چه موقع همسر بهعنوان شریک زندگی به معنای «امْرَأَةٌ» یا «زوجة» یا «صَاحِبَةٌ» یا «أَهْل» خواهد بود؟
«امْرَأَةٌ و زوجة»
تعریف زوجة: هرگاه روابط زن با مرد در حیات زناشویی بر اساس توافق، محبت و تفاهم باشد خداوند از این نوع رابطه به زوجه تعبیر نموده است.
تعریف امْرَأَةٌ: هرگاه رابطۀ زن با مرد بر عدم تفاهم فکری و وجود مشکلات وخلأ فیمابین و کدورت و یا نبود مرد در قید حیات بنا شده باشد، قرآن برای زن واژۀ امْرَأَةٌ را بهکار برده است.
از آنجا که عیان است زوجیت در نهاد و ذات کل موجودات نهفته است؛ قال الله تبارک وتعالی: «وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» ﴿الذاريات: ٤٩﴾ وبدین معناست سازش و تفاهم از اولویات حیات دو موجود همجنس است و انسان هم از این قانون مستثنا نیست. بشریت با خلقت آدم و حواء و جعل خلافت آنها بر روی کرۀ خاکی، حیات را با تفاهم و توافق بنا نهادند و حتّی پایان رسالت و نبوّت پیامبر گرامی هم در نوع رفتار همسرانش با وی بر اساس محبت و تفاهم و معنای خاصّ«زوجة» پایان یافت. آنجا که خداوند نسبت به آدم علیه السلام میفرماید: « وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» ﴿البقرة: ٣٥﴾
یعنی بین آدم و حواء هیچگونه کدورت و ناسازگاری فکری و زناشویی نبوده است، ورنه از واژۀ «زوجه» استفاده نمیشد، همچنانکه در کل قرآن نه اینکه حتی یک بار هم کلمۀ امْرَأَةٌ برای همسر آدم ذکر نشده بلکه واژۀ «نساء» هم اشاره نشده است و این قاعدۀ قرآنی در مورد پیامبر خاتم (صلّی الله علیه وسلّم) با اندکی تفاوت صدق میکند؛ از آنجا که تفاهم فکری و سازگاری و صفا و محبّت در بیت رسول گرامی نهفته بوده است؛ خداوند متعال همسران پیامبر گرامی را در قرآن جز در دو مورد خاصّ که با کلمۀ «نساء» آنهم چنانچه در صورت بروز عمل ناروا و یا تشابه به زنان غیر و طلاق که در خور وصف آنان نیست، از جمله آیات ۳۰ و۳۲ احزاب و آیۀ ۱ طلاق، بقیه را با کلمۀ «أزواج» جمع «زوجة» خطاب فرموده است.
آیات خطاب به همسران پیامبر با واژۀ «أزواج»: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا» ﴿الأحزاب: ٢٨﴾
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ » ﴿الأحزاب:50﴾
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» ﴿الأحزاب: ٥٩﴾
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» ﴿التحريم: ١﴾
«وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا» ﴿التحريم: 3)
و آخرین آیه در وصف زنان پیامبر وخطاب آنان با واژۀ «أَزْوَاج» بهعنوان مادران مؤمنان از جمله: «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ »﴿الأحزاب: ١٢﴾ از دلایل اثبات این مدّعاست.
و یا در وصف زنان بهشتی که دارای صفات «الزوجة» نسبت به همسرانشان میباشند در چندین آیات باز با واژۀ «أَزْوَاج» آنان را خطاب فرموده است: «وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» ﴿البقرة: ٢٥﴾، و آل عمران ۱۵ و النّساء ۵۷ و الرّعد ۲۳ ، و.. الی قال الله تعالی: «هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ» ﴿يس: ٥٦﴾
«اِمرَأة»
قرآن میفرماید: «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا»﴿النساء: ١٢٨﴾؛ اگر زنی از ناسازگاری و اعراض شوهرش بیم داشت. لذا رجل یا مرد در این حالت که در فضای منزل اختلاف و عداوت حاکم است «بَعْل» و همسر یا زن «امْرَأَةٌ» نامیده شده نه «زَوْجَة».
و یا در خصوص ساره همسر ابراهیم (علیه السلام) که دارای مشکل نازایی و انجاب است؛ باز خداوند در کلامش او را «امْرَأَت» خطاب میکند نه «زوجة». قال الله تعالی: «وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ» ﴿هود: ٧١﴾ و در ادامه: «وَهَٰذَا بَعْلِي شَيْخًا» زیرا گویا عدم نبود فرزند در قرون گذشته هم یکنوع کمبود و سبب ایجاد مشاکل و کدورت مابین زن و شوهر بوده؛ همچنانکه در قرآن در مورد حضرت زکریا با همسرش در آیات سورۀ مریم و الأنبیاء به وضوح بیان شده است:
خداوند متعال میفرماید: وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿مريم: ٥﴾
قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿مريم: ٨﴾
(پروردگارا!) من از بستگانم بعد از خود بیمناکم (چرا که در ایشان شایستگی و بایستگی به دست گرفتن کار و بار دین را نمیبینم) و همسرم هم از اوّل نازا بوده است؛ پس از فضل خویش جانشینی به من ببخش.
(زکریّا) گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود با این که همسرم نازا است و من نیز به غایتِ پیری رسیدهام و افتاده و فرتوت شدهام؟
لذا در آیۀ فوق حضرت زکریا نفرموده: وَكَانَتِ زوجتِي عَاقِرًا بلکه گفته «وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا» و این بیانگر این است که به سبب عدم انجاب مابین زکریا و همسرش پارهای مشکلات و کدورت وجود داشته و با دعای زکریا و اجابت از سوی خداوند وهاب ، عارضه و نقصان نازایی همسرش رفع میگردد و خطاب خداوند در قرآن هم نسبت به همسر زکریا بعد از حامله شدن وی به یحیی از لفظ «إمْرَأة» به «زَوْجَة» تغییر مییابد و فضای کدورت فیمابین به محبّت و تفاهم منجر میگردد. خداوند متعال میفرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ» ﴿الأنبياء: ٩٠﴾ واژۀ «أَصْلَحْنَا» در این آیه، بهمعنای رفع نازایی است نه اینکه اصلاح فکر و اعتقاد همسر زکریا؛ زیرا زکریا از خداوند تمنای فرزند کرد نه اصلاح همسر به معنای اصلاح عقیده وباور و این بدین معناست که همسرش به رسالت وی معتقد بوده است.
و یا اینکه خداوند در خصوص عدم توافق فکری و اعتقادی مابین مرد و زن ، باز در خطاب به زن با لفظ و کلمۀ «إمْرَأة» نه «زَوْجَة» اشاره فرموده و این چنین مثال آورده است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ* وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» ﴿التحريم: ١٠- 11﴾
از آنجا که در مثال اول همسران دو پیامبر خدا یعنی نوح و لوط هر دو کافر بودند و در مثال دوم به همسر فرعون یعنی آسیه که مؤمن بوده اشاره دارد و چون در هر دو مثال فوق اختلاف فکری و عقیدهای مابین آنها محرز است و خواه ناخواه عدم رابطۀ فکری سبب تضعیف محبّت و بنیان خانواده خواهد بود؛ لذا اسلوب قرآن هم منطبق با ذکر «امْرَأَتَ» است.
جا دارد به شگفتی اعجابانگیز دیگری از اسلوب قرآن در این باب اشاره کنیم و آن نص آیۀ ۳۵ از سورۀ آل عمران است: إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿آل عمران: ٣٥﴾
بهرغم اینکه عمران مردی صالح و مؤمن و همسرش یعنی مادر مریم عذراء زنی مسلم و مؤمن بوده و قبلاً هم بچهدار شده و گویا فوت شده (با اشاره به ماجرای ولادت حضرت عیسی که قرآن از زبان مردم به مریم میگویند: «يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا» ﴿مريم: ٢٨﴾ و هیچگونه کدورت فکری هم لحاظ نشده، باز چرا خداوند برای همسر عمران لفظ یا کلمۀ «امْرَأَتُ» را در قرآن ذکر نموده است؟ و نفرموده است: «إِذْ قَالَتْ زَوْجَةُ عِمْرَانَ»
آنچه که از نص آیه استنباط میشود این است زمانی که همسر عمران برای فرزند نامعلومش (پسر یا دختر) به امید پسر بودن دعا میکند؛ دقیقاً به مریم حامله بوده و شوهرش عمران فوت کرده است یعنی رابطۀ زوجیت و عاطفی و فکری بین عمران و همسرش قطع شده و لذا ذکر زَوْجَةُ منطبق با اسلوب و معانی قرآن نبوده و بدین سبب باز مستلزم ذکر لفظ «امْرَأَتُ» است و یا عکس آن خداوند چگونه ابی لهب را ضمن موافقت فکری و اعتقادی با همسرش «ام جمیل» ولی عدم هرگونه خیر و صلاح و وجود مشکلات عدیدۀ فراوان و نبود رابطۀ عاطفی در آن بیت، اینچنین حیات آنان را در دنیا و آخرت مفتضحانه توصیف میکند و بهجای «زَوجَتُهُ»، در آیۀ «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» ﴿المسد: ٤﴾ باز واژۀ «امْرَأَتُهُ» را ذکر نموده است.
«صَاحِبَة و أهْل»
تعریف صَاحِبَة: اگرچه در زبان عرب و همچنین در قرآن کریم «صاحب» با لفظ مذکر به معنی همراه بودن در حضر: «يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ» و رفیق در سفر (همسفر): «ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» و یا زیستن موقت در شکم ماهی « وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ » و در بعضی تفاسیر هم به همسر و زوجه هم اشاره شده، ولی در کلام الله متعال «صَاحِبَة» به معنی زن یا جنس مؤنّثی که هر گونه رابطۀ جنسی یا فکری با او منتفی یا قطع شده باشد، معنی میگردد. مثلاً آنجا که خداوند در آیۀ ٣٦ سورۀ عبس درباب روز قیامت میفرماید: «وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ» و نیز «وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ» ﴿المعارج: ١٢﴾ روزی (قیامت) که انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندش میگریزد و از شدت آنروز آنان را رها نموده و فقط در فکر نجات خود است؛ یعنی در آن روز هر گونه قرابت و خویشاوندی و رابطۀ زوجیت و قرارداد عقد و زواج (به مثابۀ روابط دنیوی) قطع و منتفی است و بدین علت از بهکارگیری «إمرأت و زوجة و أهل» صرف نظر و کلمۀ «صَاحِبَة» به معنی همراه و رفیق سفر را ذکر نموده است یا اینکه ایام برزخی و بعث و محاسبه، سیر و روندی گذرا و سریع و بدون تعلق خاطر و هرگونه وابستگی میان مرد و زن بوده و آنرا به صاحبه تشبیه نموده است و یا آنجا که قرآن کلمۀ «صَاحِبَة» را با ذات منزهش بکار برده و میفرماید: بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿الأنعام: ١٠١﴾ تا اینکه الله متعال اعلان نماید همچنانکه ذات اقدسش در همه حال منزه از هرگونه شریک و رابطۀ فکری یا جنسی با هرمخلوقی است، به قرینۀ آن انسان هم در آن برهه از زمان که ایام برزخی و بعث و نشر است بدون تعلق و بینیاز به ناهمجنس و نیازهای جنسی است؛ لذا از جنس مؤنث (زن) به صَاحِبَةٌ تعبیر نموده است؛ همچنانکه در سورۀ الإسراء آیۀ ۴۳ میفرماید:« سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا» ﴿الإسراء: ٤٣﴾، در مقام منزه بودن خود از همسر و فرزند از کلمۀ صَاحِبَةٌ استفاده شده و میفرماید: «وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا»؛ و اینکه شأن و عظمت پروردگارمان بس عظیم و بلند است که هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است!
«أهل»
تعریف أهل: آنگاه که برای مرد در حال و آینده سبب منزلت و جایگاه ویژه و مأمن آرامش و سکینت و محبوبیت خاصّ و یا مصدر مهر و حنان و محلّ تقدیر و احترام باشد و خداوند متعال در آخرین کتابش برخورداری زن از این نوع ویژگی به مفهوم اهل که مطلوب مردان هم بوده است، گاهی بهعنوان وجه تمایز رجال صاحب منزلت و منصب، آنان را به اهل نسبت داده است. مثلاً نبیّ اکرم (ص) سال سوّم هجری در مدینه، صبحگاهان از بیت حضرت عایشه صدیقه (رضیالله عنها) خارج و با یارانش به طرف اُحد عزیمت مینماید و او را با اهل بیتش میستاید و این چنین میفرماید: «وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» ﴿آل عمران: ١٢١﴾ و یا آنجا که حضرت موسی شب هنگام در برگشت به مصر در حالیکه فقط همسرش با وی است او را با صیغۀ جمع «امْكُثُوا» در آیۀ سورۀ طه: «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى» مورد اکرام و احترام (نهایت تقدیر و احترام) خطاب نموده و بدین معنا در این وادی برهوت و وحشتناک همسرش به مثابۀ تمام خانوادۀ موسی است. در سورۀ هود از زبان حضرت نوح میفرماید: «وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿٤٥﴾ قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» ﴿هود: ٤٦﴾ بدین معنا حضرت نوح(علیهالسلام) برای نجات فرزندش به منزلت و جایگاه و اهلیت خانوادۀ نبوّت خود به درگاه خداوند متوسل میشود؛ ولی پروردگار ضمن منتفی بودن او را با «إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ» سرزنش میفرماید و یا آنگاه که قرآن از زبان همسر عزیز مصر در آیۀ 25 سورۀ یوسف برای اثبات تودّد و علاقۀ خود به همسرش و نفی اتهام مراوده، این چنین میفرماید: «قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» همسر عزیز مصر که از کسب رضایت حضرت یوسف ناامید میشود جهت تنبیه او، به منزلت و جایگاه خانوادگیاش متوسل میشود؛ بدین ترتیب اهل ولو اینکه در زبان عرب به زن هم گفته میشود ولی معنای اصیل اهل، به جایگاه و منزلت ویژهای گفته میشود که توسط هیچ یک از اعضای آن خانواده یا فکر مورد خدشه و تزلزل قرار نگیرد.
نظرات
مهمان
17 آذر 1403 - 11:57سلام و درود چرا نویسندهی محترم به این دو آیه نپرداخته است؟ 1. قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ﴿هود: ٧٣﴾؛ گفتند: آیا از کار خدا شگفت میکنی؟ ای اهل بیت (نبوّت)! رحمت و برکات خدا شامل شما است (پس جای تعجّب نیست اگر به شما چیزی عطاء کند که به دیگران عطاء نفرموده باشد). بیگمان خداوند ستوده (در همهی افعال و) بزرگوار (در همهی احوال) است. 2. وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿الأحزاب: ٣٣﴾؛ و در خانههای خود بمانید (و جز برای کارهائی که خدا بیرون رفتن برای انجام آنها را اجازه داده است، از خانهها بیرون نروید) و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نکنید (و اندام و وسائل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمائید. خداوند قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد. سؤال اساسی اینجاست که اهل بیت پیامبر علیهالصلوات والبرکات به چه کسانی گفته میشود؟ آیا فقط شامل ازواج النبی یا همان امهاتالمؤمنین است یا دختران و پسران و نوادگان و دامادهای ایشان و قوم و عشیرت و طائفه و... را هم شامل میشود؟ رابطهی آڵ با اهل چیست؟ الی ماشاءالله امروزه در اقصی نقاط جهان اسلام افرادی را داریم که خود را بهعنوان سید و اهل بیت به پیامبر عزیزمان نسبت میدهند! اگر پاسخ دهید ممنون خواهم شد.
عباس سهرابی
18 آذر 1403 - 03:02سلام علیکم: در پاسخ به نظر وپرسش مهمان گرامی خدمت ایشان عارضم از آنجا که موضوع تدبردرلغات چهارگانه فقط به اصل لغات وکاربرد مواضع آنها در قرآن وغیر موجه بودن مترادفات در قرآن مطرح بوده نه اینکه لغات بصورت مرکب چون اهل البیت پرداخته شده است .زیرا در زبان عرب از کلمه مفرد اهل فقط به یک زن تعبیر شده ولی اهل البیت غیر ازجنس مونث به جنس مذکر وحتی به بیش از یک نفر و الی امت و ملت هم اشاره دارد . واما آل و اهل بنابه سیاق مصطلح قرآنی به یک معنا نیستند، آل ۲۶ بار وبا ۸اسماء اشخاص یا اسماء علم مانند( آل ابراهیم آل عمران با آل فرعون راس کفر والی آخر) در قرآن آمده، یعنی صرفنظر از اتفاق در فکر و دین وعقیده ، واین بیانگر آنست که آل مزیت یا اعتباری دینی را تداعی نمی کند از آنجائیکه کلمه اهل البیت فقط دوبار ودر آیاتی که جنابعالی اشاره داشته اید ذکر شده وهردو به اهل دوپیامبر که شامل جنس مذکر ومونث یعنی همسران وذریه آنها وحتی کسانی که در فکر واعتقاد با آنها موافق می باشند اشاره دارد ،زیرا بنابه سیاق اصطلاحات قرآنی ، اهل، مقتضی توافق در منهج وفکر را تبیین می کند .دقیقاً مانند قصه پسر نوح که از آل او بود ولی چون با آیین پدرش مخالف بود خداوند ضمن تذکر به نوح می فرماید 《انه لیس من اهلک》، وقس اهل البیت علی هذا ان شاء الله در مقاله در حال تدوین به صورت مفصل در مورد" آل واهل " توضیح خواهیم داد.
مهمان
18 آذر 1403 - 08:23ممنون از پاسخ کافی و وافیتان. منتظر نوشتارهای بعدی شما خواهم ماند. انشاءالله