نمونه‌ای از این روش در قرآن: ﴿ أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفۡسِۭ بِمَا كَسَبَتۡۗ وَ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ أَمۡ تُنَبِّـُٔونَهُۥ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِۗ بَلۡ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ مَكۡرُهُمۡ وَ صُدُّواْ عَنِ ٱلسَّبِيلِۗ وَ مَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ ﴾؛ یعنی: «آیا خدایی که (همه‌ی مردمان را آفریده است و) حافظ و مراقب همه‌کس است و اعمال ایشان را می‌پاید (همان بت‌هایی است که همچون او نمی‌باشند؟خدامگر خدا و معبودهای دروغین مانند یکد‌یگرند؟) و برای خدا شریکانی قرار داده‌اند. بگو: نامشان را ببرید. آیا او را به آنچه در زمین است و او نمی‌داند خبر می‌دهید، یا سخنی سطحی(و میان تهی) می گویید؟ (چنین نیست) بلکه برای کسانی که کافر شده‌اند نیز نیرنگ‌شان آراسته شد و از راه (حق) باز داشته شده و هرکه را خدا (به سبب اعمال ناشایست) گمراه سازد راهنمایی نخواهد داشت(الرعد:33).

3-4-1-منهج(روش) تربیتی
مَنْهَج در لغت از ریشه‌ی «نَهْج» به معنای راه و روشن است. « نَهَجَ الأمرُ و أنْهَجَ» یعنی آشکار و روشن شد[128]. «‌مِنهاج» نیز به معنای راه روشن می‌باشد[129]. در تعریف اصطلاحی منهج نیز باید گفت که تعریف اصطلاحیِ قدیم و جدید این عبارت، با هم تفاوت دارد که این امر موجب شده تا دو مفهوم متفاوت برای منهج بیان شود. یکی مفهومی محدود که به محتوای مواد درسی اشاره دارد و دیگری مفهومی گسترده که مجموعه‌ای از آگاهی‌ها، مهارت‌ها و شناخت‌ها به منظورتحقق بخشیدن به رشد فراگیر متربی در تمام جوانب شخصیتی را شامل می‌شود.

مفهوم قدیمی منهج: « منهجِ مدرسه‌ای مجموعه‌ای است از مواد درسی که دانش‌آموزان آن‌ها را می‌خوانند و مجموعه‌های درسی مشخص‌شده‌ای را در برگرفته‌ است[130].

منهج مجموعه‌ای است از آگاهی‌های تربیتی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و فنی که مدرسه آن را برای دانش‌آموزان تهیه می‌کند تا آنان را برای رشد فراگیر در همه‌ی جوانب عقلی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و جسمی یاری کند؛ چنان رشدی که به اصلاح و تعدیل رفتارشان بینجامد و اهداف تربیتی مطلوب را محقق گرداند.[131] منهج، روش‌هایی را که باید برای هر مرحله و هر مجموعه‌ای به کار گرفته شود، ترسیم می‌کند. منهج همچنین موضوعات متناسب با هر مرحله را متناسب با سن و میزان آگاهی هر مجموعه‌ای تعیین می‌کند و نیز تعیین‌کننده‌ی فعالیت‌هایی است که باید متربیان در ارتباط با هر ماده‌ی درسی انجام دهند[132].

هر منهجی چهار رکن اساسی دارد که عبارتند از:

1) اهداف آموزشی

2) مواد درسی

3) روش‌های تدریس

4) شیوه‌های ارزشیابی


این ارکان، رُکن‌های چهارگانه‌ی منهج‌های آموزشی هستند؛ خواه منهج‌های آموزشی دینی یا منهج‌های آموزشی غیردینی. با دقت ‌نظر در این ارکان چهارگانه، متوجه می‌شویم که ارتباط تنگاتنگی میان آن‌ها وجود؛ به طوری که موفقیت یا عدم‌موفقیت کار آموزشی، بستگی به میزان ارتباط کامل این چهار رکن دارد و هرگونه خللی در هر یکی از این ارکان، موجب اخلال در دیگر ارکان می‌شود[133]. شرح و بررسی این ارکان در ادامه می‌آید:

رکن اول) اهداف آموزشی: اهداف آموزشی عبارت است از تغییری که باید در رفتارهای متربی ایجاد شود؛ به عبارت دیگر تلاشی است برای عملی کردن هر معنای تازه‌‌ای در متربی؛ زیرا چنین تغییری به عنوان نقطه‌ای پایانی به حساب می‌آید و با دستیابی به آن، هدف محقق شده ‌است[134]. تعیین اهداف، مزایای متعددی دارد که که در ذیل به آن‌ها پرداخته‌ شده است:

  •  تعیین اهداف، ما را در داشتن دیدی روشن نسبت به آینده یاری می‌کند و برای رسیدن به هدف مورد نظر به تلاش‌هایمان جهت می‌بخشد تا در کار تربیتی از حرکت کورکورانه پرهیز کنیم.
  • تعیین اهداف، کمک می‌کند تا میان کار و فعالیت‌های خانه، مدرسه، مسجد، دانشگاه و رسانه‌ها هماهنگی لازم ایجاد شود و در نتیجه‌ی این هماهنگی، متربیان اهداف متناقضی را تجربه نخواهند ‌کرد.
  •  تعیین اهداف، تلاشگران حوزه‌ی تربیت را در برنامه‌ریزی و تعیین محتوای مناسب تربیتی و مربیان را در اثر‌بخشی کارشان کمک می‌کند.
  •  تعیین اهداف، زبان مشترکی میان مربی و متربی به‌وجود می‌آورد و فراگیران را در امر یادگیری کمک می‌کند؛ زیرا آن‌ها می‌دانند مربی چه انتظاری از آنان دارد.
  • تعیین اهداف، روش‌ها و وسایل آموزشی را مشخص می‌سازند و موجب می‌شوند ابزار‌های ارزشیابی متناسب با سطح ارزیابی منهج یا در سطح واحد آموزشی یا در سطح یکسانی، به درستی انتخاب گردد[135].
  • تعیین اهداف، کمک می‌کند تا نه تنها منهج بلکه کل فرایند کار تربیتی مورد ارزیابی قرار گیرد. ارزیابی کاری است منظم که علاوه بر اینکه گردآوری همه‌ی اطلاعات مرتبط با مسائل مورد مطالعه را در برمی‌گیرد شامل تجزبه و تحلیل این اطلاعات به منظور مشخص شدن  میزان تحقق اهداف نیز می‌گردد. بنا‌براین ارزشیابی منهج و حتی کل کار تربیتی ممکن نیست مگر در پرتو اهدافی که برای تحقق آن‌ها تلاش می‌کنیم و برای همین، تعیین اهداف، اولین گام در هر ارزیابی به شمار می‌رود.
  • تعیین اهداف، به ایجاد انگیزه در مربی و فراگیران کمک می‌کند. شناخت اهداف به تنهایی برای تلاش در راستای تحقق بخشیدن به آن‌ها کافی نیست؛ زیرا تلاش در راستای محقق ساختن اهداف در گرو باور داشتن به آن اهداف است. در صورت باورداشتن به هدف، در همه‌ی کسانی که مرتبط با کار تربیتی هستند اعم از مربی، متربی، خانواده و جامعه، انگیزه ایجاد می‌شود تا برای تحقق آن هدف، هر گونه فداکاری و بخششی را از خود نشان دهند[136].

  رکن دوم) مواد درسی: منظور از مواد درسی در کار تربیتی، موضوعات آموزشی است که بیانگر اهداف آموزشی می‌باشند و در همه‌ی حقایق، ارزش‌ها، اطلاعات، آگاهی‌ها و تجربه‌هایی نمود می‌یابد که متربیان را در زمینه‌ی تغییر در اخلاق و رفتارشان امیدوار و یاری می‌کند.

رکن سوم) روش‌های تدریس: عبارت است از مجموعه تدابیری که با استفاده از امکانات موجود برای رسیدن به اهداف و ایجاد یادگیری(تغییر در رفتار فراگیر) مورد استفاده قرار می‌گیرد.

رکن چهارم) راه‌های ارزیابی: ارزشیابی عبارت است از سنجش عملکرد فراگیران و مقایسه‌ی نتایج حاصل با اهداف تربیتی از پیش تعیین شده در اخلاق و رفتار آنان با به‌کارگیری شیوه‌ها و ابزارهای مناسب»[137].

5-4-1- محیط تربیت
یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که توجه انسان را به خود مشغول کرده ‌است محیط زندگی اوست‌؛ زیرا انسان منابع زندگی خود را از آن به دست‌ می‌آورد و در آن ادامه‌ی حیات می‌دهد. نظر به اهمیت محیط، ابتدا باید مفهوم لغوی و اصطلاحی آن را بررسی‌کنیم و سپس آن را با توجه به تأثیری که در تربیت انسان دارد در دو نوع محیط طبیعی و محیط بشری یا اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم.

محیط را در عربی «بیئة» می‌گویند. «بیئة» از ریشه‌ی «ب، و، أ» آمده است که فعل ماضی «باء و أباء» از آن درست شده‌اند. «بوّأه منزلاً و فیه» یعنی او را در آن منزل جای داد؛ «باء الیه» یعنی به سوی او برگشت؛ «الباءة و الباء» یعنی نکاح. «تبوّأالمکان» یعنی در آن جا فرو‌آمد و اقامت کرد.«البیئة» یعنی منزل، حال و وضعیت. گفته می‌شود: «بیئة طبیعیة» یعنی محیط طبیعی؛ «بیئة اجتماعیة» یعنی محیط اجتماعی؛ «بیئة سیاسیة» یعنی محیط سیاسی و «المباءة» یعنی منزل[138]. واژه‌ی «تَبَوّأَ» به دو معناست: یکی به معنای ساماندهی و آماده‌کردن مکانی برای سپری‌کردن شب؛ و دومی به معنای فرود آمدن و اقامت در جایی است. «تَبَوّأَ المکان» یعنی در آن مکان فرود آمد و در آنجا اقامت گزید[139].

    معنای اصطلاحی «بِیئَه» با معنای لغوی آن، چندان تفاوتی ندارد و میان محققان و دانشوران، اتفاق‌نظری در تعیین معنایی جامع از نظر اصطلاحی برای این واژه نقل نشده‌ است و بیشتر تعاریف مذکور به معنای لغوی آن اشاره دارند[140]. سبب اختلاف در تعریف اصطلاحی «بیئه»، به استعمال و کاربرد فراوان آن بر‌می‌گردد و مفهوم آن به چگونگی کاربرد این واژه بستگی دارد. رَحِم مادر اولین محیط زندگی انسان است؛ خانه محیطی است که فرد در آن زندگی می‌کند؛ مدرسه محیطی است برای دانش‌آموزان؛ کوچه و محله محیطی است برای زندگی انسان با دیگر همشهری‌ها و هم محلی‌هایش؛ روستا محیطی است برای زندگی انسان و این چنین است که معنای محیط به اعتبارهای مختلف، متفاوت است[141]. با این توضیح آشکار گردید که ارائه‌ی یک تعریف علمی جامع برای این واژه دشوار به نظر می‌رسد؛ زیرا محیط‌ها گستردگی فراوانی دارند. استعمال آن بر هر جایی که انسان‌ها را در خود جای داده، درست می‌باشد؛ بنابراین هر تعریفی برای این واژه لزوماً نمی‌تواند تعریفی جامع برای همه‌ی موارد آن در این روزگار باشد[142]. در ذیل برخی از تعاریف که برای آن بیان شده ‌است را می‌آوریم.

«بیئه» در مفهوم کلی‌اش یعنی مکان و محدوده‌ای که انسان در آن زندگی می‌کند و از آن متأثر می‌شود و بر آن نیز تأثیر می‌گذارد. یا به عبارت دیگر محدوده‌ای که انسان را در خود جای داده ‌است و او همه‌ی نیازمندهایش را از قبیل خوراک، پوشاک، دارو و مسکن از آن به دست می‌آورد و در آن ارتباطش را با دیگر انسان‌ها تجربه می‌کند[143]. محیط یعنی مکان و شرایطی که موجود زنده را در برگرفته ‌است و آن موجود، تحت تأثیر آن، زندگی می‌کند. بنابراین محیط عبارت است از مجموعه عوامل خارجی که می‌توانند رشد و فعالیت یک موجود زنده را از ابتدا تا پایان حیات، تحت تأثیر قرار دهند، که این محیط یا محیطی مادی و فیزیکی است یا محیطی اجتماعی[144]. در تعریفی دیگر آمده که محیط یعنی مجموعه عوامل و سیستم‌های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم تأثیرگذار هستند، خواه این تأثیر در موجودات آن محیط اعم از انسان، حیوان، گیاه، موجودات غیرزنده و نیز در فعالیت‌های اجتماعی انسان در جامعه پایدار باشد یا ناپایدار[145].

 انواع محیط

با توجه به تعاریف متعددی که از محیط شد، می‌توان آن را به دو نوع کلی و اساسی زیر تقسیم کرد:

الف) محیط طبیعی: منظور از محیط طبیعی، همه‌ی پدیده‌های زنده و غیرزنده‌ای است که انسان را احاطه کرده‌اند و او در پدیدآوردن آن‌ها هیچ نقشی نداشته است.

ب) محیط انسانی: منظور از محیط انسانی یا محیط تمدنی یا قراردادی، انسان و همه‌ی دستاوردهایی است که او در محیط ایجاد کرده است.

 نقش محیط در تربیت و تکوین شخصیت

محیطی که انسان در آن زندگی می‌کند او را تحت تأثیر قرار می‌دهد، خواه این محیط، محیطی انسانی باشد(مانند خانه و خانواده)، خواه محیطی فرهنگی باشد(مانند دوستان و مدرسه)، خواه محیطی طبیعی باشد(مانند دشت‌ها، کوه‌ها، بیابان‌های گرم یا سرد، پر باران یا خشک و بی‌باران)، خواه محیط کاری باشد(مانند محیط صنعتی یا  کشاورزی)؛ هر کدام از این محیط‌ها نقش مهمی در تربیت و اخلاق انسان دارند.

محیط طبیعی: فردی که در محیطی طبیعی زندگی می‌کند به تبع امکانات زندگی و روش‌های اکتسابی در آن محیط از شرایط و فضای خوب و بد آن متأثر می‌شود[146]. تأثیر محیط طبیعی بر توانایی‌های افراد، امری بدیهی است. فردی که در ساحل دریا زندگی می‌کند، در شنا مهارت دارد. فرد بیابان‌نشین در نتیجه‌ی تأثیر از وسعت بیابان به نسبت فرد شهرنشین ازقدرت دید قوی‌تر و بیشتری بهره‌مند است. اسکیمو‌ها توانایی عجیبی‌ در تحمل سرما دارند در حالی که این توانایی در دیگران نیست[147]. محیط در آموزش نیز تأثیرگذار است. فضای کلاس درس در ایجاد جو خلاقیت نقشی مهم و اساسی دارد. کلاس درس قابلیت ویژه‌ای در شکل دادن و تهذیب و ظهور عوامل شخصیتی دارد. پژوهش‌ها نشان داده است که میان کلاس‌هایی که با گیاهان، پوسترها و عکس‌ها آراسته شده‌اند و میان رفتار بهتر دانش‌آموزان رابطه‌ای قوی و فراوان وجود دارد. فضای کلاس نیز به نوبه‌ی خود شادی را در دل دانش‌آموزان می‌نشاند. پاک بودن هوای کلاس نیز به روند مثبت و بهینه‌ی  کار آموزشی کمک می کند. اکسیژن تازه، سلول‌های مغز را برای فعالیت، فعال می‌گرداند و فعال شدن این سلول‌ها در دریافت و تحلیل اطلاعات، تأثیر مثبت و قابل توجهی دارد[148].

جالب است بدانیم مردمانی که در بیابان زندگی می‌کنند، اغلب در طلب وسایل زندگی، همواره کوچ می‌کنند و زندگی اجتماعی ناپایداری دارند. به همین سبب همان طوری که از سطح روابط اندکی میان خود برخوردارند ارتباط آنان با امور آموزشی نیز در سطح پایینی قرار دارد و از امکانات فرهنگی برخوردار نیستند. بیابان گاهی گرم است و سوزنده و گاهی سرد است و گزنده؛ همه‌ی این شرایط، بیابان‌نشینان را با رنج و سختی‌های فراوان و پیوسته‌ای روبرو می‌کند که باعث می‌شود تا خوابگاهشان زبر و خشن باشد و فعالیت‌هایشان کاهش یابد و روانشان ناآرام و بی‌قرار گردد. تأثیر شدّت گرما بر مغز آنان سبب می‌شود تا تندمزاج باشند و زود از کوره به درروند[149]. علاوه بر همه‌ی شرایط مذکور، طبیعت بیابان، سختی و خشکی آن و نیز زندگی سخت و دشوار بیابانی سبب می‌شود تا بیابان‌نشینان در رفتارشان تندی و خشونت داشته باشند. شخصیت آنان دگرگون می‌شود و روانشان حالت دیگری می‌یابد تا با سختی بیابان و فضای سخت و دشوار آن هماهنگ و همسو گردد و این تغییر و هماهنگی، جسم و روان آنان را فرا می‌گیرد و همه‌ی این شرایط همان‌طوری که در شخصیت فرد، تأثیر می‌گذارد در روابط افراد با یگدیگر نیز مؤثر است[150].

اگر منطقه‌ای کوهستانی باشد و مردمانش بر فراز قله‌ها زندگی کنند، به سختی و زحمت، روزی و امکانات معیشت خود را فراهم می‌کنند و تنها در دامنه‌ها قادر به کشاورزی هستند و به سبب شرایط میحطی خود پیوسته در رنج  به‌سر می‌برند و به سبب سخت بودن راه‌های ارتباطی میان صخره‌ها و درّه‌ها، روابط به سختی انجام می‌گیرد و گاه ناممکن است. این شرایط سخت، شخصیت ساکنان این مناطق را نیز به مانند سنگ‌ها خشن و درشت می‌گرداند و مردمان این مناطق، همواره خشمی نهان به مانند سکوت و سکون کوه‌ها را در خود نهفته دارند. به عکسِ چنین مناطقی، کسانی که در مناطق معتدل زندگی می‌کنند روانی آرام و آسوده دارند و در بیشتر موقعیت‌ها به بحث و گفتگوی آرام و منطقی تمایل دارند. مردمان این مناطق شخصیتی متوازن و انعطاف‌پذیر و به دور از افراط و تندروی دارند. خلاصه‌ی سخن این است که محیط با همه‌ی امکانات و شرایطی از قبیل آب و هوا و روابط موجود در آن، در شخصیت، اخلاق و رفتار انسان دگرگونی ایجاد می‌کنند[151].

 محیط انسانی: در ارتباط با محیط انسانی و تأثیرش بر خِرَد متربی، می‌توان آن را به سه بخش «خانواده»، «دوستان» و «مدرسه» تقسیم کرد:

  •  خانواده: خانواده اساس زندگی کودکان به شمار می‌آید. خانواده واحدی است اجتماعی- اقتصادی که با فراهم‌کردن زمینه‌ی تمرین کودکان و مشارکت دادن آنان در فعالیت‌های اعضای بزرگ‌تر خانواده در محیط خانه و بیرون از آن، تربیت و آموزش کودکان را بر عهده دارد[152]. خانواده به عنوان اولین الگوی فرهنگی، مهم‌ترین عامل در رشد اجتماعی کودک و قوی‌ترین واحد جمعی تأثیر‌گذار بر شخصیت کودک است و بر رشد اجتماعی، شکل‌گیری شخصیت و جهت دادن به رفتار وی اشراف و نظارت دارد[153]؛ زیرا ارتباط کودک با خانواده ارتباطی است طولانی و کودک در دوران کودکی‌اش تنها خانواده را حامی خود و برآورنده‌ی نیاز‌هایش می‌داند و کسی را در این زمینه دخیل نمی‌داند و به همین سبب خانواده اولین نهادی است که ویژگی‌هایش در شخصیت کودک آشکار می‌شود. کودک ویژگی‌های افراد خانواده را در نهایت صداقت و امانت منعکس می‌کند و از اخلاق و آمال آنان برای شکل دادن وجود و شخصیت خود بهره‌مند می‌شود[154]. همان طوری که رشد توانایی‌های جسمی و حرکتی در مرحله‌ی شیرخوراگی مهم است، در همین دوران مهارت‌هایی مانند مهارت ادراک، مهارت بهره‌گرفتن از حافظه، مهارت یادگیری و مهارت حل مشکلات و مهارت به کارگیری زبان در وجود کودکان تثبیت می‌شود[155]. بنابراین خانواده‌ها باید فرزندانشان را چنان تربیت کنند که اهداف ایمان و اسلام را در وجودشان محقق سازند؛ زیرا تنها به نسلی پاک و شایسته می‌توان افتخار کرد.
     
  •  دوستان: انسان سرشتی اجتماعی دارد و آشنایی مردم با یکدیگر و منافع بزرگ آن از قبیل همکاری، ازدواج و الفتی که بر آن مترتب می‌شود، واقعیتی کاملاً مشهود و آشکار است. هم‌نشینی با دیگران روشی ارتباطی و چارچوب اجتماعی جدایی‌ناپذیر تاریخ بشر است. هم‌نشینی یکی از سرچشمه‌های تربیت، شناخت، انس، شادی، همدردی و همکاری انسان‌ها به شمار می‌رود و تأثیر به‌سزایی در حیات شخصی، اجتماعی و فرهنگی آنان دارد[156]. تأثیرگذاری دوست در شخصیت انسان چنان مهم و بزرگ است که می‌توان گفت هیچ چیزی با آن برابری نمی‌کند[157]. میزان تأثیرپذیری فرد از جمع دوستان در جریان انتساب به گروه و میزان پذیرش معیارها، ارزش‌ها، جهت‌گیری‌ها و نوع رفتار میان اعضای آن گروه، مشخص می‌شود[158]. دوستی آثاری مثبت و منفی را در شخصیت انسان بر جای می‌نهد. به همین علت اسلام پیروان خود را تشویق می‌کند تا انسان‌های شایسته و نیکوکار را برای دوستی برگزینند. رسول خدا فرموده است: «هم‌نشین خوب و هم‌نشین بد مانند صاحب مشک و فرد دمنده در دمه‌ی آهنگر هستند؛ صاحب مشک: یا از مشکش شما را بهره‌مند می‌گرداند یا از او مشک می‌خری یا از بوی خوش وی بهره‌مند می‌شوی. فرد دمنده در دمه‌ی آهنگر یا لباست را می‌سوزاند یا بوی نامطبوع(کوره‌اش) بهره‌ات می‌گردد»[159]. دوستی در دوران جوانی از هر مرحله‌ی دیگری مهم‌تر است. در دوران کودکی، کودک وابسته‌ی افراد خانواده است، اما محور اهتمام و وابستگی جوان، دوستانش هستند و بسیار مشکل است که بتواند دوستی‌ با آنان را کنار بگذارد، به ویژه دوستانی که مورد تأیید و اعتماد خانواده نیستند. نوجوان اعتماد فراوانی به مجموعه‌ی دوستان خود دارد و در هر وضعیتی به آنان پناه می‌برد و آنان را از هر آنچه در ذهنش می‌گذرد، آگاه می‌گرداند و اطمینان دارد که دوستانش او را درک می‌کنند و او را ارج می‌نهند[160].

    ادامه دارد…

منابع و ارجاعات:

127)     الفتح الرباني والفيض الرحماني، الجيلاني، عبدالقادر، تحقيق: الشيخ أنس مهرة، دار الكتب العلمية، بيروت، ط 3، 1427ه.

128)     فقه الأخوّة في الإسلام، محمود، علي عبد الحليم، دار التوزيع للنشر الإسلامية، القاهرة، ط 1، 1413ه.

129)     فقه التربية، مدخل إلى العلوم التربوية، علي، سعيد إسماعيل، دار الفكر العربي، القاهرة، ط1، 1422ه.

130)     فقه الدعوة في إنكار المنكر، البلالي، عبد الحميد، دارالدعوة، الكويت، ط 1، 1406ه.

131)     .فقه المسئولية، محمود، علي عبد الحليم، دار التوزيع والنشر الإسلامية، القاهرة، ط1، 1415ه.

132)     فن التواصل والإقناع دليلك إلى النجاح في العمل والمجتمع، شحرور، ليلى، الدار العربية للعلوم ناشرون، بيروت، لبنان، ط 1 ،1429ه.

133)     فن نشر الدعوة، محمد زين الهادي،  دار العاصمة للنشر والتوزيع، الرياض، ط 1، 1409ه.

134)     الفوائد، الجوزية، أبو عبد الله محمد بن أبي بكر بن أيوب، ابن قيّم، ضبط وتحقيق: الشيخ عبدالسلام شاهين، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ط 4، 1407ه.

135)     في ظلال القرآن، قطب، سيد، دار الشروق، القاهرة، ط 25، 1425ه.

136)     القاموس المحيط، الفيروز أبادي، تحقيق: مكتب التراث في مؤسسة الرسالة، مؤسسة الرسالة، بيروت، ط 2، 1407ه.

137)     قضايا البيئة من منظور إسلامي، هندي، إحسان، دار ابن كثير، دمشق، ط 1، 1421ه.

138)     القواعد النورانية الفقهية، ابن تيمية، تقي الدين أحمد بن عبد الحليم، تحقيق: عبد السلام محمد علي شاهين، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، د. ط، د. ت.

139)     قوة الفكر، الفقي، إبراهيم، دار الرايَّة للنشر والتوزيع، مصر، ط 1، 1430ه.

140)     كتاب الأربعين في أصول الدين، الغزالي، أبي حامد محمد، دار الكتب العلمية، بيروت،ط1، 1409ه

141)     كتاب العين، الفراهيدي، الخليل بن أحمد، تحقيق: عبد الحميد هنداوي، دار الكتب العلمية، بيروت، ط1، 1424ه.

142)     لاتحزن، القرني، عائض، مكتبة العبيكان، الرياض، ط 24، 1430ه.

143)     .لسان العرب، ابن منظور، أبي فضل جمال الدين محمد بن مكرم، دار صادر، بيروت، ط 1، د. ت.

144)     المجلة التربوية، فصليّة، محكّمة- تصدر عن مجلس النشر العلمي، جامعة الكويت، العدد 102، ربيع الآخر، 1433ه.

145)     مجموع الفتاوى، ابن تيمية، تقي الدين، أبو العباس أحمد بن عبد الحليم، ت 728ه، تحقيق: عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، دار مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية، 1416ه.

146)     محاضرات في الأصول الإسلامية للتربية، عرقسوسي، محمد خير، المكتب الإسلامي، بيروت، لبنان، ط1، 1418ه.

147)     مختار الصحاح، الرازي، زين الدين، محمد بن أبي بكر، دار الكتب العلمية، بيروت، ط 1، 1410ه.          

148)     مختصر تفسير ابن كثير، صابوني، محمد علي، دار القرآن الكريم، بيروت، ط 7، 1402ه.

149)     مدخل إلى التنمية المتكاملة، رؤية إسلامية، المسلمون بين التحدي والمواجهة حول التربية والتعليم، بكار، عبدالكريم، دار القلم، دمشق، ط 1، 1420ه.

150)     مدخل إلى علم النفس، عويضة، كامل محمد محمد، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، ط 1، 1416ه.

151)     مذاكرات سائح في الشرق العربي، الندوي، أبو الحسن علي الحسني، مؤسسة الرسالة، بيروت، ط 3، 1403ه.

152)     مذاهب فكرية معاصرة، قطب، محمد، دار الشروق، القاهرة، ط 6، 1412ه.

153)     المذهب التربوي عند ابن جماعة، شمس الدين، عبد الأمير، دار اقرا، بيروت، ط 1، 1404ه.

154)     المراهق والمراهقة، العيسوي، عبدالرحمن محمد، دار النهضة العربية، بيروت، ط 1، 1426ه.

155)     المراهقة بين الفقه الإسلامي والدراسات المعاصرة، العلمان، خالد أحمد، رسالة الماجستير، كلية آداب والعلوم الانسانية، قسم الفقه المقارن، جامعة الجنان، لبنان، 1425ه.

156)     المراهقون، دراسة نفسية إسلامية للآباء والمعلمين والدعاة، النّغيمشي، عبد العريز بن محمد، دار المسلم للنشر والتوزيع، الرياض، ط 2، 1414ه.

157)     مسند أحمد، مؤسسة قرطبة، مصر، د. د، د. ت.

158)     معالم في المنهج التربوي النبوي، الدويش، محمد عبد الله، مجلة البيان، الرياض، العدد 125، السنة الثالثة عشرة، محرم 1419ه.

159)     المعايشة التربوية، البطاطي، سالم أحمد،  مجلة البيان، الرياض، السنة الحادية والعشرون، العدد 228، شعبان 1427ه.

160)     المعجم الوسيط، مجمع اللغة العربية القاهرة، المكتبة الإسلامية للطباعة والنشروالتوزيع، استانبول، تركيا، د. ط، د. ت.