از آموزههای مهمّ قرآنی، تاکید بر شادمانی و خوشحالی است. غم و اندوه در قاموس قرآنی جایگاهی ندارد:
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» [يونس: ۵۸]: یعنی به داشته های که خداوند به شما ارزانی داشته و نگاهی توام با مهر و محبت به شما دارد شاد باشید.
از بهانههای عالی در این آیه برای شاد زیستن توجّه مداوم به داشتههای موجود است نه نداشتهها؛ شاکری و روحیهای فراخ داشتن از عوامل مهمّ در دستگیری آدمی برای رفتن به سوی زندگی طربناک است.
مؤمنان قرآنی هیچ چم و خمی خاطر آسوده آنان را نمیگزد و از ترشرویی و عبوسی بیزارند اما در عین حال شادمانی آنان شرابآلوده و از سرِ مستی آغشته به غرور نیست، شادی است اصیل و معنادار.
قران در سورهی قصص آیهی ۷٦ از شادی که غرور اندود است و باعث بیتوجهی به دیگران میشود نهی میکند و خواستار زدودن آثار آن از درون آدمی میشود؛ چرا که جامعهی انسانی را زشت و کریه میکند:
لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ(القصص/۷٦)
آیه در شٲن قارون، از دنیا دوستانِ دیگر ستیز قوم موسی نازل شد، قارون به تعبیر ایمانوئل لویناس دیگری را به میان نیاورده بود، غیریت و دیگر بودگی که از تعالیم مهمّ عرفانی است در سرشت او غایب بود.
تنها توجه و دلمشغولی قارون به خودخواهی و خوددوستی محدود شده بود؛ گویا تنها خودِ او مدار عالم است و همه به گِرد او در طواف، بدین خاطر از خوشحالی کاذب و غیر اصیل در پوست خود نمیگنجید و مغرورانه در طلب استثمار و به زیر کشاندن دیگران بود؛ اینچنین شادی که آدمی را از غم دیگران بیخبر سازد، حضور دیگران را در اطراف خود احساس نکند و تنها ملاک مورد قبول چنین افرادی شادکامی فردی باشد از نظر قران بطور مطلق ناپسند و فرونهادنی است.
به بردگی در آوردن انسانهای آزاد زاده و از نگاه بالا به آنان نگریستن از نظر کسانی، سببساز شادیهای مقطعی و زود گذر میشود و قارونمآبانه در پی ذلت و استضعاف آنان بر میآیند اما پیامبران با تٲسّی از معرفت وحیانی این منش ناعادلانه و دور از کرامت انسانی را فرو نهادند و برای آزادی درون، از دام شیطان و بردگان، از دست اربابان مغرور ستمپیشه تلاش کردند؛ اربابانی خود محور و خودخواه که نشانی از داشتن دغدغهی دیگران در اندیشهی آنان یافت نمیشود.
مولانا ماهیت کار پیامبران را به زیبای بیان میدارد:
چون به آزادی نبوت هادی است
مومنان را ز انبیاء آزادی است
(مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش ۱۲۹)
از عوامل مهم شادیگزینی، فرایند آزاد سازی و بخشش بی منّتِ توجّه به دیگران است.
آزادی از مواردی بشمار میآید که شایستگی آن را دارد که بدان دلخوش کنیم و از وجود و گسترش حداکثری تمامی ابعاد آن شادمان شویم؛ بهمین دلیل مولانا در ادامه میافزاید:
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
(مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش ۱۲۹)
بنابراین شاد زیستن و روحیهی طربناک داشتن از دروس قرآنی بشمار میآید، اما شادی ذو ابعاد است و میتواند جنبههای مثبت یا منفی پیدا کند؛ شادی که از سر غرور و استثمار دیگران باشد و باعث بیتوجهی به دیگران بشود از منظر قرآن نکوهیده و ناپسند قلمداد میشود.
نظرات