مدیریت و رهبری بر خود:
کسی که بر دیگران برتری میجوید، قوی است، لیکن کسی که بر نفس خویش مسلط میشود، از همه قویتر است.(لائوتسه، Lao-tse)
خانم دکتر فریبا لطیفی، مدیر عامل انتشارات« فرا» در مقدمهی کتاب «صفتهای بایستهی یک رهبر» نوشتهی جان ماکسول میگوید: «توسعهی رهبری با خودشناسی آغاز میشود. قبل از آنکه به هدایت دیگران بپردازیم، باید خود را بشناسیم» و چه زیبا گفته است.
مدیر و رهبری که قصد مدیریت و رهبریت اداره، سازمان و جامعهای را دارد، قبل از هر چیز باید توان مدیریت و رهبری خود را به عنوان انسانی که ساختمان وجودیاش، دارای تشکیلات و نظام فوقالعاده پیچیدهای است، داشته باشد، چرا که هم ظرفیت اسلفیت و پستشدن و حتی درجاتی پایینتر از حیوانات را دارد و هم توان صعود بر فراز قلّههای کائنات و هستی تا جایی که مقام و موقعیتاش از ملائک هم بالاتر میرود. کسب توان صعودی مدیریتی و رهبری، لازمهاش شناخت و درک واقعیتهای وجودی خود و داشتن اطلاعات کافی و وافی دربارهی آن و مجهّز شدن به علم و توان شناختی از کارکردهای انسانی خویش است. پس لازم است که ما در مقام مدیر و رهبر قبل از هر چیز و هر اقدامی تلاش نماییم تا نسبت به شناخت خود و تواناییها و ظرفیتهای وجودیمان تسلط یابیم تا با شناخت کاملِ وجود خویش، توانایی، هماهنگی، کنترل و بهکارگیری و هدایت آن را در روند تکاملی شخصیتی خویش کسب نماییم.
دکتر شهریار بهاری، در کتاب انسانشناسی خود، از دو جنبه و مقوله طرق شناخت انسان نام میبرد، که عبارتاند از(بهاری، 1362، ص7ـ5):
1. شناسایی واقعیت و موجودیت سازمانی و ساختمانی و کاراکترهای انسانی.
2. شناخت حقیقت نوعی انسان از نظر رسالت و اصالت و کمال بالقوه و دیگر ارزشهای انسان.
در ادامه میافزاید: «واقعیت وجودی انسان از رهگذر علومی مثل انتروپولوژی، بیولوژی، مرفولوژی، گرافولوژی اناتومی، فیزیولوژی، پاتولوژی، پسیکولوژی و سوسیولوژی مورد پژوهش دانشوران علوم، اطباء، رواشناسان و جامعهشناسان قرار گرفته است. مانند بقراط، بوعلی، پاولف، کلود برنارد، فروید، شارکو، باینسکی، پاسکال، الکسیس کارل، اگوست کنت و ابنخلدون.
و حقیقت نوعی آن از نظر مذاهب و مکاتب یعنی در تلقی اعتقادی و فلسفی بررسی میگردد و آنچه را که انبیاء و اولیاءا... و فلاسفه و عرفا و هنرمندان گفتهاند، به بحث کشیده میشود. مثل مطالبی که انبیاء الهی: ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، محمد(ص) و... همچنین فلاسفه و متفکرانی همچون سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی، بوعلی، سهروردی، ملاصدرا، دکارت، ولتر، روسو، هگل، مارکس، سارتر، الکسیس کارل(فیلسوف و طبیب)، ویکتور هوگو، تولستوی، داستایوسکی و... بیان داشتهاند. یا بینشهایی که در مورد هستی انسان؛ عرفای اهل مجاهده و مکاشفه، بهترین رهروان وادی حیرت، دریافته و برای رهروان امروزی گذاشتهاند، شناسانده میشود؛ مثل: دریافتهای ابن عربی پدر و اعجوبهی عالم عرفان و عطار و مولوی و حافظ، سالکان پاک طریقت که از اعجوبههای روزگار بودهاند و انسان را مظهر تام و تمام جمیع صفات و اسماء الهی و آیینهی تمامنمای حق میدانند.
وجه آدم آینه اسماء کند عکس خود در صورتش پیدا کند
بالاخره آنچه لازمهی انسانشناسی است، بررسی همه جانبهی انسان در ابعاد مختلف میباشد!!
امیلی برونته میگوید: «دنبال حقیقت نگردید، حقیقت در وجود خودتان است».
در این نوشتار نیز سعی خواهد شد تا حقیقت وجودی انسان را از سه جنبه مورد واکاوی و مطالعه قرار دهیم و مدیریت و رهبری آدمی را بر این جنبهها که جزو ذات خود اویند، بررسی نماییم.
انسان
1. جسم (اعضا و جوارح)
2. روح و روان (ذهن و فکر)
3. رفتار (که از هماهنگی و تعامل دو مقولهی فوق ظهور پیدا میکند و شکل میگیرد).
1. جسم و مدیریت بر آن:
جسم انسان که جنبهی مادی و ابزاری دارد، شامل تمامی اعضاء و جوارح وی میشود که به نحوی در هر حرکت و تکاپو و بالاخره گذران زندگی وی نقش دارند و هستی و وجود وی را معنایی خاص میبخشند و نماد انسانی وی را شکل میدهند.
ما در این نوشته به استناد سخن پروردگار و اهمیت و ارزش خاص نزد عرفا، شاعران، اندیشمندان و طبیبان و در کل انسانشناسان، تنها چشم، گوش، دل و زبان آدمی را به عنوان عالیترین نمادهای وجودی وی مورد مطالعه قرار میدهیم.
«أفَلَمْ یسیروُا فیالأرضِ فَتَکُونُ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلونَ بِهآ أوْ ءاذانٌ یسْمَعونَ بِها، فَإنّها لا تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصَّدورِ» (حج/46) «آیا در زمبن به سیر و سفر نپرداختهاند تا ( از دیدن آثار گذشتگان و مشاهدهی ویرانههای کاخهای ستمگران) دلهای به هم رسانند که بدانها (وظیفهی خود را در قبال دعوت حق درک و) فهم کنند و گوشهایی داشته باشند که بدانها (اخبار جباران، ندای وجدان و فرمان یزدان را) بشنوند؟ چرا که این چشمها نسیتند که کور میگردند و بلکه دلهای درون سینهها هستند که نابینا میشوند.»
«وَلَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الْإنسِ، لَهُم قُلوبٌ لا یفقَهونَ بِها وَ لَهُم أعینٌ لا یبصِرونَ بِها وَ لَهُم ءاذانٌ لا یسمعونَ بِها، اولئکَ کَالْأَنعامُ بَلْ هُم أّضَلُّ، أولئِکَ هُمُ الغافِلونَ» (اعراف/179) «ما بسیاری از جنیان و آدمیان را آفریده و (در جهان) پراکنده کردهایم که جایگاه آنان دوزخ و اقامت در آن است. (این بدان خاطر است که) آنان دلهایی دارند که بدانها (آیات رهنمون به کمالات را) نمیفهمند، و چشمهایی دارند که بدانها (نشانههای خداشناسی و یکتاپرستی را) نمیبینند و گوشهایی دارند که بدانها (مواعظ و اندرزهای زندگیساز را) نمیشنوند، اینان (چون از این اعضا چنانکه باید سود نمیجویند و منافع و مضار خود را از هم تشخیص نمیدهند) همسان چهارپایانند و بلکه سرگشتهترند (چرا که چهارپایان از سنن فطرت پا فراتر نمیگذارند ولی اینان راه افراط و تفریط میپویند). اینان واقعاً بیخبر (از صلاح دنیا و آخرت خود) هستند.»
الف) چشم
چشم به عنوان عضو بینایی از مهمترین اعضای جسم انسانی بهشمار میرود. این دوربین فیلمبرداری ظریف و بینظیر دیجیتالی که در کارگاه صنعتی یزدان باریتعالی با دقت و حوصلهی خاصی پرداخت و تولید شده است، اثرگذارترین و با ارزشترین ابزار شناخت و دریافت ذهن بشری است. «زیرا چهار پنجم کل اطلاعاتی که مغز دریافت میکند به وسیلهی چشم است. چشمها آنقدر مهم هستند که حسهای دیگر را تحتالشعاع قرار میدهند. غالباً برای آنکه به چیزی با دقّت گوش کنیم (مثلاً وقتی به قطعهای موسیقی گوش میکنیم) چشمهایمان را میبندیم» (پارکر، 1378، ص4)
چشمها این اندامهای حساس بینایی ما «کروی شکل هستند و در کاسهی چشم یا حدقه جای گرفتهاند، هر کاسهی چشم به وسیلهی استخوانهای جمجمه احاطه شده است و کرهی چشم و ساختارهای دیگر مربوط به آن نظیر ماهیچه، غدد و پوششها را درون خود جای میدهند. این ساختارها، چشم را حرکت میدهند و از آن محافظت میکنند و کمک میکنند تا چشم در بهترین شرایط و وضعیت قرار داشته باشد. قسمت استخوانی کاسهی چشم از بیشترین سطح چشم، به غیر از قسمت جلوی آن محافظت میکند. پلکها که میتوانند جلوی چشم را بپوشانند. وظیفهی محافظت از این قسمت را بر عهده دارند. در سطح داخلی پلکها غشاء ظریف و شفافی به نام ملتحمه وجود دارد که در مواقع لزوم تا قسمت زیرین کرهی چشم امتداد مییابد و آن را کاملاً میپوشاند. ملتحمه مایع لزج و شفافی به نام مخاط تولید میکند که کرهی چشم را مرطوب میسازد. پلکها از چشم در مقابل ذرات شناور گرد و غبار، باد، خراشیده شدن و سایر تماسها محافظت میکنند. آنها همچنین در کنترل مقدار نوری که وارد چشم میشود، نقش دارند. برای مثال در نور زیاد ما چشمهایمان را جمع میکنیم تا با پایین آمدن پلکها جلوی درخشندگی زیاد نور گرفته شود. در لبهی پلکها موهای ظریفی میرویند که مٌژه نامیده میشوند و ذرات گرد و غبار را میگیرند. بالای کاسههای چشم ابروها قرار دارند. ابروها قطرههای باران یا عرق را که از پیشانی سرازیر میشوند، به کنار میرانند تا وارد چشم نشوند.
غدد اشک در اطراف چشم قرار دارند و مایعی تولید میکنند که کرهی چشم را مرطوب و تمیز نگه میدارد و چشم را شستشو میدهد و گرد و خاک و اجسام خارجی را از آن خارج میکند. کرهی چشم به وسیلهی ماهیچههایی که حرکات آن را کنترل میکنند، در جای خود قرار میگیرد. معمولاً حرکات هر دو چشم هماهنگ و واحد است و این هماهنگی از طریق مغز بهوجود میآید.( هالتون، 1380، ص9ـ8)
دیوارهی کرهی چشم [نیز که بخشی از سیستم بینایی ماست] از سه لایه یا بافت تشکیل شده است: صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه
صلبیه قسمت سفید و مرئی چشم را تشکیل میدهد. در جلو چشم، صلبیه به برآمدگی شفافی به نام قرنیه ختم میشود. این قسمت پنجرهی چشم است که نور از طریق آن به درون چشم راه مییابد. دومین لایه که مشیمیه نام دارد، شامل مقدار زیادی رگ خونی است و در جلوی چشم به ناحیهای ماهیچهای به نام عنبیه ختم میشود. این همان قسمت رنگی چشم است که روزنهی به ظاهر سیاه چشم به نام مردمک را احاطه میکند. عنبیه باز و بسته میشود تا مقدار نور وارد شده از طریق مردمک را کنترل کند. عدسی چشم دقیقاً پشت عنبیه قرار گرفته است و ساختاری انعطافپذیر، شفاف و هماندازه و همشکل یک قرص سر دارد، ماهیچههای مشیمیه شکل عدسی چشم را تغییر میدهند تا تصاویر را روی شبکیه متمرکز کند. این لایه تا قسمت پشتی کرهی چشم امتداد دارد و شامل سلولهای حسّاس به نور است که پیامها را از طریق عصب بینایی به مغز منتقل میکنند.
فضای بین قرنیه و عنبیه «محفظهی جلویی» نام دارد. این قسمت از مایعی به نام زلالیه پر شده است. فضای بین عدسی و شبکیه را نیز «محفظهی عقبی» مینامند. این محفظه حاوی مایعی است که هر چند مقدارش از زلالیه بیشتر است، ولی به همان اندازه شفاف است. این مایع زجاجیه نام دارد.( هالتون، همان، ص8)
حال ببینیم که چشم، آن دوربین دیجیتالی حساس فیلمبرداری، با شرحی که از ساختمان پیچیدهی آن رفت، چگونه تصویری حقیقی از اشیاء و طبیعت را برای ما قابل رؤیت و دیدن میکند و ما تقریباً همان چیزی را که در حقیقت وجود دارد، با همان شکل و کیفیت میتوانیم درک نماییم و آیا چشم توان این را دارد که اطلاعات را بدون کم و کاست به سیستم ادراکی ما تقدیم کند یا نه؟ براساس تحقیقاتی که متخصصان بر روی عصب بینایی انجام دادهاند، چنین مینمایاند که نوری که از اشیاء منعکس میشود، از سطح خمیدهی قرنیه وارد چشم میشود و پس از گذشتن از مردمک، به عدسی میرسد. برای اینکه پرتوهای نور روی کانون شبکیه متمرکز شوند، ضخامت عدسی چشم تغییر میکند (عدسی باریک یا پهن میشود). پرتوهای نور، تصویر کوچک و معکوسی روی سلولهای حساس به نور تشکیل میدهند. این تصویر یک تصویر حقیقی نیست، بلکه از مجموعهای از پیامهای عصبی تشکیل شده است که مغز آنها را به صورت یک تصویر قابل رؤیت برای ما تفسیر میکند.
علیرغم سیستم بسیار پیچیده و ظریف و دقیقی که آفریدگار یکتا برای چشم طراحی فرموده است، گاهاً دچار کاستیهایی میشود که یا بر اثر اهمال انسانی یا در اثر شرایط طبیعی، از کارکرد ویژهی خود که همان دیدن اطراف و مشاهدهی حوزهی نگاه آن و کمک در ادراک تصاویر دریافتی است تا حدی باز میماند و به عیوبی همچون: نزدیک بینی، دوربینی، آستیگماتیسم، لوچی و بیماریهایی مثل آماس ملتحمه، تراخم، شبکوری، گلمژه، آب سیاه، رنگکوری (بینایی تک فام، دو فام یا آنومالوپی) و... دچار میگردد.
لذا میطلبد که انسان برای مراقبت از این نعمت خدادادی و بهرهگیری از این عضو با اهمیتی که چهار پنجم کل اطلاعاتی مغز ما را تأمین میکند. کوشش بیشتری معطوف دارد و با مدیریت صحیح بر آن، میزان سوددهی اطلاعات کسب شدهی خود را بالا برد. چرا که هرچند «ما هر روز ظاهراً بدون هیچ کوشش آگاهانهای به اطراف خود مینگریم و به آنچه میبینیم مفهوم میبخشیم. رنگها، شکلها، سایهها، حرکتها، چشمانداز و اختلاف منظر دقیقاً نشانههایی هستند که آنها را چشم دریافت میکند و مغز تفسیر مینماید، اما آنچه را که ما تصوّر میکنیم و میبینیم، همیشه آنچه واقعاً وجود دارد، نیست.( پارکر، همان، ص44)
پس شایسته آن است که در چشم اندازهای دید خود، طوری عقل و علم و تجربه و مدیریت بر آن را دخیل نماییم که از تصورات دریافتی به وسیلهی این عضو، همانی را درک و استنباط نماییم که واقعیت دارد. و چنان مفهومی از تصورات خود کسب نماییم که حافظوار همواره بسُراییم که:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از پس و پیش که من این نکته بیچون و چرا میبینم
اشاره شد که برای مدیریت صحیح بر این عضو جسمانی انسان، لازم است که در حوزههای دید خویش دقت بیشتری مبذول داریم و آنچه که در واقعیت وجودی مناظر چشم ما قرار دارد، در نگاههایمان استنباط نماییم. برای رسیدن به این استنباط صحیح واقعیتها در حوزههای دید، واقف شدن بر کارکرد چشم و برخی از انحرافات این عضو بینایی، لازم و ضروری مینماید. برهمین اساس نظری بر آیهی شریفهی 179آلعمران که ما را بر کارکرد اصلی چشم بیشتر رهنمون خواهد بود بهجا و شایسته میباشد، آنجا که خالق یکتا میفرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِهَا وَ...» در این آیه وقتی از افراد بشر به عنوان موجودی پست و حتی أضلّ از حیوانات یاد میشود یکی از دلایل این طرز تلقی و برداشت از ذات وجودی برخی آدمیان را بهره نگرفتن از چشمان و بصیر نبودن آنها نام میبرد. پس محرز میگردد که یکی از کارهای اصلی و اساسی چشم آدمی، بصیر بودن چشمهاست. بصیر در لغت به معنی بینا، دانا، خبیر و آن منظور از فاعلی مشاهدهگر است که در مشاهدهی خود نوعی زیرکی، دانایی و عقل را دخالت میدهد.
پس کار اصلی چشم بصارت است و این بصارت چنانچه از مفهوم و مغزی قابل اعتماد و ادراک برخوردار نباشد، در واقع چشمان انسانی به نحو احسن مورد استفاده قرار نگرفته است و عدم بهرهبرداری صحیح آدمی را به همانجا خواهد کشاند که در سورهی آلعمران آدرس آن به روشنی ترسیم و بیان شده است.
چشمان آدمی یگانه منبع دریافت تصاویر هستند که نقش بهسزایی در کسب اطلاعات دارند به نحوی که قبلاً نیز اشاره شد چهار پنجم کل اطلاعات دریافتی انسان از طریق چشمها کسب میشود.
خدایی که چشم انسان را دوتا آفرید و به یکی بسنده نکرد، بر نقش عظیم چشمان آدمی در لذتبخشتر کردن زندگی به خوبی واقف بود.
چشمان آدمی ما را در دریافت سادهترین تصاویر تا پیچیدهترین آنها، برقراری ارتباط صمیمی یا خصمانه و ارسال پیامهایی خاص و پیبردن به ویژگیهای ظاهری مخاطب در ارتباطات رو در رو مطالعهی طبیعت، کتاب و... به نحو شایستهای یاری میکنند.
بهرهگیری صحیح و اصولی از این نعمت خدادادی ما را به سعادت و کامیابی و کسب لذت بیشتر از زندگی سوق خواهد داد، پس مدیریت صحیح بر آن به مثابهی فراهم آوردن فضای کسب لذت بیشتر و افزونتر است، وقتی صحبت از مدیریت میشود امور برنامهریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل به ذهن متبادر میشود. پس در مدیریت بر چشم نیز شایسته است با برنامهریزی صحیح و اصولی هرچند وقت یکبار آن را از نظر سلامت چک کرد، در بحث سازماندهی شرایطی فراهم آورد تا تمامی عضلات چشم در چهارچوبی بسیج شوند و در مسیری به خدمت گرفته شوند که در کنار هم و در راستای هدف به نظاره بنشینند و با فرماندهی قاطع، آن را در مسیر تعیینشده هدایت کرد و با ایجاد هماهنگی زمینهی لازم را برای کنترل برخود فراهم آورد.
اما چنانچه در بخشهایی از نحوهی مدیریت بر چشم سستی و اهمال شود ممکن است چشم در مسیرهای انحرافی که تمایل بیشتری نیز به حرکت در این مسیر دارد، قرار بگیرد.
جهت اطلاع بیشتر از انحرافات چشم، یکی از موارد را مشروحاً برمیشماریم:
چشمچرانی
چشمچرانی یا نگاه شهوتآمیز رفتاری انحرافی و غیراخلاقی است که چشم انسان فاعل و کنندهی آن است. این رفتار مضموم چشمی به حدی بر ارتباطات انسانی تأثیرگذار است که غالب ناهنجاریهای اخلاقی جوامع را ناشی از آن میدانند.
قرآن کریم که راهنمای سعادت انسانها و هدایتگر زندگی سالم انسانی است، در این باره چنین اشارهای دارد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (30) وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوْ التَّابِعِینَ غَیرِ أُوْلِی الإِرْبَةِ مِنْ الرِّجَالِ أَوْ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور/31ـ30) یعنی: «(ای پیامبر!) به مردان مؤمن بگو: (آنان مؤظفند که از نگاه به عورت و محل زینت نامحرمان) چشمان خود را فرو گیرند، و عورتهای خویشتن را (با پوشاندن و دوری از پیوند نامشروع) مصون دارند. این کار برای ایشان زیبندهتر و محرمانهتر است. بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است (و سزا و جزای رفتارشان را میدهد).
و به زنان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو گیرند (و چشمچرانی نکنند) و عورتهای خویشتن را (با پوشاندن و دوری از رابطهی نامشروع) مصون دارند و زینت خویش را (همچون سر، سینه، بازو، ساق، گردن، خلخال، گردنبند و بازوبند) نمایان نسازند، مگر آن مقدار (از جمال خلقت، همچون چهره و پنجهی دستها) و آن چیزها (از زینتآلات همچون لباس و انگشتری و سرمه و خضاب) که (طبیعتاً) پیدا میگردد، و چارقد و روسریهای خود را بر یقهها و گریبانهایشان آویزان کنند (تا گردن و اندامهایی که احتمالاً از لابلای چاک پیراهن نمایان میشود، در معرض دید مردم قرار نگیرد) و زینت (اندام یا ابزار) خود را نمودار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان (همکیش) خودشان، کنیزانشان، دنبالهروانی که نیاز جنسی در آنان نیست (از قبیل: افراد مخنث، ابلهان، پیران فرتوت، اشخاص فلج) و کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکردهاند (و چیزی از امور جنسی نمیدانند) و پاهای خود را (به هنگام راه رفتن به زمین) نزنند تا زینتی که پنهانش میدارند (جلب توجه نکند و صدای خلخال پاهایشان به گوش مردن برسد و) دانسته شود. ای مؤمنان! همگی به سوی خدا برگردید (و از مخالفتهایی که در برابر فرمان خدا داشتهاید، توبه کنید) تا رستگار شوید.
ذات یکتا، محدودیتهای ظاهری را که برای آدمی در زمینه پوشش اندام قایل شده است، به جهت حساسیت ویژهای که در چشم این موجود پیچیده طراحی فرمودهاند، میباشد و بدین منظور یکی از طروق برگشتن به سوی رحمت خویش در رعایت پوشش قراردادی قرآنی میداند تا بدین سبب چشمچرانها را از نایل آمدن به ارتزاق یومیه محروم گرداند و عفّت و شرف انسانیت را حفظ و مصون نگه داشته باشد.
حضرت رسول اکرم(ص) چشمچرانی را یک نوع زنا محسوب کرده و چنین فرمودهاند: «مَا مِنْ عُضْوٍ اِلّا وَ لَهُ نصیبٌ مِنَ الزِّنا فَزِنا الْعَینِ اَلنَّظَرُ وَ زِنَاالْفَمِّ الْقُبْلَةَ وَ زِنا الْیدَینِ الَّمسُ» یعنی: «هیچ عضوی نیست مگر آنکه زنایی مناسب خود دارد، زنای چشم نگاه و زنای لب، بوسه و زنای دستها لمس کردن است.»
حضرت موسی(ع) هنگامی که از مصر فرار کرد و به شهر حضرت شعیب آمد و برای دختر شعیب از چاه آب کشید، وقتی که بنا شد طبق درخواست شعیب با راهنمایی دختر به خانهی او بروند، حضرت موسی(ع) حاضر نشد پشت سرِ دخترک راه برود تا مبادا چشم او به اندام آن دختر بیافتد. به همین جهت از او خواهش کرد تا در عقب موسی حرکت کند و او را راهنمایی نماید.( اقتباس از سوره قصص/25)
رسولان یزدان، بهجا به اهمیت نگاه در انحراف انسانی اشاره کرده و همواره آدمی را از این نوع انحراف برحذر داشتهاند، چرا که خود شیطان لعین گفته است؛ نگاه کردن کمان قوی من است و تیری است که هرگز خطا نمیپوید.
شاعر هم نقش نگاه را اینگونه در قالب شعر بیان داشتهاند.
هرکجا محرم شدی چشم از خیانت بازدار
ای بسا محرم که با یک نقطه مجرم میشوی
اصولاً اکثر بیماریهای روحی جوانان از رهگذر چشم آغاز میشود. زیرا چشم میبیند و دل میخواهد و قلب برای بدست آوردن خواستهی خود فعالیت میکند و روح تسخیر میشود و چون کار به جایی نمیرسد و جبر طبیعی این رشته را پاره میکند، همین پاره شدن رشتهی لذت، عامل ایجاد یک عقدهی روانی خواهد و در نتیجه جوان را همه چیز بدبین میکند و روحش را متزلزل میگرداند و شخص روانی بار میآورد.
باباطاهر همدانی زیبا به این مسأله اشاره دارد، آنجا که میسراید؛
زدست دیده و دل هردو فریاد
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
لرد آویبوری میگوید: « روح انسان همانند حوضی است که از آبی صاف و زلال پرشده باشد، اگر این آب را پاکیزه نگه دارد، همیشه از جلوهی آن لذت میبرد و برعکس اگر صفای آن را به کثافت آلوده سازد، خیلی زود از تعفّنش ناراحت میشود» و چشم اولین تیری است که کثافت و ناپاکی را به درون حوض روح و وجود انسانی وارد میکند و این کثافت همچون قارچی سلولهای خود را تکثیر تا اینکه بعد از مدتی تمامی وجود آدمی را آلوده میکند.
کالیس ماریوس فاتح رومی که در تاریخ امپراتوری روم به عظمت و وطندوستی مردم و ملت از آن یاد میشد، در یادداشتی که بعد از مرگش به دست آمد، نقش چشم و نگاه آن را در تغییر مسیر زندگی انسانی که خود شخصاً آن را تجربه کرده است، چنین بازگو میکند: «من در کودکی در قریهای میزیستم، دختری را دیدم و با همان یک نگاه خیانتآمیز عاشق و دلباختهی او شدم و مدتها به امید رسیدن به وصال آن دختر زیبا صبر نمودم ولی بعد از مدتی او را به جواهرفروشی دادند که وی را به رم برد.
من که دلم همیشه به هوای کوی او پر میزد، نتوانستم در قریهی خود بدون وجود او زندگی کنم، به ناچار به رم رفتم و پس از چندی نهضت بردگان به وجود آمد، در آن انقلاب شرکت کردم و رهبر بردگان شدم و همین که در رم قدرت را به دست گرفتم برای آنکه به وصال معشوق خود برسم، به بهانهی بچهگانهای دستور دادم، جواهرفروشها را آورده و گردن آنها را از دم تیغ بگذرانند، بدبختانه معلوم شد که شوهر معشوقهام در میان آن بیچارگان نبوده است!!
دنبال این کار جنایتها، کشتارهای بیرحمانه و سپس لشکرکشیها به کشورهای دیگر نمودم که همهی این جنایتهای غیرانسانی به خاطر وصال آن زن شوهردار بود. سالها گذشت، شبی در اردو بودم سر و صدایی بپا خاست، پس از تحقیق معلوم شد که دو سرباز پست فاحشهای را به سربازخانه آوردهاند. فرمان دادم دو سرباز جوان را فوری کشتند. نوبت به کشتن زن بدکاره رسید، وقتی او را به حضور من آوردند، معلوم شد همان معشوقهی من است که فکر و ذکر و کار و زندگی مرا سالها مصرف عشق ناپاک خود ساخته، در حالیکه او مدتها در آغوش اراذل و افراد پست و سربازهای بیشخصیت و بدبخت بوده است!! که قوهی تخیل من وی را حوری بهشتی در نظرم جلوه داده است.
اینگونه، چشم با چرخشی ناهنگام و نگاهی دزدانه قلب آدمی را نشانه میرود و جنایتهای هولناکی در پی خود میآفریند. پس نگاهداری چشم و مدیریت اصولی برآن، انسان را از بسیاری ناپاکیها و رذالتها بازداشته و مسیر دیده را به طرف حق و حقیقت قرار داده و انسان را به سعادت واقعی میرساند.
حضرت علی(ع) در این زمینه، اشاره باارزشی دارند و میفرماید: «چشمان شما کلید عفاف شماست. این کلید را اگر به نامحرم واگذارید، گنج عفت خویش را از دست دادهاید» و ما میگوییم در صورت پاسداری از آن و تلاش در جهت دستیابی به واقعیتهای وجودی دیدنیها، میتوان گنج زندگی سعادتمند را کشف و آن را در هستی و بودنِ خویش بهکار گرفت.
رالف والدرو امرسون میگوید: «نگاه میتواند همچون یک اسلحهی پُر که به سوی شما نشانه رفته، ترسناک و یا هشداری برای سکوت و یا مانند مشتی توهینآمیز باشد. نگاه همچنین میتواند با انتشار پرتوهای مهربانی آرامش را بر محیط حاکم کند و قلب را سرشار از شادی نماید.»
بِرت دِکِر (Bert Decker 1379) نیز در همین راستا در کتابِ خود «مدیریت فرایند ارتباطات مؤثر» (Hiw To Cimmunicate Effectirely )، ارتباطات چشمی را مهمترین مهارت در مجموعهی ابزارهایی معرفی میکند که انسان برای تأثیرگذاری شخصی در اختیار دارد و مینویسد؛ «چشمهای شما تنها بخش سیستم عصبی مرکزی است که شما را مستقیناً با افراد دیگر مرتبط میکند» و انسانها را به برقراری ارتباط چشمی خوب که چیزی بیش از یک نگاه شتابزده است، در ارتباطات اجتماعی خویش، فرا میخواند.
در این بخش، به منظور نایل آمدن به موفقیت در مدیریت چشمها، بالأخص در زمینه ارتباطات انسانی نکات ظریفی به نقل از دِکر، ذکر خواهیم کرد:
- زمانی که با هیجان وحرارت و اعتماد به نفس با کسی سخن میگوییم معمولاً بیش از 5 الی 10 ثانیه قبل از اینکه نگاهمان را برگیریم به او نگریسته و این مسأله در ارتباطات فردی نُرمی طبیعی است. البته همین روند را باید به موقعیتهای دیگر هم تعمیم داد، یعنی نگاه مخاطب / مخاطبین اگر چه یک نفر یا هزار نفر باشد. به نظر میرسد 5 ثاینه زمانی است که شنونده در ارتباطات فردی احساس راحتی میکند. بنابراین منطقی است که شما انتظار آنها را برآورده نمایید. مشکلی که بیشتر ما در زمانی که احساس فشار میکنیم با آن روبهرو هستیم این است که در زمان گفتوگو به همه چیز چشم میاندازیم، جز مخاطب / مخاطبین خود را در این حالت چشمهای ما اغلب مانند خرگوش ترسیده به هر سو میجهد. این امر پیام عصبی بودن را به مخاطب میرساند و به اعتبار ما لطمه میزند. به طور کلی هر نگاهی به جز نگاه مستیقم به فردی که با او صحبت میکنیم به افزایش این تمایل میافزاید و مخاطب را ناراحت میکند.
- داشتن عادت چشمزدن آهسته نیز میتواند، مشوشکننده باشد و این زمانی است که شما پلکهای خود را به مدت 2 الی 3 روی هم میگذارید. چشم زدن آهسته این پیام را به مخاطب میرساند که: «واقعاً نمیخواهم، اینجا باشم» این عمل اغلب همین حالت را برای شنوندهی شما هم ایجاد میکند و نمیخواهد آنجا باشد.
- با گذشت زمان و عمومی شدن تکنولوژی ارتباطی، احتمال قرار گرفتن شما در مقابل دوربینهای فیلمبرداری بیسار زیاد است، لذا توجه داشته باشید که در این مواقع هیچگاه به طور مستقیم به دوربین خیره نشوید. زیرا بینندگان از طریق دوربین شما را مینگرند، بنابراین بایستی به دوربین به عنوان یک بیننده بنگرید.
- ممکن است در جایگاه سخنران قرار بگیرید، زمانی که برای گروه بزرگی سخنرانی میکنید، زاویهی دید محدودی برای هر فرد وجود دارد، افزایش ارتباط چشمی اهمیت بیشتری خواهد داشت زیرا هنگامی که به یک نفر نگاه میکنید، چندین نفر که در آن جهت نشستهاند، فکر میکنند شما فقط با آنها صحبت میکنید.
- هنگام مواجهه با دیگران در زمان کار (همکار، مشتری، سرپرست و...) به چگونگی نگاهی که به آنها دارید، دقت نمایید. به وضعیت چشمی دیگران در حین مصاحبه و یا ارزیابی عملکرد دقت کنید. سپس یافتههای خود را از این طریق در جهت اثربخشی و ایجاد اعتماد در برخوردهای چشمی خود به کار گیرید.
تمریناتی که برای ارتقاء مدیریت چشمی در ارتباطات فردی، میتوان بهکار گرفت:
1. تعیین زاویهی دید: توجه کنید که هنگام گفتوگو با دیگران به کجا چشم میاندازید. توجه و نگاه کردن به مخاطب در جریان گفتوگو انگیزهی وی را برای نگه داشتن ارتباطی مؤثر و تقویت آن بیشتر خواهد کرد.
2. تعیین زمان تماس چشم: سعی کنید تا ثانیه تماس چشمی را با افراد گروهی که با آنها در گفتوگو هستید، داشته باشید.
3. افزایش حساسیت به تماس چشمی: دربارهی ضرورت داشتن تماس چشمی به بحث و تبادل نظر بپردازید. به این مسأله توجه نمایید که چه اندازه تماسهای چشمی مؤثر در محافل اجتماعی خالی است. در گردهماییهای غیررسمی ایجاد تماس چشمی خوب را تمرین کنید و تفاوت آن را در مکالمات خود مشاهده نمایید. در کل نسبت به رعایت تماس چشمی حساسیت داشته باشید.
4. رهایی از ترس: برای رهایی از ترس روبروشدن با دیگران، سعی نمایید به پیشانی مخاطبان نگاه کنید و به بالای چشمان آنها خیره شوید، در این وضعیت آنها فکر میکنند تماس چشمی خوبی با او برقرار نمودهاید. این روش کمک میکند تا روابط احساسی را کاهش دهید و بر ترس خود غلبه کنید.
در خاتمهی این بخش از مدیریت، یادآوری میشود که مدیریت بر چشمها به دلیل حجم بالای اهمیت چشمها در کسب اطلاعات، از ظریفترین و باارزشترین نوع مدیریتهاست که میطلبد با حکمت و درایت خاصی مورد توجه قرار گیرد.
------
منابع
13. بهاری، شهریار (1362)، انسانشناسی، خودشناسی، انتشارات بیان، چاپ دوم
14. خرمدل، مصطفی (1379)، تفسیر نور، انتشارات احسان، چاپ دوم
15. پارکر، استیو، ترجمهی: رؤیا دٌرانی (1378) ـ چشم و بینایی، انتشارات کانون پرورش فکری، تهران، چاپ اول
16. هالتون، فرانسس، ترجمهی: محمود سالک (1380)، حواس پنجگانه، انتشارات سالک، چاپ سوم
17. قرآن مجید
18. فرهنگ فارسی عمید (جلد اول)
19. کتاب برای چشمهایت، اثر محمدباقر راستگو
20. مدیریت فرایند ارتباطات مؤثر، نوشتهی برت دکر، ترجمهی: دکتر بهزاد رمضانی
نظرات