به طوری که قاتل به جسد مقتول هم رحم نکرده و آن را مثله کرده و در نهایت سوزانده است...
و فجیعتر از همه از جنایتش فیلمبرداری کرده و بلافاصله برای مادر دختر ارسال کرده است...
چنان که خواندید عبارات سطر به سطر وحشتناکتر میشوند...
انگیزه این قتل چه بوده است؟ چند نفر در آن دخیل هستند؟ آیا همه عوامل ماجرا دستگیر شدهاند؟ در نهایت چند نفر مجازات خواهند شد؟ آیا ممکن است بیش از یک نفر به چوبه اعدام سپرده شوند؟
اینها پرسشهایی است که پاسخ به آنها هنوز زود است...
یقینا انگیزه این جنایت جز مسأله ناموسی و غیرتورزی خام و عشق زودهنگام نمیتواند باشد؛ بیخردی است در این چنین حالتی به دنبال سرنخهای سیاسی یا اقتصادی یا مذهبی بگردیم...
از این دست جنایات هر از چند گاهی در این مرز و بوم رخ داده است و همه ما کم و بیش حکایات تلخ مشابهی را شنیده و خواندهایم...
اما از این که در این شهر کوچک و بیحاشیه، جنایتی به این هولناکی رخ دهد تصورش دشوار است؛
جنایتی که حتی یادآوری آن موی بر اندام سیخ میکند...
کافی است هر صاحب انصافی یک لحظه خود را به جای خانواده مقتول و حتی قاتل قرار دهد تا به عمق فاجعه پی ببرد.
در شهری که در چند دهه گذشته – جز چهارشنبه خونین 30 شهریور 1401 – حتی یک تیر هم در هوا شلیک نشده است...
در شهری که هیچ اختلافی اعم از مذهبی و نژادی و قومی در آن به چشم نمیخورد و مردم در کنار هم راحت و آسوده زندگی میکنند...
در شهری که مردمانش به مدنیت و فرهنگ شهرت دارند... وقوع چنین حادثه دلخراشی واقعا جای تأمل دارد!
راستی یک نوجوان 17 ساله این همه عقده و این حجم خشونت را از کجا آورده و از چه کسی به ارث برده است؟؟
اینجا نه نوار مرزی و کمبرخوردار است و نه منطقه جنگی و زیر فشار...
اینجا رضوانشهر است خاکش چون هوایش لطیف و مردمانش نجیب!
چنین حوادث تلخی نگرانی خانوادهها را نسبت به سرنوشت فرزندانشان دو چندان میکند؛ فرزندانی که دیگر از خانواده و مدرسه و مسجد الگو نمیگیرند؛ تفرجگاه آنان فضای مجازی هزارلایه و شبکههای اجتماعی است که تاکنون به خاطر استفاده بد نسل جوان، مفاسدش بیشتر مزایایش و خیانتش بیشتر از خدمتش بوده است و رهاوردی جز افت شدید تحصیلی و بلوغ زودهنگام و از بین رفتن گفتگو و در نتیجه گسست شدید ارتباطی بین نسلها نداشته است.
اما...
اکنون باید از خود بپرسیم کدام بخش از سیستم در اینجا مختل بوده است و راه را بر چنین جنایتی گشوده است؟؟
کدام نهاد و مؤسسه باید در این زمینه پاسخگو باشند؟
خانواده؟ آموزش؟ فرهنگ؟ دیانت؟
به نظرم همه این نهادها باید پاسخگو باشند و هیچ کدام به تنهایی مقصر و در عین حال مُبرا نیستند...
سلامت روانی جامعه با کار منظم همه این نهادها به دست میآید و اگر یکی از آنها مختل شود، کار بقیه را سخت و احیانا بیاثر میکند...
خانواده بد میتواند تلاشهای آموزش خوب را هدر دهد و آموزش بد میتواند ماحصل دیانت را بیاثر سازد...
بنابراین وقت آن است که:
دست در دست هم دهیم به مهر / میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار همدگر باشيم / تا بمانيم خرم و آزاد
نظرات