این روزها به مناسبت سالگرد مولد رسول الله - صلّی الله علیه وسلّم-به روال چند سالهی اخیر بحث بر سر برگزاری مراسم مولودیخوانی و شرعی یا غیر شرعی بودن آن در محافل مختلف و نیز در فضای مجازی به شکلهای مختلف جریان دارد. افراد و شخصیتهای مختلفی هم در این مورد اظهار نظر کرده و نقل قولهایی از اندیشمندان معاصر یا پیشین مسلمان اینجا و آنجا مطرح شده.
جدای از بحث مشروعیت یا عدم مشروعیت مولودیخوانی و بدعت بودن یا نبودنش، بحثی که به نظر قدری از نظرها دور مانده مکانیسم پیدایش اینگونه مراسم و سنتهاست و نیز ارتباطشان با زمینی شدن (به معنی اجرایی شدن در زمین) و ورود تعالیم دینی به عرصه عمومی و ممارست شعائر توسط اهل دین.
به نظر من توجه به این نکته حائز اهمیت است که دین وقتى به میان مردم مى آید و شعائر مرتبط با آن در جوامع پیاده مىشوند، لاجرم رنگ و بوى انسانى بر آنها غالب میشود؛ به این معنى که انسانهاى پیرو دین آداب و رسوم و در کل فضایى بشرى را ایجاد مىکنند که دستورات و احکام دین در آن فضا انجام مىشود.
دین اسلام هم مجال بر این آداب و شیوه هاى انجام عبادات نبسته است، بلکه حاشیههایی برای عرض اندامشان باقی گذاشته. دامنهی اینگونه رسوم گسترده است و حوزهی وسیعی را شامل میشود. از جمله اینها به جماعت خواندن تراویح تا ۲۰ رکعت، بلند و دستهجمعى خواندن اوراد بعد از نماز، مولودىخوانى و موارد آشناى دیگر را مىتوان برشمرد که در ظاهر از هم دورند اما در یک نکته و آنهم «انسانی کردن مناسک» با هم شریکند.
باید توجه داشت که زیر و بم هاى خصال انسانى و تحولات پیچیدهی اجتماعى و نیز توافقات نانوشتهی جمعى به صورتى کُند و گاه غیر ملموس منجر به پیدایش چنین آدابى مىشود.
مجموعهی اینها مادام که در برگیرندهی مصلحتى هستند، موجب بهتر انجام شدن شعیرهاى میشوند، از چارچوب شریعت خارج نشده و مىتوان آنها را به اصلى شرعى ارجاع داد؛ پسندیدهاند و ردشان دلیل مىخواهد. تعبیر بدعت حسنه که در ادبیات دینى به آن اشاره شده براى توصیف این چنین مواردى است. این تعبیر از نصوص تأسیسى دینى مثل حدیث: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً» و موارد مشابه استنباط شده.
نکتهی بسیار حائز اهمیت در اینجا این است که دستکارى کردن این نرمهاى اجتماعى پذیرفته شده و جا افتاده در جوامع مسلمان و بر هم زدن ترکیب آداب و روشهاى انجام بعضى مناسک، بدون در نظر داشت تحولات مسبوقه و روند طى شده در پیدایش و قوام یافتن آنها، و بدتر از آن خالى گذاشتن فضا پس از کنار گذاشتنشان مفاسد چندى را سبب مىشود.
کسانى که از بالا و یکشبه مىخواهند همهی آداب شکل گرفته حول شعائر را که چون تار و پود در هم تنیدهاند بر هم بزنند و محو کنند و طرحى نو براى در انداختن ندارند یا طرحشان نپخته و لاجرم نچسب است، باید آگاه شوند که این کارشان غلط است.
چنانکه از گفتههاى بالا به دست مىآید؛ اینچنین مراسم و مسائلى خلقالساعه نیستند و در دیندارى و شیوهی «دینورزى» جوامع ریشههاى عریض و طویل و عمیق دارند. کندن اینها همچون از ریشه کندن درخت تناورى است که پیامدهاى ناخواسته چندى به همراه دارد.
این امور با تکیهی صرف بر نصى کاملاً صریح و مرتبط بوجود نیامدهاند که حالا به استناد چنین نصوصى به یکباره محو شوند. فاکتورهاى اجتماعى، فرهنگى، انسانى متعددى در پیدایش هر کدام نقش دارند. لذا اگر کسانى در پى تغییراند باید همهی جوانب را در نظر بگیرند و عوامل گوناگون دخیل در مسأله را بشناسند و در طرح خود لحاظ کنند.
اساساً اگر تبدیل به احسن آن هم با طى روند مناسب، در کار نباشد موجب مفسده مىشود و مضرات چندى به همراه دارد.
هذا ما لدی عتید. والله أعلم بالصواب.
نظرات
بدوننام
24 دی 1392 - 09:01توجیه اهلسنت در برگزاری جشن میلاد درست شبیه توجیه شیعه در برگزاری مراسمات خود است
بدوننام
25 دی 1392 - 04:13اگر قرار باشد هرچه در جامعه ریشه دوانده به حال خود ش باقی گذاشته شود پس پیامبر هم باید برای شرکی که در جامعه مکه وجود داشت پیامبر کاری نمی کرد اقای خردو تحلیلی که ارائه کرده اید غیر منطقیاست.
بدوننام
28 دی 1392 - 10:33من هم نظر نویسنده ی این مقاله را قبول ندارد، به خصوص اینکه اگر مطالب و جملاتی که در مولود خوانی به کار می رود را از منظر دینی بررسی کنیم بهتر متوجه می شویم که چه مشکلی در مولود خوانی وجود دارد، خصوصا غلو و افراط و زیاده روی های که در مورد شخصیت رسول الله می شود و این نوعی مخالفت لا دستور رسول الله است که فرموده در مورد من غلو نکنید. و محب واقعی کسی است که به دستورات محبوب خودش عمل کند. ما چه طور به خودمان حق بدهیم که ÷شت سر رسول الله دروغ هایی را بیان کنیم و بعد بگوییم چون عرف جامعه است اشکالی ندارد.
نیما
28 دی 1392 - 10:20با سلام و تشکر از نویسنده محترم به نظر بنده اتفاقا نظر نویسنده منطقی و واقعگرایانه است ایشان نگفته اند که برای از بین بردن منکرات اقدامی نشود بلکه باید روشی را اتخاذ کرد که تبعات حذف آن از خود آن منکر بیشتر نشود نمیدانم کجای این حرف غیر منطقی است.