بحثی پیرامون ذکرهای سه‌گانه:

استغفار، لااله‌الاالله و درود بر رسول ‌الله (ص)

قبل از هر چیز بهتر است اشاره‌ای داشته باشیم به اینکه نفس آدمی دارای ویژگی‌ای است که چون حالتی در آن تکرار شود آن حالت، صفت و ویژگی همیشگی وی می‌گردد (به عبارت دیگر تکرار خود سبب ثبات صفت نفسانی در انسان می‌شود).

به عنوان مثال صفت ترس که از همان ابتدا در ذات انسان وجود دارد، بدین معنی که حالت ترس و اضطراب بر انسان به سبب آمد و شد اسباب و عللی که باعث رشد و نمو آن می‌شود عارض می‌گردد. این چنین مدام تکرار می‌شود تا اینکه به یک صفت دائمی در نفس آدمی تبدیل می‌شود پس این صفت در هر بار تکرار، اثری هرچند ضعیف در نفس آدمی برجای می‌گذارد، تا اینکه شمول و فراگیری این تأثیر گسترش می‌یابد و تبدیل به یک صفت کامل در انسان می‌شود.

و نباید فراموش کرد که آدمی علاوه بر این خصوصیات و ویژگی‌ها که با تکرار و مداومت ثابت و با دوام می‌شوند، از یک روح با اراده برخوردار است و بر این اساس است که می‌بینیم در امر تربیت درست اسلامی انسان، مسأله‌ی تکرار احوالات روحی و نفسانی بسیار حائز اهمیت است. به همین منظور برای رسیدن انسان به حالتی که خشنودی خداوند (جل) را بدست آورد راهکارها و برنامه‌هایی توسط اسلام آماده شده است، تا اینکه این ویژگی‌ها در انسان ثابت و پایدار گردند. و هنگامی که روح و روان نفس آدمی با این ویژگی‌های پسندیده و مطلوب محکم و استوار شد به کمک هدایت اسلامی و خدایی در ذات انسانی رشد کرده و محکم و استوار می‌شود.

اکنون با نماز که از بزرگترین اعمالی است که مؤمنان انجام می‌دهند، بحث را ادامه می‌دهیم. آیا نمی‌بینیم که چقدر تکرار می‌شود؟ نه در تمام عمر بلکه در روز، و نه یک‌بار در روز بلکه چندین بار تکرار می‌شود، حتی تا آنجا که یک نماز رکعت‌هایش دو تا سه تا چهار بار تکرار می‌شود؛ حتی از آن هم فراتر می‌رود و برخی از ذکرها و دعاهایش در هر رکعت به مرّات تکرار می‌شوند.

اصل این مسئله این است که هدف از این نماز با جزئیاتش این است که حالتی ثابت و ناپایدار را در انسان به وجود آورد و بدین‌ طریق چنین حالتی در انسان مداوم و پایدار گردد، تا آنجا که روحش بدان متصف شود و در آخر کار انسان چنان شخصیتی پیدا کند که مهمترین خصلت‌ها و رفتارهایش این حالاتی که در نماز تکرار کرده است باشند (نماز تمام وجود انسان را در بر گیرد).

بنابراین، به درستی انسان برای بندگی آفریده شده، بدین معنی که خداوند پاک را اطاعت کند تا اینکه بداند چگونه از پدیده‌های رحمت خداوند بخشنده و پاک برای تزکیه و رشد و نمو نفسش در این دنیا استفاده کند.

و تا زمانی که معنی عبادت در اطاعت از دستورات خداوند در تمام شئونات زندگی پدیدار گردد، قبل از هر چیز لازم است ذکر و یاد خدا محقق شود تا اینکه عبادت خالص برای خدا باشد، زیرا اخلاص در عبادت جزء مهم و شرط اساسی برای کمال آن است...

پس انسان باید همیشه با خدا در ارتباط باشد تا بتواند با روش درست اسلامی در تمام شئونات زندگی از قبیل به کارگیری و استخدام پدیده‌های رحمت خداوندی، کار عبادت را انجام دهد، زیرا این کار در حالی که انسان از پروردگارش غافل باشد امکان پذیر نیست، هر چند به ظاهر انسان دستورات خدا را انجام دهد. یعنی پیروی از راه و روش خدا در هر امری از امور عبادت، لازمه‌اش داشتن اخلاص در آن عبادت است، پس این عمل که به ظاهر انجام گرفته عبادت محسوب نمی‌شود، زیرا ذاتش هرگز با اخلاص همراه نبوده است.

بنابراین، یاد خدا همراه با اخلاص، مقدمه و شروع حرکت عبادت است... پس تا زمانی که ذکر ظاهری و حتی ذکر مخلصانه زودگذر کافی نیست، بلکه لازم است ذکر راسخ و پایدار (یا به تعبیر متصوفه باید ذکر از صفت مقام و ماندگاری برخوردار شود) گردد و چنانچه گفتیم به ویژگی ثابت نفس تبدیل شود به گونه‌ای که انسان با ویژگی نفس خود و تمام حالات زندگی مشغول ذکر باشد. بنابراین بر امر ذکر و ضرورت تکرار آن از روز و شب تأکید شده است.

ذکر و یاد خدا چیست؟

در ابتدای سوره‌ی انفال خداوند پاک می‌فرماید: «از تو در مورد انفال سؤال می‌کنند، بگو انفال از آن خدا و رسول خداست پس تقوی الهی در پیش گیرید و بین خودتان با صلح و مدارا رفتار کنید و اگر جزو مؤمنان هستید از خدا و رسولش پیروی کنید[1]».

قبل از نزول این آیه مردم اموالی با که از منابع و معادن بدست می‌آمد از آن خود می‌دانستند سپس خداوند بلافاصله بعد از این آیه خطاب به مؤمنان می‌گوید: «قطعاً مؤمنان کسانی‌اند که چون خدا را یاد می‌کنند دلهایشان می‌لرزد و زمانی که آیاتی از او برایشان خوانده می‌شود بر ایمانشان افزوده می‌گرد و بر پروردگارشان توکل می‌کنند...»[2]

می‌بینیم که یاد خدا کاملاً مرتبط با راه و روش خداست.

بنابراین واضح است که منظور از یاد خدا توسط انسان مؤمن این است که مؤمن راه و روش و احکام خدا را آنطور که او خواسته است دریافت می‌کند سپس از خدا اطاعت می‌کند و آنچه را به او دستور داده انجام می‌دهد.

بنابراین یاد خدا یعنی اینکه: انسان همیشه آماده‌ی تطبیق اجرای تکالیف بندگی در همه‌ی شئونات زندگیش باشد...

پس نمی‌توان یاد خدا را در یک عمل خاص محصور و خلاصه کرد، بلکه یاد خدا شامل نماز، انفاق، جهاد، تحمل سختی‌ها در راه خدا و مقاومت و ایستادگی به هر آنچه شریعت الهی (اسلام) از مؤمن می‌خواهد و باید انجام دهد می‌شود.

پس می‌توان گفت: تا زمانی که یاد خدا -به این معنی- اساس کارها واقع شود، ما باید علت اینکه خداوند پاک نماز را در رأس این امور عبادی قرار داده است را در این نکته بیابیم که نماز باعث می‌شود تا یاد خدا خصلت و ویژگی همیشگی و ثابتی در نفس مؤمن گردد.

نماز:

به درستی که نماز و اعمالی که در آن انجام می‌پذیرد شامل همه‌ی اذکار اساسی می‌باشد که مطلوبست به ویژگی‌های نفس انسان مؤمن تبدیل گردد زیرا در آن: کلمه‌ی اخلاص، تسبیحات رکوع و سجود، سوره‌ی حمد، تکبیرات، استغفار و درود بر حضرت ختمی مرتبت (ص) وجود دارد که جملگی از ذکرهای اساسی و پایه‌اند.

بر این اساس اگر انسان مؤمنی نماز را با این مضامین که همه‌ی اذکار در آن جمع شده‌اند برپا دارد. دارای چنان شخصیتی می‌شود که مجموعاً از این اذکار و دعاها نشأت گرفته است. (مؤمنی که سرا پای وجودش دعا و ذکر است).

مراتب به جا آوردن و یادگیری ذکر:

ذکر ابتداء باید با توجه به شناخت معنی آنچه در بر دارد شروع شود. سپس تلنگری در قلب ایجاد  کند. سپس تبدیل به یک حالت درونی شود. سپس تکرار شود تا اینکه صفتی با دوام و پایدار برای نفس شود و گرنه ذکر فقط به صورت زبانی هیچ فایده‌ای برای بیان کننده‌اش ندارد. زیرا الفاظ فقط در حد قالبند و هدف چیز دیگری یعنی تحقق یاد خدا در نفس آدمی است (که به ظاهر و در حد قالب کافی نیست میسر نمی‌شود).

ذکرهای ویژه و ذکرهای همیشگی و عمومی:

برخی ذکرها با هر زمان و مکانی متناسبند منانند:

لا اله الاالله، الله اکبر، الحمدلله، سبحان الله.

اما برخی دیگر مخصوص وقت‌ها و مکانهای مخصوص می‌باشند. مانند ذکر آمدن باران و داخل شدن در مسجد و غیره... که باید زمان و مکان در این نوع ذکرها رعایت شود. و همچنین باید در برخی از دعاها و ذکرها حالات درونی مخصوص را نیز رعایت کرد... مثلا دعاهای قرآنی که با «ربی» یا «ربنا» شروع می‌شوند، باید در حالاتی خوانده شوند سیاق و سباق آیات مشخص می‌سازد.

در حقیقت دعاها و ذکرها اگر به خوبی مورد استفاده قرار گیرند از وسائل مهم در امر تربیت انسان مؤمن به شمار می‌آیند و اشتباه خواهد بود اگر به هر شخصی بگوییم: فلان دعا را بخوان، زیرا خواندن آن سنت است.

(باید خواندن دعا و ذکر از نظر مکانی و زمانی کاملاً مشخص باشد). در این مورد رسول خدا(ص) برای ما بهترین الگو و نمونه‌اند زمانی که به معاذ(رض) دستور دادند که بعد از هر نماز بگوید: «پروردگارا مرا بر یاد خودت و شکر نعمتهای خودت و عبادت نیکت یاری فرما[3]».

و این دعا را رسول خدا هنگامی که بر روی منبر یا جلوی مؤمنین بود نگفت و به هر مسلمانی وصیت نکرد، بلکه برای معاذ آن هم زمانی که معاذ پیش پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا من تو را دوست دارم. پس رسول خدا (ص) به او گفت: و من تو را دوست دارم و تو را وصیت می‌کنم که بعد از هر نماز بگویی «پروردگارا مرا بر یاد خود و شکر نعمتهای خود و عبادت نیک خود یاری فرما[4]» بیان فرمودند.

طبیعی است که این دعا به خاطر تشابه احوال بین مسلمانان دیگر و آنچه برای معاذ اتفاق افتاده بود، برای بسیاری از مسلمانان کنونی در هر وقت و مناسبت دیگری مفید باشد. شاید رسول خدا که بدون شک از بزرگترین علماء روان‌شناسان می‌باشد. از خداوند الهام می‌گیرد و با نور خدا به امور می‌نگرد، در وجود معاذ نسبت به وظیفه‌ی عبودیت به شکل کامل آن، تنبلی و سستی احساس کرده و به همین علت به او دستور دادند تا این دعا را بعد از هر نماز تکرار کند تا درمانی باشد برای سستی و ضعف معاذ. این نوع عملکرد از جانب رسول خدا شاذ و نادر نیست بلکه روش همیشگی ایشان در درمان و معالجه‌ی موارد ضعف در یارانش بوده است.

(و اما مثالی دیگر در این مورد) زمانی یکی از اصحاب پیامبر (ص) پرسید: ای پیامبر کدام عمل از سایر اعمال برتر است؟ پیامبر جواب داد خواندن نماز در وقتش. این در حالی است که ممکن است گفته شود برترین اعمال، عمل قلبی یعنی توحید است... اما در اینجا باید توجه کرد که سئوال کننده محتاج به نوعی یادآوری در مقام اعتناء به نمازش است، چرا که رسول خدا (ص) نیک می‌داند که برترین اعمال به نسبت سؤال آن مرد، نمازی است که به آن بی‌اعتنایی کرده است.

همچنین روایت دیگری است که مسلمانی دیگر از پیامبر سوال کرد که برترین اعمال چیست؟ پیامبر (ص) به چیزی غیر از نماز جواب دادند. از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که تأکید پیامبر (ص) بر آن است که برترین عمل برای مؤمن عملی است که عیب و نقصش را در مقام عبودیت و بندگی برطرف سازد.

بنابراین در حین تعلیم مردم به دعاها و ذکرها باید به احوالات درونی و خصوصیات نفسانیشان توجه کامل داشت و آنرا مراعات کرد. مثلاً اگر شخصی را مشاهده می‌کنیم که به کارهای نیکی که انجام داده و کارهای بدی که ترک کرده افتخار می‌کند و شیطان از یاد او برده است که آنچه توفیق عمل را یافته با احسان و نیرو و توانی بوده که خدا به او داده است. پس به ناچار باید تکرار این ذکر (لا حول و لا قوة الا بالله) را همراه با بین معنا و مضمون کاملش به او یادآوری کنیم... و یا شخص دیگری را می‌بینیم که از پدیده‌های رحمت خداوندی که دلهای دیگران را از شگفتی و اعجاب پر کرده است تأثیر نپذیرفته، به این نکته پی می‌بریم که او چشمانش را بدون فکر و دقت نظر باز کرده گویا هیچ چیز را نمی‌بیند، در حالی که دیگران تندتند می‌گویند، سبحان الله، سبحان الله، ماشاءالله و ... . شکی نیست که این مریض به ذکر و تسبیح خالق نیاز دارد چرا که هر آنچه در آسمانها و زمین است -به جز انسان غافلی مانند این شخص و بعضی از ما یا دیگران- او را مکرراً به پاکی یاد می‌کنند.

پس باید به او یادآوری کرد که: ای فلانی! آیا اینها را نمی‌بینی؟ آیا اینها دلیلی بر بزرگی و قدرت خداوند نیست؟ آیا پروردگار بخشنده‌ات را در این لحظات به یاد نمی‌آوری، لحظاتی که برایت ممکن است با نگاه در آثار نعمت‌های خدا به اوقات قدسی و ارزشمندی تبدیل کنی! و چه خوب است مربی قبل از آنکه به شاگردش تکرار ذکر و تسبیح که معنایش را نمی‌داند سفارش نماید، معنا و ضرورت تسبیح را برایش بیان کند و چه خوب است اگر به زبان محلی خود معنای تسبیح را بیاموزد و بعد از آنکه با زمان خودش او را به روح ذکر عادت دهد تلفظ و معنای صحیح عربی آن را آموزش دهد تا زمانیکه به عربی فصیح و زبان قرآن آنرا تلفظ می‌کند معنای کامل آن سر و پایش را فرا بگیرد. اما در اینجا، اشاراتی از قرآن پیرامون مراعات احوال انسانها ما در یادگیری ذکرهای مختلف و دعاهای گوناگون به روشهای مخصوص آن می‌آوریم...

قرآن اشاره دارد به اینکه مؤمنان در صدر اسلام هنگام مواجهه با دشمنانشان می‌گفتند: «پروردگارا به ما صبر عنایت کن و گامهایمان را استوار گردان و ما را بر گروه کافران پیروز گردان[5]».

زیرا آنان در این لحظات به صبر و استواری قدم و پیروزی بر کافران نیاز داشتند. و نیز هنگامی که جادوگران به پیامبری حضرت موسی (ع) اسلام و ایمان آوردند، جلوی فرعون ایستادند در حالی که خطاب به پروردگارشان می‌گفتند:

«پروردگارا! فتنه و آسیبی از جانب ستمگران برای ما قرار مده[6]». زیرا آنان به نجات از فرعون و فتنه‌ی او نیاز داشتند.

پس باید توجه کرد که این نکته در حقیقت شالوده و پایه‌ی اساسی از پایه‌های تربیتی اسلام است. که باید این توجیه لحاظ شده‌ی قرآنی را حفظ کرد.

هنگامی که دعوت‌گران جلوی طاغوتیان دچار بلا و گرفتاری شوند بهترین سخنانشان نزد پروردگار این است که بگویند: «پروردگارا! ما را مورد آزمایش و امتحان توسط ستمگران قرار مده[7]» و نیز هنگامی که انسان مؤمنی کوشش می‌کند تا با خانواده‌اش نماز را بر پا دارد و حق برپاداری نماز را بجا آورد کاملاً مناسب است که بگوید: «پروردگارا! من و خانواده‌ام را از برپادارندگان نماز بگردان[8]». همچنان که پدر انبیاء حضرت ابراهیم (صلوات الله) این چنین گفت.

و همچنین چه خوب است وقتی می‌بینیم برادر جدیدی به کاروان مؤمنان پیوسته و ندای منادی ایمان را جواب داده به او بیاموزیم تا این دعای قرآنی همیشه جاوید را تکرار کند. «پروردگارا! همانا ما صدای ندادهنده‌ی ایمان را شندیدیم زمانی که گفت: «ایمان بیاورید به پروردگارتان پس ایمان آوردیم. پروردگارا گناهان ما را ببخش و خطاهای ما را بپوشان و ما را از جمله‌ی نیکان بگردان[9]».

و ای کاش به پدر مهربانی که آرزو می‌کند خداوند با قرار دادن همسر و فرزندانش از جمله‌ی متقیان آنان را سبب خنکی چشمش قرار دهد و تلاش می‌کند این خواسته را با تعبیر خاص خود بیان کند بیاموزیم و او را راهنمایی کنیم تا از هر وسیله‌ی مشروع تربیتی برای هدایت همسر و فرزندانش استفاده کند سپس این دعای خاص خداوندی را که با حالتی همچون حالت او مناسبت دارد به او آموزش دهیم.

«پروردگارا! از همسران و فرزندانمان خنکی چشم به ما عطاکن و ما را پیشوای متقیان قرار بده[10]».

ای کاش ما به هر دعوتگری که تصمیم دارد کار مشروعی را انجام دهد بیاموزیم تا از اسباب در کارش به خوبی استفاده کند سپس این دعای خالص قرآنی را بخواند. «پروردگارا! از جانب خویش به ما رحمت عنایت فرما و در کارهایمان ترقی و پیشرفت عنایت کن[11]».

آری! برادر دعوت‌گر این گونه به قیاس در این زمینه بپرداز زیرا تو زیرکی هستی که به خواست خداوند اشاره‌ای کوتاه برایت کافی است.

اکنون به شرح مختصری درباره‌ی استغفار، لااله الا‌الله و سپس درود بر حضرت محمد (ص) می‌پردازیم.

استغفار:

شکی نیست که انسان بنده‌ای است. که از همای الطاف نعمتهای الهی بهره‌مند شده است و می‌بینیم که همین انسان نعمتهای الهی را آنگونه که خدا خواسته به کار نمی‌برد و در مقام تزکیه‌ی نفسش از آن به صورت کامل و عالی استفاده نمی‌کند و تا آنجا پیش می‌رود که امر به معروف را ترک کرده و کارهای زشت را انجام می‌دهد... پس اینجاست که از پروردگارش طلب بخشش می‌کند و از او می‌خواهد که وی را ببخشد و عیوبش را پاک کند و لباس عفاف را برگناهانش بپوشاند، و براستی که انسان باید چنین باشد.

و این ذکر (استغفار) ذکری عمومی است که هر مؤمنی باید آنرا تکرار کند، زیرا برای هر انسان مؤمنی نیز در مقام بندگیش کوتاهی است -حال انسان مؤمن در مقام و منزلتی که قرار داشته باشد فرقی نمی‌کند- آیا مگر رسول خدا(ص) به بالاترین مقام و مرتبه نرسیده بود؟ اما در روز مصرّانه و پیوسته کلمه‌ی استغفار را 70 تا 100 مرتبه تکرار می‌کرد.

بنابراین هر انسان مؤمنی باید ذکر استغفار را با شرط مراعات فهم دقیق معنی آن تکرار کند نیز ضرورت تکرار آن را در شبانه‌روز برای خود یادآوری کند، و بهتر است این نکته را به انسان غافلی که غفلت و فراموشی در همه‌ی لحظات زندگیش بیشتر به چشم می‌خورد گوشزد کنیم. و اگر این بنده‌ی غافل یا هر کس دیگر، شبانه روز 70 بار بیشتر و کمتر استغفار کند، و در حالتی قرار بگیرد که معمولاً ذکر در آن حالت مؤثر واقع می‌شود، به اذن خدای تعالی در او اثر خواهد کرد و جایی برای گناهان در نفسش باقی نخواهد گذاشت.

لا اله الا الله:

به وسیله‌ی استغفار، مؤمنِ گناهکار به سوی پروردگارش باز می‌گردد و خدایانی دیگر از جمله هوای نفسانیش را رها می‌کند. و بازگشت او به سوی خدای یگانه از او می‌طلبد تا دستوراتش را در همه‌ی جوانب زندگی اجرا کند و این همان معنی بندگی است. از اینجا ضرورت تکرار «لا اله الا‌الله» مشخص می‌شود، چرا که در برگیرنده‌ی نفی خدایان دیگر غیر از خدا و تسلیم به یگانگی خدای واحد و یکتاست.

و خوب است اگر از افرادی که با آنها تعامل داریم شخصی را می‌بینیم که از روی فراموشی و غفلت هوای نفسانیش را در بندگی برای خدا شریک قرار داده، تذکر دهیم که عمل ریاکار مورد قبول واقع نمی‌شود و خداوند معبود به حق است که شریکی ندارد و به او بگوییم ای فلانی! همانا تو هوای نفست را با خدا در فلان عملی که انجام دادی شریک قرار دادی، پس نفست را با تکرار ذکر «لا اله الا‌الله» پایبند بدار و آنرا شبانه‌روز تکرار کن. البته این تکرار باید به حسب حال شخص مورد نظر و تشخیص مربی باشد... و او را توجیه کند که این ذکر با بعد از فهمین معنا و مفهومش تکرار کند و بداند که هر عملی در آن اخلاص نباشد مردود است و به طرف صاحبش بر می‌گردد... و این معنی «لااله‌الا‌الله» است.

درود بر رسول خدا(ص):

زمانی که انسان مؤمن همه‌ی معبودهای دیگر را با استغفار ترک کرد و با فهم صحیح یکتایی خداوند و اقرار به کلمه‌ی اخلاص «لااله‌الا‌الله» وارد میدان بندگی شد، و چنان بنده‌ای شد که اخلاص در تمام شئونات زندگیش صفت و ویژگی دائمی وی گشت، بر او لازم است زمانی به خویش بیندیشد، که چگونه وارد این میدان شده و از کجا این لطف و کرم الهی برای او مهیا گشته است.

و این دینی که به وسیله‌ی آن بنده‌ی خدای متعال شده و از معبودهای دیگر نجات یافته چگونه به او رسیده است؟ باید انسان مؤمن بداند که همانا این دین، نتیجه‌ی تلاش فراوان رسول الله(ص) در طول 23سال از عمر مبارکشان بوده است. پس اگر پیامبر(ص) نمی‌بود بنده‌ی مؤمن، هیچگاه به این مقام بندگی خداوند بخشنده نمی‌رسید، بنابراین پیامبر(ص) بر هر انسان مؤمنی در میان همه‌ی مخلوقات خداوند و نعمتهای فراوانش منّت بزرگی نهاده. چرا که پیامبر(ص) وسیله‌ای بوده است تا ما از بزرگترین نعمتها، بلکه بهترین نعمتها و سرچشمه‌ی همه‌ی آنها یعنی نعمت هدایت برخوردار شویم؛ و از اینجاست که باید بر این نعمت بزرگ از او تشکر کرده و قدر و منزلتش را بدانیم چرا که «هر کس از مردم سپاسگزاری نکرده است[12]».

و قبل از بیان عبارت مناسبی که شایسته‌ی شأن و منزلت آن حضرت(ص) در درود برایشان باشد (درودی که خود حضرت برای ما بیان نموده‌اند) باید از افرادی غیر خود ایشان نیز یاد کنیم، چرا که آنها نیز منتی بزرگ بر ما در رسیدن به هدایت الهی گذاشته‌اند. زیرا اگر در زمان حضرت رسول(ص) اهل بیت ایشان و تلاشهایشان نبود، ممکن بود این دین به ما نرسد...

(اهل بیت بنا به قول مولف کسانی‌اند که جزو اولین ایمان‌آورندگان بوده‌اند از مهاجرین و انصار و کسانی که از آنها به نیکی پیروی کردند[13]).

و اهمیت آنان از اینجا مشخص می‌شود که رسول خدا(ص) نهایت تلاش آنها را (رضی‌الله عنهم) مورد تأکید قرار داد. زمانی که پروردگارش را در جنگ بدر در اوج شدت جنگ و نبرد خطاب قرار داد که «بار الها اگر این گروه شکست خورد و نابود شوند پس هرگز عبادت تو در زمین جاری نخواهد شد[14]»!

آری! جای تعجب و شگفتی نیست، چرا که خداود خواسته است برای هر چیزی علت و سببی قرار دهد و سنگینی بار هدایت به سوی خود را در همه‌ی زمانها بر دوش مردانی مطیع و فرمانبردار قرار دهد... بنابراین اگر اهل بیت پیامبر(ص) و کسانی که از آنان در تمام مراحل تاریخ امت اسلامی تا عصر حاضر به نیکی پیروی کردند، نمی‌بود. ما از جمله‌ی منعمین به نعمت هدایت الهی نبودیم... و اینجاست که بر مؤمنان لازم است برای رسول خدا(ص) و اهل بیتش آنچنان که ذکر شد، آنچه شایسته آنان است از خداوند بخواهیم.

عبارت مناسبی که خود رسول خدا(ص) آنرا انتخاب کردند و از مؤمنین خواستند که آنرا به کار برند عبارت است از «پروردگارا! بر محمد و اهل بیت محمد درود بفرست[15]».

و کلمه‌ی «صلاة» در اصل به معنی دعا و نیایش است. پس زمانی که می‌گوییم «صل» یعنی نتیجه دعا را آماده کن پس درود و دعا کردن عبارت است از: درخواست نعمتی برای فرد که عطاکردنش علامتی برای تنظیم‌گیرنده و بلندی مقامش است. پس معنی سخنمان که «پروردگارا! بر محمد و اهل بیتش درود بفرست، این که بر محمد(ص) و اهل بیتش نعمتهایی بفرست که باعث تضمین بلندمرتبگی و عظمت ایشان شود. حال به هر صورت که مستحقش هستند (همچنانکه بر اهل بیت ابراهیم درود فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگ هستی[16]). و بر محمد و اهل بیت محمد برکت نازل کن همچنانکه بر ابراهیم و اهل بیتش نازل کردی همانا تو ستوده و بزرگ هستی. یعنی برکت مداوم و پایدار در این نعمتها قرار بده این عبارت بهترین عبارت در بین روایات و قوی‌ترین و صحیح‌ترین آنها است و تا زمانی که درود بر پیامبر و اهل بیتش جزو علامات و نشانه‌های اسلام باشد باید آنرا آنطور که پیامبر استعمال کرده‌اند، ما نیز به کار بریم...

بدین‌ترتیب ملاحظه می‌کنیم که از طرف پیامبر بر انسان مؤمن منتی بزرگ است که همانا منت هدایت به سوی خداست نهاده شده، پس بر وی واجب است که رسول خدا را قدر بداند و منزلت و مقامش را بزرگ بداند و چنانکه او خود دستور داده است به خوبی سپاسگزارش باشد.

پس با این توضیح آشکار است که تذکر دادن به انسانی که قدر و منزلت و احسان بزرگ پیامبر را بر خود به غفلت و فراموشی سپرده است از ضرورت و اولویت بیشتری برخوردار است، نسبت به کسی که قدر و منزلت پیامبر را فراموش نکرده و می‌بینیم که با ادب و وقار بر ایشان درود می‌فرستد گویا رسول خدا جلوش ایستاده است. که درود بر پیامبر را زمانی که اسم ایشان آورده می‌شود، ترک کرده پس به شخص نوع اول که هنگام ذکر نام پیامبر بدون تفکر و فهم معنا به زبان درود می‌فرستد و ما این وضعیت را در چهره و لحن صدایش هنگام تکرار درود ملاحظه می‌کنیم، می‌گوییم ای فلانی! چه می‌گویی؟ آیا آنچه را به عنوان درود می‌فرستی می‌دانی؟

آیا می‌دانی برای چه درود می‌فرستی؟ و این چنین او را راهنمایی می‌کنیم...

بدین ترتیب می‌بینیم که انسان با استغفار به طرف خدا بر می‌گردد... و آنچه در درونش است وی را برای نزدیکی به خدا آماده می‌سازد...

و با کله‌ی اخلاص «لا اله الا الله» راهش را بر جاده‌ی بندگی استوار می‌کند...

 و با درود بر پیامبر (ص) و اهل بیتش وظیفه‌ی تشکر و قدردانی را نسبت به کسانی که در هدایتش نقش داشته‌اند ادا می‌نماید. و از او می‌خواهیم تا ما را اهل کلمه‌ی اخلاص قرار دهد به گونه‌ای که به خواست او در شمار بندگان مخلص قرار بگیریم.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین. والله اکبر و لله الحمد»

--------

ارجاعات:

[1] - يسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَينِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(الأنفال/1)

[2] - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيتْ عَلَيهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يتَوَكَّلُونَ(الأنفال/2)

[3] - اللهم أعِنی عَلی ذِکرِکَ وَ شُکرِکَ وَ حُسنِ عِبادَتِکَ.

[4] - اللهم أعِنی عَلی ذِکرِکَ وَ شُکرِکَ وَ حُسنِ عِبادَتِکَ.

[5] - رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.

[6] - رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلقوم الظالمین.

[7] -رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً لِلقوم الظالمین.

[8] - رَبِّ اجْعَلْنِی مُقیمَ الصَّلاةَ وَ مِن ذُرِّیَّتی.

[9] - رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيا ينَادِي لِلْإِيمـَْنِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّكُمْ فَئَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل عمران/ 193).

[10] - رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (الفرقان/ 74).

[11] - رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (کهف/10).

[12] - مَنْ لَمْ یَشکُرِالنَّاسَ لَمْ یَشْکُرِالله.

[13] - َالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ. (توبه/100)

[14] - اللهُم إن تُهلک هذِهِ القَصابَةِ فَلَنْ تُعبَدَ فی الارض.

[15] - اللّهم صَلِّ علی مُحمّدٍ و عَلَی آل محمد.

[16] - اللّهُمَّ بارِک علی محمدٍ و عَلَی آل محمدٍ کَما بارکتَ عَلَی آلِ إبراهیمَ و عَلَی آلِ ابراهیمَ إنَّکَ حمیدٌ مجیدٌ.