نگاهی به مقوله ارتباطات در خانواده، آموزش، فرهنگ، سیاست و كلیه تعاملاتی كه به نوعی نیازمند یك ارتباط دونفره یا چند نفره است، حكایت از ارتباطات فرادستی و فرودستی دارد و به نوعی شاهد یك اقتدار و قدرت یك سویه در اینگونه تعاملات از عرصه خصوصی تا عمومی هستیم و این گویای آن است كه گفت‌وگو در این میدان‌ها یا حضور ندارد یا نارساست و این در حالی است كه ریشه اكثر مشكلات در فقدان گفت‌وگوست. به عنوان مثال، وضعیتی كه الان در جامعه ایران ملاحظه می‌كنیم، گویای همین فقدان گفت‌وگو و ارتباط یك سویه و به قولی «تك‌گویی» است كه تاریخی دیرینه دارد.  

در توضیح تك‌گویی در معنای عام آن می‌توان گفت در آغاز، انسان با جهان در مقام «من»- من یكه و متمایز از دیگران مواجه می‌شود و آنچه از این مواجهه می‌گوید تا حدود زیادی تك‌گویانه است و این شیوه رفتاری از نهاد خانواده تا نهاد سیاست جاری و ساری است و به نوعی گویای این است كه گفت‌وگویی در این راستا وجود ندارد و ارتباط در قالب تك‌گویی، مشاجره، مجادله، بحث، گپ و... است و به غلط می‌گویند ما با هم گفت‌وگو كردیم! با طرح مساله فوق، در این یادداشت، هدف آن است كه به نوعی به بحث گفت‌وگو و فرهنگ گفت‌وگویی و مولفه‌های آن بپردازیم و در این راستا بكوشیم كه چه باید كرد تا فرهنگ گفت‌وگو كه از مولفه‌های اساسی جامعه مدنی و ارزش‌های مدنی است، در تعاملات و ارتباطات انسانی در جامعه حضور پیدا كند. در ابتدا باید به این امر مهم اشاره نمود كه ماهیت رابطه تك‌گویانه كه یك سویه بودن آن است، به نوعی پرسشگری را ناممكن می‌كند، چرا كه پرسشگری فقط در یك رابطه دو سویه امكان پذیر است و در هر میدانی كه پرسشگری در تعاملات رخت بربندد، بی‌تردید نابرابری حضوری فعال دارد و نابرابری و ناهمتایی تك‌گویانه در ارتباط اجتماعی به نابرابری رابطه فرادست- فرودست تبدیل می‌شود. به واقع موفقیت تك‌گو چه در خانواده یا فرهنگ و سیاست و...، در این است كه با ایجاد احساس انفعال در آنان این باور را به آنها تلقین كند كه در مقام فرودست باید از اراده او پیروی كنند. 

حال اگر نگاهی به پیامدهای تك‌گویی در همه عرصه‌ها بیندازیم، جز انفعال در همه میدان‌های زندگی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چه می‌توانیم ببینیم و در نهایت تربیت انسان‌هایی كه استعداد و شكوفایی و اندیشه‌ورزی در آنان به تدریج می‌میرد و افزایش فرادستانی كه از این باب، به همه ‌چیز  دست  می‌یابند. حال سوال این است كه چه باید كرد كه فرهنگ تك‌گویی در تعاملات ما كمرنگ شود و جایش را یك گفت‌وگوی دو جانبه و دو سویه بگیرد؟ برای پاسخ به سوال فوق، ابتدا به تعریف مفهوم گفت‌وگو می‌پردازیم.  در مورد گفت‌وگو - یعنی والاترین ارتباط گفتاری آدمی - به تناسب تعاریف مختلف دارای مولفه‌هایی است كه در ادامه به مهم‌ترین آن می‌پردازیم. گفت‌وگو؛ ارتباط گفتاری یا «عمل ارتباطی» دو فرد، فرد با گروه یا چندین فرد با یكدیگر به وسیله بیان یا نوشته است. این ارتباط از طریق جریان و انتقال ایده و معنا در درون یا بین افراد و در میان جمع در مورد موضوع مشترك به منظور «مفاهمه و روشنگری» درباره این موضوع در فضای مشترك رابطه انجام می‌شود و مهم‌ترین مولفه‌های آن اعتماد، صداقت و گوش دادن است. اگر در راستای تعاریف فوق، نگاهی به تعاملات انسانی در میدان‌های زندگی در جامعه ایران داشته باشیم، خواهیم دید، اعتماد كه سنگ زیرین یك ارتباط گفت‌وگویی است، سال‌هاست كه جایش را ریا، دورویی، چاپلوسی، تك‌گویی، مشاجره، منازعه و بحران گرفته است و از این باب می‌توانیم به آمار بالای طلاق در خانواده، افزایش آسیب‌های اجتماعی در جامعه، فرادستی و فرودستی در میدان سیاست و زیست غیراخلاقی در فرهنگ اشاره كنیم. در جایی كه تك‌گویی حضور جدی دارد و نشانی از پرسشگری و انتقاد نیست، اساسا گفت‌وگویی هم وجود ندارد و جایش را نابرابری، تمایز، تبعیض، خشونت و منازعات اجتماعی- سیاسی گرفته است.  سوال نهایی و پایانی این یادداشت این است كه چه باید كرد تا گفت‌وگویی مبتنی بر بستر اعتماد در همه تعاملات خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شكل گیرد؟ در پاسخ به سوال فوق باید گفت هدف گفت‌وگو، مفاهمه و روشنگری است، اگر این تفاهم و روشنگری در ارتباط خانوادگی و اجتماعی و سیاسی جاری و ساری شود، آرام آرام روابط میان انسان‌ها به سوی یك ارتباط دموكراتیك و انسانی حركت می‌كند و اگر این‌گونه شود، بسیار طبیعی است كه گفت‌وگو به عنوان یك ابزار و راهكار راهبردی می‌توانددر توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در خانواده و جامعه حضوری جدی و محكم و تاثیرگذار داشته باشد.
(جامعه‌شناس)