درحالی‌که جنوب سوریه بار دیگر به صحنه‌ی درگیری‌های خونین میان دروزی‌ها و عشایر مسلح بدل شده است، نام اسرائیل نیز بار دیگر در میانه بحران شنیده می‌شود؛ این بار نه فقط در قالب یک قدرت نظاره‌گر، بلکه به‌عنوان یکی از میانجی‌گران، فعالان امنیتی و مدعیان دفاع از حقوق اقلیت‌ها. اما از نگاه خود جامعه دروزی، اسرائیل چه نقشی در این بحران ایفا می‌کند و این نقش چگونه تفسیر می‌شود؟
 از زمان حمله داعش به استان سویداء در سال ۲۰۱۸ تا درگیری‌های مسلحانه اخیر، اسرائیل بارها تلاش کرده است خود را مدافع جامعه دروزی سوریه معرفی کند. ارسال کمک‌های انسانی، بیانیه‌های همبستگی و فشار دیپلماتیک برای توقف درگیری‌ها، بخشی از این اقدامات است.
 اما این تلاش‌ها، در میان دروزی‌ها با تردید نگریسته می‌شود. آن‌ها معتقدند چنین حمایت‌هایی کمتر از سر همدردی، و بیشتر در چارچوب بازی امنیتی اسرائیل برای مهار محور ایران - سوریه - حزب‌الله در جنوب سوریه انجام می‌شود.
 جامعه دروزی، چه در سوریه و چه در جولان اشغالی، سابقه‌ای طولانی از بی‌اعتمادی نسبت به اسرائیل دارد. دروزی‌های جولان که تحت کنترل اسرائیل زندگی می‌کنند، همچنان از پذیرش تابعیت اسرائیلی امتناع می‌ورزند و بسیاری از آن‌ها خود را وفادار به دولت سوریه می‌دانند.
 در سال‌های گذشته نیز اعتراضات گسترده دروزی‌های جولان به سیاست‌های اسرائیل، از جمله نصب توربین‌های بادی در زمین‌های کشاورزی‌شان، نشان داد که پیوندهای دینی، ضامن همگرایی سیاسی نیست.
 درگیری‌های روز یکشنبه میان قبایل مسلح بدوی و نیروهای شبه‌نظامی دروزی که کنترل استان سویدا در دست دارند به یکی از مرگبارترین دوره‌های ناآرامی در سال‌های اخیر در این منطقه تبدیل شده است؛ به‌گونه‌ای که هم نیروهای امنیتی دولت جدید سوریه و هم اسرائیل در این بحران درگیر شده‌اند. این موج جدید خشونت‌ها بار دیگر نشان داد که رهبران جدید سوریه پس از سرنگونی بشار اسد همچنان در تثبیت کامل اقتدار خود بر سراسر کشور با چالش جدی روبه‌رو هستند.
 
 دروزی‌ها: 
 دروزی‌ها گروهی قومی - مذهبی شیعی هستند که خود را موحدون (یکتاپرستان) پیروان یک فرقه دینی باطنی و فلسفی می‌شمارند. ریشه مذهب دروز دستکم به ۱۰۰۰ سال پیش و دوره خلافت فاطمیان مصر باز می‌گردد. این مذهب به‌عنوان انشعابی از اسماعیلیه (شاخه‌ای شیعی) در سده ۱۱ میلادی شکل گرفت. باور به الوهیت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی در شکل‌گیری این مذهب نقش کلیدی داشته است.
این مذهب توسط سه شخصیت اصلی شکل گرفت: حمزه بن علی، انوشتکین الدرزی، و مهم‌تر از همه، حاکم بامرالله، خلیفه‌ای که از سوی پیروان دروزی به‌عنوان تجلی خداوند شناخته شد. دین دروزی بسته است؛ یعنی نوکیش پذیر نیست. دارای ساختار طبقاتی مذهبی است: «عقال» (عالمان باطنی) و «جهال» (عامه). متون دینی محرمانه‌اند و تنها عقال به آن‌ها دسترسی دارند. باورهای آنان ترکیبی از عناصر اسلام، فلسفه یونان، عرفان ایرانی و نو افلاطونی‌گری است.
 دروزی‌ها به سه اصل متفاوت از سایر مذاهب اسلامی باورمندند: یکتایی خدا، تناسخ و ابدیت روح. از سده ۱۱ بدین سو هم هیچ عضو جدیدی را نمی‌پذیرند. یعنی دروزی کسی است که دروزی زاده شود.
 دو گروه کلیدی دروزی‌ها: 
 گروه نخست که در سوریه ساکن هستند و جمعیت آنها بین ۳ تا ۴ درصد جمعیت سوریه (حدود ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر) است و تمرکز اصلی در استان السویداء (جبل العرب یا جبل‌الدروز) در جنوب کشور است و اقلیت‌هایی در دمشق، جبل الشیخ و منطقه مرزی با درعا نیز وجود دارند.
 از زمان تشکیل دولت سوریه مدرن، دروزی‌ها در ارتش و خدمات مدنی نفوذ داشتند. در دوران حزب بعث، رهبران دروزی از نفوذ سیاسی مستقیم کنار گذاشته شدند، اما برخی افسران ارشد در ارتش باقی ماندند. همواره رابطه‌ای پیچیده با دولت داشته‌اند: بین وفاداری رسمی و تمایل به استقلال محلی.
 در آغاز بحران، موضع بی‌طرفانه گرفتند و بیشتر بر دفاع از مناطق خود متمرکز شدند و در برابر گروه‌های تندرو مانند داعش و النصره مواضع سخت‌گیرانه اتخاذ کردند.
 از ۲۰۱۸ به بعد، خواست‌های خودمختاری، امنیت محلی و عدم مداخله دولت در امور سویداء افزایش یافت.
 در بحران ۲۰۲۵ نیز درگیر درگیری‌های شدید با عشایر شدند و خواستار دخالت ارتش در قالب آتش‌بس شدند.
 اما گروه دیگر در اسرائیل و حدود ۱۴۰ تا ۱۵۰ هزار نفر (حدود ۲٪ جمعیت اسرائیل) با تمرکز در جبل‌الکرمل (شهرهایی مانند دالیة الکرمل و عسفیا)، الجلیل (شمال اسرائیل) و بلندی‌های جولان (مناطق اشغالی سوریه) زندگی می‌کنند. دروزی‌های اسرائیل (تابعیت اسرائیلی دارند) بعد از تشکیل اسرائیل در ۱۹۴۸، از سایر عرب‌ها جدا شدند و تابع نظام‌وظیفه شدند. در ارتش، پلیس و دستگاه قضایی حضور فعالی دارند. برخی در سیاست اسرائیل مشارکت دارند (نماینده در کنست، رؤسای شوراها)
 البته دروزی‌های ساکن بلندی‌های جولان اشغالی (مانند مجدل شمس، بقعاثا):خود را وفادار به سوریه می‌دانند و از دریافت شناسنامه اسرائیلی خودداری می‌کنند. با ساخت شهرک‌های یهودی و سیاست‌های تغییر بافت جمعیتی مخالفت دارند و تابعیت اسرائیلی را نپذیرفته‌اند. دولت اسرائیل در دهه‌های گذشته تلاش کرده است دروزی‌ها را «عرب‌های وفادار» معرفی کند.
 اما دروزی‌ها از تبعیض‌های اقتصادی، اجتماعی و تبعیض قانونی (مانند قانون دولت یهود) شکایت دارند. بسیاری از جوانان دروزی از خدمت اجباری در ارتش ناراضی‌اند، به‌ویژه پس از حوادث غزه و جولان.
 دروزی‌ها عمدتاً خود را از نظر قومی عرب می‌دانند و زبان عربی زبان‌اصلی و بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت فرهنگی آن‌هاست. بااین‌حال، هویت مذهبی آن‌ها که از اسماعیلیه سرچشمه گرفته، آن‌ها را از دیگر جوامع عربی متمایز می‌کند.
 دخالت و نقش اسرائیل در بحران سوریه از منظر جامعه دروزی (چه در داخل سوریه، چه در جولان اشغالی و چه در لبنان) بسیار پیچیده، دوگانه و پرتناقض است. اسرائیل در سال‌های اخیر بارها تلاش کرده است خود را مدافع دروزی‌ها در سوریه نشان دهد، به‌ویژه هنگام حملات داعش به سویداء (۲۰۱۸) یا در جریان درگیری اخیر میان دروزی‌ها و عشایر.
 اما از نگاه بسیاری از دروزی‌های سوری، این اقدامات بیشتر یک بازی تاکتیکی برای نفوذ در ساختار اجتماعی جنوب سوریه تلقی می‌شود، نه از سر همدردی واقعی یا پیوند مذهبی. تفسیر رایج در میان دروزی‌های سویداء ((اسرائیل از ما نه به عنوان برادر دینی، بلکه به‌عنوان یک اهرم فشار علیه دمشق و تهران استفاده می‌کند.))
 اسرائیل با تمرکز بر جنوب سوریه (به‌ویژه استان سویداء) می‌کوشد نفوذ محور مقاومت (ایران - حزب‌الله - دمشق) را مهار کند. یکی از ابزارهای غیرمستقیم در این راه، تحریک یا حمایت پنهان از گروه‌های دروزی مستقل و تلاش برای شکل‌دهی «خودمدیریتی محلی» است. این سیاست در ظاهر با خواسته برخی دروزی‌ها برای خودمختاری هم‌راستا است، اما دروزی‌ها نگران‌اند این روند در آینده به ابزاری برای جداسازی یا اسرائیلی‌سازی منطقه بدل شود. خاطره جولان اشغالی هنوز زنده است؛ جایی که بسیاری از دروزی‌های ساکن آن منطقه، وفاداری خود را به سوریه حفظ کرده‌اند.
 دروزی‌های ساکن جولان (زیر حاکمیت اسرائیل) گرچه از برخی امتیازات حقوقی برخوردارند، اما همبستگی عاطفی و سیاسی خود را با سوریه و دروزی‌های سویداء حفظ کرده‌اند. در موارد متعددی (مثلاً حمله داعش به سویداء یا درگیری‌های اخیر)، آن‌ها از دولت اسرائیل خواسته‌اند به نام ما دخالت نکنید.
 در سال ۲۰۱۵، دروزی‌های جولان حتی یک آمبولانس اسرائیلی حامل مجروحان جبهه النصره را که از سوریه آورده شده بود، متوقف و به آن حمله کردند؛ چون باور داشتند اسرائیل به تروریست‌های ضد دروزی کمک می‌کند.
 در بحران تابستان ۲۰۲۵ (درگیری سویداء - عشایر)، اسرائیل در هماهنگی با برخی بازیگران غربی و عربی، نقش مهمی در میانجی‌گری آتش‌بس و اعزام نیروهای ارتش سوریه به مناطق دروزی داشت. اما واکنش دروزی‌ها به این نقش، یکدست نبود: برخی رهبران محلی آن را فرصتی برای توقف خشونت دانستند؛ برخی دیگر هشدار دادند که این دخالت، پوششی برای نفوذ ژئوپلیتیکی اسرائیل در جنوب سوریه است؛ و بخش قابل‌توجهی از جامعه، بر خطر تضعیف استقلال سیاسی و امنیت محلی خود تأکید کردند.
 جامعه دروزی سوریه نگاهی احتیاط‌آمیز، تردیدآمیز و غالباً منفی به نقش اسرائیل دارد. حمایت‌های تل‌آویو هرگز باعث تغییر موضع‌گیری اصولی دروزی‌ها نسبت به مسئله جولان، فلسطین یا حاکمیت سوریه نشده است. آن‌ها اسرائیل را یک قدرت خارجی با اهداف راهبُردی خاص می‌دانند، نه یک متحد واقعی.
 همچنین عملکرد اسرائیل را ترکیبی می‌دانند از «دخالت حساب‌شده برای منافع امنیتی»، «نمایش انسانی برای مشروعیت منطقه‌ای» و «تلاش برای نفوذ در ساختار قومی جنوب سوریه». دروزی‌ها که در تاریخ خود بارها قربانی سیاست‌های قدرت‌های بزرگ شده‌اند، با بی‌اعتمادی تاریخی به این تحرکات می‌نگرند و تلاش می‌کنند در دام پروژه‌های ژئوپلیتیکی نیفتند.
 دروزی‌ها در هر دو سوی مرز - سوریه و اسرائیل - اقلیتی منحصربه‌فرد، پرنفوذ و محتاط‌اند. آن‌ها باتکیه‌بر انسجام اجتماعی، حفظ هویت دینی بسته و دوری از افراط‌گرایی، توانسته‌اند درون دولت‌های متضاد دوام بیاورند. اما فشارهای سیاسی، تعارضات منطقه‌ای و تهدیدهای امنیتی، آن‌ها را در شرایطی حساس و چندوجهی قرار داده که آینده‌شان را نیازمند هوشمندی سیاسی و انسجام داخلی می‌سازد.
 در مجموع، اسرائیل از دروزی‌ها نه به‌عنوان متحد بالفعل، بلکه به‌عنوان ابزار فشار غیرمستقیم برای تضعیف دولت سوریه و کاهش نفوذ ایران استفاده می‌کند. سناریوهای عملیاتی اسرائیل عمدتاً نرم‌افزاری، تبلیغاتی و اطلاعاتی هستند، نه نظامی مستقیم؛ اما در صورت بی‌ثباتی شدید، احتمال حمایت پنهان از جدایی‌طلبی نیز وجود دارد و در نهایت اسرائیل می‌خواهد دولت سوریه را از جنوب تضعیف کند، خط حائل با جولان را ایمن سازد، ایران و حزب‌الله را از میدان اجتماعی دروزی‌ها طرد کند و حتی در بلندمدت مقدمات خودگردانی دروزی‌ها به‌عنوان یک پروژه تجزیه‌طلبانه نرم را فراهم کند.