«یکی از عمده دلایل بدبخت شدن کوردها انتقام دولتهای صلیبی شکست خورده در جنگ با صلاح الدین ایوبی بود که بعد از انحلال عثمانی و شوروی حاضر نشدن یک وجب خاک به مردم کرد بدن تا یک کشور مستقل داشته باشن. بزرگ ترین اشتباه صلاح الدین این بود که اصلأ اهمیتی به کورد بودنش نمی داد و مذهب برایش اول و آخر بود و گرنه می توانست در کمترین حالت سرزمینهای تحت حاکمیتش را به کردستان نامگذاری کند مثل تمام سلاطین، اما بدبختی ما این است که همیشه کاسه داغ تر از آش هستیم». متن داخل گیومه، کامنتی اینستاگرامی از فردی به نام مستعار «what the hell» است که در ذیل پست یک چهره شناخته شده گذاشته شده است. سالهاست گروهی از نویسندگان کرد این تهمتها را به صلاح الدین می زنند؛ اما هیچ کدام مانند این کامنت نتوانسته اند به مصداق «خیر الکلام ما قل و دل» آنها را در چند سطر خلاصه کنند. ضمن تشکر از این نویسندۀ ناشناس قصد دارم در چند پست، پرسس فوق را به بحث بگذارم؛ با این امید که روزنه ای تازه در جواب آن گشوده شود. صرف نظر از ساده سازی های نویسنده در بحث از علت وجودی دولت، نگاه خود ویرانگرانه به تاریخ و انسان کرد، آناکرونیسم یا زمان پریشی در مطالعه تاریخ و بسیاری پارادوکسهای دیگر کامنت که بعداً به آنها خواهم پرداخت، فعلا به پرسش یادداشت که آیا صلاح الدین ایوبی عامل بدبخت شدن کردها و نداشتن دولت مستقل در قلمروهای بازمانده از امپراتوری های عثمانی و روسیه است؟ پاسخ می دهم. کسی منکر خطاهای صلاح الدین مانند دیگر فرمانروایان تاریخ نیست، اما پاسخ این پرسش به دو دلیل، نه است: نخست، بزرگ ترین شکست غرب از مسلمانان، نه در جنگ صلیبی که در جنگ ملازگرد و اسارت امپراتور روم شرقی یا بیزانس به دست آلب ارسلان ،فرمانروای ترکان سلجوقی و پس از آن در انقراض این امپراتوری و سقوط قسطنطنیه( استانبول) به دست سلطان محمد فاتح ، سلطان ترک عثمانی رخ داد.سلطان محمد به قرنها حاکمیت مستقیم غرب بر شرق پایان داد و زمینه را برای پیشروی مسلمانان در قلب اروپا باز کرد. پس از آن ترکها نه تنها غربی ها را از دنیای اسلام بیرون راندند که خود تا اتریش و مجارستان جلو رفتند و پرچم دولت عثمانی را در قلب اروپا برافراشتند و اسلام را هم در آنجا گسترش دادند. به یقین، هیچ قومی در طول تاریخ به اندازه ترکان مسلمان به حیثیت و عزت و قدرت اروپا صدمه نزده؛ غربی ها را تحقیر نکرده و اسطورۀ اروپای قدرتمند را به چالش نکشیده است. آنچه که صلاح الدین در جنگهای صلیبی انجام داد نه برخورد مستقیم با غرب و امپراتوری بیزانس یا اسیر کردن امپراتور و تصرف بزرگ ترین پایگاه غرب در شرق به سبک ترکان؛ که جنگ با حاکم نشین های نیابتی بیزانس و حامیان صلیبی آنان در خاورمیانه بود. افزون بر آن در جنگهای صلیبی هم نخستین بار ترکان با صلیبیان جنگیدند و اساساً جنگهای صلیبی واکنش غرب به شکست بیزانس از سلجوقیان و انتقام آن بود. صلاح الدین هم در میدان جنگ ترکان با صلیبیان به فرماندهی عمادالدین زنگی ترک رشد کرد و در فرایندی طبیعی جانشین او در قلمروهای مرزی با روم شد. موضوع بعدی این است که در زمان فرزندان صلاح الدین، غربی ها دوباره بر بیت المقدس مسلط شدند و از همه مهم تر چهره صلاح الدین در ادبیات و تاریخ مغرب زمین مثبت و از او ستایش شده است. با این تفاسیر اگر قرار بود کینه تاریخی صلیبی ها ملاک تصمیم آنها برای ندادن دولت به کردها باشد، آنها باید به طریق اولی به ترکان هم دولت نمی دادند نه این که در همان زمان با تشکیل دولت ترکیه در قلب بیزانس موافقت کنند و پس از آن هم چهار دولت ترکی دیگر را در سازمان ملل به رسمیت بشناسند. نکته دوم که در این بحث نادیده گرفته می شود وارونه کردن تاریخ و انداختن همه تقصیرها به گردن غرب است. تو گویی که اصلا شرقی و روسیه ای در کار نبوده است. این سخن به معنای تبرئە غرب و به ویژه انگلیس و فرانسه نیست، اما نباید نقش روسها را فراموش کرد. امروز با انتشار اسناد و مدارک جدید مشخص شده است که بزرگ ترین دشمن و مانع استقلال کردستان عثمانی، روسیه بوده است نه غرب. غرب برخلاف روسیه هیچ مرز مشترک سرزمینی با کردستان نداشت. بخشهایی از روسیه جدید هم خاستگاه کهن ترین دولت کرد، یعنی دولت روادی و حتی خانواده صلاح الدین بود. افزون بر این صدها سال سابقه جنگ میان کرد و روس به ویژه از آخرین سال هزاره اول قمری به بعد وجود داشت. پای غرب را به کردستان، روسیه و با امضای پیمانهای متعدد با آلمان و فرانسه باز کرد. این که چه کسانی روسیه را از مانع سازی در راه تشکیل دولت کردی در متصرفات عثمانی تطهیر و غرب را برجسته کردند و سپس با مشروعیت بخشیدن به کار غرب صلاح الدین را متهم اصلی جلوه دادند، موضوع پست بعدی است.
نظرات