به مناسبت روز جهانی زبان مادری، در گفتگو با اعلمی به تبارشناسی مخالفت‌ها و البته مطالبات جدی اقوام در این حوزه پرداخته‌ایم. او می‌گوید: «با وجود اصول شفاف و صریح در قانون اساسی، کسانی که مانع از عملیاتی‌شدن این اصول شده و آشکارا با آن مخالفت می‌کنند علاوه بر این که عدم اعتقاد و التزام خود به قانون اساسی را اثبات می‌کنند، بلکه طبق قانون اساسی، مرتکب جرم نیز می‌شوند و قابل پیگرد قضائی هم هستند.» *** خیلی مایلیم اهمیت و جایگاه زبان مادری و احترام به تنوع زبانی را از زبان نماینده سابق مردم تبریز بشنویم. زبان مادری در واقع اولین زبان و نخستین عامل ارتباطی یک نوزاد با دنیای واقعیت‌ها است و کودک با همان واژه‌ها و مفاهیمی که مادر با او رابطه برقرار می‌کند، با دنیای خارج ارتباط و پیوند ایجاد می‌کند. به بیان دیگر این زبان مادری است که به او هویت و شخصیت می دهد. در واقع بیش از هر عامل دیگری این زبان مادری است که برای یک انسان امکان فهم و درک و تبیین صحیح مفاهیم و مصادیق را فراهم ساخته و باعث تسهیل ارتباط او با پدیده های مختلف می‌شود. شاید به همبن سبب نیز خداوند در قران می‌فرماید: "وما أرسلنا من رسول إلا بلسان قومــه لیبین لهم"؛ و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا حقایق را آنگونه که هست به روشنی براى آنان بیان کند. وانگهی تنوع زبانی هم یکی از مواهب و معجزات الهی است تا جائی که خالق هستی در قران می‌فرماید: "یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر وأنثى وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا" یعنی اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت و قبیله و تیره تیره گردانیدیم تا با یکدیگر را بازشناسید". اگر تنوع قومی و زبانی امر نامبارکی بود خداوند هم به همان دلایلی که مخالفین استناد می کنند از شعبه شعبه کردن مخلوقات خودداری و همه را با یک زبان و تیره خلق می کرد در حالیکه چنین نکرده است. دنیا هم به اهمیت و جایگاه زبان مادری واقف شده و از طریق سازمان ملل روز ۲۱ فوریه مصادف با 2 اسفند را به عنوان روز جهانی زبان مادری اعلام کرده که همه اینها حاکی از اهمیت و جایگاه والای زبان مادری و تنوع قومی است. سیاست یکسان‌سازی زبانی، به عنوان یک رفتار ضدحقوق بشری، چگونه زبان‌های مادری ملت‌ها را نابود می‌کند؟ در کشور ما در دوران پهلوی شاهد چنین سیاستی بوده‌ایم. این سیاست چرا و چگونه باید نقد و نفی شود؟ ببینید چه بخواهیم و چه نخواهیم کشور ما مانند پازلی است که قطعات تشکیل دهنده آن را اقوام، تبار و تیره‌های مختلفی تشکیل می‌دهند که هریک از آن‌ها زبان، گویش، فرهنگ، ادبیات و فولکلور خاص خود را دارا هستند و همین امر نیز به زیبائی این پازل بزرگ افزوده است. براین اساس کسانی که بدون درک این واقعیت و یا تجاهل و توسل به سیاست‌های انحصارطلبانه و تمامت‌خواهانه در مقام نفی تنوع زبانی و تحمیل یک زبان خاص به قیمت سرکوب زبان های مادری اقوام مختلف در ایران هستند، ناخواسته باعث تشدید مقاومت‌های قومی برای پاسداری از زبان مادری خود و ایجاد نفرت نسبت به زبان رسمی کشور و حتی ستیزه‌جوئی نسبت به آن می‌شوند و اگر کمی واقع‌بینانه موج گرایشات شدید جوانان به زبان‌های مادری در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، خوزستان، بلوچستان و مناطق ترکمن‌نشین و امثال آن را رصد کنند، به درستی این ادعا پی خواهند برد. به بیان دیگر به موازات تشدید تحرکاتی که معطوف به یکسان‌سازی زبانی و امحاء زبان‌های قومی و تباری است، ما شاهد تشدید مقاومت در برابر آن هم هستیم و گاهی این مقاومت‌ها حالت رادیکال و پرخاشگرانه و ضدیت با زبان رسمی کشور به‌خود می‌گیرد. از این‌رو بنده معتقدم زبان فارسی زمانی به‌عنوان یک زبان ملی و میزبان مورد پذیرش عمومی واقع خواهد شد که زبان‌های مادری مناطق مختلف کشور مورد احترام و تکریم واقع و به‌رسمیت شناخته شوند و رفیق و قرین زبان فارسی باشند، در غیر این‌صورت رویکرد اکثریت مردم مناطقی که به زبان‌های قومی خاص خود تکلم می‌کنند نسبت به زبان فارسی مانند نگاه یک میزبان به میهمان ناخوانده خواهد بود که هرآن در پی فرصتی برای دفع مزاحمت او خواهند بود. به‌طور مشخص، چه کسانی حقوق زبان مادری را تضییع می‌کنند؟ اشخاصی که مانع از عملیاتی‌شدن ظرفیت‌های موجود در قانون اساسی در رابطه با حقوق اقوام و بویژه حقوق مربوط به استفاده از زبان مادری می‌شوند، در سه گروه عمده دسته بندی می‌شوند: گروه اول شامل اشخاصی است که عنادی نسبت به سایر زبان‌ها ندارند اما تنها راه و روش رسیدن به تفاهم، انسجام و وحدت ملی و دفع پیشگیری از خطرات و تهدیدات منتهی به تجزیه کشور را تنها در گرو وحدت زبانی آن هم زبان فارسی می‌دانند. در میان این گروه حتی افرادی هم حضور دارند که زبان مادری آن‌ها زبان غیر فارسی است. گروه دوم شامل کسانی است که خود و تبارشان فارسی زبان‌اند و به‌شدت نسبت به سایر زبان‌ها از جمله زبان ترکی حساسیت منفی دارند و با رویکرد انحصارطلبانه در مقام تحمیل وحدت زبانی هستند. گروه سوم کسانی هستند که با پرخاش‌گری و نفی زبان رسمی کشور و اتخاذ مواضع رادیکال و یا بعضا دستاویز قرار دادن زبان مادری برای تبلیغ منویات شوم خود و کوبیدن بر طبل جدائی‌طلبی، بر نفی زبان فارسی و دفاع از زبان‌های قومی دامن می‌زنند. در واقع می‌توان گفت که پیدایش این گروه نتیجه نادیده گرفته‌شدن مطالبات و حقوق فطری و قانونی اقوام ایرانی توسط دو گروه قبلی است. همچنان که تقویت و حقانیت رویکرد دو گروه قبلی در میان بعضی از اقشار جامعه نیز کم و بیش نتیجه رفتارهای افراطی و تندروی های این گروه است. تا جائی که ما اطلاع داریم شما در مجلس‌های ششم و هفتم طرح‌هائی را برای اجرائی شدن اصل 15 قانون اساسی ارائه دادید، فرجام آن چه شد و چرا رای نیاورد؟ شاخص‌ترین مخالفین این طرح‌ها چه کسانی بودند؟ بله همین‌طور است. یک بار به‌اتفاق یکی از همکاران در مجلس ششم چنین طرحی را ارائه کردیم که متاسفانه علی‌رغم شعارهائی که دوستان اصلاح‌طلب داده بودند این طرح در صحن علنی کمتر از 50 رای موافق را از آن خود کرد. دو نفر در این مجلس آشکارا و سرسختانه علیه این طرح جوسازی می‌کردند یکی آقای حداد عادل و دیگری هم آقای مجید انصاری بود. البته قربانی نماینده وقت قوچان هم با توصیه خودم به‌عنوان مخالف طرح ثبت نام کرد. دلیل توصیه من به او هم این بود که وی با هرچه مخالفت می‌کرد رای می‌آورد. مضافا بر این که با مخالفت او من هم فرصت می‌یافتم به دفاع از طرح بپردازم. اما چون آقای حداد عادل و چند نفر دیگر به نیت من پی برده بودند مانع از سخن گفتن او بعنوان مخالف شدند. در مجلس هفتم هم مشابه همین طرح ارائه شد که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با به‌دست آوردن 19 رای از 23 رای به تصویب رسید اما در صحن علنی که آن‌زمان ریاستش با حداد عادل بود کمتر از 80 رای را به‌دست آورد و باز تصویب نشد. از منظر حقوقی، جلوگیری از آموزش زبان مادری توسط اقوام مسلط در کشورهای مختلف، چقدر مجرمانه است؟ آیا امکان پیگرد حقوقی وجود دارد؟ با توجه به این که هر سیاست منتهی به نابودی زبان‌های قومی مختلف در یک کشور به منزله نابودی فرهنگ و هویت و الینه‌شدن آن اقوام محسوب می‌شود، از یک منظر می‌توان چنین سیاستی را نوعی جنایت علیه حقوق بشر به شمار آورد. شیوه مقابله با چنین سیاست‌هائی به قانون اساسی و قوانین موضوعه کشورهای مختلف بستگی دارد و در بسیاری از کشورهای توسعه یافته؛ هرگونه برخورد و رفتارهای نژادپرستانه و جنایت علیه حقوق بشر، جرم تلقی می‌شود و مجازات‌های سنگینی برای آن در نظر گرفته شده است. در قوانین ایران چطور؟ در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول مختلفی وجود دارد که ناظر به دفاع از حقوق همه اقوام و پیشگیری از هرگونه رفتارهای نژادپرستانه می‌باشد. به عنوان مثال اصل 19 این قانون مقرر می‌دارد: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود». بر این اساس و با توجه به این که یکی از مهمترین این حقوق، حقوق فرهنگی و زبانی است، لاجرم اقوام مسلط باید از حقوق یکسانی از جمله در حوزه فرهنگ و زبان و ادبیات برخوردار شوند. همچنین بند 9 اصل سوم قانون اساسی را مکلف به رفع هرگونه تبعیضات ناروا را و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی را کرده است. و نیز در اصل 20 همین قانون اساسی تاکید شده است که «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند». به همین دلیل اصل 15 قانون اساسی هم با این که مقرر می دارد: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد"، اما بلافاصله در پی آن تصریح می کند که: "استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». با وجود این قبیل اصول شفاف و صریح در قانون اساسی، کسانی که مانع از عملیاتی‌شدن این اصول شده و آشکارا با آن مخالفت می‌کنند علاوه بر این که عدم و اعتقاد و التزام خود به قانون اساسی را اثبات می‌کنند و نشان می‌دهند که اساسا صلاحیت حضور در ارکان قدرت و نهادهای همه جمهوری اسلامی ایران را ندارند، بلکه مرتکب جرم نیز می‌شوند و قابل پیگرد قضائی هم هستند زیرا در قانون مجازات اسلامی آمده است: «هر یک از مقامات و مأمورین وابسته به نهادها و دستگاههای حکومتی‌که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون‌اساسی جمهوری اسلامی ایران محروم نماید به مجازات های مقرر در این قانون محکوم خواهد شد.» در این صورت مخالفت شورای عالی انقلاب فرهنگی با تدریس زبان های قومی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این مخالفت نه تنها هیچ‌گونه وجاهت قانونی، شرعی و عقلانی ندارد بلکه با توجه به پاسخ قبلی دقیقا مقابله با قانون اساسی تلقی می‌شود و صلاحیت این شورا را با تردید جدی مواجه می‌سازد. امروزه در دنیا، افزون بر متون حقوقی متعدد درباره حقوق اقلیت‌ها، اعلامیه جهانی حقوق زبانی، مصوب و مورد امضای کشورهای جهان قرار گرفته است. چگونه می‌توان اعلامیه جهانی حقوق زبانی را در همه دنیا بخصوص کشورهایی که دارای تنوع زبانی گسترده هستند، پیاده و اجرا کرد؟ مادامی که جمهوری اسلامی به اعلامیه مورد اشاره شما ملحق نشده است، مفاد آن برای این کشور الزام‌آور نیست. برخی‌ها، آموزش زبان مادری و پیگیری تحقق این حق را با مخاطرات امنیت ملی و مرزی، پیوند می‌دهند، آیا واقعا آموزش به زبان مادری، توسط گروه‌های قومی در درون یک کشور، امنیت کشورها را به خطر می‌اندازد؟ این گونه توهمات زائیده تراوشات ذهنی همان گروهی است که پیش از این وصفش رفت. اتفاقا حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور در گرو ایجاد وحدت، انسجام و تفاهم ملی و گسترش رضایتمندی عمومی و ایجاد انگیزش برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی است. از این‌رو وقتی که در سرزمینی مانند ایران، اقوام مختلف از حقوق کامل خود برخوردار بوده و از سوی دولت و هموطنان خود مورد احترام واقع می‌شوند و به‌صورت مشاعی نسبت به کل این سرزمین و ثروت‌های خدادادی آن احساس تعلق و تملک می‌کنند، کدام عاقلی در حتی در مخیله خود هم جداشدن از این سرزمین مشاعی را پرورش می‌دهد؟ تا چه رسد به این که در عمل در مقام به مخاطره انداختن امنیت و تمامیت ارضی آن برآید!؟ اما عکس آن صادق است؛ وقتی که یک قوم تحت سلطه از جهات مختلف با تبعیض و کمبود مواجه باشد و از حیث هویت خود احساس خطر کند در این صورت به فکر چاره اندیشی و مقابله با کسانی خواهد افتاد که مسبب ایجاد وضعیت موجود هستند و فرجام آن گرایش به همان دغدغه‌هائی است که در پرسش شما عنوان شد. بسیاری از زبان‌های مادری در جهان در حال نابودی هستند برای حفظ و ارتقای زبان‌های مادری چه باید کرد؟ راهکار شما چیست؟ دولت‌ها و روشنفکران جوامع در این باره چه وظایفی دارند؟ به نظر می‌رسد نهاد روشنفکری ما نسبت به این مساله، بی‌توجه است، چرا؟ اعلام یک روز به‌عنوان روز جهانی زبان مادری از سوی سازمان ملل، تصویب قوانین بین‌المللی برای جلوگیری از محو زبان ها توسط دولت‌ها، ایجاد و گسترش نهادهای مدنی و کمپین‌ها حمایت نظری و عملی از زبان مادری و بیش از همه مقاومت صاحبان چنین زبان‌هائی در برابر نابودکنندگان آن و بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های داخلی و بین‌المللی برای حفظ زبان‌هائی که در حال از بین رفتن است، از جمله راهکارهای موجود برای جلوگیری از وقوع چنین پدیده تاثرانگیزی است. در جمهوری اسلامی نیز استفاده از همه ظرفیت‌های قانونی و استمداد از نخبگان جامعه و تلاش برای اجرائی شدن کامل اصل 15 قانون اساسی می‌تواند مانع از بروز چنین بلیّه و فاجعه‌ای دستکم برای زبان‌های مسلط شود. برخی آموزش زبان مادری را «توطئه» و «مقوله‌ای وارداتی از غرب» می دانند. این سخن چه بنیاد منطقی دارد؟ آیا زبان مادری چگونه می‌تواند با توهم تجزیه پیوند یابد؟ قبلا اشاره کردم این توهم ناشی از اندیشه‌ای است که وحدت ملی را ملازم یا وحدت زبانی می‌داند. در حالی که از دیرباز همین تنوع قومی و زبانی در کشور ما وجود داشته و اتفاقا غالبا نیز همین اقوام بوده‌اند که از مرزها و تمامیت این سرزمین پاسداری کرده‌اند. البته این واقعیت را هم نباید از نظر دور داشت که گاهی افرادی که دفاع از اقوام و زبان مادری را دست‌مایه مبارزات خود با جمهوری اسلامی قرار داده و بر طبل جدائی‌طلبی می‌کوبند در شکل گیری چنین اندیشه‌ای سهم موثری داشته‌اند. فعالان فرهنگی بخصوص فعالان حقوق زبانی، برای تحقق حقوق زبانی قومیت‌ها چه باید بکنند؟ چگونه می‌توان از یک سو با نهاد قدرت و از سوی دیگر با مخالفان، به تعامل و گفتگو نشست؟ فعالان حقوقی و زبانی باید در سامان دادن به جهت‌گیری‌ها و شیوه صحیح و مسالمت‌آمیز طرح مطالبات قومی بکوشند و ضمن و اعلام برائت نسبت به جدائی‌طلبان از ظرفیت‌های موجود در میان روشنفکران و نخبگان فارسی زبان و رفع سوءتفاهماتی که منجر به وحشت مسئولان و روشنفکران مخالف آزاد و رسمی‌شدن تنوع زبانی است تلاش نمایند و از هرگونه اظهارنظر تفرقه‌افکنانه میان فارسی‌زبانان و سایر زبان‌ها جدا خودداری نمایند. تشکیل نهادهای مدنی و برگزاری مناظره‌ها میان موافقان و مخالفان تنوع زبانی و مذاکره با صاحبان قدرت با هدف توجیه آنان از جمله راه‌کارهائی است که باید مدنظر فعالان حقوق زبانی قرار گیرد. برخی اعتقاد دارند، روز جهانی زبان مادری اساسا ربطی به کشور ما ندارد. با توجه به تنوع زبانی موجود در ایران، این ادعا چرا نادرست است؟ البته در برابر آن، بسیاری از این روز جهانی استقبال می‌کنند. پارسال یکی از نماینده‌های مجلس پیشنهاد کرده بود روز جهانی زبان مادری در تقویم کشورمان درج شود. نظر شما در این باره چیست؟ وقتی که در تقویم کشورمان به هر رتب و یابسی اشاره شده است، چرا از این روز مهم اسمی نیاید؟ با توجه به شعارهائی که دولت روحانی و ماموریتی که به عهده آقای یونسی گذاشته شده، اگر این دولت در شعارهای خود صادق باشد از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد درج روز جهانی زبان مادری در تقویم رسمی کشور حداقل کاری است که در این زمینه می‌توانند انجام دهند. امروزه در دنیا، رشته حقوق زبانی، به عنوان شاخه‌ای از نسل اول و دوم حقوق بشر شناخته شده و به مثابه یک علم، تدریس و تحقیق می‌شود. بنیادهای حقوقی آموزش زبان مادری در حقوق بین‌الملل و حقوق بشر کدامند؟ آیا به نظر شما، با توجه به تنوع گسترده زبانی در ایران، نیازی نیست که در دانشکده‌های حقوق، رشته‌ای بنام زبان مادری تدریس شود؟ در قانون اساسی تدریس زبان اقوام تا مقطع مدرسه مورد تصریح قرار گرفته است. ارامنه نیز مدارس خاص خود را دارند و با زبان و ادبیات خود تدریس می‌کنند. البته در کنار تدریس در مدارس، اختصاص چند واحد اختیاری تدریس زبان‌های مسلط ایرانی در دانشگاه‌ها مانند زبان‌های فرانسوی و غیره مفید است و دولت از این طریق هم به میزان استقبال از زبان های مورد نظر پی می برد و هم رضایتمندی بعضی از گروه‌های اجتماعی را فراهم می‌سازد و هم می‌تواند مطابق با سیاست‌های جمهوری اسلامی به آنچه که تدریس خواهد شد جهت و سامان دهد. مساله زبان مادری بلاخره چگونه باید اجرایی شود؟ آیا نیاز به مصوبه مجلس دارد؟ یا نظام آموزشی کشور می‌تواند به‌صورت جداگانه به امر آموزش زبان مادری در مدارس اقدام کند و نیازی به مجوز مجلس ندارد؟ استفاده از زبان مادری نیاز به مجوز ندارد و از حقوق فطری و ملی و ابتدائی‌ترین حقوق انسانی و آزادی‌های مشروع است که به موجب اصل نهم قانون اساسی هیچ‏ مقامی‏ حق‏ ندارد به‏ نام‏ حفظ استقلال‏ و تمامیت‏ ارضی‏ کشور آن‌را، هر چند با وضع قوانین‏ و مقررات‏، از مردم سلب‏ کند. با این حال اجرائی شدن اصول قانون اساسی از جمله اصل 15 این قانون و تدریس زبان و ادبیات اقوام مختلف در مدارس دولتی به‌دلیل سلطه دولت بر آن نیازمند قانون است هرچند که از نظر بنده آموزش این زبان‌ها در موسسات خصوصی هیچ نیازی به مصوبه مجلس ندارد. دولت برای اجرای این وعده قانونی، ممکن است با مخالفت گروه‌های افراطی ولی پرنفوذ ناسیونالیستی شود. چه رویکردی باید در برابر این مخالفت ها اتخاذ شود؟ نخبگان قومی و حقوق‌دانان می‌ترسند امکان دارد این مخالفت‌ها، حتی باعث عدم تحقق این حق قانونی و دینی شود. این قبیل مخالفت ها منحصر به اجرای اصل 15 قانون اساسی نیست و شامل موارد دیگری هم می‌شود که قانون اساسی آنرا محترم شمرده است. بنابراین دولت و در راس آن رئیس جمهور به‌جای توجه به این گونه نغمه‌های ناساز باید به سوگند و تعهدات قانونی خود عمل کند که اگر چنین شود از عقبه‌ای بنام حمایت مردمی هم برخوردار خواهد شد. روحانی در کنار وعده قانونی آموزش زبان مادری، وعده تاسیس فرهنگستان زبان ترکی آذربایجانی را به مردم آذربایجان داده است. تاسیس فرهنگستان چه تاثیری در روند تحقق حقوق زبانی آذربایجانی ها خواهد داشت و برعکس، آموزش زبان مادری در مدارس چقدر می تواند در غنا و توسعه این فرهنگستان باشد؟ روحانی شعارهائی داده است که اجرائی شدن آن به مجریان و متولیانی نیازمند است که هم معتقد به شعارهای مطرح شده باشند و هم از توان و عزم و جسارت لازم برای اجرائی کردن آن برخوردار باشند. بنده هنوز با چنین مجریان و متولیانی روبرو نشده‌ام و بعید می‌دانم که بخشی از این وعده‌ها و شعارها آنگونه که مردم می‌خواهند جامه عمل بپوشد و فرجام آن منتهی به تکرار همان سخن نخ‌نمائی خواهد شد که سال‌های متمادی شنیده‌ایم: «نمی‌گذارند و نگذاشتند»! به هر روی ایجاد فرهنگستان برای ساماندهی تدریس و آموزش و معرفی یک زبان بسیار ضروری است. به عنوان آخرین پرسش لطفا توضیح دهید که منظور اصل 15 قانون اساسی آیا آموزش به زبان اقوام است یا آموزش زبان اقوام؟ اگر این اصل را در کنار اصول 19 و 20 قانون اساسی مورد توجه قرار دهیم؛ در کنار آموزش زبان فارسی، هم آموزش به زبان اقوام و هم آموزش زبان اقوام مدنظر قانون گذار بوده و از حقوق اقوام و تبارهای مختلف ایرانی محسوب می شود.