها موظفند تصاویر دوربینهای خود را جهت شناسایی اشخاص ناقض این قانون در اختیار فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (فراجا) قرار دهند. از نگاه شما، كنترلگری مردم توسط حكومت و البته مردم توسط مردم تا این حد چه عواقبی در روابط اجتماعی و زندگی افراد خواهد داشت؟
ما دو نوع نظارت اجتماعی داریم؛ رسمی و غیر رسمی. نظارت رسمی زمانی است كه چیزی مخل نظم عمومی است و بر این اساس قانون برای آن نوشته میشود. در چارچوب آن قانون، نظارت اجتماعی رسمی شكل میگیرد. مثل مثالی كه زده شد برای عبور از چراغ قرمز یا هرگونه اجحاف و تعرض از سوی یك فرد به دیگری، ببینید پای تعرض به دیگری وسط است. اما زمانی كه بحث ارزشها و اعتقادات است نمیشود نظارت رسمی وجود داشته باشد. ارزشها و اخلاق اموری است كه افراد در حد درك و فهم و انتخابشان موظفند رعایت كنند. اینگونه نیست كه مثلا مقرر كنید فرد به خودش راست بگوید. نمیتوانید این را بگویید. در مورد دیگری اگر راست نگوید و به دیگری دروغ بگوید و خسارت وارد كند، آن موقع قانون معنادار میشود. در بحث حجاب، بحث فرد است، انتخاب خودش است، عوارضش را خودش تصمیم گرفته بر عهده بگیرد، عوارضی كه بر اساس نوع خاصی از تفسیر دینی در آن دنیا ممكن است عواقبی داشته باشد، در مواردی كه آسیبی به دیگری نمیرسد، نمیتواند در قالب قانون در بیاید. اگر در بیاید ارزشهای اخلاقی به ضد ارزش تبدیل میشوند و همان مقداری كه مورد توجه قرار میگیرند هم آرام آرام از اعتبار ساقط میشوند و ارزش، ضد ارزش میشود، ارزش علیه ارزش پا به صحنه میگذارد. این مهم است كه اینجور نگاههای ایدئولوژیك كه با قدرت پیوند خورده، میخواهد ایدئولوژی را با بازوی قدرتی پیش ببرد، به ضد خودش تبدیل میشود و همان حداقلها از اصول اخلاقی كه در جامعه هست هم، آرام آرام فروكش خواهد كرد.
نظرات